eitaa logo
🟢گلزار ادبیات🟢
7.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
271 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌ و کارشناس ارشد ادبیات: عفت ک. (بانو خالقی) استفاده از مطالب، با درج لینک. کانال‌سوم: #سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان https://eitaa.com/sokhananebozorgan2 کانال دوم‌: #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
در مذمت مال دنیا از علیرضا محمودی قهساره بگذر از دارایی خود در جهان چون بگیرد رامش روح و روان می‌خورد کمتر کتک هر شاخه‌ای میوه‌اش افتد به دست باغبان 🌷🌷🌷 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان میز از علیرضا محمودی قِهساره بشنو از من داستان میز را آنچه بالا می‌برد ناچیز را صاحبش گر آدمی خودرای باد می‌برد حتی خدا را هم ز یاد چون نشیند پشت آن، یاغی شود همچو نمرود زمان، طاغی شود پشت آن بر کس خدایی می‌کند دم به دم، هر ادعایی می‌کند ‏قدرتش از میز و بی مقدار اوست ‏اعتبارش نزد مردم تار موست گوش او بر هر صدایی بسته است قلب او از هر ندایی خسته است مَرکب نفس است او رهوار آن می‌برد هر جا که می‌خواهد روان می‌زند آخر زمین این بدسرشت نامه‌ی اعمال خود را، بد نوشت عاقبت چرخ زمان خواهد گرفت میز را و صاحبش گردد خرفت بازی گر‌دون دون است ای پسر روزگارت بگذرد ، آید به سر خدمتی کن خلق را بهر خدا تا فرستد هر یکی خیر و دعا https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دخترک گل فروش از علیرضا محمودی قهساره وقتی گذشت از روبرویم، چهره‌اش غم داشت دنیا برای روزگارش، واژه‌ای کم داشت لب‌های خشکش، چون دلِ عاشق ترک خورده گل‌های در دستش، غمی از جنس آدم داشت چون رودِ خشکی، جای اشکی مانده بر صورت مویش چو دریا، موج‌هایی نامنظم داشت پل بسته با دستان خود تا آرزوهایش در پشتِ هر شیشه، نگاهی گنگ و مبهم داشت از لاله گوشش، نخ به جای گوهر آویزان انگار چشمانش، گِله از اهل عالم داشت تند و شتابان می‌دوید از بین ماشین‌ها در گام‌های کوچکش، عزمی مصمم داشت یک اسکناس ده هزاری داشت در مشتش در مشت دیگر، شاخه‌های یاس و مریم داشت می‌گفت: آقا جان، بخر یک شاخه از مریم گلبرگ‌هایش تازه بود؛ انگار شبنم داشت وقتی که حال آسمان از جور ما بد بود ابر درونش، جامه‌ای با رنگ ماتم داشت بغضش شکست و ناله‌ای از عمق دل سر داد وان‌ گه خیابان، روی خیس از اشکِ نم نم داشت https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان زاغ و بلبل از علیرضا محمودی قِهساره زاغکی روی درختی لانه داشت هر چه می‌دزدید، آن جا می‌گذاشت عصر یک روز بهاری از قضا داشت مهمان، بلبلی بس خوش‌صدا گفت بلبل سرگذشت خویش را روزهای سخت و پرتشویش را بس کتک‌ها خورده بود از بچه‌ها خورده بود از ناکسان بازیچه‌ها یاد ایام قفس افتاده بود روزهایی کز نفس افتاده بود داستان باز را تعریف کرد ماجرا را جملگی تصنیف کرد زاغ گفتا: ای رفیق خوش‌صدا من ندارم آشنایی باجفا دام در عمرم ندیدم ای رفیق با قفس قهرم من از عهد عتیق چون نباشد هیچ کس خواهان من کس ندیده ناله و افغان من از صدایم گوشها نالیده‌اند چشمها از من بدیها دیده‌اند گر که آزادی بخواهی همچو من در امان باشد تو را هم جان و تن، باید از آواز شویی دست را تا شوی فارغ تو بند و بست را گفت بلبل: این هنر جان من است زان که جان می‌گردد از آواز مست گر بمیرم در قفس زان بهتر است زیستن را گر که باشم دون و پست https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سوگ فاطمه(س) از علیرضا محمودی قِهساره دیشب ز درد، پلک زمین لحظه‌ای نخُفت در سوگ فاطمه، ز علی ناله‌ها شنفت وقتی امان گرفت گل زهرای مرضیه خونین‌جگر، به گوش فلک، رازها بگفت! https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
☺️خنده☺️ از علیرضا محمودی قِهساره خنده آمد با لبانت یار شد خنده‌ات، داروی هر بیمار شد بس که خندیدی، اطبّا شاکی‌اند هر که طب خوانده، به‌کل بیکار شد! 😊😊😊 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شد قرین فصل بهار و رمضان می‌کنم خانه و دل هر دو جوان دل تجلیگه انوار خداست    چشم نرگس به شقایق نگران 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بهار 💐💐💐 از علیرضا محمودی قِهساره به نام خداوندگار بهار درخت و گل و بوته و سبزه‌زار سرایم ز آیین ایران زمین نکو شیوه‌ای نزد این سرزمین ز ره چون رسد کاروان بهار نماند به عشاقِ مشفق، قرار زدایند ز آیینه زنگار را تفرج نمایند گلزار را مزین شود خانه با هفت سین بگیرد جهان جلوه‌ای دل‌نشین سماغ است و سبزیّ و سنبل گلی بهار است و عاشق شود بلبلی به بر، سرکه و سنجد و سیر و سیب اگر بنگری، جمله صنع حبیب هر آن یک نشانی ز رحمت بُوَد فراوانیِ رزق و نعمت بود سماغ است الگوی جنگ‌آوری ظفر را ز کوشش به چنگ آوری و سبزی نمادیست بر زیستن نبیند گزندی، نه روح و نه تن شکوفا شوی چون گل اندر بهار بیابی چه سنبل در این دشتزار! شکیبایی از سرکه آموختن به تن جامه‌ی صبر را دوختن و سنجد نمادیست بر عشقِ ما به انسان، طبیعت، صداقت، خدا چو درمانِ آلام جویی ز سیر به دست طبیبی، نگردی اسیر سر سفره گر سیب یابی، نکوست که شادابی و تندرستی از اوست ز قرآن ره رستگاری بجو چو آباد گردد دو عالم از او دلت را چو آیینه شفاف کن به دریای رحمت، دلت صاف کن چه نیکو بود شیوه‌ی باستان درودی فرستیم بر راستان https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌺🌺🌺
سخن امام علی (ع) درباره‌ی بهار از علیرضا محمودی قِهساره از علی (ع) سؤال شد: کدام فصل را دوست دارید و به چه دلیل؟ و آن حضرت فرمودند: فصل بهار را دوست دارم به دو دلیل: یکی خرّمی و سرسبزی بهار و دوم حیای بهار؛ چون درختان عریان و لخت را با گل و برگ می‌پوشاند . اميرالمؤمنين گفتا: عزیز است بهاران؛ زان‌ که سرسبز است و زیبا بپوشاند درختان را گل و برگ دهد زینت شکوفه، شاخه‌ها را حیا را از طبیعت باید آموخت مُلَبّس گشته دشت و کوه و صحرا 💐💐💐 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پیری از علیرضا محمودی قِهساره گیرم که موی خویش به رنگی کنی سیاه با سوی چشم و لرزش دستان چه می‌کنی؟ بگذشته چون بهار، نشود تازه سبزه‌زار ای شاخه‌ی شکسته، زمستان چه می‌‌کنی؟ https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ایستاده‌ایم 🌷🌷🌷 از علیرضا محمودی قِهساره با من بگو کجای جهان ایستاده‌ایم؟ روی کدام چرخِ زمان ایستاده‌ایم؟ زخمی نشانده بر تنمان تیغِ روزگار بی‌باک همچو شیر ژیان ایستاده‌ایم در موج موجِ عربده‌ی تیشه و تبر در بیشه‌زار چو سروِ روان ایستاده‌ایم این قومِ ریشه‌دار نمی‌ترسد از نبرد تا آرش است و تیر و کمان ایستاده‌ایم زیرِ هجومِ وحشیِ اهریمنِ پلید تا پای جان برای کیان ایستاده‌ایم... "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" ما سرو‌قامتانِ زمان ایستاده‌ایم روزی شود دوباره جهان خیمه‌گاهِ عشق این خطّ و این نشان، چه جوان ایستاده‌ایم https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
چو طی کردم محرم را، سلامی بر صفر کردم حرم را گر ندیدم من، به پای دل سفر کردم گذشته عصر عاشورا و اینک اربعین در پیش اگر سستی کنم این بار در رفتن، ضرر کردم 🖤🖤🖤 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303