eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
828 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
به تکلم ، به خموشی ، به تبسم ؛ به نگاه می توان برد به هر شیوه دل آسان از من   قُمری ریخته بالم ، به پناه که رَوم ؟ تا به کی سرکشی ، ای سرو خرامان از من ؟ @golchine_sher
شب به تنهایی خودش مأمور بر آزارِ ماست وای از آن ساعت که با غم هم تبانی می‌کند! @golchine_sher
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد @golchine_sher
نه حرف‌ می‌زنی، نه نگه‌ می‌کنی، نه ناز بر من در امید به‌ یک‌بار بسته‌ای... @golchine_sher
دلم قرار ندارد از فغان ، بی تو سپندوار  ز کف داده ام عنان ، بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ ز جام عیش لبی تر نکرد جان ، بی تو چون آسمان مه آلوده ام ز تنگدلی پر است سینه ام از اندوه گران ، بی تو نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق سر  بهار   ندارند   بلبلان   ،   بی تو لب از حکایت شبهای تار می بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان ، بی تو چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زند سخنم آتشی به جان ، بی تو از آن زمان که فروزان شدم ز پرتو عشق چو ذرّه ام به تکاپوی جاودان ، بی تو عقیق صبر به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکّرین دهان ، بی تو گزاره غم دل را مگر کنم چو «امین» جدا ز خلق به محراب جمکران ، بی تو @golchine_sher
کنار اینهمه مهمان چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده کفش‌های تو نیست به شیشه می‌خورد انگشت‌های باران... آه شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد غمی‌ست باران وقتی هوا، هوای تو نیست ...   @golchine_sher
همواره خفته است در آغوشت آسمان بالايي اي درخت دستت پر از ستاره و چشمت پر از بهار زيبايي اي درخت! وقتي كه باد ها در برگ هاي در هم تو لانه مي كنند وقتي كه باد ها گيسوي سبز فام تو را شانه مي كنند غوغايي اي درخت @golchine_sher
بوي باروت مي‌دهي بابا، بوي يك عمر بهترين‌ها را در خودت شعله مي‌كشي هر صبح ردّپاي تمام مين‌ها را بيشتر سرفه كن عزيز دلم، سرفه‌هايت براي من وحي است پشت سر مي‌گذارم اين‌گونه آيه آيه پل يقين‌ها را بي‌تفاوت‌تر از هميشه هنوز روزها مي‌روند و مي‌آيند اين زمانه زيادتر كرده‌ست روي پيشاني تو چين‌ها را حرف بسيار مي‌زنند اما، هركسي كه عمل كند مَرد است هيچ‌كس بي‌ريا نزد بالا توي اين شهر آستين‌ها را با چه معيار مي‌شود سنجيد گوهري را كه در دلت داري محو انگشتري خود كردي كلّ مجموعه نگين‌ها را دسته دسته پلنگ‌ها هر شب صف كشيدند تا به تو برسند ماه، آن سوي پنجه‌ها اما فتح كرده است سرزمين‌ها را... @golchine_sher
تو را به عشق قسم می دهم ، بمان با من بمان و باز هم از عشقمان بخوان با من قلندرانه بمان زیر سقفِ بی سقفیم بمان ، که نیست از این بهتر آشیان با من مرا به خوشه ی گندم ، به عشق ، می خوانند در این بهشت ، تو هم باش میهمان با من به دستهای تهی دستی ام چه می خندی؟ که قرنهاست ، قرین است رنج نان با من پرنده بودم از این پیش تر ، ولی امروز چه مانده با من ؟ حسرت بر آسمان با من هزار پنجره چشم گشوده ، می دیدند که صبح ، می شود آغاز همچنان با من زمانه ، روح مر ا سخت زخم آجین خواست به کینه خاست زمانه ، کران کران با من بمان کمی دگر ، انگار ، زخمها کاری ست بمان که می روم از دست تو ، بمان با من ! @golchine_sher
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد، چون کبوتر، لب بام تو نشستم  تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم... @golchine_sher
تنها تو فقط دار و ندارم بودی مانند درخت و سایه سارم بودی بعد از تو کویر خشک و بی بارانم ایکاش همیشه در کنارم بودی @golchine_sher
اين روزها يك جور ديگر دوستت دارم طوری كه از خود هم فراتر دوستت دارم اين روزها از هركه و از هرچه بيزارم اما تو را چندين برابر دوستت دارم تو نيمه ی گمگشته ی من هستی و من نيز مثل نفس هايم مكرر دوستت دارم مثل هوای بی بديل صبح "بابلسر" مثل گلاب ناب "قمصر" دوستت دارم بی غل وغش بی شيله پيله بی برو برگشت چشمم گواهی می دهد بر دوستت دارم رويای شيرين مرا در خود شكوفا كن ای آرزوی مانده در سر دوستت دارم هرچند كه چشمم گواهی داده، اما باز می گويم اين را بار ديگر دوستت دارم @golchine_sher
اشک ها را بریز در دل من، در زمستان خود نگه دارم چتری ام توی دست های خودت، زیر باران خود نگه دارم استکان تو را دهان زده ام؛ طعم گیلاس می دهم پس از این، می شود مزه ی لبانت را، زیر دندان خود نگه دارم معجزه نام دیگر عشق است؛ دوری از تو رژیم لاغری ام می توانم که اشک شعرم را، در غم نان خود نگه دارم عشق؛ اکسیر آخرین چای است؛ قدرتی را که سال های سال، برده ام تا تفاله هایش را، توی گلدان خود نگه دارم بعدتو دستهام توی هم اند؛ ترسم این است که فرار کند، می شود تا که بوی دستت را، لای دستان خود نگه دارم قهرمان جهان سلیمی نیست؛ قهرمان جهان منم گل من! می توانم تو را به من بدهند، روی مژگان خود نگه دارم @golchine_sher
سلام فصل دل انگیز ما، سلام بهار سلام بر تو و تقدیم احترام، بهار تویی شکوفه،تویی بوی گل، تویی باران به هر کرانه تویی جلوه ی تمام، بهار درخت دست دعا برده روز و شب بالا که این شکوه تو باشد علی الدوام، بهار تویی که "یحیی الارضی"، تویی مسیحا دم خدا فقط به تو داده ست این مقام، بهار قیامتی شده در جان این جهان انگار  چنین که در همه جا کرده ای قیام، بهار بگو از این همه ذوق و صفا مرادت چیست؟! بگو بگو که چه آورده ای پیام، بهار؟! مباد از نفحات تو تن بپوشانیم که زنده می کنی این جان ما مدام، بهار درخت زنده شد و گل شکفت و اما من .... هنوز چشم به راهم که در کدام بهار... @golchine_sher
ای به بن بستی رسیده غم چو لشگر ساخته چشم بگشا بی نهایت یار ما در ساخته چند روزی در بدن مستاجریم و می رویم دلبر ما خانه را در جای دیگر ساخته زندگی آرامشش در عینک شُکر و رضاست خوشبحالش آنکه با هر رزق کمتر ساخته شان هر کس را ترازوی ادب میزان کند کی زبانِ نرم را او تیز و لب پر ساخته گر چه ما را یک به یک آغوش گیرد این عجوز حجله ها را زیر سنگ قبر مرمر ساخته شیشه گر آلوده گردد صاحبش پاکش کند کی رهایت می کند استاد گوهر ساخته @golchine_sher
لب حوصله ام خشکید از زخمهایی که لابلای  ترکهایش جاخشک کردند و قرص سکوت به لبم دادند @golchine_sher
بذر عشقم را به روی سنگ اگر می کاشتم بعد عمری لااقل یک خوشه گندم داشتم... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم سِیَهت به دلنوازی مشغول ابروی کجت به چاره سازی مشغول ما مات تو و تورابه کس نیست نظر ای آنکه لبت به جان گدازی مشغول @golchine_sher
اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ و قیامِهِ و جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ و آثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. بکن یاری ام روزه داری کنم روانم زبیهوده عاری کنم خدایا عنایت بکن تا مُدام زبانم به ذکر تو جاری کنم @golchine_sher
دل به هوای روی تو، رفته به جستجوی تو مانده در آرزوی تو، دیده‌ی اشک‌ بارِ من... @golchine_sher
گفتم که شَـوم پیـر و کُنم تَرکِ غـمِ عِشـق زین‌ غم شُده‌ام پیر و جز این‌ غم هَوسم‌ نیست... @golchine_sher
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی! دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات ، اما نجابت می کند مانند بانوهای ایرانی! تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی! غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی! مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی! عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟ تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی @golchine_sher
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر       اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم            زن همسایه بر زمین افتاد سیب‌ها روی خاک غلطیدند       چادرش در میان گرد و غبار قبلا این صحنه را… نمی‌دانم      در من انگار می‌شود تکرار آه سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه          پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست    به گمانم فقط کمی کمرم… دست من را بگیر، گریه نکن       مرد گریه نمی‌کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی        یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی‌تفاوت ما         ناله‌هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم           گوش کن! این صدای روضۀ کیست طرف کوچه رفتم و دیدم            در و دیوار خانه‌ای مشکی است با خودم فکر می‌کنم حالا           کوچه ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه   راستی! فاطمیه نزدیک است @golchine_sher
شمیم عطر بهشت و بهار میبخشد شراب بندگی اش را که یار میبخشد به میهمانی ماه خدا نشسته دلم بغل بغل برکت سفره دار میبخشد اذان صدای لطیف شروع عاشقی ست که بی قراری دل را قرار میبخشد به خشکسالی چشمم میان سجاده دو رودخانه ی بی اختیار میبخشد همیشه توبه درش باز و راه هموار است همیشه گفته نبی که "نگار میبخشد" مدار حرکت ما دور آفتاب علی(ع) ست بهشت را به "ولایت‌مدار" میبخشد فدای نام علی(ع) که به شعر ناچیزم به قدرِ یک "شب قدر" اعتبار میبخشد @golchine_sher
کاشکی چشمم نمی دیدآن جمالِ خوب را آن همه لطف و صفا و چهره ی مطلوب را کاشکی در آن شبِ بارانی و تنهائی اَ م آشنا با دل نمی کردم تو ای محبوب را نسبت من باتورا عشقت مشخّص می کند از چه بنمایی رها این عاشق منسوب را ای مهِ هفت آسمانم بردوچشم خونفشان چهره بگشاوعیان کن آن رُخِ محجوب را پرده ازرویت بگیروبهتر از خورشید تاب تا کنی اینسان مُنوّر دیده ی معیوب را در سماعم ساز کن آن نغمه های دلکشت در نگاهم راه بَر آن قامتِ منصوب را من به جُرم عشق در زندانم،از روی کرَم یابِکُش یادانه ده این(مهدی)مغضوب را @golchine_sher
ای کاش به جای همه می شد که در این شهر این حالِ بهم ریخته ام را تو ببینی... @golchine_sher
تویی که نقطه ی پایان اضطراب منی @golchine_sher
دنبال شکار بود صیدش کردم در حال فرار بود صیدش کردم چشمم که به چشم بیقرارش افتاد دیدم خود یار بود صیدش کردم @golchine_sher
کلام وحی تفسیریست از نام و نشان تو علی جان چشمه ی توحید جاری در بیان تو کدامین سوره در اندیشه ی پاک تو جاری شد که کندوی بلاغت شد عسل نوش از زبان تو زمین و آسمان پی برد در منظومه ی هستی تفاوت می کند دنیا پرستی با جهان تو شکوه لا فتی الا علی وقتی معما شد که در تمجید آن گفتند حتی دشمنان تو عدالت چون نسیمی پا به پایت ای امیر عشق نوازش می کند اهل یقین را در زمان تو سفیر مکتب نوری به اوج قله ی ایمان کدام اندیشه دارد بال و پر تا آسمان تو تبسم می نشیند بر لب طفل یتیمی که خدا گل می کند در سفره اش از عطر نان تو بهار احساس خوبی داشت آنروزی که می آمد به بوی مهربانی های قلب مهربان تو دلم دریای مواجیست دور از ساحل چشمت شبی آرام می گیرد که باشد میهمان تو @golchine_sher