eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
895 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دردهایی کهنه و از پیش دارم در دلم یک جهان آشفتگی ، تشویش دارم در دلم ذکر( یا هو )جای آه از سینه ام آید برون عالمی کشکول با درویش دارم در دلم میزند با طعنه ها بر زخم من هر دم نمک یک بغل زخم زبان و نیش دارم در دلم میکشد طفل دلم را بر صلیبش هر زمان کافری در سینه و بدکیش دارم در دلم خاطرات ساعت پنج و غروب عاشقی خاطراتی تلخ از تجریش دارم در دلم مثل قصابی زند بر زخمهایم ، زخم نو روی هر زخمی هزاران ریش دارم در دلم من نفهمیدم فریب چشم او خوردم کنون ماده گرگی در لباس میش دارم در دلم ای دهاتی گفتمت خود کرده را تدبیر نیست پشت هر غم رد پا از خویش دارم در دلم ( دهاتی) @golchine_sher
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت هر کس به تو ره یافت ز خود گم گردید آن کس که تو را شناخت خود را نشناخت @golchine_sher
ببين چگونه مرا از خودم جدا كردند غريبه ها كه مرا با تو آشنا كردند غريبه های عزيزی كه از نهايت ذوق مرا به مستی چشم تو مبتلا كردند مرا به كوه نفس گير عشق تو بردند و از بلندترين قله اش رها كردند هنوز چشم من از خواب صبح سنگين بود كه از ميان سياهی مرا صدا كردند به چشم من گل روی تو را نشان دادند و در دلم هوس چيدنش به پا كردند خلاصه، كاش به فردا نمی كشيد آن شب شبی كه چشم مرا عاشق شما كردند... @golchine_sher
يک آمدنِ بعید یعنی تو صد پنجره انتظار یعنی من @golchine_sher
و عمق عشق هیچ گاه فهمیده نمیشود مگر در زمان فراق... @golchine_sher
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد @golchine_sher
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم @golchine_sher
یک شنبه عصر، نم‌نم باران، چراغ سبز یک شنبه باز کوچه، خیابان ـ چراغ سبز یک شنبه عصر هم‌قدم شعر تازه‌ای دلتنگی‌ام، هیاهوی میدان، چراغ سبز من می‌رسم مجسمه‌ها خیره مانده‌اند این‌جا که هست معنی انسان، چراغ سبز بی‌ابر بی‌پرنده صبور ایستاده بود تنهاتر از تمام درختان چراغ سبز مانند یک غروب از این خط‌کشی گذشت با گام‌های خسته و لرزان چراغ سبز این ردّپای کیست که من گم نمی‌شوم از انقلاب تا به خراسان، چراغ سبز   @golchine_sher
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می‌کِشند مثل حیدر در میان کوچه‌هایش می‌کشند    بی‌مروّت‌ها سوار مرکب و دنبال خود پیرمردی را پیاده، بی‌عصایش می‌کشند با طناب و آتش و سیلی و دست بسته‌اش لحظه‌لحظه عکس مادر را برایش می‌کشند    روضه‌ها را در خیالش هی مجسم می‌کنند از مدینه ناگهان تا کربلایش می‌کشند "زینت دوش نبی" افتاده بی‌سر بر زمین وای بر من از کجاها تا کجایش می‌کشند    شاه غیرت روی خاک افتاده و بی‌غیرتان  نقشه‌ی حمله به سوی خیمه‌هایش می‌کشند    چون نمی‌برّید خنجر حنجرش را از جلو  ناکسان این بار خنجر بر قفایش می‌کشند اشک دختربچه‌ای یک شهر را برهم زده  با سر بابا رمق را از صدایش می‌کشند در قنوتش رفته در فکر تمام روضه‌ها  ناگهان سجاده را از زیر پایش می‌کشند ... @golchine_sher
خانه ی دوست کجاست؟ در فَلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد پس به سمت گل تنهایی می پیچی دو قدم مانده به گل پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی: کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور و از او می پرسی خانه ی دوست کجاست @golchine_sher
چتر ها در شُرشُرِ دلگیر باران می رود بالا فکر من آرام از طول خیابان می رود بالا من تماشا می کنم غمگین و با حسرت خیابان را یک نفر در جان من مست و غزل خوان می رود بالا گشته ام میدان به میدان شهر را هر گوشه دردی هست ارتفاع دردها از پیچ شمیران می رود بالا خواجه در رویای خود از پای بست خانه می گوید ناگهان صدها ترک از نقش ایوان می رود بالا درد من هر چند درد خانه و پوشاک ارزان نیست با بهای سکه در بازار تهران می رود بالا گاه شب ها بعد کار سخت و ارزان خواب می بینم پول خان با چکمه اش از دوش دهقان می رود بالا جوجه های اعتقادم را کجا پنهان کنم ، وقتی شک شبیه گربه از دیوار ایمان می رود بالا فکر من آرام از طول خیابان می رود پایین یک نفر در جان من اما غزل خوان می رود بالا @golchine_sher
به نام خدای مهربان اطلاعیه مهم اردوی یکروزه نمایشگاه کتاب- تهران ۱۴۰۲ باسلام به اطلاع دوستان شاعر، نویسنده و هنرمند و فرهنگدوست مازندرانی می رساند، گروه شعر امروز مازندران تصمیم دارد تا برای بار اردوی یکروزه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران واقع در مصلای تهران در صبح روز مورخه ۱۴۰۲/۲/۲۸ برگزار نماید. متقاضیان می توانند جهت ثبت نام با آقایان به شماره 09119105250 و یا جابر رمضان نژاد به شماره 09363225881 تماس گرفته یا ازطریق تلگرام و یا ایتا ارتباط بگیرند تذکرات مهم:👇👇 1-روز حرکت ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ راس ساعت 5:30 صبح از بابل؛ میدان کشوری جنب هتل مرجان خواهد بود. ساعت بازگشت از نمایشگاه ساعت 4 عصر خواهد بودد و ساعت ۹ بابلیم 2-هزینه ایاب و ذهاب به نمایشگاه با بیمه ۳۰۰ هزارتومان است و ثبت نام دوستان منوط به واریز وجه به شماره کارت ۵۰۴۱۷۲۱۰۸۲۹۱۶۷۵۱ بنام می باشد. تصویر فیش واریزی را برای آقای جابر رمضان نژاد 09363225881 یا رنجبر تلگرام یا ایتا کنید. طبیعیست که اولویت ثبت نام با افرادی است که زودتر ثبت نام کنند. 3-مثل هرسال تغذیه به عهده هر فرد می باشد (صبحانه ساده بیاورید وتوصیه می شود ناهار را در قالب ساندویچ از محل نمایشگاه تهیه نمائید!) بستگان درجه یک مثل همسر هم می توانند ثبت نام کنند. شاعران آمل و محمودآباد سرمیدان هزارسنگر آمل به اتوبوس ملحق می شوند اطلاعات بیشتر:👇 میثم رنجبر ۰۹۱۱۹۱۰۵۲۵۰ شعر امروز مازندران انجمن شعر شهرستان بابل مجمع کانون های فرهنگی تبلیغی مازندران @golchine_sher