eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_لیله_الرغائب_و_شب_آرزوها_.mp3
6.31M
🌙در شب چی بخوام که ضرر نکنم؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 🎙حجت الاسلام 🎙استاد 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
امشب آرزویم همین است؛ مرا ببر به زیر گنبد حسیـن مرا به جایی ببر که هرشب شب آرزوهـاست... همان‌جا که امانِ عالم از تمامی بـلاهاست... 🌙 ❤️ 🌙 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
عج من در شبِ آرزو نداشتم جز وصل تو هیچ آرزویی ای عشق! بیا که نیست ما را غیر از مدد تو چاره جویی 🌷🍃🌷🍃
🌹سالگرد شهادت 🔹400 نفر بودندکه تپه «بردزرد» را فتح کردند. کارسختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد.عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. 🔸چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از 400 نفر فقط 18 نفر مانده بودند! 🔹آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر2، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد. 🔸در حالی که 4 شب و 3 روز در 40 کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می دهد، او پشت بیسیم میگوید : نمیگذارم دیگری تکرار شود و ما تنگه را ترک نمی کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند. 🔹پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت‌ امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان می‌گذارد. و حضرت امام بر این شهید می‌زند. 📎فرماندهٔ دلاور گردان فجر تیپ المهدی 🌷 ولادت : ۱۳۳۷/۴/۲۲ فسا ، فارس شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۷ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
1_2833868515.mp3
13.41M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 🔟 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢یادی از سردار بزرگ اسلام در سالروز شهادت شهیدی که غریب و گمنام هست ..... 🎙 مرتضی جاویدی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🇮🇷محمد عاشق شیرجه بود،‌آن هم شیرجه فرشته،‌ آن هم از ارتفاع های بسیار بلند. ‌در سد دز که بودیم،‌گاهی از ارتفاع 30 متر شیرجه می زد. برای دوره تخصصی شنا به مشهد رفته بودیم. محمد روی بلندترین جایگاه پرش دایو رفت و با سرعت شیرجه زد،‌آنقدر قدرت و سرعتش زیاد بود که هفت متر مانده به انتهای استخر در استخر فرو رفت و سرش به کف استخر خورد و شکست. روز بعد بود. با سر بخیه شده و ورم کرده ‌سر تمرین آمد. می خواست باز شیرجه بزند. گفتیم محمد زخمت در این آب عفونت می کند. حریفش نشدیم، گفت اگر نتواستم‌ سه روز بست در حرم امام رضا می نشینم تا آقا من را خوب کند. این بار آرام به لبه دایو رفت، سرش را بالا گرفت، ذکری گفت و چند بار آرام در لبه دایو بالا و‌ پایین پرید، بعد به‌سان پرنده‌ای که از روی شاخه‌ای بلند می‌شود، در آسمان رها شد. دست‌هایش باز بود و مثل پروانه سبک‌بال طول استخر را طی کرد، نزدیک به آب‌دستش را جلو کشید و وارد آب شد و به آرامی در سمت دیگر بالا آمد... او فرشته ای بود که اماده پرواز می شد. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔻شهید صیاد شیرازی : «فقط یکبار دیدم که امام رزمنده ای را در آغوش گرفت و پیشانی‌اش را بوسید و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی ، یا همان اشلو معروف » از چپ : پشت به تصویر در مقابل 🌱🌷🌱 مرتضی جاویدی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 گاهی قصه ها را باید از چشم‌ها خواند ، همان چشم‌هایی که جز عشق چیزی ندیدند... 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹توی پایگاه مقاومت نشسته بودیم. جواد گفت: درس و مدرسه چی کار کردی؟ گفتم: امسال رد شدم! با تعجب گفت: چرا؟ گفتم: اینجا کار خیلی زیاد هست، بیشتر وقتم اینجا درگیر کارهای پایگاه هستم، دو تا درس ها را افتادم. گفت: فردا ساعت 5، بیا جلو مدرسه. من که امیدی نداشتم دیگر قبول شوم، فراموش کردم. روز بعد حدود ساعت شش و نیم مادرم گفت برو نان بگیر. سوار دوچرخه شدم. از جلو مدرسه که رد می شدم دیدم جواد منتظر کنار در مدرسه ایستاده است. بنده خدا یک ساعت و نیم منتظرم مانده بود. با شرمندگی پیشش رفتم. گفتم: ببخشید، فراموش کردم. با مهربانی گفت اشکال ندارد. بیا. با هم وارد شدیم. رفتیم پیش معلم جبر. معلم تا جواد را دید جلو ایشان بلند شد و بسیار محبت کرد و به من گفت ایشان از شاگردهای ممتاز این مدرسه بودند. جواد گفت این دوست ما مشکل داشت، نتوانسته درس بخواند.شما نمره اش را بدهید تا قبول شود، من قول می دهم جبران کند، خودم هم کمکش می کنم. معلم با اینکه بسیار سختگیر بود، گفت شما هر نمره ای که بخواهید من به ایشان می دهم و حرف شما را قبول دارم. بعد هم پیش معلم زبان رفتیم، او هم جواد را بسیار اکرام کرد و به من نمره قبولی داد و من کلاس اول را رد کردم. تازه فهمیدم این جوان کم حرف و مظلوم از شاگردان ممتاز مدرسه و دانشجو هست و آنقدر آبرو دارد که حتی پس از چند سال معلم های مدرسه به احترامش بلند می شوند. 🌹🍃🌷🌱 محمدجواد جمال آبادی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
1_2614359906.mp3
9.34M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 کتاب صوتی " " اثر رحیم مخدومی ( مجموعه ۵ داستان از زندگی سردار ) با صدای ‌قسمت1⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 به مناسبت ایام شهادت سردار همیشه جاوید فارس اشارات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سپهبد شهید علی صیاد شیرازی به سردار شهید مرتضی جاویدی 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🇮🇷27 ماه صفر سال 65، در پادگان شهید دستغیب اهواز بودیم. محمـد سرگشته و حیران بود. گفتم: چی شده محمـد؟ گفت: یه جای خلوت و دنج می‌خوام، با خودم خلوت کنم، کسی مزاحمم نشه! دیگر ندیدمش تا فردا که 28 صفر، سالروز رحلت حضرت محمـد(ص) بود. محمـد را دیدم. یک رادیو روی زمین بین دو پایش گذاشته بود. رادیو روضه می‌خواند و شانه‌های محمـد از گریه تکان می‌خورد. تا اذان ظهر بی‌آنکه سرش را بلند کند، اشک می‌ریخت. وقت نماز شد. نمازش را که خواند دوباره سرش را روی زانو گذاشت و شروع به گریه کردن کرد. دیدم حال خوشی دارد مزاحمش نشدم. غروب حال و احوالش سر جا آمده بود. گفتم: محمـد چی شده، امروز خیلی بی‌تابی کردی؟ گفت: امروز اتفاق بزرگی افتاده، پیامبر اسلام(ص) رحلت کرده و از دنیای ما به دنیای دیگه رفته. این غم واقعاً برام سخت و سنگین بود. گفت ولک عباس کسی نفهمه... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
طلاییه-حواس جمعی.mp3
966.6K
♦️ 🎤حاج حسین یکتا 🕊 بچه ها شهادت رو به آدماے حواس جمع میدن وچه عاقلانه زندگی کردند وعاشقانه رفتند .. 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 حرف دل❤️ فرقی نداره ایرانی باشی یا لبنانی .. جهاد باشی یا آرمان .. مهم اینه برای آرمان هات جهاد کنی . . . و سرانجام قصه دنیات بشه شهادت:🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸از راست سردارن شهیدان رضا بدیهی، مرتضی جاویدی، جلیل اسلامی و علی صیاد شیرازی.... 🔰 رضا, علاقه عجیبی به مرتضی جاویدی داشت. همیشه با هم بودند و معاونش. می گفت اگر قرار است شهید شوم دوست دارم با مرتضی باشم.😔 وقتی کربلای ۴ مجروح شد و به عقب می رفت گفت:می ترسم با مرتضی نباشم!😔 وقتی با همان جراحات برگشت گفتم چرا با این وضعیتت برگشتی؟ گفت امدم با مرتضی باشم, اخه وقت تنگه! حق با او بود. مرتضی ۹:۳۰ صبح شهید شد. دیدم رضا به شدت اشک می ریزد و می گوید:خدایا ما را از هم جدا نکن! ۵:۳۰ دقیقه روز بعد رضا هم شهید شد. هر دو را با هم به شیراز منتقل و با هم در فسا تشییع کردند. محمد رضا بدیهی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_2614366341.mp3
9.73M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 کتاب صوتی " " اثر رحیم مخدومی ( مجموعه ۵ داستان از زندگی سردار ) با صدای ‌قسمت2⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 وقتی مادر شهید تصویر فرزند شهیدش رو در بیلبورد کنار خیابان می‌بیند... 🔸قربون اون مهربانیت مادرجان! خدا از اونایی که خون عزیز شهیدت را با حرکاتشان و رفتارشان پایمال می کنند نگذرد 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی ⭐️ 🇮🇷محمد به مرخصی آمده بود، وقت برگشت همیشه در این مسیر من را نصیحت می‌کرد. نماز اول وقت یادت نره، قرآن بخوان و حفظ کن، درس‌هات را ادامه بده تا دکتر بشی، مملکت بعد از جنگ به دکتر و مهندس احتیاج داره و ...اما آن روز ساکت بود. نیم ساعتی تا حرکت اتوبوس مانده بود. - امین مو دیگه بر‌نمی‌گردم! منظورش را نفهمیدم. گفتم: یعنی دیگه فقط میری قم، دیگه شیراز نمیای! بی‌آنکه به من نگاه کند گفت: نه، یعنی این خداحافظی آخره، دیگه برنمی‌گردم، تو باید مواظب آقا و مامان باشی. لحظه آخر هم رو به من چرخید و گفت: امین مواظب مامان باش...آقا قویه، مامان یادت نره! حتما زمان و مکان شهادتش را می دامست. یک روز قبل از شهادتش نوشته بود: پدر و مادرم هرکجا که راحت بودید من را به خاک بسپارید، البته اگر جسدم بدست شما رسید! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹👆نحیف بود و لاغر مادرش میگفت اخه پسرم تو چکاری از دستت برمیاد و میتونی تو جبهه انجام بدی ❤️نمیدانست فرزندش مغز متفکر برنامه ریزی و عملیات های مهم و استراتژیک و معاون فرمانده نیروی زمینی ست. او کسی نیست جز غلامحسن افشردی معروف به حسن باقری فرمانده شجاع و کارآمد دوران جنگ از مادرش پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان (عج)در زندگیمان گم شود. 🕊۹بهمن سالروز شهادت/شادی روحش 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا