eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 <ادامه> بعد از مدتی، علی آقا طرح داد تا از مساجد به عنوان پایگاه های خدمات درمانی استفاده بشود که مردم فقیر بتوانند به راحتی به این خدمات دسترسی پیدا کنند. می خواست ضمن کمک به مردم، واقعیت و جایگاه را هم نشان بدهد. آنچنان عمل می کرد که دل هر درد آشنایی شاد می شد. و جالب اینجاست که همیشه اقرار داشت که راه تازه ای را پیشنهاد نکرده است، چون اعتقاد داشت راه را قرآن و کلام بزرگان دین نشان داده است. محرومین را خوب می شناخت چون خودش درد کشیده بود؛ بچه قالی باف بود؛ مثل همه بچه های و همۂ آنهایی که در مسجد هاشمی، خانۂ دل ساخته بودند. وقتی ماجرای تشخیص مستضعف و تحقیق و شناسایی آنها برای تحویل زمین شروع شد، با اقتدا به علی آقا، هیچ کدام حرفی از خانوادۂ خودمان نزدیم. دیدیم ضعیف تر از همۂ ما، علی آقا است که هیچ نمی گوید. پدر من گاهی اوقات گله می کرد: مگر ما از کسانی نیستیم که شما دنبالشان می گردید؟! چرا راه دور می روید؟ به دستهای من نگاه کن!.... به دستهایش نگاه کردم و یاد دستهای پدر علی آقا می افتادم؛ اما ما عهد داشتیم که صورتمان را با سیلی سرخ نگه داریم. ما، علی آقا را در جلوی خود داشتیم که بیشتر از هر کس، فقر را چشیده بود. و به لطف خدا تا زمانی که بودند، هر طرح و برنامه ای را اجرا کردند، قرین با موفقیت بود. یادم است: مسجد و کتابخانه مسجد هاشمی به عنوان پایگاهی مستحکم، طرحهای زیادی را به مرحلۂ اجرا در می آورد؛ از جمله پاسداری از مسجد و محله که خیلی از بچه ها، شب و روز مشتاقانه فعالیت می کردند. البته بعضی تنبلی می کردند و از نگهبانی طفره می رفتند. علی آقا چاره ای اندیشید و با مشورت بچه هایی که مسئول بودند، اعلام کرد: «از این به بعد، هرکس که طبق لوحۂ در لیست خود حاضر نباشند، باید بیست تومان به صندوق کتابخانه کمک کند.» از آن به بعد، بچه ها کمتر غیبت می کردند؛ اما موجودی صندوق، روز به روز بالا می رفت. وقتی علی آقا این عشق و علاقه را می دید، اشک در چشمانش حلقه می بست. نظر او این بود که غایبین، این پول را پرداخت کنند؛ اما هم آنها و هم بچه های دیگر به یاری آمدند. به مرور زمان، از طریق جمع کردن همین بیست تومان ها و کمک های دیگر توانستیم به نام دوازده امام، دوازده مسجد شهر را صاحب کتابخانه کنیم که همه آنها از شماره یک تا دوازده به نام توحید نامگذاری شد. علی آقا بعدها می گفت: «عجب درسی به من دادند این بچه ها!» حالا دوباره برگردیم به میدانی که علی آقا آن را هدایت می کرد، و آن توپ چرخید و چرخید و شد دلِ ما. در عملیات رمضان، تعداد شهدای ما زیاد بود؛ در عین حال، پیشروی خوبی نداشتیم. به همین خاطر، روحیۂ بچّه ها خیلی خراب شده بود. بحث می کردند و غلط و درست را پیش می کشیدند، یا عصبانی می شدند، و داد و قال راه می انداختند. خلاصه در واقع.... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه ✨ 🌱خدایا همه دلخوشیم از سیاهی شب 🌙 درآغوش کشیدن خیال توست درخلوتی که هیچکس، تورا از م
#مناجات_نامه 🌙 "رَبِّ لا تَذَرْنی فَرْداً" ☘🌷 خدایا! تنها رهایم نکن... 😔 سوره انبیاء؛ آیه89 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍یک ماه قبل از #شهادت حاج‌قــاســم رفتم
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔸الان کت و شلوار به تن دارم! ✍اطلاع یافتیم که ۳۷۰ نفر از نیروهای داعش طی عملیاتی قصد گروگان گیری ایرانیان زائر را در نزدیکی کربلا دارند . ما طبق وظیفه ، موضوع را سریع به #حاج_قاسم_سلیمانی اطلاع دادیم ؛ چون ایشان فرمانده حفاظت از زوار #اربعین بودند . حاج قاسم به سرعت مسیر حرکت نیروهای داعش را رصد کرد و با ۲۰ نفر از نیروهای زبده اش در سر راه داعشی ها کمین کرد . نیروهای حاج قاسم سلیمانی با داعش درگیر شدند و این درگیری نیم ساعت طول کشید . بعد از اتمام درگیری ، من با تمام نیروهایم به آن منطقه رفتم و با چشمان خود دیدم که تمام نیروهای داعش به جز یک نفر که اسیر شده بود ، کشته شده بودند و حاج قاسم سلیمانی که کت و شلوار تنش بود رو به اسیر داعشی کرد و گفت :(( همان طور که می بینید ، لباس من برای جنگ نیست . وای بر شما اگر #رهبرم سید علی دستور بدهد که لباس نظامی بپوشم ...!)) #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
تو ضعف میکنی پسرت گریه می کند. مهدی رسیده و به برت گریه می کند. خاکی شده است موی سرت گریه می کند این ظرف آب بر جگرت گریه می کند🖤 #شـهادت یازدهمین امام شیعیان و نشستن گرد یتیمی بر چهرۀ مولایمان #صاحب_الزمان تسلیت باد..🥀 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
همسرشهید می گويد: او از نظر اخلاقي، جواني با ايمان، فداكار و انقلابی بود. از هر نوع كمك و ياري به خانواده من و خودش، دريغ نمی كرد. در زندگی، معمولی عمل مي كرد و به سوی افراط و تفريط نمی رفت، و اهل زرق و برق نبود.🌱 « ايشان اگر در خانه فرصتی به دست مي آورد، كارهای خانه را انجام مي داد.» سعي می كرد كه حتماً به نماز جمعه برود.🌱 ايشان در مراسم تشييع جنازه ی شهيدان، هميشه شركت مي كرد. #نماز را اغلب اول وقت و به جماعت و در مسجد مي خواند. ايشان هميشه در راه #امام بود. هر اتفاقي كه می افتاد، و يا هر فرمانی كه امام ميدادند، تا پای جان عمل می كرد. در بعضی مجالس و ميهمانی ها، با شنيدن حرفی برخلاف انقلاب يا امام، بسيار عصباني می شد و اگر می توانست با بحث كردن فرد را آگاه می كرد و اگر نمي توانست مجلس را ترك می كرد.☘ #سالروز_شهادت 🌷 #شهید_اصغر_ایرانمنش 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ راه رهایی از گناه...🌱 «واللّه ما ینجو من الذنبِ الّا مَن أقرَ بِه»🌸 #استاد_پناهیان 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 📌جلوه هایی از حضور زائران در مراسم هفتمین روز خاکسپاری شهید تازه تفحص شده کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷 🔸حضور زائرین درگلزارمطهر شهدا، عصر روز شهادت امام حسن عسگری (ع)🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌹 شُهـدا رفتند تا بمانیم... خون حق الناس است، با این حق‌الناس بزرگ ڪه بہ گردنمان است چه خواهیم ڪرد؟! شهیـد پیـرو خطش رامیخواهد نہ شـرمنده‌ے نگاهش را..:)🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌷 این اولین شبی است که مولای من تویے خوش دین و مذهبی است که آقای من تویی با یک نگاه و گوشه‌ی چشم سیاه خود🌱 زنده نما مرا که مسیحای من تویی..✨ آغاز #امامت و #ولایت قطب عالم،  امکان فخرالزمان، امام مردمان،  غایب دوران، #امام_زمان (عج) مبارک...🌸🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
گفتم:‌ ”عمو جان، خیلی هوا سرد است!! نمیشود وضو گرفت..“ 😊لبخندی زد و گفت: حیف است شب آخری #نماز_شب ر
🌹 درفرازے ازوصیت نامه اش اینگونه نوشت : -اگر شکر گزار و قدردان نعمت های الهی باشید، نعمتها برای شما افزایش می یابد و اگر کفران و ناسپاسی کنید همانا عذاب خداوند سخت است.🍃 قدر انقلاب اسلامی ،این نعمت بزرگ و با عظمت را بدانید. این بود که زندگی شما را هدف دار و مرگ شما را هدف دار نمود. این انقلاب ارزان به دست نیامده، در راه آن خون های بسیاری از علما و بزرگ مردان با اخلاص جوانان عزیز ریخته شده است، بنابراین انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی را با تمام توان خود حتی با خود حفظ ونگهدارید.🥀 🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه :۱۰۵_۱۰۴ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 <ادامه> در عملیات رمضان، تعداد شهدای ما زیاد بود؛ در عین حال، پیشروی خوبی نداشتیم. به همین خاطر، روحیۂ بچّه ها خیلی خراب شده بود. بحث می کردند و غلط و درست را پیش می کشیدند، یا عصبانی می شدند و داد و قال راه می انداختند. خلاصه در واقع از خودشان ناراضی بودند. اما وقتی هم در مخابرات بحث عملیات رمضان پیش آمد، با قلبی آرام گفت: « رضای خدا در این کار بوده. بچه ها تلاش کردند که موفق بشوند؛ اما مصلحت خداوند چنین بود که ما بیشتر از این جلو نرویم. درست مثل سه ماه پیش، در عملیات بیت المقدس که توانستیم آن همه از صدامیان کافر را به درک واصل کنیم و آن همه اسیر بگیریم. همیشه که پیروزی ندارد. ممکن است زمانی پیش بیاید که کیلومتر ها هم عقب نشینی کنیم.» بعد شروع کرد به خواندن روضه ای و دلمان از درد رهید. حالا این بزرگوار را اینطوری می بینم. خودم را چطوری دیدم؟ هنوز هم وقتی به آن گذشته ها فکر می کنم عرق شرم می ریزم. یادم است روزی که برای رفتن به کردستان آماده می شدیم، هرکس وسایل خود را در کوله اش جاسازی و مرتب می کرد. وقتی به کوله پشتی علی آقا نگاه کردیم، از همه بزرگتر بود. نمی دانستیم چه چیزهایی می خواهد با خود بیاورد. فکر کردیم همین وسایل شخصی است که هر کسی با خودش می آورد. وقتی به کردستان رسیدیم، اوقاتی داشتیم که می بایست از آن استفاده بهتری می شد. آرزو می کردیم کاش این ساعات را به فراگیری و خواندن مطالب می گذراندیم تا همۂ روزهایمان با هم برابر نشود. وقتی به علی آقا گفتیم، کوله پشتی اش را آوردند و وسایلش را رو کرد؛ سه جلد تفسیر نمونه، قرآن، نهج البلاغه و تعدادی کتاب های دیگر. چیزی غیر از کتاب در کوله نداشت و ما از پندار گذشته مان خجالت کشیدیم. علی آقا با اینکه دل پُر عطوفتی داشت، اما هرگز تابع احساسات زود گذر نبود؛ این را می گویم، چون یادم افتاد تازه به کامیاران رسیده بودیم که اطلاع دادند در روستای ((دالک)) ، کومله دست به تحرکاتی زده و با بچه ها درگیر شده است. از ما هم خواستند داوطلبانه برای کمک به روستا برویم. وقتی قاصد این پیغام را گفت، هر شش نفر بچه های کرمان، مثل فنر از جا پریدند که باعث تعجب همه شد. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman