eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.3هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 گاهی از خیال من گذر میکنی… بعد اشک میشوی… رد پاهایت خط میشود روی گونه ی من چقدر خوبه که هستی چقدر خوبه که یادت عطرحضورت همیشه با منه❤ 🥀💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 🌟 2⃣ 3⃣ روز تا عیدالله الاکبر، باقی مانده است... ✅ اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ مَعى.اَمَرْتُهُ عَنِ اللَّهِ اَنْ یَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِیاً لى بِنَفْسِهِ. ✅ اولین نمازگزار و پرستش کننده ی همراه من است ، از جانب به او دستور دادم تا (در شب هجرت) در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند . 📚فرازی از بخش سوم شریف غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰کنار سفره نشسته بودیم. توی ظرف جلو مرتضی یک تکه گوشت بزرگ بود. چشمم به مرتضی بود، تا این گوشت را دید بلند شد و بیرون رفت. بعد از غذا رفتم توی خطش و گفتم چرا گوشت را نخوردی؟ گفت خیلی دلم کشید. توی دلم گفتم شاید یکی دیگر هم توی دلش این گوشت را خواست و چشمش روی آن باشد. رفتم بیرون تا هم نفس خودم را کنم، هم اگر کسی آن را می خواهد بخورد. 🔰 خط زبیدات بودیم. تو سنگر نشسته بودیم. مرتضی گفت: دلم هوای ع کرده، من می خواهم برم مشهد! ازخطی که بودیم، رفت مقرتاکتیکی. از فرمانده اطلاعات 10روز مرخصی گرفت و رفت. روز بعد دیدم مرتضی برگشت. گفتم: تو مگه دیروز نمی خواستی بری مشهد؟ گفت چرا، دیروز دیروز بود امروز هم امروز! رفتم تاکتیکی مرخصی هم گرفتم تا دزفول و اندیمشک هم رفتم، اما انگار دلم گفت برگردم! همان شب مرتضی شهید شد! مرتضی اقلیدی نژاد 🌱🌹🌱🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * شهدا را میدیدم .۴ نفر که گویی از مدتها پیش به خواب عمیقی فرو رفته بودند. ‌بی آنکه بخواهیم در میدان مین دشمن قرار گرفته بودیم .اما به لطف خدا عراقی‌ها هنوز متوجه حضور ما نشده بودند و تنها گاهی به طور پراکنده تیراندازی می‌کردند. تشنه شده بودم اما آبی نداشتم بچه ها زمین گیر شده بودند و هر لحظه ممکن بود عراقیها متوجه حضور ما بشوند.در آن شرایط سخت، بچه های گروه دست بالا را دیدم .خوشحال شدم .خودش کجا بود؟! به هر سمت که نگاه کردم ندیدمش. گردان بلاتکلیف مانده بود. _حالا چیکار کنیم؟ _تخریب چی لازمه نگاهی به اطراف انداختم همه شهید و زخمی شده بودند ۴ نفر بیشتر نبودند. _تخریبچی ها شهید شدند _چیکار کنیم؟ _نمیشه صبر کرد. مرحله سر وظیفه ای که به عنوان تخریبچی برادرم بود داوطلب شدم. به سمتشان رفتم و گفتم: من میتونم! به کولی هم اشاره کردم و گفتم :تجهیزات هم دارم. آن شب خبری از نور مهتاب نبود .ابری تیره آسمان را پوشانده بود و تاریکی مطلق دشت را فرا گرفته بود و تنها منورهای عراق بود که هر از چند گاهی، در فاصله دور ازما شلیک می شدند و آسمان منطقه را روشن می کردند. در همان لحظه ها هزاران اندیشه به فکرم خطور نمی کرد یادم افتاد به صحبت‌های دست بالا که میگفت :«هر وقت ترسیدین به خدا پناه ببرید .ذکر خداوند تبارک و تعالی با بالاترین و بهترین آرامش بخشه» _لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم آستین دست چپم را بالا زدم تا در برخورد با سیم های کششی راحت تر بتوانند آن را تشخیص دهم و با دست راست نیز در تاریکی به دنبال مین های فشاری میگشتم .چند لحظه نگذشته بود که شیئی را احساس کردم. با دقت بیشتر متوجه شدم که سیم مین های کششی است. شکر خدا را بجا آوردم و کار خنثی سازی را آغاز کردم. _چیزی شده؟! _اشتباهی وارد میدان مین شدیم. _یعنی چی؟ _به خاطر اشتباه راهنما از عرض میدان مین وارد شدیم .حالا مجبوریم این های زیادی را خنثی کنیم! _میتونی انجامش بدی؟! _انشاالله سرانجام پس از خنثی کردن تعدادی از آنها، معبری باز شد. به بقیه اشاره کردم. _معبر آماده است. رزمندگان به راه افتادند دوباره مین ها را خنثی کردم. _خدا قوت پهلوان! میخواهی کمکت باشم؟! _عالیه بسم الله! http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
445.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 امام خامنه ای روحی فداه: نکته‌ای که در قضیه‌ی وجود داشت این بود که در مقابل این کشتار بیرحمانه‌ هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمانهای به‌اصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند. 🗓 ۱۳۹۲/۰۳/۱۴ 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از استاد شهید حاج علی کسائی⭐️ 🌹سال 52، علی رشته کارشناسی ادبیات عرب دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد. حضور در جوار امام رضا(ع) و استفاده از اساتید بزرگ مشهد، گام بزرگی در ساختن شخصیت او بود. هم اتاقی بودن با علی انصاریان، برادر شیخ حسین انصاریان، استفاده از منبر های آیت الله خامنه ای، آیت الله فلسفی، شهید هاشم نژاد و میرزاجواد آقای تبریزی و در کنار آن انس با نهج البلاغه در ابتدای جوانی از او یک استاد و سخنور کامل ساخت. بهترین توصف این برهه از عمرش، درخواست دعایی است که خطاب به مادرش در یکی از نامه هایش نوشته است:مادر عزیزم، فرزندت زیر سایه امام هشتم(ع) در سلامتی و خوشی به سر می برد... دعائی بکن که خداوند به برکت امام هشتم، آدمش کند تا بتواند آدم بسازد و دیگر به حرفش بی اعتنائی نکنند. شاید اجابت دعایش این باشد که 200 نفر از دوستان و شاگردانش که تحت تأثیر کلامش بودند، در طول دفاع مقدس به شهادت رسیدند... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
‍ 🌷ساعتی برای خدا🌷 گفتم: با فرمانده تون کار دارم گفت: الان ساعت 11 هست ملاقاتی قبول نمی‌کنه! . رفتم پشت در اتاقش در زدم گفت: «کیه؟» گفتم: مصطفی منم... سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود... نگران شدم! ✳️گفتم چی شده مصطفی؟ خبری شده، کسی طوریش شده؟ دو زانو نشست سرش را انداخت پایین، زل زد به مهرش گفت: یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم! از خودم می‌پرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم... 📚برگرفته از کتاب مصطفای خدا. 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 مسیر افلاڪ✨ از خاڪ می‌گذرد خاڪے شوید تا آسـمانے شوید ... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 🌟 1⃣ 3⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ باقی مانده است... ✅ بِاَمْرِكَ یا رَبِّ اَقُولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَ الْعَنْ مَنْ اَنْكَرَهُ، وَ اغْضَبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ. ✅ به فرمان پروردگارم می گویم:" خدایا ! کسی که علی را دوست می دارد، دوست بدار و کسی که با دشمنی می کند دشمن بدار، آنکه او را نمی پذیرد، لعنت کن و بر کسی که حق او را انکار می نماید، غضب نما . 📚بخشی از فراز چهارم خطابه شریف غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💠درآستانه شکل گیری انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۶ هجری شمسی فرزندم مسلم در کلاس دوم ابتدایی مشغول به تحصیل بود.یک روز خانوم معلمش(با پوشش نامناسب) از بچه ها خواسته که انشا بنویسند.مسلم هم انشایی نوشته بود و سر کلاس خوانده بود.! وقتی به خانه امد گفت:«مادر،گفته اند که باید شما به مدرسه بروید!وقتی به مدرسه رفتم مدیر مدرسه گفت:شما به پسرت یاد داده ای که داخل متن انشا این جملات را بنویسد؟ ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است 🔻گفتم نه.پدرش هم تهران است.همه دست به دندان شده بودند که یک بچه این چنین جمله ای بنویسد.!وقتی به منزل امدم. از او پرسیدم،چرا در انشا این جمله را نوشتی که به معلمت بر بخورد؟ گفت:خوب چرا این طور بی حجاب میگردد؟ 🔹🔺🔹🔺🔹🔺🔹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * یک نفر نیروی کمکی نیز همراه من به کشیدن طناب سفید رنگی در میدان مشغول شد. کار به سرعت پیش میرفت تقریباً به آخر میدان مین رسیده بودم. چند ثانیه استراحت کردم و سپس کار را ادامه دادم. به من زخم شدن روی مین و نزدیک شدن دست هایم به یکی از آنها چیزی منفجر شد و من متوجه نور شدیدی شدم که مرا به عقب پرتاب کرد. میان زمین و آسمان متوجه انفجار مین شدن پس از برخورد محکم بازم این همه چیز را تمام شده دانستم و احساس کردم روح از بدنم جدا شده شهادتین بر زبانم جاری شد و ذهنم را متوجه اباعبدالله کردم. درد شدید دست هایم را فرا گرفته بود. کم کم متوجه شدم که دارم از هوش میروم و در آخرین لحظه ها احساس کردم دست بالا را میبینم که از جایی نه چندان دور ،خیره اما مهربان نگاهم می کرد .چشمانم سیاهی رفت و دیگر چیزی نفهمیدم. چند که باز کردن دست بالا را برای سر خودم دیدم پرسیدم چی شده؟! _زخمی شدی؟! _دارم میمیرم؟! _نمیدونم _نمیتونم تکون بخورم. _چشماتو ببند و نترس. دستم را در دستش گرفتم و گفت :چشماتو ببند. چشمانم را بستم و دیگر چیزی نفهمید مدتی بعد صدایی را شنیدم که در سرم می چرخید. _دکتر بهروزی جراحی. _اخوی بیداری؟! _ها _چشماتو باز کن به زحمت چشم باز کردم پرسیدم: من کجام؟! اینجا کجاست؟! در بیمارستان شهید بقایی اهواز بودم و بعد فهمیدم دست بالا شهید شده. http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*