توضیحات:
سطر ۳ - آبگیر: برکه. تعرض: مزاحمت،آزار و اذیت. گذریان: رهگذران، عابران. مصون: محفوظ، ایمن.
سطر ۴ - حازم : دوراندیش. میعاد نهادن: قرار گذاشتن.
سطر ۵ - جال: دام. حزم: دوراندیشی، احتیاط.
سطر ۶ - دستبرد: مالش، ضرب دست. جافی: ستمگر، جفاکننده. شوخچشمی: بیشرمی، گستاخی. غدّار: مکّار. معاینه کردن: به چشم دیدن.
سطر ۷ - سبک: سریع، شتابان. درآمدی: وارد میشد.
سطر۸ - برفور: فوری، بلافاصله.
سطر ۹ - غور: تفکر و تدبیر. پیرایه: زینت و زیور. عاطل: خالی، بیزیور.
سطر ۱۲ - تمتّع: بهره بردن، برخورداری.
سطر ۱۳ - مکاید: جمع مَکیدَت، حیلهها، بداندیشیها. صواب: مصلحت، درست. ثَبات: پایداری، دوام.
سطر ۱۴ - خویشتن مرده ساختن:خود را به مردن زدن. سِتان: بر پشت خوابیده.
سطر ۱۵ - صورت شدن: تصوّر شدن، پنداشته شدن.
سطر ۱۸ - مدهوش: متحیّر، سرگردان. پایکشان: رفتن با کُندی، عاجزانه رفتن.
شرح کلیله و دمنه، دکتر برزگر خالقی و کرباسی، چاپ سوم، زوّار، ۱۳۹۹، ص ۷۲.
#کلیله_و_دمنه
@golzareadabiyat
حکایت طنزی از کلیله و دمنهی نصرالله مُنشی
آوردهاند که بازرگانی اندکمال بود و میخواست که سفری رود. صد من آهن داشت، در خانهی دوستی، بر وجهِ امانت بنهاد و برفت. چون باز آمد، امین، ودیعت فروخته بود و بها خرج کرده. بازرگان، روزی به طلب آهن، به نزدیک او رفت.
مرد گفت: آهن در پیغولهی خانه بنهاده بودم و در آن احتیاطی نکرده، تا من واقف شدم، موش آن را تمام خورده بود.
بازرگان گفت: آری، موش آهن را نیک دوست دارد و دندان او بر خاییدن آن قادر باشد. امین راستکار، شاد گشت؛ یعنی"بازرگان نرم شد و دل از آهن برداشت." گفت: امروز مهمان من باش. گفت: فردا باز آیم.
بیرون رفت و پسری را از آنِ او ببرد. چون بطلبیدند و ندا در شهر افتاد، بازرگان گفت: من بازی را دیدم کودکی را میبُرد.
امین فریاد برآورد که: محال چرا میگویی؟ باز، کودک را چگونه برگیرد؟
بازرگان بخندید و گفت: دل، چرا تنگ میکنی؟ در شهری که موش آن، صد من آهن بتواند خورد، آخر باز، کودکی را هم برتواند داشت.
امین دانست که حال چیست، گفت: آهن موش نخورد؛ من دارم؛ پسر باز دِه و آهن بستان.
لغات مهم:
بر وجه: به طور، به طریق. ودیعت: امانت، سپرده. پیغوله: گوشه. نیک: بسیار. خاییدن: جَویدن. راستکار: در این جا از راه ریشخند و تهکم به کار رفته و به معنای خیانتکار است.
باز: پرندهای شکاری. باز ده: پس بده. بستان: بگیر.
شرح کلیله و دمنه، ص ۹۳.
#کلیله_و_دمنه
#نصرالله_منشی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از کلیله و دمنه
زاهدی از جهتِ قربان، گوسپندی خرید. در راه طایفهای طَرّاران بدیدند؛ طمع در بستند و با یکدیگر قرار دادند که او را بفریبند و گوسپند بستانند.
پس یک تن به پیش او درآمد و گفت: این سگ کجا میبری؟ دیگری گفت: او عزیمت شکار میدارد که سگ در دست گرفته است. سوم بدو پیوست و گفت: این مرد در کِسوَت اهل صلاح است؛ اما زاهد نمینماید؛ که زاهدان، با سگ بازی نکنند و دست و جامهی خود را از آسیب او، صیانت واجب بینند.
از این نَسَق، هر چه میگفتند؛ تا شکّی در دل زاهد افتاد و خود را در آن متّهم گردانید و گفت که: شاید بود که فروشندهی این، جادو بوده است و چشمبندی کرده. در جمله، گوسپند را بگذاشت و برفت و آن جماعت بگرفتند و ببرد.
نکات
از جهتِ: برای، به خاطرِ.
طرار: دُزد.
بستانند: بگیرند.
عزیمت: قصد.
کسوت: لباس.
صیانت: حفظ کردن، نگهداری.
نسق: گونه، روش.
جادو: جادوگر.
چشمبندی: جادوگری.
در جمله: خلاصه، بالاخره.
ببرد: ببردند. حذف شناسهی فعل به قرینهی فعل قبلی.
شرح کلیله و دمنه، دکتر برزگر خالقی و کرباسی، ص ۱۵۳ و ۱۵۴.
#کلیله_و_دمنه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بخشی از گفتو گوی مَلِک و وزیر
از کلیله و دمنهی نصرالله مُنشی
وزیر گفت: از دو تن باید دوری گُزید: یکی آن که نیکی و بدی، یکسان پندارد و عِقابِ عُقبا را انکار آرد و دیگر آن که چشم را از نظر حرام، و گوش را از سماعِ فحش و غیبت، و فرج را از ناشایست، و دل را از اندیشهی حرص و حسد و ایذا، باز نتوانَد داشت...
ملک گفت: صفتِ سفاهت بر تو دُرُست میآید و کسوتِ وقاحت بر تو چُست. وزیر گفت: سه تن بابتِ این سِمَت باشند: درودگری که چوب میتراشد و تراشه در خانه میگذارد تا خانه بر وی تنگ شود. و حَلّاقی که در کار خویش مهارتی ندارد؛ سرِ مردمان مجروح میگردانَد و از اُجرت محروم مانَد. و توانگری که در غربت مُقام کند و مال او به دست دشمن افتد و به اهل و فرزند نرسد.
لغات:
عقاب: جزای گناه و عمل بد. عقبا: آخرت. سماع: شنیدن. ایذا: آزار، اذیت.
سفاهت: نادانی. کسوت: لباس. وقاحت: بیشرمی، گستاخی. چُست: موزون، برازنده. بابتِ: لایقِ، درخورِ. درودگر: نجّار. حلاق: سلمانی، سرتراش. مُقام کردن: اقامت کردن، ساکن شدن.
شرح کلیله و دمنه، باب پادشاه و برهمنان، ص ۲۶۰ و ۲۶۱.
#کلیله_و_دمنه
#شرح_کلیله_و_دمنه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عزیزتر بودن مال از جان
از کلیله و دمنه
گفت: مال، نزدیکِ چهار تن از جان عزیزتر است: آن که جنگ از برای اُجرت کند و آن که زیرِ دیوارهای گران، برای دانگانه، سُمج گیرد و آن که بازارگانیِ دریا کند و آن که در معادن، مُزدور ایستد.
لغات:
نزدیکِ: نزدِ، در نظرِ.
گران: سنگین.
دانگانه: چیزی اندک نزدیک به یک دانگ، مال و کالای اندک.
سمج: راهِ زیرزمینی، نَقب و حفره.
مزدور: آن که کار کند و مُزد گیرد، کارگر روزانه.
شرح کلیله و دمنه، ص ۲۶۴.
#کلیله_و_دمنه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از کلیله و دمنهی نصرالله مُنشی
دو کبوتر و سود نداشتن پشیمانی
آوردهاند که جفتی کبوتر، دانه فراهم آوردند تا خانه پُر کنند. نر گفت: تابستان است و در دشت، علف، فراخ؛ این دانه نگاه داریم تا زمستان که در صحراها، بیش چیزی نیابیم، بدین روزگار گذاریم. ماده هم بر این اتّفاق کرد و بپراکندند. و دانه، آن گاه که بنهاده بودند، نم داشت؛ آوند پر شد.
چون تابستان آمد و گرمی در آن اثر کرد، دانه خشک شد و آوند، تهی نمود و نر غایب بود. چون باز رسید و دانه اندکتر دید، گفت: این در وجهِ نفقهی زمستانی بود؛ چرا خوردی؟ ماده هرچند گفت نخوردهام، سود نداشت. میزدش تا سپری شد.
در فصل زمستان که بارانها متواتر شد، دانه نم کشید و به قرار اصل باز رفت. نر وقوف یافت که موجب نقصان چیست. جَزَع و زاری بر دست گرفت و مینالید و میگفت: دشوارتر آن که پشیمانی سود نخواهد داشت.
لغات:
فراخ: فراوان. اتفاق کرد: پذیرفت، توافق کرد.
آوند: ظرف. تهی: خالی. در وجهِ: برای، به عنوانِ. نفقه: مصرف.
سپری شد: مُرد. متواتر: پیاپی، پیوسته. وقوف: آگاهی. جزع: ناله، بیصبری. بر دست گرفت؛ پیش گرفت، شروع کرد.
شرح کلیله و دمنه، ص ۲۵۸ و ۲۵۹.
#کلیله_و_دمنه
#دو_کبوتر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
باطلشدن اوصاف ستوده🦋🦋🦋
از کلیله و دمنهی نصرالله مُنشی
وزیر گفت: پنج چیز، همهی اوصاف ستوده را باطل گردانَد: خشم، حِلم مرد را در لباس تهتّک عرضه دهد و علم او را در صیغتِ جهل فرا نماید. غم، عقل را بپوشاند و تن را نزار کند. کارزارِ دائم در مَصافها، نفس را به فنا سپارَد. گرسنگی و تشنگی، جانوران را ناچیز کند.
لغات:
حلم: بردباری. تهتّک: جهل و خفّت.
صیغت: شکل، صورت. کارزار: جنگ.
مصاف: جمعِ مَصَفّ، میدانهای جنگ. جانور: جاندار.
شرح کلیله و دمنه، کرباسی و دکتر برزگر خالقی، ص ۲۶۴.
#کلیله_و_دمنه
#اوصاف_ستوده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303