eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام. صبح و عاقبتتان به خیر. با تسلیت مجدد شهادت امام رضا(ع) یکی از همراهان و شاعران کانال، سروده‌ای از خودشان ارسال فرموده‌اند که با سپاس از ایشان، ارائه می‌گردد. سلامت و حاجت‌روا باشید.🙏🙏🙏
هدایت شده از علیرضا تیموری
کبوتر حرم بده اجازه رضا جان کبوترت باشم همیشه پر بزنم در برابرت باشم بده برات زیارت که پر کشم از خود به سمت طوس بیایم و بر درت باشم حضور خلوت انس است و دوستان جمعند ارادتی بنما تا که محضرت باشم همیشه دور شدن دوستی نمی آرد عنایتی بنما تا که در بَرَت باشم هر آنکه آمده صحنت گرفته عطر بهشت نظر به بنده نما تا معطرت باشم قسم به نام تو سلطان و شاه هر دو جهان نویس اسم مرا تا به لشکرت باشم غلامی تو مرا برتر است از شاهی قبول کن تو مرا تا که نوکرت باشم تو شمس هر دو جهانی تو ماه تابانی عنایتی بنما ریز اخترت باشم اگر چه شیعه خوبی برایتان نشدم تفضلی بنما تا که درخورت باشم مرا به شاعری خود قبول فرمایید مثال دعبل شاعر سخنورت باشم علیرضا تیموری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصطلاحات عرفانی☘☘☘ ظلمت‌آباد عالم مادی و جهان طبیعت را گویند. عراقی گوید: تاب انوار جمالت بهر اظهار کمال پرتوی بر ظلمت‌آباد جهان انداخته قفس مراد از قفس، تن آدمی، نفس اماره و دنیاست. عطار گوید: برو بند قفس بشکن که بازان را قفس نَبوَد تو در بند قفس مانده، چه بازِ دست سلطانی؟ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، دکتر سجادی، ذیل واژه‌های ظلمت‌آباد و قفس، ص ۵۶۲ و ۶۴۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایتی از گلستان سعدی🌹🌹🌹 مادر دل‌آزرده وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل‌آزرده، به کنجی نشست و گریان گفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرُشتی می‌کنی؟ چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ‌افکن و پیلتن گر از عهد خُردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من، نکردی در این روز بر من جفا که تو، شیر‌مردیّ و من، پیرزن لغات: بانگ: فریاد. خردی: کوچکی، خردسالی. درشتی: تندی. زال: پیرزن. عهد خردی: روزگار کوچکی. نکردی جفا: ستم نمی‌کردی. گلستان سعدی، شرح دکتر احمدی گیوی، باب شسم در ضعف و پیری، ص ۳۴۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ریشه‌ی نخل کهنسال، از جوان افزون‌تر است بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را (صائب تبریزی) مجموعه‌ی رنگین گل، قهرمان، ص ۱۳۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
روح مومن☘☘☘ از مویّد خراسانی روح بزرگ مومن، عِصیان نمی‌پذیرد این بی‌کرانه دریا، توفان نمی‌پذیرد جبران دل شکستن، ای دوست، دلنوازی است این معصیت به توبه، جبران نمی‌پذیرد... نیکوترین عبادت، مخفی‌ترینِ آن است طاعات با ریا را، یزدان نمی‌پذیرد یا رب، بلای نخوت، از جان ما بگردان کاین درد خانمان‌سوز، درمان نمی‌پذیرد... در بحث گفتگو را، کوتاه کن "مویّد" دیدی اگر حریفت، برهان نمی‌پذیرد گلستان ثقفی، ص ۳۰۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
معرفی کتاب📚📚📚 چرند و پرند دهخدا نوشته‌های این کتاب، حدود هفتاد سال و اندی پیش نگارش یافته است و شامل مطالب انتقادی و طنزآمیز در دوره‌های مختلف روزنامه‌ی صور اسرافیل است که علی‌اکبر دهخدا، با امضای دَخو، آنها را نوشته است. نشر ۳۱ شماره از آن روزنامه، تا زمان واقعه‌ی بمباران مجلس و متواری شدن آزادیخواهان ادامه داشت. سپس دهخدا، به اروپا رفت و سه شماره‌ی دیگر صور اسرافیل را در شهر ایوِردون سوئیس منتشر ساخت. چاپ دوم کتاب مذکور، با مقدمه‌ی ناصر آقابراتی، توسط انتشارات آثار برات، در سال ۱۴۰۰، در تهران و در ۱۵۸ صفحه منتشر شده است. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستانهای جوامع الحکایات عوفی 🦋🦋 علت اندوهگین نشدن افلاطون از افلاطون، فیلسوف معروف یونان، پرسیدند: چگونه است که هیچ گاه اندوهگین نمی‌شوی و همواره شاداب هستی؟ در پاسخ گفت: دل به چیزی نبندم که اگر از دست برود، از پای درآیم. گفتند: این گفتارت را، برای ما شرح بده. گفت: روزی یکی از بازرگانان، جامی که از یاقوت و بسیار گران‌بها بود، برای قیصر روم هدیه آورد. قیصر، حکیمان را به حضور طلبید و آن جام را نشان داد و گفت: آیا شما هرگز مانند این جام را دیده‌اید؟ حکیمان گفتند: چنین جامی را حتی پادشاهان جهان ندارند؛ ولی تو به خاطر این جام، یا گرفتار تهیدستی می‌شوی یا گرفتار اندوه بسیار. قیصر پرسید: چرا؟ گفتند: اگر این جام، گم شود و یا نابود گردد و از دست تو خارج شود، احساس فقر و نیاز می‌کنی و اندوهگین خواهی شد. پس از مدتی، قیصر به مناسبتی، در جزیره جشن باشکوهی گرفت و دستور داد جام را به مجلس جشن که در کشتی بود، بردند. ناگهان توفانی برخاست و کشتی در هم شکست و هر آن چه در آن بود، از جمله جام غرق شد. خبر به قیصر رسید و بسیار اندوهگین شد و هر چه جستجو کردند، جامی مانند آن جام یاقوت نیافتند. داستانهای جوامع الحکایات، عوفی، بازنویسی محمدی اشتهاردی، ص ۸۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303