🌷حسین شده بود مسئول پرسنلی سپاه کوار.اخلاق ورفتار نیکویش زبان زدهمه شده بود.
بعدازنمازبرگه های سفیدی رابین دوستان تقسیم می کرد وازهمکاران می خواست هرکدام نقصی دررفتاروکردارایشان دیده اندبه اوگوشزد کنندتادررفع آنهابکوشد.ازبعضی بچه هایی هم که نورشهادت رادرصورت آنها می دید برای خود شفاعت می گرفت .
بعداز شهادت حسین وسایلش را که جستجو می کردم دیدم یکی از بچه هاروی یکی از آن کاغذها نوشته بود:
«حسین جان قول دادی اگر شهید شدی ماراهم شفاعت کنی !».
#سردارشهید حسین رضازاده🌷
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_دوم
🔹به دلیل علاقهٔ فراوان به کارش، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود. در 25اسفند سال 1387 مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و امام جعفر صادق(علیه السلام) با همسری فاضل از خانواده ای ولایت مدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمرهٔ این ازدواج ، «کوثر» است ؛ متولد 25 اسفند 1391.
🔹عشق و علاقه ی وصف نشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (رحمة الله علیه) ، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیهٔ خاصی را در او به وجود آورده بود. آن چنان که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن، شبانه روز تلاش و مجاهدت میکرد.
🔹مطالعات دینی و سیاسی اش تعطیل نمیشد. به اخبار و وقایع داخلی و خارجی، به ویژه تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. تعصب آگاهانه و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه 88، شب و روز آرام و قرار نداشت. صاحب موضع بود و در بحث ها به خوبی استدلال میکرد.
🔹میگفت این انقلاب تنها امید مستضعفان عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، میتواند جبههٔ مستضعفان و علاقه مندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.
🔹با زبان عربی و لهجه های عراقی و سوری آشنا بود و به همین خاطر، با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباط تنگاتنگ داشت.به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همین طور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود.
🔹با آغاز جنگ سوریه از سال 1390 برای یاری جبههٔ مقاومت و دفاع از حریم آل الله (علیه السلام) آگاهانه عازم سوریه شد. اعزام های داوطلبانهٔ مکرر و حضور مداوم در جبههٔ سوریه روحیهٔ رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود. در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنای واقعی کلمه زندگی (رزمنده) داشت.
🔹به خاطر تعلقی که از نوجووانی به جمع آوری و ثبت اسناد و مواریث دفاع مقدس داشت، در جبههٔ سوریه نیز به گرد آوری اسناد جنگ همّت گماشته بود. هر بار که به ایران می آمد، آثاری از جنگ را همراه داشت ؛ از جمله تصاویری با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که از تکفیری ها در صحنه های درگیری به جا مانده بود.
🔹اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی میدانست که در تاسوعای سال 1392 در منطقهٔ «حجیره» برای آزاد سازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری ها شد.
🔹در آخرین خود در دیماه 1392، به یکی از یاران نزدیکش اعلام کرد که این سفر او بی بازگشت است. از دو ماه پیش از اعزام، به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبههٔ سوریه، در بعد از ظهر دی 1392 هم زمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و امام جعفر صادق( علیه السلام) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیریِ استکبار، در حالی که فرماندهیِ محور عملیاتی در منطقهٔ «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را برعهده داشت، در اثر اصابت ترکش های یک تلهٔ انفجاری به ناحیهٔ سر وسینه ، به فیض شهادت نائل آمد.
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید فخری زاده : جز شهادت هیچ راه دیگری نیست...
#سالگردشهادت
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#پیامکےاز_بھشٺ🌿
رابطه عاشقانه ای با خدا داشت .
یک بار به من گفت : خدا .. خدا .. خدا ..
همه چیز دست خداست .
تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست ما باید مطیع محض باشیم . او از سود و زیان ما خبر دارد هر چه گفته باید قبول کنیم . خیر و صلاح ما همین است .
•خدای خوب ابراهیم
أَلَيْسَ الله بِكَافٍ عَبْدَهُ ( سوره زمر / ۳۷ )
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔹گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن»
. لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد....
غیرتمند گفت:
«هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخریزاده». ...
(خاطرات همسر شهید)
🌹هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده🌹
#شهید
#فخری_زاده
#سالگردشهادت
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷🕊🍃
#پلاکشان را برای ما جا گذاشتن
تا روزی بدانیم از #جنس ما بودن
هویتشان #خاکی بود
اما دلشان را به #آسمان زدن
راستی #امانتدار خوبی بوده ایم؟
#شهدای_گمنام🥀💔
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❌در یکی از پروازهایش در خاک عراق جنگنده ابراهیم از طرف نیروهای بعثی مورد اصابت قرار گرفت که با مهارت فراوان هواپیما را در پایگاه هوایی دزفول فرود آورد . بار دیگر اتفاقی مشابه افتاد که این بار جنگنده را با موفقیت در پایگاه حمیدیه فرود آورده بود .
🌹بعد از گذشت دو ماه از جنگ از فرماندهی نیروی هوایی دستور صادر شده بود هر ناوجنگی که به دریا می رود یک خلبان شناسایی به همراه ناو برای هماهنگی به دریا برود . این ماموریت به یکی از خلبانان به نام برادر صابری محول شد اما چون همسرش بیمار بود ابراهیم داوطلبانه به جای ایشان با ناو همیشه جاوید پیکان به دل دریا زد 7 آذر 1359 در عملیات مروارید با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزی هایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکله های نفتی عراق با نام البکر و العمیه ، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند. پایان ماموریت خود به سر می بردکه مورد هدف چند موشک عراقی قرار گرفت😭
#شهید ابراهیم شریفی*
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_سوم
🔷پتو هایی که بُرد.
🔹وقتی در خرداد سال 1369 زلزلهٔ رودبار و منجیل اتفاق افتاد، محمودرضا نُه سال بیشتر نداشت.
با یکی از دوستانش تصمیم گرفته بودند به زلزله زده ها کمک کنند. قرار گذاشته بودند هر کدام چیزی از خانه بردارند و ببرند به محل جمع آوری کمک ها.
محمودرضا آن روز آمد خانه و قضیه را گفت. دو پتوی آبی نو و استفاده نشده در خانه داشتیم که خواست آنها را ببرد. قرار شد تا عصر و آمدن پدر صبر کند، اما بعد از آمدن پدر، تا شب حرفی از کمک به زلزله زده ها نزد.
مدتی گذشت. یک روز خیلی اتفاقی متوجه شدیم که آن دو پتویی که محمودرضا برای زلزله زده ها نشان کرده بود، در خانه نیست! وقتی سراغ پتوهارا گرفتیم،
محمودرضا اعتراف کرد که :« چون زلزله زده ها به کمک احتیاج داشتند و نباید این کمک به تاخیر می افتاد، نتوانستم صبر کنم و پتو ها را بی خبر بردم و تحویل دادم.»
✍به روایت"احمدرضا بیضائی"
#برادر_شهید
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⬅️ جنازهام را روی مینها بیندازید تا منافقین فکر نکنند که ما در راه خدا از جنازۀمان هم دریغ میکنیم!
🔺مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است.
🔺بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی علیهالسلام به نام حکومت خمینی با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد!
⚠️ ما از سرنگونی نمیترسیم، از انحراف میترسیم.
#شهید_غلامعلی_پیچک ✍️
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
world cup.mp3
1.31M
🎙 اتفاقی در آسمان هنگام بازی ایران و #آمریکا!!
‼️ ماجرای نماز خواندن عدهای که حتی به خدا اعتقاد نداشتند!
⭕️ گریه آیتالله ناصری بعد از بازی ایران
🔰#حجت_الاسلام_راجی
🚨التماس دعای فرج
🔺🔺🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمدرضا ایزدی ⭐️
🌷رضا تعریف می کرد، عملیات رمضان بود. با (شهید) حاج مجید سپاسی، اکبر گلآرایش، حسین دقت، حمید مزکی برای بررسی خط رفتیم.
در مسیر به چند تانک عراقی رسیدیم. به خیال اینکه بیسرنشین است، به آنها نزدیک شدیم که ناگهان عراقیها از آن بیرون ریختند و گفتند: قف! [(بایستید!)
مردد بودیم در ماندن یا تسلیم شدن. در یکلحظه همه باهم فرار کردیم. "اکبر گلآرایش" که به عراقیها نزدیکتر بود اسیر شد. "حسین دقت " هم در تیراندازی عراقیها، گلولهای به سرش خورد و شهید شد.
با سرعت به سمت خط خودمان شروع به دویدن کردیم، دست عراقی ها را پشت یقه خودم حس می کردم و با تمام نفس می دویدم تا به جای امن رسیدیم.
رضا خیلی از شهادت حسین دقت متاثر بود.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر "زینب" نبود
#السلام_علیک_یاجبل_الصبر💫💖
#میلاد_حضرت_زینب💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💖
🎊 #هیئت_شهداےگمنام_شیــراز 🎊
🇮🇷🇮🇷
🇮🇷 بچه ها یادتون باشه.. ما با #آمریکا پدرکشتگی داریم.. اونجور بجنگید..
سلام خدا بر قطره قطره خون پاک شهید حاج قاسم سلیمانی.شهید ابومهدی المهندس و شهدای اسلام
🔴 بچه های تیم ملی؟؟
بخاطر #انتقام_سخت،
بخاطر حاج قاسم
#فوتبال
#ایران
🍃🇮🇷🍃🇮🇷🍃🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔺بخوانید 🔺
همزمان با مسابقه ایران و آمریکا علاوه بر دعای پیروزی ایران دعا برای فرج امام زمان(عج) فراموش نشود🌷
#یادآوری🔺
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷🕊🍃
#شهدا 💔
گاهے از آن بالا...
نگاهے به ما اسیران
دنیا ڪنید؛
دیدنےشده حال خسته ما
و چشمـ های پر از حسرتمـان!
تا آسمـان..🥀
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💢به یاد #پرستارانی که جانشان فدای سلامتی مردم شد...🇮🇷
🔹چند باری پیش آمد که ما با توجه به وضعیت بارداری از ایشان خواهش کردیم که اگر نیاز به استراحت دارد از مرخصی استفاده کند. دخترم مشتاق خدمت به مردم به ویژه بیماران و خانوادههای آنها بود.
🔹حتی در شبهای ماه رمضان و شب های قدر بیمارستان را ترک نکرد و بر بالین همین بیماران ماند و قرآن تلاوت کرد.
🔹 هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح میگفتند الان اصلا وقت این صحبتها و درخواست ها نیست.
بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانوادههای شان به ماست. یا مدام میگفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته میشوند. من در این شرایط چطور میتوانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم.
🔹هر وقت گره کوری به کارش میافتاد از شهدا استمداد میطلبید. سر آخر قسمت خودش و فرزند 6 ماهه در زهدانش هم پیوستن به قافله رو سپید شهدا شد(راوی پدرشهید)
#شهیدمدافع_سلامت
#شهید مریم رحیمی
#شهدای_فارس
🌹
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_چهارم
🔷کمیل را باید فهمید.
🔹اوایل دههٔ 70، وقتی تازه به محل آمده بودیم،
پنجشنبه شب ها یک دستگاه اتوبوس می آمد جلوی مسجد،
نمازگزار هارا بعد از نماز مغرب و عشا میبرد مسجد جامع برای دعای کمیل.
راه دوری بود؛ از این سرِ شهر تا آن سرِ شهر.
من بیشترِ وقت ها بعد از نماز به دلیل اشتغالات درسی به خانه بر میگشتم و کمتر توفیق شرکت پیدا میکردم، اما محمودرضا هر هفته میرفت.
یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت،
حسابی اشک ریخته بود.
گفتم :« خوب بود ؟»
گفت :« حیف است آدم این دعا را بخواند، بدون اینکه بداند دارد چه میگوید.»
توقع این جواب را نداشتم.
سنی نداشت آن موقع. این حرفش از همان شب توی گوشم مانده. هروقت نوای دعای کمیل را می شنوم، همیشه به یاد محمودرضا و این جمله اش می افتم.
✍به روایت"احمدرضا بیضائی"
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
ᔢ✯✯🍃🌸🍃✯✯ᔢ
#شوخی_های_آقا_ابراهیم😁😂😁
☀برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه لگن می آوردند. با شستن دست های آنان مراسم با صرف ناهار تمام می شد.
▪️در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم ابراهیم هادی و جواد دوستانی صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند.
🍶شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی که به سراغش می رفتند جواد بود. ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد. جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی می گی؟!
😀ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبر گشت. خیلی شدید و بدون صدا می خندید. گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم آفتابه رو که آوردن سرت رو قشنگ بشور رسمه. چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست سرش را زیر آب گرفت و..😂😁
💦جواد در حالی که آب از سر و رویش می چکید با تعجب به اطراف نگاه می کرد. گفتم:" چیکار می کنی جواد؟مگه اینجا حمامه! بعد چفیه ام را دادم سرش را خشک کند!
#شهیدابراهیم_هادی
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید محمدرضا ایزدی⭐
🌷
ما دوره 22 آموزش پاسداری شیراز بودیم. رضا هم همراه ما بود. اخلاق بسیار شیرینی داشت، همه را با لبخند و برخورد خوبش جذب خود میکرد. سعی میکرد با همه دوست شود. همیشه خندان بود، حتی در سختترین شرایط آموزش خنده از لبش نمیافتاد و همه را با اسم کوچکشان با لهجه شیرازی و لفظ کاکو صدا میزد. گاهی در طول آموزش ما را وارد کانالهای پر از گلولای و لجن پادگان میکردند، وقتی از آن سمت بیرون میآمدیم، همه اخمو و گرفته بودند جز رضا، میخندید و میگفت: کاکو چه کیفی داشت، عالی بود!
خیلی سخت می گرفتند، هفته اول فقط نان و خرما می دادند. خیلی ها منصرف شدند به خصوص شهرستانی ها که ازشیراز به آنها غذا نمی رسید. رضا به مادرش سپرده بود، هر شب مقداری غذا درب پادگان برایش می آورد، آن را بین بچه های شهرستانی گروهانش تقسیم میکرد...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اغتشاشگران چه بر سر سید روحالله عجمیان آوردند؟!
پخش تصاویری از جنایت رخ داده در کرج برای اولین بار و همزمان با برگزاری اولین جلسه دادگاه بررسی شهادت شهید عجمیان
#پایان_مماشات
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه⁉️
گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره،...☝️
بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم و برای #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!!
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
هر طرف که مینگری،
شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه میکنی؟
سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس میکنی که در وجودت چیزی در هم میریزد
شهدا توانستند،
آمدهایم تا ما هم بتوانیم!
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
🌿 خواهرم، حجاب تو سنگری آغشته به خون من است
ولی بدان تفنگی که در دست من است ،
چادری است که بر سر توست،
اگر میل به سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان.
#شهید_حسین_بیدخ
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
🎊 وجشن میلاد حضرت زینب( س)🎊
گرامیداشت شهید فرهاد شاهچراغی 🌹
🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹
💢 #بامداحی برادر کربلایی حسن پورحسن 💢
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۰ آذر ماه/ از ساعت ۱۶*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_پنجم
🔷زاهد نوجوانِ شب
🔹معمولاً توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم. پذیراییمان اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم یا میخواستیم درس بخوانیم، اجازه داشتیم به آنجا برویم.
یک بار بعد از نصفه شب بود که برای مطالعه به اتاق پذیرایی رفتم. دیدم محمودرضا قبل از من آمده و آنجاست. داشت نماز شب میخواند. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت.جا خوردم.
آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. شب بعد، باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همین طور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد می آمد توی اتاق پذیرایی و نماز میخواند. هر شب هم که میگذشت، نمازش طولانی تر از شب قبل بود. یادم هست یک شب نمازش حدود دو ساعت طول کشید.صبح روز بعد به او گفتم :« این طوری کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرسه چُرت میزنی. ضمناً تو هنوز به تکلیف نرسیده ای و نماز یومیه بهت واجب نیست، چه برسد به نماز شب!» محمودرضا قبول نداشت. ظاهراً طلبه ای از فضیلت نماز شب برای محمودرضا گفته بود و او چنان از حرف های آن طلبه تاثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. به خاطر مدرسه اش مانع او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند؛ ولی محمودرضا آن نماز ها را واقعاً با حال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم است.
✍یه روایت"احمدرضا بیضائی"
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⚘﷽⚘
پنجشنبه است...
وباردیگر
مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند...
دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند
و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند...
#پنجشنبه_های_عاشقی💔
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
⭐یادی از سردار شهید محمدرضا ایزدی
🌷با رضا برای پاکسازی میدان مین رفتیم. خیلی اصرار داشت که من جلو نروم و او جلو باشد، قبول نکردم. در آن قسمت جریان آب مینها را جابهجا کرده بود، زمین هم کاملاً خشک نشده بود و پا که میگذاشتیم در گِل فرو میرفت. در حالت خمیده در حال سیخک زدن به زمین بودم. در لحظه با انفجار مین به هوا پرت شدم و محکم روی زمین افتادم. پای راستم روی مین قمقمهای رفته بود. همه بدنم میسوخت. جایی را نمیدیدم. صدای رضا را میشنیدم که با فریاد میگفت: آی محمود رفتی روی مین!
سریع من را روی دو دستش بلند کرد و روی شانهاش گذاشت. حس میکردم شکمم روی شانهاش است و دو سمت بدنم آویزان شده است. من را از میدان مین بیرون آورد. روی زمین گذاشت و گفت: کاکو محمود همینجا باش تا بیام. با اینکه به شدت با موج انفجار آسیب دیده بود، رفت و یک ماشین آورد و من را برد...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «بالای ۳۰ نفر دورهاش کرده بودند و با مشت، چاقو و سنگ داشتن میزدند»
۱۵۰ ثانیه روضه مجسم از آنچه بر سر سید روحالله عجمیان آوردند.😭
شب جمعه همین روضه برای دلمان بس است 😭
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
25.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃من تشنه رو جرعه آبم بده
🍃سلام دادم و آقا جوابم بده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه کربلا می خواهم ....
🌱🍃🌱🍃🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb