سخنی از گلستان سعدی
هنرمند و بیهنران
بیهنران، هنرمند را نتوانند که بینند؛ همچنان که سگان بازاری، سگ صید را مَشغله برآرند و پیش آمدن نیارند؛ یعنی سِفله، چون به هنر با کسی برنیابد، به خُبثش در پوستین افتد.
کند هرآینه غیبت، حسودِ کوتهدست
که در مقابله، گُنگش بُوَد زبانِ مَقال
لغات:
مشغله: هیاهو و فریاد کردن. اینجا: پارس کردن سگ.
یارستن: توانستن. نیارند: نمیتوانند.
سفله: شخص پست، فرومایه.
برآمدن: غلبه کردن. برنیاید: غلبه نکند.
خبث: بدذاتی، بدجنسی.
در پوستین افتادن: کنایه از غیبت کردن.
مقال: گفتگو.
کلیات سعدی، گستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۸۰.
#گلستان_سعدی
#هنرمندوبیهنر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303