eitaa logo
🟢گلزار ادبیات🟢
7.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
268 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌ و کارشناس ارشد ادبیات: عفت ک. (بانو خالقی) استفاده از مطالب، با درج لینک. کانال‌سوم: #سخنان‌بزرگان‌ایران‌و‌جهان https://eitaa.com/sokhananebozorgan2 کانال دوم‌: #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🟣 درِ جیبش را تار عنکبوت گرفته است. کنایه از دست در جیب نکردن و درنتیجه، بی‌پولی است. 🟣 در خانه‌ی مور، شبنمی طوفان است! بلای کوچک، برای فقیر، بزرگ است. 🟣 در خانه هرچه، مهمان هر که! وقتی مهمان سرزده برسد، تکلیفی نیست. 🟣 درِ مسجد است؛ نه کندنی است، نه سوزاندنی! در موردی گفته می‌شود که کاری، چاره‌پذیر نیست. 🟣 دست بشکند، در آستین؛ سر بشکند، در کلاه! کنایه از این است که مردم نباید از راز انسان سر دربیارند. 🟣🟣🟣🟣 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۷۲ - ۷۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🔴 دنیایش، مثل آخرت یزید است! بی‌نهایت، در رنج و عذاب است. 🔴 دو تا در را که پهلوی هم می‌گذارند، برای این است که به درد هم برسند! باید به درد‌دل همسایه رسید. 🔴 دهنش آستر دارد! درباره‌ی کسی گفته می‌شود که غذا هر چه داغ و سوزنده باشد، می‌خورد. 🔴 روزگار، آیینه را محتاج خاکستر کند! همیشه دانایان و اهل معنی، به جاهلان نیاز دارند. 🔴 زعفران که زیاد شد، به خورد خر می‌دهند! درمورد اسرافکاران گفته می‌شود. 🔴🔴🔴🔴 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۸۲، ۸۵، ۹۲ و ۹۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مثل حساب به دینار، بخشش به خروار! مردی به مبلغی وام نیاز داشت. به او گفتند: برو درِ خانه‌ی فلانی، فوری نیاز تو را برمی‌آورد. مرد به امید، به درخانه‌ی آن مرد رفت. از پشت در شنید که به مستخدمش اعتراض می‌کند که چرا چوب‌کبریت‌های سوخته را دور انداختی؟ مرد حاجتمند، تا این سخن را شنید، قصد کرد که از آن منزل دور شود که ناگهان، در باز شد و صاحب‌خانه گفت: فرمایشی داشتید؟ مرد گفت: حاجتی داشتم؛ ولی پشیمان شدم. صاحب‌خانه پرسید: چرا؟ مرد داستان را باز گفت. صاحب‌خانه، حاجت او را برآورده و با اکرام و روی خوش روانه‌اش کرد و گفت: برادر، حساب به دینار، بخشش به خروار! ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۵۳ و ۵۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🟣 سرش، بوی قرمه‌سبزی می‌دهد! خیالاتی در سر می‌پروراند، حرف‌های گُنده گُنده می‌زند. 🟣 سگ داد و سگ‌توله گرفت! در مقام معاوضه که کالای بهتری می‌دهند و کالای بدتری می‌گیرند، گفته می‌شود. 🟣 سوزن، همه را می‌پوشاند؛ اما خودش لخت است! بسیار جوان‌مرد است؛ گرسنگی می‌خورد که دیگران، سیر باشند. 🟣🟣🟣🟣🟣 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۰۳، ۱۰۶ و ۱۰۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🟣 عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی زند! 🟣 کوزه‌ی خالی، زود از لبِ بام می‌افتد! شخص جاهل، زود رسوا می‌شود. 🟣 گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر، تو را چه حاصل؟ (نظامی) 🟣🟣🟣🟣🟣 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۲۹، ۱۴۹ و ۱۵۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🌺 لاف در غریبی، آواز در بازار مسگرها! کنایه از انجام دادن کار یا گفتن سخنی است در جایی که عده‌ای از آن سخن و آن کار، بی‌خبر باشند. 🌺 مار هر کجا کج بره، توی لونه‌ی خودش، راست می‌ره! کنایه از این است که هر آدم نادرست، با خانواده‌ی خودش نادرست نیست! 🌺 نه نمازِ شبگیر کن، نه آب توی شیر کن! 🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۵۹، ۱۶۲ و ۱۷۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🌺 هر که را می‌خواهی بشناسی، یا با او معامله کن، یا سفر کن! 🌺 هزار قورباغه، جای یک ماهی را نمی‌گیرد! 🌺 هیچ انگوری، دوباره غوره نمی‌شود! 🌺 یا مکن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانه‌ای درخوردِ پیل (سعدی) 🌺🌺🌺🌺🌺 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۸۷، ۱۹۲، ۱۹۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امید از مهدی سهیلی مرا بر نازنینان، این نوید است که پایان شب غمها، سپید است مترس از شام تار، آسوده‌دل باش چراغ روشن فردا، امید است بوی بهار می‌دهد، سهیلی، ص ۲۳۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حالت پروانه از مهدی سهیلی ز گلها دل بریدن، کار من نیست چه سازم؟ حالت پروانه دارم! اولین غم و آخرین نگاه، مجموعه‌ی شعر مهدی سهیلی، ص ۱۳۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مثل نیش عقرب، نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است! قورباغه‌ای، لب برکه‌ای نشسته بود. عقربی پیش او آمد و پس از سلام و احوال‌پرسی گفت: خاله قورباغه، ممکن است از تو خواهشی بکنم؟ - چه خواهشی؟ - منزل من، آن طرف آب است و من شنا بلد نیستم. خواهش می‌کنم مرا کول کن و به آن طرف آب ببر. قورباغه گفت: من حرفی ندارم؛ اما آمدم تو را کول کردم و وسط آب، عشقت کشید منو نیش بزنی؛ آن وقت چه کنم؟ عقرب گفت: چطور ممکنه که من این قدر نمک‌نشناس باشم؟ نه، نه این حرف را نزن که از چشمم می‌افتی. قورباغه قبول کرد و عقرب بر پشت قورباغه سوار شد. کمی که قورباغه شنا کرد، عقرب، نیشی به او فرو کرد. آه از نهاد قورباغه برآمد و گفت: دیدی نامردی کردی؟ عقرب، نیش دوم را چاشنی کرد. قورباغه هم رفت زیر آب و عقرب در برکه، شروع کرد به دست و پا زدن. قورباغه گفت: آمیرزا عقرب، چطوری؟ عقرب گفت: خاله جون، نزدیک بود خفه بشم. قورباغه گفت: خدا خفه‌ات کنه؛ عیب نداره. رفتن زیر آب، نه از غرض است ترک عادت، موجب مرض است عقرب هم گفت: نیش عقرب، نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است! 📚📚📚📚 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۷۹ و ۱۸۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر(ع)را‌چه‌بنامم؟🌹🌹🌹 از با صدای: سروش 💐 به مناسبت ۱۸ مرداد، سالروز درگذشت سهیلی (۱۳۶۶) برای آگاهی از زندگی او، به مطلب شاعران معاصر، مهدی سهیلی، ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ کانال گلزار ادبیات مراجعه بفرمایید. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌺🌼🌺🌼🌺🌼
داستان یک مثل حالا نوبت رقاصی منه! خر و شتری، با هم دور از آبادی می‌رفتند و خر گاه و بی‌گاه عرعر می‌کرد. شتر گفت: رفیق، سر و صدا نکن؛ چون ممکن است اهل آبادی بیایند و پالان روی هر دومان بگذارند. صبر کن از آبادی دور شویم. خر با اعتراض گفت: غیرممکن است؛ اکنون دلم می‌خواهد آواز بخوانم. و آن قدر عرعر کرد تا اهل آبادی آمدند و پالان روی هر دو گذاشتند و بر آن‌ها سوار شدند. روزی اهل آبادی، قافله‌ای به راه انداختند و شتر و خر را هم به بارکشی قافله واداشتند. ناگهان به رودخانه‌ای رسیدند که عمق آب زیاد بود؛ ناچار خر را بر روی شتر سوار کردند. هنگامی که شتر وسط آب رسید، بنای رقص شتری را گذاشت. خر با التماس گفت: رفیق، به دادم برس. ممکن است با رقاصی تو، من در آب بیفتم و غرق بشوم. شتر گفت: آن روز نوبت آواز تو بود؛ حالا نوبت رقاصی منه! 📚📚📚 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۵۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303