eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥لحظه شهادت شهید حسن قاسمی دانا به روایتگری شهیدمدافع حرم مصطفی صدرزاده.. 🌱🌷🌱🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
یادی از سردار شهید هاشم اعتمادی عملیات والفجر 2 بود. هاشم پیشنهادش در مورد عملیات را با ادریس یکی از فرماندهان کرد عراقی در میان گذاشت و گفت: من ساعت ها روبروياین ارتفاعات غرب نشستم و با توجه به مجموعه شرايط محورهاي غرب و جنوب به اين نتيجه رسيدم. ادريس با خنده گفت: اگر بتونين با عمليات منظم، حاج عمران را پس بگيريد من كليد بغداد را دو دستي تقديمتون مي كنم. عمليات با موفقيت تمام شده بود. هاشم را روي برانكارد از ارتفاعات پائين مي آوردند. تا فرمانده را ديد گفت: يه امانتي پيش يه نفر دارم، مي‌خواستم برام بياريش، يه چيز كوچولو، يه كليد. فرمانده فكر كرد، هاشم از درد هذيان مي گويد‌ با تعجب پرسيد: كليد چي؟ هاشمبا خنده گفت: از ادريس... مگه قرار نشد اگر در عمليات موفق شديم كليد بغداد را به ما بده؟! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هرموقع‌به‌ میرفت؛ آبےبرمیداشت‌وقبورشهدارومیشسٺ‌! میگفٺ‌:باشهداقرارگذاشتم‌که‌من غبارروازروی‌قبرهای‌آنها‌بشورم‌و‌آنھـٰا هم‌غبارگناه‌رو‌از‌روی‌دلِ‌مـن‌بشورند...! شهید › 🌱🍃🌱🍃🌱 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 ...برایمان دعا کن چشمان تو گل آفتابگردانند! به هرکجا که نگاه کنی، خدا آن‌جاست! 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹چندبار در جبهه مجروح شده بود .... دانشگاه اردبیل قبول شده بود. خیال همه راحت بود که جای امنی است و دیگر از تیر و ترکش و زخم خبری نیست. روزی در خانه نشسته بودم که سر و کله آیت الله پیدا شد، باز هم زخمی و مجروح. بی حال گوشه ای از خانه نشست. با تعجب گفتم، اردبیل کجا، تیر و ترکش کجا. خندید و گفت: دانشگاه بودم، شنیدم که امام فرمود، جبهه های ما دانشگاه است، جبهه را پر کنید، من هم به جبهه برگشتم. هنوز زخم های تنش بهبود نیافته به جبهه برگشت و این بار نمره قبولی اش با خون سرخش امضاء شد و به شکرانه آن چند صباحی در خاک های تفتیه فکه پیکر بی روحش به عبادت نشست. 🌱🍃🌱 آیت الله اکبری 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * آن روز از اما حکایتی دیگر داشت هنوز سلام نماز عشا را نداده بودند که سر و صدایی از بیرون مسجد به گوش رسید. _جاوید شاه جاوید شاه!! همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده .عده ای چوب و چماق به دست داخل شبستان ریختند. _آخ... _جاوید شاه جاوید شاه.. _آآ ی ی .. _مرگ بر مرتجع... _وااای ی .. مردی سی و چند ساله که کت و شلوار خاکستری به تن داشت و کنار غلامعلی نماز می خواند سر از سجده برداشت. _اینجو خونه خداست. خجالت نمیکشین...؟! چنان لگدی به پشتش زدند که به زمین افتاد و نفسی از سینه اش بالا نیامد. _به اعلی حضرت توهین می کنی پدر سگ... چهره اش کبود شد. چیزی محکم به سر غلامعلی خورد. _آ آ آ ی ی ی ... پیشانی اش داغ شده درد در سر و صورتش زبان کشید. _مرگ بر شما اجنبی پرست ها.... _زنده و جاوید باد حکومت پهلوی! خون از گوشه پیشانیش می جوشید و پایین می آمد. یکی‌شان داد زد: «وطن فروش های اجنبی پرست» _الله اکبر.. چشمانش سیاهی رفت اما از آن سوی تاریکی هنوز صدای فحش مأموران و تکبیر مردم را می شنید. صدایشان را می شد در هر کوچه پس کوچه ای شنید. _شنیدی چی شده؟! حکومت نظامی میخوان مردم را قصابی کنند. امامت نظامی هم نتوانست شور انقلابی مردم را سرکوب کند. _با تانک مردم را توی مسجد جامع کرمان له کردن. امانت آنکه و نه داغی گلوله‌های سربی هیچ کدام نمی توانستند اراده مردم را بشکند. _مردم را توی میدان ژاله تهران قتل عام کردن. مردان شبها بر فراز بام ها تکبیر می گفتند و شعار می‌دادند و شب که می آمد ،شهرها پر می شدند از شعار مردم که آزادی را می خواستند و آزادگی را مشق می کردند. _آتیش انقلاب ریشه ظلم شان را میسوزونه ایشالا.. بعدها غلامعلی و دوستانش درخشش این شعله‌ها را بارها دیدند .هر روز حال مردم در خیابان‌ها به راه می افتاد و به همه با هم شعار می‌دادند. _ما میگیم شان میخواهیم نخست وزیر عوض میشه. ما میگیم خر نمیخوایم پالون خر عوض میشه. _مرگ بر شاه مرگ بر شاه... _استقلال آزادی جمهوری اسلامی! http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢در محضر شهدا🕊 اعتقاد کامل و راسخ از نگاه حاج مهدی زین‌الدین 🌷🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید هاشم اعتمادی⭐ 🌷صبح اولین روز های عملیات بدر بود من، حاج منوچهر رنجبر،هاشم، عباس رفاهیت، علی اصغر هاشمی و جعفر علیکار وارد منطقه عملیاتی بدر شدیم. بعد از بررسی خط از روی پل خیبری عقب می آمدیم. عراق هم مرتب پل را می کوبید. ناگهان بمبی به سمت ما آمد. روی پل جانپناهی نبود، قبل از اینکه بخوابیم کنار ما منفجر شد. یک ترکش به گردن عباس نشست، یک ترکش به قوزک پای من. عباس می توانست راه برود، من اصلاً نمی توانستم بایستم چه برسد به راه رفتن. ناگهان هاشم خم شد و گفت بگذاریدش روی دوش من. من درشت و سنگین بودم، هاشم کوچک و ریز نقش. من را روی دوش کشید و به سمت پل نفر رو روی دجله که مسیر زیادی هم بود حرکت کرد...آن قدر من را عقب آورد که خسته و بی نفس افتاد و حاج منوچهر من را به دوش کشید و دوباره هاشم... ( راوی سردار مسعود فتوت) 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابه‌لای صف های نماز می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح، ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت: «آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 ای دلـارامی که جانِ ما "نگـاهِ لطفِ توسـت" بی تو مـا را هیچ‌گـاه‌ در زندگـی آرام نیسـت 🖇✨ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75