حکایتی از بوستان سعدی
سختگیری نکردن
یکی خوبکردارِ خوشخوی بود
که بدسیرتان را نکوگوی بود
به خوابش کسی دید، چون درگذشت
که: باری، حکایت کن از سرگذشت
دهانی به خنده چو گل باز کرد
چو بلبل، به صوتی خوش آغاز کرد
که: بر من نکردند، سختی بسی
که من سخت نگرفتمی بر کسی
کلیات سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع، ص ۳۲۰.
#بوستانسعدی
#تواضع
#سختگیرینکردن
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی
تو با خلق، سَهلی* کن ای نیکبخت
که فردا نگیرد خدا با تو سخت
گر از پا درآید، نمانَد اسیر
که افتادگان را بُوَد دستگیر
به آزار، فرمان مده بر رَهی*
که باشد که افتد به فرماندهی
چو تمکین* و جاهت بُوَد بر دوام
مکن زور، بر ضعفِ درویشِ عام
که افتد که با جاه و تمکین شود
چو بیدَق* که ناگاه فَرزین* شود
لغات:
سهلی: آسانگیری.
رهی: غلام، چاکر.
بیدق: مهرهی پیاده در شطرنج.
فرزین: مهرهی وزیر در شطرنج.
🔵🔵🔵
کلیات سعدی، بوستان، باب دوم در احسان، ص ۲۶۲.
#بوستانسعدی
#سختگیرینکردن
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303