eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️شهید محسن حججی: در بحث انتظار کم کار کرده ایم.. چقدر برای امام زمان تبلیغ میکنیم؟؟؟؟ عج 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * موشک آرپی جی از پنجره ی سالن ،شیشه را شکسته و از بالای سر نیروهای پایگاه که در حال صرف شام بودند رد شده و شیشه ی این را نیز متلاشی کرده و وارد آشپزخانه شده و در آن جا پشت سر یخچال به دیوار اصابت و منفجر شده بود .بنا به دستور فرماندهان قرار شد در محله و تپه های مجاور گشت زنی کنیم . در محوطه ی پایگاه جمع شدیم که حرکت کنیم دیدیم گربه ای که در شده و مثل تاب دور خودش میچرخد بعضی مواقع هم با آشپزخانه موجی مشاهده ی یکی از بچه ها میآمد و دور او میچرخید و از حال میرفت . یکی از بسیجیان که ترک زبان بود گفت: این هم تلفات دیگه از این بهتر از آن جا حرکت کردیم تا در کوچه ها گشت زنی .کنیم در پایین یک تپه، جایی که کوچه تمام میشد از مجاورت تپه به ستون یک می گذشتیم. فرماندهان مراقب بودند و به بچه ها گوشزد میکردند که حواستان باشد بالای تپه پاسگاه ژاندارمری بود و نورافکنهای قوی اطراف آن را روشن کرده بود از یک سراشیبی که سرازیر شدیم. یک دفعه فرمانده به بچه ها گفت: - حالت بگیرید همه دستپاچه حالت گرفتیم فرمانده که سر پا حالت هجومی گرفته بود با صدای بلند گفت: _ایست بی حرکت اما از آن سو هیچ صدایی نمی آمد دو سه بار فرمانده تشر زد و گفت: _اگر تسلیم ،نشوی تیراندازی میکنم اما هیچ خبری نشد. فرمانده همانگونه که حالت گرفته بود روی زمین نشست. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️ 🌹در مراسم خواستگاری عبدالعلی حرف هایش را زد و به ما گفت مابقی کار ها با شما و برادر هایم، خداحافظ! رفت به جبهه. ما هم کار های مراسمش را سرو سامان دادیم. برای عقد خبرش کردیم، آمد عقد کرد، چند روزی ماند و دوباره رفت جبهه. ند ماه بعد هم عروسی را برپا کردیم، خبرش دادیم، آمد باز هم بیش از هشت روز پیش عروس نماند و خواست برگردد جبهه. اعتراض کردم، گفتم مادر بیشتر پیش عروست بمان چه عجله ای داری! گفت: مادر حنظله شب در حجله بود و صبح به میدان جنگ رفت و شهید شد، من که هشت روز هم ماندم! خداحافظی کرد و برگشت جبهه! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
گلزار شهدا
برای قربانی اول ماه که فردا انجام خواهد شد هر کی می تواند مشارکت کند 🔻 6037997950252222 💢شب جمعه هس
🚨ذبح گوسفند ، امروز، در اول ماه قمری انجام شد ... کل مبلغ جمع آوری شده ۸میلیون و ۲۰۰ هزار ولی ❗️⬅️هزینه گوسفند ۱۳ میلیون شده حدود ۵ میلیون بدهکاریم 🚨 باز فرصت هست هر کس در ذبح و صدقه اول ماه شرکت نکرده ، کمک کند خيرات اموات ... ⬇️⬇️⬇️ 6037997950252222 بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام
💠 هر وقت وضو می گرفت، می دیدم دست هایش را به سمت آسمان می کشد و می گوید: «خدایا به حق حضرت زهرا(س) شهادت را نصیبم کن!» آن شب دیدم در اتاقش نشسته و وسایلش را جمع می کند. هر چه پرسیدم مادر چه می کنی؟ گفت:« نگران نباش، مادر!». صبح دیدم حوله دست گرفته و دمپایی پا کرده است. گفتم کجا؟ گفت: « برای حمام می روم کوار!» حرفش را باور کردم. ساعتی بعد یکی از دوستانش آمد و گفت: «قربان به جبهه رفت!» با نگرانی پدرش را فرستادم کوار دنبالش. ساعتی بعد شوهرم دست خالی آمد و گفت:« تا پای اتوبوس هم رفتم، دستش را گرفتم و گفتم برگرد که مادر دارد دق میکند!» گفت: «پدر تو را به حضرت زهرا قسم می دهم که مانعم نشو، سلام من را به مادر برسان و بگو من باید بروم تا شهید شوم!» 39 روز بعد جنازه اش را آوردند. خودم را روی جنازه انداختم، دستم به پهلویش خورد. دستم را برداشتم دیدم آغشته به خون است. خون را به صورتم کشیدم و گفتم:«مادر امیدوارم خونت مرا شفاعت کند!» قربانعلی امانی 🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🏴 عزاداری روز شهادت حضرت زهرا (س) 🌹و بیست سومین یادواره شهدای گمنام شیراز 💢 حجت‌الاسلام کیخا 💢 : حاج امیر راستی و کربلایی مهدی کبیری نژاد : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ یکشنبه ۲۶ آذرماه/ از نماز ظهر و عصر 🔺🔺 💢عزاداران اطعام را میهمان سفره حضرت زهرا (س) هستند https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 و سـلام بـر نگـاه هـایے ڪہ تـا ابـد بـر مـا دوختـہ شـده انـد... 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠اعــتقاد عجــیبی به داشـت. محال بـود روزے از روزهاے جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتــر هم به خاطــر محوریتی که (سلام الله علیها) در این حدیـث دارد. آنقدر شــیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضـرت زهـرا را هـم در ذهن می آورد. جالب ایـنکه روز حضــرت زهــرا، با تیــرے در گلــو و پهلــو در حالےڪه یا زهـــرا و یا حسیــن ع می گفت شد. در وصیتش نوشــته بود : دوست دارم مثل (س) بے نشان باشم. ده ســــال در غربت بی نشان افتاده بود و مفقودالاثر بود.. 🌷 علیــرضا نجف پور(شیخ نجفی) 🌷 🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _فرمانده این که سایه ی خود شما بود که به آن ایست می دادی؟ فرمانده میخواست زیر بار نرود اما نشد . همه متوجه شدیم که روشنایی نورافکن ها که از پشت به ما می تابید سایه ی بچه ها را روی یک خاکریز انداخته و فرمانده هم به اشتباه سایه ها را نیروهای دشمن تصور کرده است. البته امکان تشخیص هم به این سادگی ها نبود. از اینجا دیگر بچه ها خندیدند و خستگی از تن همه رفع شد. آن شب را در محله ی دره خرگوشی گشت زنی کردیم اما از دشمن خبری نبود. بالاخره به ستاد برگشتیم. ایام به همین منوال میگذشت اوضاع چندان رضایت بخش نبود. دلم برای جایی که جبهه های جنوب هر روز تنگتر میشد همزمان عملیات آزادسازی حلبچه نیز در جریان بود. یک روز یکی از دوستان وارد آسایشگاه شد و گفت: - بچه ها بلند شوید تعدادی اسیر آورده اند. با راهنمایی آن رزمنده به نمازخانه ی ستاد رفتیم. تعدادی اسیر در نمازخانه نشسته بودند. دو سه نفری از رزمنده ها هم مراقبت میکردند. آقای دهقان از مسئولان ستاد جسته و گریخته با زبان عربی سئوالاتی از اسیرها می پرسید. برادر محقق نیز با ظرف پر از شربت سر رسید. من ظرف را از آقای محقق گرفتم. دانا سینی لیوانها را به دست گرفت از تک تک آنها پذیرایی کردیم. دو نفر از آنها مدام به قد و قواره ی ما که خیلی کوچک ،بود خیره شده و یواشکی چیزی میگفتند. خلاصه پذیرایی تمام شد و اسراء را از آن جا به جای دیگری منتقل کردند. بدترین روز مأموریت مهاباد روزی بود که دچار دندان درد شدیدی شدم. باید با همان درد شدید سه ساعت پست میدادم چون پست بندی به گونه ای بود که به دلیل کمبود نیرو امکان آن که کسی از زیر کار در برود وجود نداشت. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💢مراسم تشییع شهدای گمنام فردا ساعت ۸ صبح میدان ارم، شیراز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨به مناسبت شهادت جمعی از شهدای نیروی انتظامی در سیستان : 🔸(مظلومیت شهدای پلیس) 🔹تذکر رهبر انقلاب برای قدرشناسی از حافظان امنیت رهبر انقلاب در جمع خانواده‌ی شهدای نیروی انتظامی: 🔹️[این شهدا] حافظ امنیّتند. دشمن میخواهد امنیت را از بین ببرد؛ میخواهد همین نقطه‌ی قوّت واضح را از جمهوری اسلامی بگیرد؛ لذا با اینها خیلی دشمنند. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
35.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای روح دوصد، محتاج دمت زهرایی و خورشید، غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو ؟ ای وسعت دلهای شکسته، حرمت ! 🔹در ایام شهادت بی بی دو عالم و شب شهادت سردار زهرایی سپاه اسلام، شهید اسلامی نسب گوش جان می دهیم به صحبت های این شهید عزیز.... محمد اسلامی نسب 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻لحظات سختی در غزه جریان دارد ، از یک طرف برای رفع تشنگی از خدا طلب باریدن می کنند و از طرفی برای بی سرپناهی طلب نباریدن 😔غم از دست دادن عزیزان یک طرف ، غم بی خانمانی هم یک طرف...🥺 ✍در شب شهادت حضرت زهرا(س) ، خدا را به حق این حضرت قسم بدهیم ، مردم مظلوم غزه و فلسطین را هر چه سریعتر با نابودی اسرائیل نجات دهد..🙏 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🏴 عزاداری روز شهادت حضرت زهرا (س) 🌹و بیست سومین یادواره شهدای گمنام شیراز 💢 حجت‌الاسلام کیخا 💢 : حاج امیر راستی و کربلایی مهدی کبیری نژاد : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ یکشنبه ۲۶ آذرماه/ از نماز ظهر و عصر 🔺🔺 💢عزاداران اطعام را میهمان سفره حضرت زهرا (س) هستند https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
رحم کن به حال زاررم، زمین گیر کرده مرا زنجیره‌ای گناه؛رهایم کن از این قفس.... شهرمان عطرآگین شده است با حضورتان.‌.. 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * سر پست نگهبانی حاضر شدم. شدت دندان درد به گونه ای بود که در برج نگهبانی آن قدر سرگرم و برآشفته از درد بودم که نزدیک بود بیهوش شوم متوجه کار نگهبانی نبودم. در حالی که سخت درگیر درد بودم صدایی از نزدیک برج ذهنم را به خود جلب کرد. از روزنه دید نگاهی به بیرون انداختم .برج بر روی یک دیوار چهارمتری قرار داشت. ناگهان در فاصله کمتر از یک متر یک آدم عظیم الجثه ای را مقابل خود دیدم با فشار انگشت اسلحه را از ضامن خارج و با کشیدن گلنگدن با صدای بلند به او ایست دادم طرف که از این صحنه ترسیده بود گفت: من... من... کارگر مخابرات هستم... نزن! نزن! - پرسیدم: این جا چه میکنی؟ دارم سیمهای تلفن را چک میکنم. آن قدر ترسیده بود که از پیشانی اش عـرق می چکید. حسن کار آن بود که به کلی درد دندان را از یاد برده بودم . آن پایین یک وانت که نشانه ی مخابرات داشت دیده میشد از برج بیرون آمدم و پاس بخش را صدا کردم . پاس بخش سر رسید و همین که متوجه موضوع شد به بازخواست طرف پرداخت. کارگر که هنوز روی نردبان و سینه دیوار خشکش زده بود شروع کرد به توضیح دادن. با قانع شدن پاسخش بی آن که کارش را تمام کند راه خود را گرفت و رفت مأموریت مهاباد به پایان رسید و من و دانا هوای دیار خود کردیم دلم برای یبلاق و چادر سیاه و صدای زنگ گوسفندان از یک سو و برای پدر و مادر و برادران و خواهران به خصوص عباس دو ساله تنگ شده بود. برگ تسویه حساب گرفتم و راه دیار در پیش گرفتیم. وقتی به میان ایل و به جمع صمیمی و باصفای آبادی رسیدیم؛ ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💠 برشے از وصیت شیراز : هدف آفرینــش هـمان صعود الی الله اســت. یعنی اینکه انســان به "قرب الهی" برسد که هــمان هدف است. *دنیا مســـیر و گذرگاهی است که انســان اهداف خود را در این دنیا زمینه سازی می کند و سپس جهت به ثمر رساندن هــدف آماده می شود که همان لحــظه،لحظه ی مرگ در دنیا است و شهادت وســیله ای است که انســان را به هــدف بسیار نزدیــک می کــند🌹 سيد محمد حسين انجوي امــيري : ولادت حضرت فاطمــه(س) : شهادت حضرت فاطمه(س) :کربلای ۵ :یازهرا (س) شهادت : تیری در پهلو 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️ 🌹 کارهایش را انجام می داد، خواه به نتیجه برسد یا نه، مهم برایش انجام وظیفه بود. بعد از شهادت حسین ایرلو، کاکا علی شد مسئول تخریب. یک کاری به عهده واحد تخریب گذاشته بودند، کاکاعلی خیلی برایش وقت گذاشت، خیلی تلاش کرد، شب تا ساعت 1.5 بیدار بود روی طرح کار می کرد اما به نتیجه نرسید. آخر سر گفت: خدایا من هر چه در توان داشتم مخلصانه در میان گذاشتم، تلاشم را کرد مابقی با خودت من رفتم به خوابم. به همین سادگی. رفت خوابید. تعریف می کرد صبح که برای نماز از خواب بیدار شدم، دیدم آن مسئله ای که قادر به حلش نبودم، خود به خود حل شده است بدون اینکه من دخالتی در آن بکنم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. پیشانی اش به عرق نشسته بود. گفتم چی شده داداش؟ گفت: یک ساعت بود با حضرت زهرا حرف میزدم. گفت:تنها خواستم از خدا اینه که روز شهادت بی بی برم. 💠روز حضرت زهرا (س)قنوت نماز صبح می خواند که ترکش پهلویش را شکافت... علیرضا هاشمی نژاد 🍃🌷🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ترکش به سرش خورده بود. او را به بیمارستان صحرایی بردیم. از شدت خونریزی، مدتی بی هوش بود. یک دفعه از جـا پرید! گفت: «بلـند شو! باید بـرویم خـط !» هرچی اصرار کردیم بی فایده بود. در طی راه از ایشان پرسیدم: «شما بیهوش بودی؛ چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی و ..؟! » خیلی آرام گفت: «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، یکباره دیدم خـانم فـاطمه زهــرا (ص) آمدند داخـل !» به من فرمودند: «چـرا خوابیدی !؟» گفتم: «سرم مجروح شده، نمی توانم ادامه دهم !.» ایشان دستی به سر من کشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست؛ بـرو به کارهایت بـرس ..» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 و تا ابد... به آنانکہ پلاکشـــان را از گــردن خویش درآوردند... تـا مانند مــــادرشان گـــمنام و بـے مزار بمانند مدیونیم … 🥀💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠شهید فهیمی طی سال‌های 61 تا 65 در جبهه حضور داشت که ابتدا در بخش تبلیغات کارهایی از قبیل خطاطی، سمعی و بصری و خبری انجام می‌داد و بعد از آن در کسوت معاون توپخانه لشکر 19 فجر فعالیت کرد. 💠در عملیات کربلای 5 در حالی که فهیمی وضو گرفتن بود، گلوله توپی در کنارش به زمین خورد و موجب شد تا نیمی از بدنش را از دست دهد. 💠با وجودی که این شهید سعید نصف بدن نداشت اما هیچ‌گاه محتاج کسی نبود و روزی 16 تا 17 ساعت کار می‌کرد و انسانی نبود که بر روی زمین بنشیند تا دیگران کارهایش را انجام دهند بنابراین برای همه ما الگو و اسوه تلاش بود. 💠بسیار مهربان و متین بود و عصبانی نمی‌شد و آن‌قدر خوب بود که هر کسی اگر تنها یک بار با او ملاقات می‌کرد، مجذوبش می‌شد. حسین فهیمی 🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz