🎊 #تولدداریم چه تولدی👏🎊🎊
💝به مناسبت سالروز تولد شهید سید محمد کدخدا ...
💢یکی از همرزمان شهید کدخدا می گﻓﺖ: در مقر لشكر با يكي از برادران بسيجي كنار ماشين گردان ايستاده بوديم و صحبت مي كرديم.
سيد محمد هم به جمع ما پيوست.
ميان صحبت ها، سيد محمد بدون جلب توجه سرش را پايين آورد و بي مقدمه دست بسيجي را كه به شيشه ي ماشين تكيه داده بود،بوسيد.
دوست ما خيلي ناراحت شد.
با ناراحتي گفت: «سيد چرا اين كار را كردي؟»
سيد خنديد و گفت:
«وقتي امام مي گويد:
«من دست بسيجي ها را مي بوسم، ما هم بايد اين كار را بكنيم،ما بايد پاي شما را ببوسيم."
🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺳﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻛﺪﺧﺪا
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺗﻮﻟﺪ 🌸
🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩ
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود
🌷🕊🍃
میگویند: روزی را
صبـــحِ زود🌤 تقسیم میکنند ..
هر جا که هستید سهمِ امـروزتان
رزق سُفرهی شهــدا ...
#دفاع_مقدس
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
در گردان رزمی پادگان سپاه بودیم.
روی یک تکه اسفنج روتختی میخوابیدیم .
صبح که از خواب برخاستم .فرهاد ژولیده سیرت را دیدم که صورتش کاملا خیس بود .مثل اینکه دوش گرفته
باشد اما اشک بود و صورتش را میپوشاند ومن چشمانش را نمیدیدم . فقط میگفت: من هم باید بروم . 😭 معلوم بود که در خواب خبر شهادت را به او داده بودند.
همان روز بود که در جاده بوشهر توسط گروهک #منافقین خوابش تعبیر و آسمانی شد.🕊🌹
✍فرازی از وصیتنامه شهید:
پدر و مادر عزیز و دوستان گرامیام سفارش میکنم دعا برای امام را فراموش نکنيد و کمک به فقرا و محرومین همیشه در برنامههایتان باشد و ساده زیستی را در زندگی تان رعایت کنید.
#شهید فرهاد ژولیده سیرت
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_هفتم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
برام فرقی نمیکرد. گفتم این دفعه هم دختر هست .یه ذره تو دلم دعا میکردم که خدا کنه بچه این دفعه پسر باشه؛ ولی همین یه ذره امید دوباره قطع میشد .خونه ما تو صحرارود خیلی بزرگ بود دو هزار متری میشد. ضلع شرقی این زمین دوتا خونه خشتی با یه دالون داشت؛ چون ضلع شرقی آفتاب گیر بود پدرم برای نشیمن انتخاب کرده بود در ورودی هم که به سمت جنوب بود پدرم یه بالاخونه درست کرده بود که اگه مهمانی می اومد میبردیمش اونجا ،یعنی فقط برا مهمان بود و زیر بالاخونه هم یه اتاق دیگه بود که حالا اون اتاق رو تمیز کرده بودن تا مادرم تو همون اتاق وضع حمل کنه .سر شب بود و از غروب میدیدم که مادرم حالش خوب نیست و زنهای همسایه هی میرن و میان. ساعت هشت یا نه شب بود که من و پدرم به خاطر گرمی هوا تو حیاط نشسته بودیم و اون طرف حیاط هم مادر بزرگم و خانمی که ماما بود و چندتا زن دیگه تو اتاق زیر بالاخونه نشسته بودن و منتظر به دنیا اومدن بچه .همین طور که نشسته بودیم ماما یه دفعه اومد داخل و به چه ذوق و شوقی :گفت مشتلق بديد... مشتلق... بچه به دنیا اومد.
من هیچی نگفتم پدرم گفت:
_خدا رو شکر بچه سالم هست؟
_بله، الحمد الله... .
رو کرد به من و
گفت:
_یوسف تو باید مشتلق بدی که خدا بهت کاکا داده
انگار به اونم گفته بودن من چه قدر برادر دوست دارم و همش دعا میکردم و انتظار میکشیدم که خدا بهم برادر بده تا ماما این حرف رو زد چشمای من برقی زد و انگار تو دلم قند آب شد.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خاطره طنز 😁
💉 جوهر نمک به جای الکل😂
#حسین_یکتا
🗯🗯🗯🗯🗯🗯
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️
🌹رفتم پیش حاج موسی، گفتم بابا، اگه میشه یه زیرپیراهنی به من بدید!
گفت: به چه مناسبتی؟
گفتم چون من فقط یک زیرپیراهن دارم، آن هم توی این هوای گرم، هر روز مجبورم بشورم، بپوشم. اگر یکی دیگه به من بدید، یکی را می پوشم یکی را می شورم!
گفت: همه رزمنده ها همین کار را می کنند!
گفتم: اما همه رزمنده ها که پدرشان حاج موسی، مسئول تدارکات لشکر نیست که چند تا سوله جنس تحویلش باشه!
گفت: به من دستور دادند هر 6 ماه یک زیر پوش بدهم، من هم همین کار را می کنم، تو هم مثل همه! این اجناس که دست من هست بیت المال است، حساب کتاب دارد، حقه همه هم یکسان و برابر است!
برگشتم.
یک ساعت بعد یک سرباز صدایم زد. یک پاکت به من داد. یک زیرپیراهنی داخلش بود. در آوردم. دست دوم بود، اما تمیز و شسته شده. پدر زیرپوش خودش را برایم فرستاده بود. آن را بوئیدم و بوسیدم.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب ڪہ شب میلاد احمد باشد
مشمول همہ عطاے سرمـد باشد
یا ربّ چہ شود طلوع فجــر فردا
صبحِ فرج آلِ محمّـد«ص» باشد
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌿🌸
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)💫
#بر_همگان_مبارکباد🌿🌸
♨️ #هییت_شهداےگمنام_شیــراز
🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
#سرداردلها ...
#سربازوطن..
#قهرمان_کشورم
حتی از تندیس و عکس تو هم دلهره دارند...
🍃🌱🌷🍃🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷🕊🍃
دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد
دو شمع آفرینش، یک جهان پروانه پیدا شد
دو سِّر داور هستی، دو جان در پیکر هستی
یکی پیغمبر هستی یکی روشنگر هستی
#الهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد 🌸
#صبحتون_تا_به_قیامت_محمدی
#عاقبتتون_شهدایی🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_هشتم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
مثل برق به طرف اتاقی که مادرم اونجا بود ،رفتم. چند تا زن داخل
بودند و من نرفتم داخل.
_معصومه... معصومه... بیا بیرون....
معصومه اومد بیرون و دیدم اون هم خوشحال هست
- میگم ،معصومه این زن راست میگه بچه پسر؟!!!
- بله دروغش چیه؟
_هست؟
باورم نمیشد نکنه به خاطری که دل منو شاد کنند این طور میگن .همین طور که با معصومه حرف میزدیم اون ماما اومد که بره داخل
اتاق.
_چیه بچه اومدی اینجا چه کار؟!
_ اومدم بچه رو ببینم میخوام ببینم واقعاً پسر
هست؟!
_فکر میکنی داریم بهت دروغ میگیم؟ نه پسرجان برو خوشحال
باش که خدا یه کاکا جای کرامت بهت داد
.
همین طور وایساده بودم که ماما گفت:
_نه این یوسف تا بچه رو نبینه باورش نمیشه که بچه پسر هست .رفت و بچه رو آورد و قنداقش رو باز کرد و گفت:
- ببین پسر هست حالا باورت شد؟! برو دیگه بچه جون!
انگار دنیا رو بهم دادن چه قدر خوشحال شدم حالا جای کرامت خدا بهم یه برادر داد.
همین طور که خوشحال بودم و میدویدم که برم سمت اتاق نشیمن برگشتم و داد زدم:« اسمش رو میذاریم کرامت الله... ».
علاقه من به کرامت روز به روز بیشتر میشد تا از مدرسه مییومدم اول میرفتم پیش کرامت و یه دل سیر میبوسیدمش و بعدش میرفتم برا غذا خوردن.... کرامت شش ماهی داشت که پدرم تصمیم گرفت بیاد شیراز ، منم ده سالی داشتم.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم سلیمانی: جانِ من و همۀ شهیدان ارزش فداشدن در راه ملت را دارد.
#حاج_قاسم
#شهدا
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشر دهید
⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️
🌹نیمه شب از خواب پریدم، دیدم حاج موسی نماز شب می خواند. تمام سال های زندگی مشترکمان ندیده بودم نماز شبش ترک شود. نمازش که تمام شد دست بالا کشید و گفت: خدایا شهادت را نصیبم کن!
گفتم: چی می گی؟ شهادت را نصیبم کن یعنی چی؟
به سمتم چرخید و گفت: ببخشید بیدارت کردم.
گفتم: تو فکر زن و هشت تا فرزندت نیستی که می گی خدایا شهادت نصیبم کن! فکر من نیستی که بدون تو چطور هشت تا بچه را بزرگ کنم!
گفت: حالا من گفتم ، کی لیاقت شهادت دارم.
عصبانی گفتم: حق نداری چنین چیزی را بخواهی!
سجاده اش را جمع کرد و گفت: خانم من تصادف کنم بمیرم خوبه، یا سکته کنم تو رختخواب بمیرم. من می گم خدا وقت مرگم که رسید به جای مرگ عادی، شهادت نصیبم کن. این حرف بدیه!!!
حرفش منطقی بود، آرام شدم و دیگر اعتراض نکردم.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
※ بزرگترین وظیفه ما در روز تولد پیامبر «صلوات الله علیه و آله»
📎 #میلاد_پیامبر_اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم
📎 #میلاد_امام_صادقعلیهالسلام
🌱🍃🌱🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🏴 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی
💢و گرامیداشت شهدای نیروی انتظامی، شهیدان رنجبر، قاسمی، فعال پور ، محمدی ، جوادی
🔹با #حضور خانواده معزز شهدا
💢با #سخنرانی: حجت الاسلام گودرزی
💢 #بامداحی: کربلایی مجتبی نادری زاده
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۱۳ مهرماه/ از ساعت ۱۶
🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃
بیگمان چشم خبر میدهد از سر درون
ورنه چشم #شهــدا اینهمه آرام نبود...
#شهید_سیدروحالله_عجمیان🥀💔
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢 ماجرای عجیب آخرین روز و شهادت یک شهید استان فارسی 🔻
🔹یکی گفت: امروز تولد رضاست.
اکبر کوثری ، سفره ای آماده کرد و داخل آن چراغ بادی ، فشنگ،کمپوت،کنسرو،آیینه و مقداری میوه گذاشت.گفت :
« رضا جان،من امروز شهید می شوم،میخوام جشن تولد برات بگیرم»
بعد دوربین عکاسی را آورد، جشن خاطره انگیزی شد.
آوای اذان بلندشد. اکبر گفت: «بچه ها من میخوام آخرین نمازم رو به جماعت بخونم.»📿
بعد نماز کاغذ و خودکار برداشت و نامه نوشت.یک ده ریالی را داخل پاکت گذاشت.تا برادرای کوچکش وقتی نامه ی به دستشون میرسه،شکلات بخرن و بخورن.😢
یک روحانی با ضبط صوت به سنگر آمد.مشغول ضبط کردن خاطرات بچه ها شد.
ناگهان خمپاره ای به در سنگر خورد و همه جا پر از گرد و غبار شد.
یه ترکش خورد به سینه اکبر.
رو به قبله نشست و گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله. السلام علیک یا فاطمة الزهرا.السلام علیک یا صاحب الزمان» و آرام پرکشید.* 🕊
#شهید_اکبرکوثری
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_نهم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
منم ده سالی داشتم .خیلی خوشحال بودم که داریم نقل مکان کنیم؛ چون خواهر و برادرم رو به خاطر مریضی و کمبود امکانات روستا از دست داده بودیم .پدرم قرار بود توی شهرداری مشغول به کار بشه مادرمم خوشحال بود و این کار جور شدن برای پدرم رو از پا قدم کرامت میدونست کرامت روز به روز بزرگتر میشد و من بیشتر بهش وابسته میشدم و اون هم زیاد به من وابسته شده بود هر مشکلی تو مدرسه براش پیش میومد انگار که من پدرش بودم با من در میان میگذاشت و از من کمک میخواست دوتا خواهر دیگه ام معصومه و ناهید رو خیلی دوست داشت؛ ولی بیشتر به خودم وابسته بود و اگه براش مشکلی پیش میومد از خودم کمک میخواست یه روز عصر که اومدم خونه کرامت مشغول انجام تکلیفش و نوشتن مشقهاش بود
رفتم بالای سرش و گفتم:
_اوضاع درس و مشقت چه طوره؟ مشکلی نداری؟
سرش رو بالا کرد و گفت:
_نه خوبه
از تو اتاق اومدم بیرون و رفتم تو حیاط که دیدم پشت سرم اومد.
- يوسف... يوسف......
_بله کاری داری کرامت؟
_راستش.....
_چیه؟ تو درست مشکل داری؟ خب
_نه امروز خانم معلم از دستم عصبانی شد و گفت:
فردا به بابات بگو بیاد ..مدرسه.
- مگه چیکار کردی؟ چی گفتی؟
- هیچی رو درس میخوندم که عصبانی شد.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقا؛
نبودید تو بمب بارونها،
توی خونه نشسته بودیم
و موشک میخورد...
اگه کسی ازت پرسید تا حالا خاطرخواه داشتی؟؟! میتونی این ویدئو رو براش بفرستی
#حسین_یکتا
🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌹به مناسبت هفته نیروی انتظامی و یادواره شهدای نیروی انتظامی، فردا، در #گلزارشهدای_شیراز
🔹شهید عین اله محمدی در محیط کار در فضای سخت و پر از تشنج و درگیری نیروی انتظامی و مبارزه با مواد مخدر فردی خوش رفتار و مهربان بود طوری که سایر کارمندان و زیر دستان ترجیح می دادند در ماموریتها با او همراه باشند.
🔹 هیچ گاه مسئولیت خود را بر دوش دیگر زیردستان نمی گذاشتند و درتمام ماموریت ها پیش قدم بود. احترام به حقوق دیگران و به خصوص خانواده و زن و فرزندان بی گناه افراد مجرم را وظیفه خود می دانست و به سایر نیروها نیز تذکر می داد که مواظب رفتار خود باشند.
🔹الاخره در سال 1388 در ماموریتی در کوههای استهبان در درگیری با اشرار بعد از حدود 4-5 ساعت مقابله مسلحانه و نبرد به فیض شهادت نائل شد
#شهید عین الله محمدی
#شهدای_فارس
#شهدای_نیروی_انتظامی
🌱🍃🌷🌱🍃🌷🌱🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
گلزار شهدا
🌹به مناسبت هفته نیروی انتظامی و یادواره شهدای نیروی انتظامی، فردا، در #گلزارشهدای_شیراز 🔹شهید عین
انشاالله فردا میزبان خانواده شهید محمدی هستیم ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺مادر است دیگر ..
#دلش تنگ است...😭
تنگ شیرمردش ...
💢 #شهیدپوریاقاسمی
💢 #شهدای_نیروی_انتظامی
#فردا ،یادواره شهدای نیروی انتظامی، #گلزارشهدای_شیراز.
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz