eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷سال 81، قرار شد، تعدادی از شهدای ما که در اردوگاه‌های عراق به شهادت رسیده بودند را با جنازه سربازان عراقی که در ایران پیدا شده بودند مبادله کنیم. من خیلی امید داشتم که پیکر "شهید عباس دوران" هم در بین شهدایی که قرار بود به ایران تحویل داده شوند باشد. در آن مبادله، پیکر 570 شهید توسط دولت عراق در مرز خسروی به ما تحویل شد. برای تحویل شهدا به مرز خسروی رفتم. وقتی از تهران حرکت کردم، در دل خودم گفتم: خدایا اولین شهیدی که در این خیل شهدا می‌بینم، شهید عباس دوران باشد! وقتی به مرز خسروی رسیدم، شهدا را تحویل گرفته و در یک سالن چیده بودند تا برای مراسم استقبال آماده کنند. برای دیدن شهدا وارد سالن شدم. روی نیتی که داشتم، چشمم را بستم، انگشت اشاره‌ام را بلند کردم و به سمت تابوت‌های شهدا حرکت کردم. رفتم تا انگشت اشاره‌ام به یک تابوت نشست. چشمم را روی تابوت باز کردم. دیدم روی آن نوشته‌شده است: طیار ایرانی عباس دوران! از خوشحالی روی پا بند نبودم. با یک قلم سبز که همراهم بود روی آن کاغذ نوشتم: خلبان ایرانی، عباس دوران، شیرمردی که در قلب بغداد حماسه آفرید! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ماجرای کربلا لبریز از اشک و غم است پرچم صاحب زمانش را بگیرد آن کسی که میان دسته ها بر دست و دوشش پرچم است هر کسی که ماه نیست که! هرکه مشکی پوش بوده قطعا مَحرم است🏴💚 ماه ماه عزای اهل بیت تسلیت🏴🥀 💚 🍃🌱🍃🌱
(ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه محرم الحرام (شنبه ۸ مرداد )ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد✋ 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
تقلب‌یڪ‌جاجایزهست✅ اونم؛امتحاناٺ‌الہـے‌وسختےها... ڪہ‌بایدسࢪمونُ‌بگیࢪیم‌بالا☝🏻 ازࢪوبࢪگهٔ‌زندگےشہدا ڪنیم! 🏴 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
🔰محمد حسین از همان روز های اول اعزام حال و هوای عجیبی داشت. علاقه زیادی به ذکر مصیبت اهل بیت(ع) خصوصأ سالار شهیدان، حسین بن علی(ع) داشت. با اینکه مداح نبود ولی بین نماز و یا در مراسم دعای صبح که زیارت عاشورا برگزار می شد، بی مقدمه شروع به مداحی می کرد و حال و هوای همه را منقلب می کرد. 🔰چیز عجیبی که در وجود محمد حسین بروز کرد، این بود که هر چه ما به ایام اعزام به اهواز و منطقه نزدیک می شدیم، لکنت زبان پیدا کرده و رفته رفته قدرت تکلم ایشان تحلیل رفته و تا شب ورود به منطقه چزابه به حدی کم شد که حتی قادر به ادای کوچکترین کلمه ای هم نبود! 🔰محمد حسین با همان زبانی که دیگر کلمات را درست ادا نمی کرد، از شهادت و نحوی شهادت خودش به ما خبر می داد و محمد حسین همان طور که خودش پیش بینی کرده شهید شد ... محمد حسین بهاری خوب فارس 🌱🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * روزهای جنبش و تحول با خیابان هایی که آتش های گوشه و کنار نشان از حرارت دل مردمش داشت. بوی حرکت و کولوتف مولوتف. پدرش به او گفته بود که اگر بخواهد می فرستدش خارج برای ادامه تحصیل ولی او دلش میخواست توی مملکت خودش باشه. اون وقتها یک ماشین فولکس داشت که پدرش برایش خریده بود. با آن روزها میرفتیم کلاس کنکور، شب ها هم با بچه ها توی محله گشت میزدیم. یک شب پدر محمد که از مسافرت آمده بود ما را توی خیابون دید .پدرش اتوبوس داشت. کنار محمد که رسید نگاهش کرد و گفت: این وقت شب بیرون چه کار می کنی؟ این چوب دستی چیه دستت؟! _کوچه ها ناامن شده بابا داریم گشت میزنیم. همراه پدرش از راه افتاد و با سینی چای برگشت. سال ۵۸ سالی که سپاه تاسیس شد به این نیروهای مردمی پیوست و همراه دیگران مسئولیت امنیت شهر را به عهده گرفت . سالی سرشار از گشت های شبانه و درگیری های خیابانی با گروهک ها. سال ۵۹ نقطه عطف زندگی سید محمد یعنی سال آغاز جنگ و زندگی مشترک سال انتخاب. _آخه پسر جون تازه دو ماه که ازدواج کردی! بهتر نیست به یک مدت دیگه هم صبر کنی؟ _مثل من خیلی زیاده !! اگه ما نریم پس کی جلوی او نامردها را بگیره؟! از این سال به بعد تمام زندگی اش در جبهه و جنگ خلاصه میشه. جنگ با تمام بدی هایش فرصت مناسبی بود برای روح های بزرگی که نمی توانستند اسارت تن را تحمل کنند .جنگ معنویت در مقابل تجهیزات. کاغذهای خاطرات همسرش را که ورق میزنم پشت آن لحن ساده دنیای پیچیده ای از احساس را حس میکنم. هتل قیام اهواز ،چند سال اول جنگ ،کنار خانواده های دیگر رزمندگان. ساده ترین و زیبا ترین روزهای زندگی مشترک بغل گوش جنگ در فاصله چند کیلومتری از خط مقدم. رشادت ها و لیاقت و تیزهوشی اش باعث شد مسئولیت‌های مختلفی را برعهده بگذارند از سرگروهی اکیپ گشت‌های شهری پیش از شروع جنگ،فرماندهی سپاه اقلید معاونت فرماندهی گردان امام حسین،مسئولیت ستاد تیپ امام سجاد گرفته تا فرماندهی گردان امام حسین که بعد از شهادت حاج مهدی زارع دوست و یاور قدیمی اش بود. دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻بچه ها حرفا وشوخی ها هم حساب کتاب داره نمیدونی وقتی غم محرومی بخوری، دلی بدست بیاری اثر وضعی داره... 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷گزارش عمليات موفقیت‌آمیز هوايي در تاريخ 30/4/1361 جهت انهدام هدف‌های نظامي ـ اقتصادي در قلب قلمرو دشمن بعثي، كه به شهادت خلبان شجاع و سربلند ما، سركار سرهنگ "عباس دوران" انجاميد، برگ جديدي از افتخار و شرف در صحيفه پرحادثه جنگ تحميلي و جان‌فشانی‌های رزمندگان جوانمردمان افزود... با تقدير از پاک‌بازی شهيد سرهنگ خلبان عباس دوران و ديگر شهداي خلبان، اين فرزندان شجاع ايران اسلامي. سيد علي خامنه‌ای رئیس‌جمهوری اسلامي ايران 2/5/1361 مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین در تاریخ 18/ 4/ 1383 در بازدید از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان فرمودند: ما در سابقه‌ى اين پايگاه،كسى مثل "شهيد عباس دوران" را داريم، كه به خاطر ايمان، جان خودش را آشكار و صريح بر سر يك هدف گذاشت. اگر ماجراى شهيد دوران را در كتاب‌ها خوانده بوديم يا امروز هر كس مى‌خواند، احتمال مى‌داد كه افسانه باشد؛ اما ما آن را با چشم خودمان ديديم، كه اگر نديده بوديم، مى‌گفتيم افسانه است. این‌ها شوخى نيست؛ این‌ها عظمت دارد؛ همت انسان‌ها این‌جور است و ما بايستى در هر بخشى همت كنيم! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹اردویِ جهادی بودیم، ساعت ۹صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم. بخاطر باریدن برف، هوا به‌ شدت سرد بود..! متوجه‌شدم که محمد‌ بلباسی درحال بازکردن بندِ پوتینش است با تعجب پرسیدم: چکار می‌کنی..؟! گفت: می‌خواهم وضو بگیرم گفتم: الان ۹صبح، چه‌وقتِ وضو گرفتنه، اونم تو این سرما..! محمد وضو گرفت و همین‌طور که جورابش را می‌پوشید گفت: 🌹علامه‌ حسن‌زاده میگه: تمومِ محیط‌زیست و تموم موجوداتِ عالم، مثل گیاهان و دریاها، همه پاک و مطهر هستند؛ پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره‌خاکی راه میریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم.. شهید محمد بلباسی 🕊 ❣❣❣❣❣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🛑 🛑 ♦️ذبح قربانی روز اول ماه قمری ➖🔻➖🔻➖ به حمدالله ،در روز جاری، اول ماه محرم طبق رسم ماهیانه ، با توجه به مبالغ جمع آوری شده ، دو راس گوسفند ذبح و بین نیازمندان در حال توزیع میباشد 🔻🔻🔻🔻 شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر 🌷▫️🌷▫️ شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱شهید_مرتضی_آوینی : ✨برای ما " کــربلا "🏴 بیش از آن که یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردہ‌ایم 🥀💔 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
📣روایت همسر شهید... 🔰در سال 65 سیل شدیدی در شیراز اتفاق افتاد. ⛈ ترمینال مسافربری شیراز (شهید کاراندیش فعلی) که در آن زمان در حال ساخت بود و هنوز به مرحله ساخت سقف نرسیده بود در اثر این سیل، چند روز زیر آب بود. 🌊 پس از مدتی که آب فرو نشست، شهید که آن زمان مهندس ناظر ترمینال بود با خوشحالی به خانه آمد و گفت «این سیل امتحان خوبی برای استحکام ساختمان شد. بحمدالله ستونها و پی ساختمان هیچ آسیبی ندیده و کاملا محکم و سالم مانده است». ✨این مسأله نشان از وجدان کاری و دقت کار ایشان داشت. 🌹🍃🌷🌱🌹 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 فوووری سردار بی سر ، سرداری که سرش بالای نی رفت ، استات فارس ، شناسایی و به وطن بر می گردد 🔰مراسم تشییع ابتدا در مشهد و تهران برگزار خواهد شد 🔰تشییع این شهید در در روز عاشورا انجام خواهد شد 🔹اطلاعات تکمیلی اعلام خواهد شد... ⬇️⬇️ کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🌹عجب محرمی شد امسال ...😭 شهید بی سرم برگشته 😭 برگشته.... ♻️ حاج عبدالله اسکندری🌷 ♻️ 🌷 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹لحظه اعلام خبر پیدا شدن پیکر مطهر شهید حاج عبدالله اسکندری به خانواده شهید 😭 🏴به یاد روز عاشورا عبدالله اسکندری 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 🔴 فیلم لحظات تفحص پیکرهای مطهر ۵ شهید تازه شناسایی شده در سوریه 🔅پایان چشم انتظاری خانواده های شهدا😭 🌷 خوش آمدید.... حاج عبدالله اسکندری 🍃🌷🍃🌷 اخبار تکمیلی در⬇️⬇️ کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 لحظات تکان‌دهنده رو در رو شدن دختران شهید اسکندری با عکس سر بریده پدر 😭 🏴 محرم حتما این کلیپ را ببینید...😭🔺 ✍ پ.ن : دختران شهید اسکندری ، فقط تصویر سر پدر شهید را دیدند.... 🏴امان از دل آن دختری که در خرابه شام سر بریده پدر را برایش بردن 😭 سلام الله علیها حاج عبدالله اسکندری. 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* ⭕️گرامیداشت سردارشهید علیرضا خرمشکوه 🎙 *سخنران: حجت الاسلام گودرزی* : برادر *حاج سید حسین فتح اللهی* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۱۳ مرداد/ از ساعت ۱۸* 🔹🔹🔹 🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
مارا پسرهای فاطمه(س) مارا میر و علم آفریده اند دجال ها و حرمله هارا و... ما را مدافعان آفریده اند 🥀💔 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
🚨جزئیات مراسم تشییع ، مدافع حرم اهل بیت ع، حاج عبدالله اسکندری ⬆️ 🔹لطفا مبلغ باشید 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💢 که برآورده شد 😭 🔰اعتکاف آخرش بود. روز آخر اعتکاف به حاج عبدالله گفتم: من می خواهم برم کربلا! دیدم حاج عبدالله سر به پائین انداخت و گفت: کربلا... امام حسین(ع)... شهادت... کاش من هم مثل امام حسین(ع) سر از تنم جدا بشه...😔 با خودم گفتم حتماً مثل دعا هاي زباني ماست اما دو هفته از اين آروز نگذشته بود که در دفاع از حرم حضرت زينب(س)، همچون مولايش حسين(ع) سر از بدنش جدا شد و بر نيزه رفت!😭 🍃🌷🍃 🌷🍃🌷 : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * تقریباً در بیشتر خاطراتی که از سید باقی مانده به نحوی ردی از حاج مهدی دیده می شود. آشنایی سید با حاج مهدی ادهم آن انواع جنگ و با رفاقتی مثال زدنی تبدیل شده بود چیزی بیشتر از یک رفاقت با خواندن خاطرات آن روزهایشان بود که دریافتم تنها ده ای که می تواند اینقدر کدخدا و زارعش با هم صمیمی باشند کجاست. کربلای ۴ حاج مهدی را از سید گرفت. میگفت:: دیگه زندگی بی حاجی چه لطفی داره قرار بود با همدیگه بریم .حاج مهدی میگفت ختم هامونم باید باهم باشه.» روزهای بین کربلای ۴ و کربلای ۵ روزهای تنهایی سید محمد و اندوه از دست دادن همسفری صمیمی بود. کربلای۵ زمان پرواز آن هم فقط به فاصله پانزده روز از حاج مهدی .عملیات های رمضان ،فتح‌المبین ،بیت‌المقدس ،و الفجر ۸ ،کربلای ۴ و دست آخر کربلای ۵. نوزدهم دی ماه ۱۳۶۵ بود که سه فرزندش یعنی سید مهدی سیده زهرا و سید محمد، لذت نوازش های پدرانه اش را برای همیشه از دست دادند. این چکیده ای بود از زندگی کوتاه و موثرش که در ذهنم نقش بسته. حالا مانده ام با این پوشه سبز رنگ و کلماتی که هیچ وقت نمی توانند حقیقت آنچه را که بوده و حذف بیان کنند چه کار میشود کرد؟! دل به دریا زده ام و تا پایان مجال صفحاتی که پیش رویتان قرار دارد از زوایای مختلف از زندگی اش خواهم نوشت بنای کار مستند بودن از و متاثر از خاطرات و نوشته هایی است که در این مورد بر نوار ها و صفحات کاغذ به ثبت رسیده اند. امید دارم در طول این مسیر یاری خودش نیز رفیق راهم باشد... دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫 🌷مرتضي پسر ضعيفي بود، ياد ندارم سالي بگذرد و بيماري اي به سراغش نيامده باشد. پنج، شش سالش كه بود، بيماريش آن قدر شديد شد كه دكتر ها از او قطع اميد كردند، از درد آنقدر گريه کرده بود که نفسش بالا نمي آمد. بردمش پيش يک دعا نويس. همانجا يک دعاي توسل به ائمه اطهار(ع) براي سلامتي اش خوانديم، هنوز دعا تمام نشده بود که گريه مرتضي قطع شد و کم کم رنگ و رويش سرجا آمد. کمتر از سه روز بعد ديگر از آن بيماري در بدنش چيزي نمانده بود، بعد از آن هم کمتر مريض مي شد. خيلي به توسل به اهل بيت(ع) اعتقاد داشت، پارچه سبزي را به اين نشانه به بازويش بسته بود که تا زمان شهادت به بازويش بود. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📸عکس نوشته 👆 💢صحبت از شهادت شد . حاج عبدالله یک دفعه حاج عبدالله گفت : ^من اگه شهید شوم، مرا با همین لباس نظامی‌ام خاک کنید.^ همه کسانی که آنجا بودند با شوخی گفتند: «حالا تو شهید بشو. تازه شهید هم بشوی ایران بفرستنت باید کفن شوی اما سعی می‌کنیم لباس نظامی‌ات را در قبر بگذاریم»..... حاج عبدالله آخر به آرزویش رسید 🍃🌷🍃🌷 : کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀سوغات براے سالارشهیدان پاره‌پاره‌هاے‌بدنشان بود 👌حالا.... ما چه داریم براے پیش کشے به ؟؟ 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
: 🔻🔻🔻🔻 : امید آن دارم که در راه حق قطعه قطعه شوم تا چیزی از این قفس تن باقی نماند. به مادرم بگویید که بر مظلومیت حسین (ع)گریه کند تا یاد حسین (ع) همیشه پا برجا بماند. 🏴🏴🏴 . : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎤به روایت برادر آزادنیا ، مکان عملیات :مه کویه فیروزآباد صورتش را به سمت آسمان گرفته بود .بالای تپه آدم حس می‌کند به ستاره ها نزدیک تر شده. صدای ریز جیرجیرک ها و تصویر ماه..آه بلندی کشید و لبش به حرکت درآمد .معلوم نبود با خودش چه چیزی زمزمه می‌کند .از این پایین که نگاه میکردی ستاره ها انگار بغل صورتش بودند .کسی که شبهای بهشت را دیده باشد می فهمد. نگاهش را از آسمان گرفته و به دور و برش چرخاند. به سمت چند ماشینی که پایین تپه قرار گرفته خود رفت و رادیویی یکی از آنها را روشن کرد و منتظر شد. با صدای الله اکبر اذان ،اسلحه را کنار گذاشت .صدای شر شر آب از گلوی غم غم از سرریز می شد .داخل آبی که توی دستش ریخت تصویر ستاره صبحگاهی موج برمی‌داشت هوا گرگ و میش بود و دستش را به صورت کشید قطرات درشت آب از ریشه هایش می چکید . 🥀🥀🥀 آماده برگشتن بودند .ماشین ها یک سری از افراد را منتقل کرده بودند ، بقیه هم سه ،چهار نفری دور هم جمع شده بودند و حرف می زدند تا ماشین ها برسند .گاه گاهی ،نگاهها روی تن جا ه می افتاد حالت چهره ها با وجود درگیری سنگین روز قبل ،سرزنده و شاداب به نظر می رسید . _یه جوری تارومار شدن که دیگه هوس خان بازی به کله شون نزنه ! _از خوب جایی بهشون حمله کردیم . _حسابی غافلگیر شدن ،مسئول عملیات ، خوب نقشه ای ریخته بود. ماشین ها رسیدند و با سوار کردن تمام نیروها ، راه افتادند .تا رسیدن به مقصد ، فرصت زیادی بود . قدرت کوتاه که گذشت دوباره صحبت ها گل انداخت . هرکس با نفر کناری از چیزی حرف میزد اما تمام صحبت‌های خورد و خاش درگیری های روز قبل بود. لای همه حرف دو جفت چشم حرکات مردی را دنبال می‌کرد که ردیف اول خیلی ساکت نشسته و به منظره کنار جاده نگاه می کرد. «عجب طاقت دیدار دیشب قبل از اینکه برم سربازی یه گوشه نشسته بودم و جای میخوردم که اومد کنار دستم نشسته شروع کرد به صحبت نزدیکی‌های موقع نگهبانی هم بود نگاهی به ساعت انداختم و گفتم که باید برم فهمید خیلی خسته ام و دستم را گرفت و گفت :تو خسته ای رفیق. بهتره بری دوساعتی بخوابی بعد بری سر پست. آدم خسته که نمیتونه نگهبانی بده .برو کیسه خواب رو بردار. من جات نگهبانی میدم .موقعش که شد میام صدات میزنم.» من هم که از درگیری‌های صبح و حمله مجروح های بعد از ظهر حسابی خسته بودم کیسه خواب را برداشتم و یک گوشه افتادم. انگار چند سال نخوابیده بودم. چشمامو که باز کردم هوا داشت روشن میشد .داشتم صبحانه میخوردم که نگهبان احمد بعدی اومد نزدیکم و از من پرسید؛ چرا برای نگهبانی صداش نکردم ؟اون موقع بود که فهمیدم تا صبح من بسیجی نگهبانی داده... _کدوم یکی اینکه ردیف اول کنار پنجره نشسته؟! اون که بسیجی نیست بابا مسئول عملیاته.. دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ماجرای شهید مدافع حرم حاج عبدالله اسکندری😭 به روایت همسر شهید 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫 🌷آن سال، سال سختي براي خانواده بود. من به تنهايي از عهده همه کارهاي کشاورزي و دامداري بر نمي آمدم. خودم تمام وقت درگير کار کشاورزي بودم، چوپان گله هم به دلايلي سرکار نمي آمد. پسر هايم هم که هر کدام گرفتاري خودشان را داشتند. روزي در خانه بحث مشکلات و دست تنهايي من پيش آمد، ناگهان مرتضي رو به من کرد و گفت: بابا، من کمکت مي کنم، اصلاً نگران نباش. جا خوردم. آن سال مرتضي، سال آخر دبيرستان بود و در فسا زندگي مي کرد و اين امکان نبود که هر روز به روستا بيايد. گفتم: پسرم دَرس شما واجب تر است، شما فعلاً درست را ادامه بده. گفت: من فکر هايم را کردم، مي خواهم کمک دست شما باشم. هرچي اصرار کرديم فايده نداشت. آن سال مدرسه را ترک کرد تا چوپان شود. آن سال به برکت حضور مرتضي در کارها، تمام مشکلات خانواده رفع شد. سال بعد، به مدرسه برگشت و درسش را تمام کرد. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸وداع دختر بزرگوار شهید حاج عبدالله اسکندری با پدرش.... ◾️دختر هست دیگر....دلش تنگ بابا می‌شود 😭😭 💢 خانواده شهداییم .... 💢 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید