🌷🕊🍃
حتی اگر تمام جهان
غرق تاریکی شود،
باز دلم روشن است
امیدِ دیدنتان، چراغ دلم را
تا همیشه روشن نگه خواهد داشت
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#صبحتون_مهدوی_عاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#یادشهدای_انقلاب
💠روز 22 بهمن سال 57 بود. خبرهایی از داخل شهر شیراز به گوش می رسید. تصرف کلانتری ها و شهربانی ها. برای کمک به مجروحین رفت. سر ظهر برگشت با خودش بنزین و پنبه آورده بود. نشست و چند کوکتل مولوتف درست کرد. بعد هم نشست و روی کاغذی چیزی یادداشت کرد. دقیق شدم، دیدم اسم و فامیل و آدرس خودش را می نویسد. کاغذ را تا زد و گذاشت در جیب پیراهنش.
بمب های آتش ساز دست سازش را هم برداشت. نگاهی عمیق به من انداخت. گفت: مادر اگر شهید شدم، لباس سیاه نپوش!
اشک در چشمانم پیچید. گفتم: نرو مادر، به دلم بد افتاده!
خندید و گفت: امروز هم مثل روزهای دیگر!
گفتم: نرو!
خودش را در آغوشم انداخت و بوسه بارانم کرد. با خنده ای جدا شد و رفت.
ساعتی بعد، سر خیابان دهنادی، خم شده بود تا مجروحی را از زمین بلند کند که تیری در قلبش نشسته بود!
#شهید علیمحمد(سپهر) قهرمانی
#شهدای_فارس
شهادت:1357/11/22
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_جبهه
#نویسنده_حبیب_صفری
#حلاوت_ایثار
#قسمت_بیست_دوم
تیر خلاص
یکی از پاسداران به نام برادر صدرالله محمودی اهل و ساکن نور آباد پسر عموی مسئول واحدمان بود به سنگر ما آمد و چند
ممسنی
که
روزی در خدمتش بودیم . در صورت ، بین بینی و دهانش جای گلوله بود و کمی تو رفتگی داشت. به همین خاطر لکنت زبان پیدا کرده بود. به وی گفتم به نظر میرسد قبلاً در جبهه حضور داشته و مجروح شده اید که آثار آن در صورت شما کاملاً باقی مانده است . در پاسخ ماجرای مجروح شدندش را اینطور شرح داد :
حدود یک سال پیش در یکی از عملیاتها در حالی که مواضع دشمن را تصرف کرده بودیم و در حال قرار گرفتن در شرایط پدافندی بودیم ناگهان دشمن پاتک زد و قسمتی از اراضی را از رزمندگان پس گرفت. من و تعدادی از همرزمان مجروح شدیم و نتوانستیم عقب نشینی کنیم و به دست عراقیها اسیر شدیم یک افسر عراقی به همراه چند ما آمدند و چیزهایی به زبان عربی به همدیگر گفتند سرباز بالای سر
افسر عراقی اسلحه کمری خود را از غلاف بیرون آورد و در سر هر
کدام از ما یک گلوله خالی کرد. دوستانم گلوله به جاهای حساس و مغزشان اصابت کرد و همه شهید شدند، افسر عراقی نوک اسلحه را جلوی صورتم گرفت و شلیک کرد گلوله به قسمت بین دهان و بینی ام خورد و از پشت سرم بیرون آمد . بیهوش شدم و از حال رفتم عراقیها فکر کردند ما همگی کشته شده ایم و به همین وضع رهایمان کردند و رفتند. پس از چند ساعت به هوش آمدم ، خیلی از
بدنم خون رفته بود ، نگاه کردم دیدم دوستانم همه شهید شده اند
و
تنها من زنده مانده.ام. توکل بر خدا کردم و با توسل به ائمه اطهار سعی کردم به هر زحمتی که شده خود را به خاکریز ایران برسانم، با فشار زیاد، متر به متر به صورت سینه خیز حرکت کردم تا پس از حدود دو ساعت به یک جادهی صحرایی ماسه های رسیدم هوا تاریک آن و
شده بود ، یک موتورسیکلت کراس که دو نفر پاسدار سوار بر در حال گشت زنی و شناسایی منطقه بودند ، از آن جاده میگذشتند به زحمت فراوان خود را به کنار آن جاده رساندم به گونه ای که آنها متوجه من شدند ، با اشاره درخواست کمک کردم، توقف نمودند و یکی از آن ها مرا بغل کرد و پشت موتور سوار شد ، از آن لحظه دوباره بی هوش شدم و زمانی به هوش آمدم که خود را روی تخت بیمارستان
دیدم .
پس از بهبودی دوباره دلم هوای جبهه کرد و برگشتم و حالا که در
کنار رزمندگان هستم بسیار خوشحالم .
#ادامه_دارد...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🔷تصویری از رزمنده شهید علیدادی که در حمله امروز صبح جنگنده های رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
#شهادتت_مبارک...
🌹🌱🌹🌱🌹🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
✅شهادت سومین مأمور پلیس حادثه نیریز
🔰فرماندهی انتظامی استان فارس با صدور اطلاعیهای، از شهادت یکی از مأموران مجروح حادثه تیراندازی اشرار مسلح در شهرستان #نیریز خبر داد.
#شهید اکبر زارع
#شهادتت_مبارک
🌱🌹🌱🌹🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢علی رغم اینکه سن و سال زیادی نداشت و تنها یک سوم از خدمتش طی شده بود، در این مدت رشد چشمگیری کرده بود. مخصوصا از نظر اطلاعات نظامی و تاکتیکی وقتی در جمع نیروهای تحت امر خود صحبت می کرد و یا کار آموزشی انجام می داد.
آدم یاد شهید حسن باقری و شهید مهدی زین الدین میافتاد که در سنین کم چطور یک عملیات را هدایت می کردند.
تصمیم گرفته بودم وقتی از سوریه به ایران بازگشتم مسوولین مربوطه را در خصوص استفاده بیشتر از حجت متقاعد کنم و به نوعی به سبب مسوولیتم حجت آقا را به آنها معرفی کنم، اما حالا این حجت است که باید سفارش ما را به ارباب کند...
#شهید مدافع حرم
#شهید حجت باقری
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔آخ جانم ....مثل پدر ....🥺
💢حلما دختر خردسال شهید پوریا احمدی خطاب به رهبر انقلاب:
حالا که به سن تکلیف نرسیدم، میشه شمارو یه کم بغل کنم؟😭
✍چقدر فرزندان شهدا که بخاطر امنیت ما ، یتیم شدند....
🌹🌱🌹🌱🌹
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
〽️به مناسبت سالروز شهادت شهید امنیت ، شهید علی اکبر رنجبر ...
💔روایت دلتنگی های دخترشهید رنجبر ....😭
📽این دو کلیپ را با حال خوب نگاه کنید 😔
#شهید علی اکبر رنجبر
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید
🌷🕊🍃
آیین دل تو، مهربانیست شهید
در سینه، بـهار جاودانیست شهید
هر لحظه نگاهت به دلم میگوید
عشق تو دلیل زندگانیست شهید
#حاج_قاسم
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#سیره_شهدا
💠همیشه نمازش رو اول وقت میخوند.
منظور از اول وقت این هست اگر کف خیابان هم بود باید نمازش رو میخوند.میگفتم دو دقیقه دیرتر بشه چه اشکال داره،میریم خونه میخونیم
.میگفت نه باید اول وقت بخونم.برای ما هیچ اجباری نداشت،که ماهم اول وقت بخونیم.یا اصلا یادم نمیاد هیچوقت به بچه ها گفته بود که نمازبخونید. چون اعتقاد داشت با گفتن حرف بچه رفتار درست یاد نمیگیره،با عمل کردن و دیدن هست که بچه ها یاد میگیرند.و دقیقا هم همینطور بود الان هم بچه ها تا اذان میگه سریع نماز میخونند..
#ماجرای_عجیب ...
💠از وقتی شهیدشدحضورش رو بیشتر حس میکنیم،هوامونو داره و تو زمان و کارای مختلف حواسش بهمون هست..
همون اوایل شهادت علی اکبر،ازطرف سازمان صلح جهانی توی تهران ما رو دعوت کردند از همه کشورها اومده بودند،اونجا پسرم(طاها) رو صداکردندو رفت بالا.
من خودم خیلی حالم خوب نبود،دخترم هم گریه می کرد و بی طاقت بود که چرا طاها رفته بالا و من نرفتم.سعی کردم آرومش کنم و واقعا بردنش اون سمت سخت بود،من با برادرم و برادر شوهرم رفته بودم که کوثر رو عموش بغل کرد تا آروم بشه،اما فقط اصرار داشت بره بالا.
همونجور که جو ساکت بود مجری یکدفعه بابغض گفت الان یه اتفاق افتاد..و نمیتونم درست صحبت کنم.🥺
بعد گفت آیا شهید دخترداره؟تنها خانواده شهید اونجا مابودیم که گفتند آره یک دختر و یک پسر داره.
بابغض گفت به دخترش بگید بیاد بالا،الان یه نفر اینجا ردشد بمن گفت حواست به دخترم باشه...
#شهید علی اکبر رنجبر
#شهیدمدافع_امنیت
#شهدای_فارس
#سالگرد_شهادت
🌱🌹🌱🌹
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_جبهه
#نویسنده_حبیب_صفری
#حلاوت_ایثار
#قسمت_بیست_سوم
ایستگاه صلواتی
در هر منطقه از جبهه رزمندگان عزیز ایستگاه صلواتی دایر کرده بودند چه جای باصفایی بود . هر رزمنده ای که به آنجا آمد جان تازه می میگرفت در جبهه هر کس هر کاری که از دستش بر می آمد انجام میداد. آنجا پیرو جوان، رئیس و زیر دست ، فرمانده و سرباز نمیشناخت همه رزمنده بودند و برای یک هدف مشترک تلاش می کردند.
منيّتها رخت بر بسته بود و فروتنی و ایثار جای آن را پر کرده بود رزمندگان یکدیگر را فوق العاده دوست داشتند. خیلی ها همدیگر را نمیشناختند ولی زمانی که به ایستگاه صلواتی میرسیدند و از ماشین پیاده میشدند یکدیگر را در آغوش میگرفتند و آنقدر صمیمی بودند که گویی سالهاست با هم رفیق به اصطلاح جون جونی هستند در کنار هم روی نیمکتهایی که در آنجا بود می نشستند و حضور خود را در جبهه در کنار یکدیگر به فال نیک میگرفتند . با نوشیدن
یک فنجان چای، صرف یک تخم مرغ و یا یک سیب زمینی آب پز چه لذتی از عطوفت و مهربانی واقعی می بردند . هر حرکتی ایستگاه یک صلوات داشت. سلام میکردی صلوات ، آب یا چای نوشیدی صلوات، سیب زمینی و تخم مرغ آب پز میخوردی صلوات، هرچه میخوردی بلند صلوات. بالاخره همه صفای معنوی
بود و بس .
یک روز که لیست شهدا و مجروحین را به اندیمشک برده بودم پس از انجام مأموریت به عین خوش برگشتم به ایستگاه صلواتی که رسیدم توقف کردم و پیاده شدم ، سلام کردم ، صلوات فرستادم و نشستم . چند رزمنده ی سالخورده ایستگاه را اداره میکردند، یکی از آنها گفت :رزمنده ی دلاور چه میل داری؟
گفتم: سیب زمینی آب پز لطفاً.
در حالی که غذا را داخل یک سینی کوچک گذاشته بود و برایم میآورد با صدای بلند می گفت، برای پیروزی رزمندگان اسلام صلوات ، همه صلوات میفرستادیم .
در حال خوردن سیب زمینی آب پز بودم ، پسر دایی ام به نام مسعود صفری که از طریق اعزام نیروی هرمزگان به جبهه آمده بود و هیچ کدام هم خبری از هم نداشتیم با خوشحالی بسیار آمد، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم ، در کنارم نشست ،
#ادامه_دارد...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینیدکودکی که در بیمارستانی در غزه تحت تاثیر داروی بیهوشی قرار گرفته و با اون حالش چگونه با امام زمان ارواحنا نجوا میکند...😭
💢چگونه مضطرانه حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه را صدا میزند و از او یاری میطلبد...😔
🔹خدایا به حق این کودکان مظلوم غزه ظهور مولامون رو نزدیک تر بگردان🙏
#امام_زمان عج
#غزه
#طوفان_الاقصی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#خاطرات_شهید
قبل از رفتن ...
زیارت حضرت زهرا (س) خواند.
شهادت حضرت نزدیک بود و
رمز عملیات هم یا زهرا (س) !
از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛
امّـا دیگر بر نگشت ...
كربلای پنج بود كه تركش خورد
بردنش بیمارستـان ...
چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد
آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود.
#شهید_حجةالاسلام_عبدالله_میثمی
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️
🌹اواسط سال 61 بود، عملیات مسلم بن عقیل. فرماندهان تیپ عاشورا از ما دعوت کردند تا در منطقه سومار برای آنها جاده ای بکشیم. به اتفاق خلیل و جمعی از بچه ها و ماشین آلات به غرب و سومار رفتیم. محلی را که برای جاده مشخص کردند، مناسب نبود، مرتب روی آن آتش می آمد، به دل خلیل نبود. گفت خودمان بریم شناسایی!
با هم رفتیم. شیاری را کنار رودخانه فصلی منطقه پیدا کرد، بخشی از آن مین ریزی شده بود، اما در دید و خمپاره دشمن نبود. خلیل به ساخت جاده در آن شیار اصرار کرد و انجام داد، هرچند در آن عملیات از آن جاده استفاده نشد!
سال 65 بود. بعد از حمله گسترده عراق به مرزهای ایران، من از طرف قرارگاه کربلا برای بررسی منطقه سومار رفتم. در بازدید، بچه ها گفتند تدارکات منطقه از جاده ای انجام می شود که بسیار امن است و بسیار گره گشا است!
جاده را که دیدم، دیدم همان جاده ای است که با اصرار خلیل، سال 61 توسط جهاد فارس در این منطقه کشیده شده بود، جای خلیل خالی بود که نتیجه آینده نگری اش را ببیند...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
حالا که پرچم فوتبال و تیم ملی و شادی بالاست یادی کنیم از شهید فوتبالیست و شجاع استان فارس ...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷😊😊
#عاشق_نوشابه 😊
شهید حاج مجید خیلی نوشابههای ساخت وزارت سپاه پاسداران به نام کوثر را دوست میداشت😁 و در گرمای شلمچه پس از هر غذا از نوشابه مینوشید ..
به حدی که بین بچهها معروف به نوشیدن نوشابه کوثر شده بود. 🙈
به ما میگفت من که شهید شدم، مرا با نوشابه کوثر غسل دهید...😃
بعد از شهادتش بین بچهها بحث شده بود و به این نتیجه رسیدیم که منظور او از نوشابه کوثر، آب مقدس حوض کوثر بوده است.
#شهید مجید سپاسی
#شهدای_فارس
#یادشهداصلوات
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃
هر کس نشود لایق عنوان #شهادت
حقا که برازنده این نام شمایی
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#همسرانه
💠ابوذر تمام زندگی من بود ولی تنهایم گذاشت..
به من وصیت کرده بود شب اول قبر پیشم بمان وتنهایم نگذار منم قول داده بودم.
در سرمای بهمن ماه آمدم یک چادر مسافرتی آوردم با چند نفر ازدوستانم برایش قرآن میخواندیم
💠پس از شهادتش هر زمان که به وجودش احتیاج داشته باشم خوابش را میبینم هر اتفاقی که بخواهد بیفتد به من میگوید و راهنماییام میکند و تا الان من و محدثه را رها نکرده است...
💠ابوذر معتقد بود که ما مدافعان حرم اگر سرباز آقا امام زمان(عج) هستیم، نباید نایبش را تنها بگذاریم. باید به ندای ولی زمان لبیک بگوییم، همیشه تابع ولایت باشیم و هر چند بار لازم باشد، به سوریه برویم و از حرم آل الله(ع) محافظت کنیم....
💠نماز اول وقتش هیچوقت به تاخیر نمیافتاد، صدقه میداد، به نیازمندان کمک میکرد، به هیچ کس بیاحترامی نمیکرد و همین خوبیهایش مرا مطمئن میکرد که ابوذر در این دنیا ماندنی نیست...
#شهید ابوذر داوودی
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌹🌱🌹🌱🌹
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_جبهه
#نویسنده_حبیب_صفری
#حلاوت_ایثار
#قسمت_بیست_چهارم
گفت :رزمنده ی دلاور چه میل داری؟
گفتم :سیب زمینی آب پز لطفاً در حالی که غذا را داخل یک سینی کوچک گذاشته بود و برایم آورد با صدای بلند می گفت ، برای پیروزی رزمندگان اسلام صلوات ، همه صلوات می فرستادیم .
در حال خوردن سیب زمینی آب پز بودم ، پسر دایی ام به نام مسعود صفری که از طریق اعزام نیروی هرمزگان به جبهه آمده بود و هیچ کدام هم خبری از هم نداشتیم با خوشحالی بسیار آمد، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم ، در کنارم نشست.
میگفت :چند روز است که با بسیجیان هرمزگان او) در یکی از شهرستانهای استان هرمزگان سکونت داشت به جبهه آمده ام و در لشکر ثارالله در تنگه ابو غریب مستقر هستیم. پرس جو کردم ، گفتند لشكر ۱۹ فجر مربوط به نیروهای استان فارس ، در عین خوش مستقر است. با ماشین عبوری
رزمندگان به اینجا آمده ام و حدود دو ساعت است که در ایستگاه صلواتی نشسته ام تا شاید آشنایی را ببینم و از طریق وی شما را پیدا کنم . ولی خداوند چه زود مرا به آرزویم رساند و خود شما را یافتم. با هم غذا و چای ایستگاه صلواتی را خوردیم و پس از فرستادن چند صلوات سوار ماشین شدیم ، او را به مقر و سنگر خودمان بردم ، شب در کنارمان بود . او جوانی کم سن و سال بود و حدود پانزده سال بیشتر سن نداشت گفتم چگونه با این سن کم برای جبهه پذیرفته شدی؟ گفت کپی شناسنامه ام را دست کاری کردم و به محل ثبت نام تحویل دادم وقتی برای اعزام به خط شده بودیم تکه سنگی زیر پایم گذاشتم تا قدم کمی بلند تر نشان دهد. بالا خره پذیرفته شدم و به جبهه آمدم. صبح او را سوار ماشین کردم و به تنگه ابوغریب رساندم پس از آن هر فرصتی که پیش میآمد به دیدنش میرفتم.
#ادامه_دارد...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 روایت تکاندهنده حاج #قاسم_سلیمانی از روزی که امام خمینی ره احساس کرد توسط ساواک ربوده شده
#دهه_فجر
#حاج_قاسم
🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خیلی سخته این روزها صحنههای غزه را دیدن😔
🔻الیاس به کدامین جرم بایستی در کودکی عصای پیری در دست بگیرد ؟
#رژیم_کودک_کش
#طوفان_الاقصی
🌱🌷🌱🌷🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz