حکایت پروانه و لاله
از عمران صلاحی
آوردهاند
پروانه و مگس، پرشان را
با یکدیگر معاوضه کردند
اما مگس دوباره
روی زباله بود
پروانه روی لاله!
گزینهی اشعار طنزآمیز، عمران صلاحی، ص ۱۴۶.
#پروانه
#لاله
#عمرانصلاحی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زندگی
از رحیم زریان
قصیده، رمز و راز زندگی هست
غزل، شور و نیاز زندگی هست
رباعی، ساز و آواز جوانی
دوبیتی، چارهساز زندگی هست
گلوی نی، دوبیتیها، زریان، ص ۲۱.
#قصیدهوغزل
#دوبیتیورباعی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
حسد، باعث اندوه دائمی است.
غرر الحکم، ج ۱ ، ص ۴۳۰.
#امام_علی(ع)
#حسد
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
انتظار
از جلیل صفربیگی
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گِلِه بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو
واران، صفربیگی، ص ۲۰۳.
#انتظار
#جلیلصفربیگی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
سنایی(پدر شعر عرفانی)
سنایی، شاعر مشهور قرن پنجم و ششم هجری، در غزنین متولد شد. ابتدا شاعر دربار غزنوی گشت و به مدّاحی پرداخت؛ ولی پس از زیارت حرمین شریفین، تغییری در احوالش پیدا شد و زندگیاش به مسیری دیگر افتاد. این تغییر روش و کمال تدریجی او، در قصیدهها، غزلها و مثنویهای او آشکار است. از این رو، او را پدر شعر عرفانی نامیدهاند.
سنایی تا حدود سال ۵۱۸ در خراسان بود و در این هنگام به غزنین برگشت و در سال ۵۳۵ هجری قمری چشم از جهان فرو بست. آرامگاهش در غزنین، زیارتگاه عموم است.
علاوه بر دیوان یا کلیات، سنایی چند اثر دیگر نیز دارد که عبارتند از: کارنامهی بلخ، سیر العباد الی المعاد، تحریمة القلم، مکاتیب و حدیقة الحقیقه.
اینک ابیاتی از سنایی
نشان عشق
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نِه، نه این جا باش و نه آن جا...
چه مانی بهرِ مرداری، چو زاغان اندرین پستی؟
قفس بشکن چو طاووسان، یکی برپَر برین بالا
عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد
که دارُالمُلک ایمان را، مجرّد بیند از غوغا
عجب نبوَد گر از قرآن، نصیبت نیست جز نقشی
که از خورشید جز گرمی، نیابد چشم نابینا
بمیر ای دوست پیش از مرگ، اگر می زندگی خواهی
که اِدریس از چنین مردن، بهشتی گشت پیش از ما
به تیغ عشق شو کشته، که تا عمر ابد یابی
که از شمشیر بویحیی، نشان ندهد کسی احیا...
نکات شعر:
دون: پَست. عروس حضرت قرآن: استعاره از معانی و حقایق زیبای نهفته در قرآن. دارالملک ایمان: استعاره از دل. مجرد: جدا، دور. غوغا: مردم، هیاهوی مردمان عوام.
بمیر ای دوست...: اشاره است به حدیث نبوی: موتوا قبلَ اَن تَموتوا. ادریس: پیامبری که نامش دو بار در قرآن آمده است. او یکی از جاودانان به شمار میآید.
بویحیی: عزرائیل، ملکالموت. اَحیا: جمع حیّ به معنی زندگان. اِحیا: زنده بودن.
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۲۱ - ۳۰ .
#عارفان_بزرگ
#سنایی
#پدر_شعر_عرفانی
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
Mohammad Esfahani-Roozi To Khahi Amad-@netpaak.com.mp3
3.08M
آهنگ #محمد_اصفهانی
🌹🌹🌹
در وصف #امام_زمان(عج)
❤️❤️❤️
به نام روزی تو خواهی آمد
☘☘☘
داستان کوتاه📚📚📚
خدا و گنجشک
روزها گذشت و گنجشک، با خدا هیچ نگفت. فرشتگان، سراغش را از خدا میگرفتند و خدا، هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: میآید. من، تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگه میدارد.
سرانجام، روزی گنجشک، روی شاخهای از درخت دنیا نشست. فرشتگان، چشم به لبهایش دوختند. گنجشک، هیچ نگفت و خدا، لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سبب سنگینی سینهی توست.
گنجشک گفت: لانهی کوچکی داشتم. آرامگاهِ خستگیهایم و سرپناهِ بیکسیام بود. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بیموقع، چه بود؟ چه میخواستی از لانهی محقّرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟ سپس، سنگینی بغضی، راه را بر کلامش بست.
سکوتی، در عرش طنینانداز شد. فرشتگان، همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در لانهات بود و تو خواب بودی. باد را گفتم تا لانهات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار، پر گشودی.
گنجشک، خیره در خداییِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطهی محبتم، از تو دور کردم و تو، ندانسته، به دشمنیام برخاستی.
اشک در دیدگان گنجشک، نشسته بود. ناگاه، چیزی در درونش فرو ریخت. های هایِ گریهاش، ملکوت خدا را پر کرد: خدایا، شکرگزار مهربانیات هستم.
تو تویی؟ امیررضا آرمیون، ج ۲، ص ۱۳۰ - ۱۳۲.
#داستان_کوتاه
#خداوگنجشک
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303