معصیت میبینی از ما و صبوری میکنی
میشناسی ذاتِ این انسان گندمزاده را!
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
از این به بعد اگر بی بهانه گریه کنم
به من نخند و نگو مخفیانه گریه کنم
همان ترانه که باهم به خنده می خواندیم
زمان آن شده با آن ترانه گریه کنم
زمانه خواست که دود از سرم بلند شود
زمانه خواست ته قهوه خانه گریه کنم
تمام عمر به ساز زمانه رقصیدم
بگو چگونه به ساز زمانه گریه کنم؟
تو در مقابل و ، ایمان و عقل پشت سرم
مرددم چه کنم در میانه گریه کنم؟
تو را فقط برسانم به خانه ات خود را
سریع تر برسانم به خانه گریه کنم
به آبشار رسیدم مقدر است بلند
شبیه ریختن رودخانه گریه کنم
شبیه چلچله ی جفت مرده ام بی تو
مخواه تا به ابد کنج لانه گریه کنم
#صادق_فقانی
@golchine_sher
به من نگاه کنی، شعر تازه می گویم
که در نگاه تو بازار شعرها گرم است
#نجمه_زارع
@golchine_sher
غم شرح عاشقانه ی دل بستن تو بود
اندازه اش به وسعت پیراهن تو بود
شاید در این میانه کسی خواست جان دهد
در وسعتی که از تن من تا تن تو بود
بختم سیاه بود و شبانه جهان من
در انتظار حادثه ی روشن تو بود
بی سرزمین و تو،نفس و سینه بی کس است
آخر تمام هستی من میهن تو بود
امشب تمام رنج جهان شعله می کشد
از سینه ای که هر نفس آبستن تو بود
می ترسم از سماجت تصویر روبه رو
از غربتی که سهم من از بودن تو بود
#محمد_رسول_بهمنی
@golchine_sher
در خود فرو رفتم فراموشت کنم اما
هر شب خیالت می کشد از خویش بیرونم
#سجاد_رشیدی_پور
@golchine_sher
دیری است نیاورده کسی یک خبر از او
جز خاطره ای سرخ نمانده اثر از او
ای کاش بیایند به دلداری مادر
کهنه کفنی، پیرهنی ، مختصر از او
در خویش نگه داشته ای مثل گل یاس
ای خاک معطر چه شنیدی مگر از او؟
نام چه کسی را به لبش گاه خطر داشت؟
ای وای! نپرسید چرا یک نفر از او
نه خاک نه آتش نه عطش، غیر شهادت
هرگز نشنیدند دعایی دگر از او
از نام و نشانش چه بگویم اثری نیست
کو مرد در این معرکه گمنام تر از او
#صامره_حبیبی
#عضوکانال
#امام_زمان
@golchine_sher
جانم فدای
زلفِ تو آن دم که پُرسَمَت
کاين چيست؟ موی بافته؟
گويی که:
دام توست...
#اميرخسرو_دهلوی
@golchine_sher
آخرش یک روز من دنبال کارم میروم
میروم یکروزی آقا میگذارم میروم
با هزاران بند یعنی قدر آهو نیستم
من که اینجا اینقَدَر بیاعتبارم میروم
شب، تمام نورها را از زمین دزدیده است
عشق را پیشت امانت میگذارم میروم
دستهایت را ضریح سایههای من نکن
اشک این همسایهها را در بیارم میروم
بیخیال چشمهایت میشوم، گفتم ولی
دستکم حالا نگاهم کن که دارم میروم
#محمدعلی_مودب
@golchine_sher
کجاست خانه من؟ هر چه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست
غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه ...شهر و دیار من این طرفها نیست
نشسته گرد سفر روی شانه روحم
رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست
تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند
کسی معبر بیداری من اما نیست
کسی نگفت سوال جوابهایم را
به جمله ها خبری از چرا و آیا نیست
ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
حریف درد دل رود غیر دریا نیست
#محمدمهدی_سیار
@golchine_sher
در خواب هم ای کوفه نمی بینی از این پس
اللهُ احد از نفس ماه بریزد
دیگر سر این کوچه کسی نیست که هر شب
بارانی از الماس ته چاه بریزد
یک خاطره مانده ست از آن چاه و از آن ماه
از غربت شب های تو اما خبری نیست
تا بوی کباب از جگر کوچه بلند است
از نان و رطب های تو مولا خبری نیست
شوق ملکوت از ته چشمان تو پیداست
ای آینه ی حک شده بر سینه ی محراب
در عرش محمد(ص) به تماشای تو برخاست
ای واشده فرق تو در آیینه ی محراب
بعد از تو کسی نیست که با پُشته ی نانش
آرام بیاید درِ هرخانه شبانه
در دست یتیمان جهان کاسه ی صبر است
«ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه »
هر شعر که در وصف تو خواندیم و شنیدیم
هرجرعه بنام تو شرابی ازلی بود
تاهست علی هست و علی هست و علی هست
تا بود علی بود و علی بود و علی بود...
#رضا_نیکوکار
@golchine_sher