دمی با شهدا
شهید ثالث
ملا محمدتقی بَرَغانی، مشهور به شهید ثالث، از بزرگان ایران و قزوین در قرن ۱۲ و ۱۳ هجری قمری است که در سال ۱۱۷۲(بر اساس برخی منابع۱۱۸۳) در برغان دیده به جهان گشود و در سال ۱۲۶۳ ه. ق. بر اثر جراحات وارده به هنگام نماز صبح در محراب مسجد به شهادت رسید.
وی بعد از فراگرفتن علوم اولیه و علوم عقلی و منطق نزد پدرش ملا محمد ملائکه در برغان، به قزوین مهاجرت کرد و پس از کسب فیض از محضر علمای این شهر، به اصفهان و سپس به عراق رفت و بر اثر شیوع وبا در عراق، به قزوین بازگشت.
آن گاه برای تکمیل تحصیلات خود، به قم و بعد به اصفهان و سپس به کربلا و نجف اشرف رفت و از محضر اساتید آن جا بهرهمند گردید و چندی بعد، ساکن تهران شد و به تدریس علوم دینی پرداخت.
در آن زمان، بر اثر بیکفایتی فتحعلی شاه قاجار، ولایات شمال ایران، به اشغال روسها درآمد و انگلستان نیز در امور داخلی ایران دخالت میکرد. این حوادث، خشم برغانی را برانگیخت و طی ماجرایی، مغضوب شاه گردید و مجبور به مهاجرت از تهران و اقامت در قزوین شد.
این عالم بزرگ، نزدیک صبح، هنگامی که در مسجد مشغول عبادت و مناجات بود، مورد حملهی چند نفر از فرقهی گمراه بابیه قرار گرفت و با هشت ضربهی شمشیر و نیزه که بر او زدند، به سختی مجروح گردید. تا دو روز زنده بود ؛ ولی به خاطر شکاف زبانش با نیزه، نمیتوانست درست حرف بزند و بسیار تشنه میشد و قدرت آشامیدن آب هم نداشت. در آن حال، مکرّر از تشنگی سیدالشهدا(ع) یاد میکرد. بعد از دو روز، روحش پرواز کرد و جسدش را در مقبرهای در جوار امامزاده حسین قزوین به خاک سپردند.
از آثار او، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: منهج الاجتهاد، شرح الشرایع، یک دوره فقه فارسی، عیون الاصول، مجالس المتّقین، رسالهی دیات و ... .
با تلخیص از فرزانگان علم و سخن قزوین، ص ۱۸۸ - ۱۹۲؛ مشاهیر قزوین، ص ۹۳ - ۱۰۴ و قصصالعلما، ص ۲۲ - ۳۵.
#شهید_ثالث
#محمدتقی_برغانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستاننویسی
ادامهی اشتراکهای اساسی داستان کوتاه و رمان
۱۰ - سبک
شیوهی خاصی است که نویسنده برای بیان مفاهیم خود به کار میگیرد. به عبارت دیگر، این که نویسنده آن چه را در داستان گفته است، چگونه بیان کرده است. بنا بر این ، سبک شامل طرز تنظیم و ترتیب عقاید، انتخاب کلمات، تصویر خیال، ساختار و لحن است.
سبک با مکتب ادبی فرق دارد. سبک، نشاندهندهی طرز تفکر و شخصیت نویسنده است؛ حال آن که مکتب، مجموعهی اصول و ضوابطی است که هر نویسنده، به لحاظ ذهنیت خاص خود، آنها را تقریباً در نوشتن داستان خود رعایت میکند و بر اثر آن، انواع داستانهای واقعگرا، ناتورالیستی، نمادگرایی و سوررئالیستی به وجود میآید. بنابر این، سبک جنبهی فردی دارد و مکتب جنبهی جمعی. ممکن است دو نویسنده، از اصول مکتب واقعگرایی پیروی کنند؛ اما سبک خاص خود را داشته باشند و یکی سبک گفتاری و دیگری سبک نوشتاری داشته باشد.
با تلخیص از ادبیات داستانی، ص ۳۰۶ و ۳۰۷.
#داستاننویسی
#سبک
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کار برای خدا
از مثنوی مولوی
هر چه کاری، از برای او بکار
چون اسیر دوستی، ای دوستدار
گِردِ نفسِ دُزد و کار او مپیچ
هر چه آن نه کار حق، هیچ است، هیچ
🦋🦋🦋
آموزههای اخلاقی در مثنوی، ص ۹۶.
#مثنوی_مولوی
#کار_حق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ریشهی ما
یک رباعی از محمدرضا سهرابی نژاد
پیکار علیه ظالمان پیشهی ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهی ماست
هرگز ندهیم تن به ذلّت، هرگز
در خون زلال کربلا، ریشهی ماست
عاشورا در شعر معاصر و فرهنگ عامه، ص ۲۹۵.
#کربلا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام حسین - علیه السلام - فرمودند:
بخشندهترین مردم، کسی است که به کسی عطا کند که امید بخشش از او ندارد.
بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۱.
#امام_حسین(ع)
#بخشش
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعر کربلایی
منصوره عرب سرهنگی
کدام واقعهی سبز را خبر دارد؟
همان که بر لب خشکیده، شعرِ تر دارد
بلوغ باور سرخی شکفته بر لب او
که تا همیشهی تاریخ، برگ و بر دارد
☘☘☘
در امتداد نگاهش، سپاه تاریکی است
و او کران به کران، ضجّه از سحر دارد
چه قدر مرگ برایش زلال و شیرین است
که دم به دم به لب تشنهاش، شکر دارد
حماسهسازترین شعر کربلایی ماست
همان که قافیه از پارهی جگر دارد
همان که بی سر و پا، با نفاق میجنگد
برای تیغ شهادت، هزار سر دارد
☘☘☘
کسی که در دل شمشیرهای تشنه به خون
رَجَز بخوانَد و قاسم شود، هنر دارد
هماره چشم به راهش نشسته کرب و بلا
که بیقرار بیاید، سلاح بردارد
خدا کند به منِ خستهدل، پناه دهد
که گفتهاند: به دلخستگان، نظر دارد
شعر جوان، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.
#کربلا
#قاسم(ع)
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
سوال و جواب
در فنّ بدیع، به شعری گفته میشود که به صورت پرسش و پاسخ میان دو نفر میآید. عموماً یک طرف این گفتگو، شاعر و طرف دیگر، محبوب یا فرد دیگری است. آن چه سوال و جواب را به آرایه تبدیل میکند، بیان زیبا و لطافت و ظرافتی است که شاعر در پاسخ سوالهای خویش میآورد. این پاسخها که غالباً بر پایهی امور خیالانگیز بنیاد نهاده شده، با آرایههای بدیعی دیگر همراه است.
گفتم: غم تو دارم گفتا: غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا: اگر برآید
گفتم: ز مهرورزان، رسم وفا بیاموز
گفتا: ز خوبرویان، این کار کمتر آید
(حافظ)
🦋🦋🦋
گفتم: چه خورم در طلبت؟ گفت که: خون
گفتم: چه بُوَد حال دلم؟ گفت: جنون
گفتم که: مرا کی بکُشی؟ گفت: کنون
گفتم که: ز دستت بِرَهَم؟ گفت که چون؟
(خواجوی کرمانی)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۴۶ و ۱۴۷ و بدیع، دکتر کزّازی، ص ۱۵۶.
#آرایههای_ادبی
#سوال_و_جواب
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مَقتَلنویسی
از روزگار دور، مقتلنویسی با هدف احیای قیام و خاطرهی شهیدان، به تخصیص شهیدان واقعهی عاشورا، صورت میگرفته است. آن چه بیش از همه در مضمون مَقاتل آمده، وقایع حاضر در صحنهی نبرد و چگونگی رویارویی دو سپاه میباشد.
از علل دیگر پرداختن به مقتلنویسی، تجلی صحیح، سالم و دور از خرافهی رویدادهای قیام عاشوراست؛ چرا که افراد کماطلاع و گاه مُغرض، پیرامون حوادث جاری در واقعهی عاشورا، قضاوتهای نادرستی داشتهاند.
ابومِخنَف، متوفّای ۱۵۶ هجری، نخستین کسی است که مقتل امام حسین(ع) را مکتوب کرد. تا قبل از آن، مقتل الحسین، عبارت بود از اطلاعات شفاهی و پراکندهای که در اذهان وجود داشت و احتمالاً سینه به سینه نقل میشد.
ابومخنف، حوادث را توسط شاهدان عینی و یا معاصرین واقعهی کربلا همچون امام سجّاد(ع) و ... ذکر مینماید و در اکثر موارد، وقایع را توسط دو یا سه واسطه روایت میکند. البته زمانی که او شروع به نگارش مقتل الحسین کرده بود، هنوز تعداد انگشتشماری از شاهدین مورد اعتماد واقعهی کربلا، در قید حیات بودند.
ابوالفرج اصفهانی، خلاصهی مقتل الحسین ابومخنف را با استفاده از کتاب المدائنی در مقتل معروف خود، مقاتل الطالبین آورده است. برخی از مقاتل دیگر، عبارتند از: مقتل الحسین عبدالرزّاق مُقَرَّم، مقتل الخوارزمی، مقتل بحرالعلوم و... که غالباً با بهرهمندی از مقتل الحسین ابومخنف تدوین شدهاند.
با تلخیص از شعر آیینی و تاثیر انقلاب اسلامی بر آن، زهرا محدثی خراسانی، مجتمع فرهنگی عاشورا، چاپ دوم، ۱۳۸۹، ص ۳۵ - ۳۸.
#مقتلنویسی
#مقتل_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عزیزتر بودن مال از جان
از کلیله و دمنه
گفت: مال، نزدیکِ چهار تن از جان عزیزتر است: آن که جنگ از برای اُجرت کند و آن که زیرِ دیوارهای گران، برای دانگانه، سُمج گیرد و آن که بازارگانیِ دریا کند و آن که در معادن، مُزدور ایستد.
لغات:
نزدیکِ: نزدِ، در نظرِ.
گران: سنگین.
دانگانه: چیزی اندک نزدیک به یک دانگ، مال و کالای اندک.
سمج: راهِ زیرزمینی، نَقب و حفره.
مزدور: آن که کار کند و مُزد گیرد، کارگر روزانه.
شرح کلیله و دمنه، ص ۲۶۴.
#کلیله_و_دمنه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303