✨﷽✨
✍لقمان به پسرش گفت امروز تو را سه پند میدهم که کامروا شوی :
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری ، دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی !! پسر لقمان گفت : پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم، چطور میتوانم این کارها که گفتید را انجام دهم ؟
لقمان پاسخ داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد،
اگر بیشتر کار کنی وکمی دیرتر بخوابی در هرجا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای گیری آنگاه بهترین خانه های جهان مال توست.
#نکات_طلایی_حفظ
برای جلوگیری از کسالت وخستگی در زمان حفظ:
1⃣ نفس عمیق بکشیم تا اکسیزن به مقدار مطلوب به مغز برسد.
2⃣بعد از خوردن عذاهای چرب فعالیت ذهنی نداشته باشیم.
3⃣بعد از ۵۰دقیقه فعالیت حفظی حتما یک ربع اسنراحت و یا پرداختن به کار دیگر را در برنامه خود را داشته باشیم.
4⃣حتما آب بنوشیم تا الکترولیت بدن تنظیم شود.
5⃣یک سری فعالیت های کششی انجام دهیم.
6⃣برنامه خود را در صورت امکان در طول روز پخش کنیم.
☀️ #حــدیث_روز
🔔 معنای «لا حول و لا قوه إلّا بالله»
✅ امام در پاسخ به سوالی درباره معناي «لاَحَوْلَ وَ لاَقُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» چنين فرمود:
ما در برابر خداوند با مالکيت او شريک نيستيم بلکه ما چيزی را مالک نيستيم جز آنچه او به ما تمليک کرده و هرگاه قدرتی يا مالی را به ما ببخشد در حالی که او از ما به آن مال سزاوارتر است ما را مکلف به وظايفی درباره آن فرموده و هرگاه آن را از ما پس گيرد تکليفش را نيز از ما برداشته است.
📙 حکمت 404 نهج البلاغه
#فامیل
#انبیا
دو تا عموی بد تو قرآن
1⃣یکی عموی پیامبر ، ابوجهل
✴️تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ📜(مسد1)
👈بریده باد دو دست ابولهب
2⃣اون یکی عموی حضرت ابراهیم، آزر
✴️فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ
📜(توبه114)
👈تا فهمید عموش دشمن خداست از او اعلام بیزاری کرد...
@goranketabzedegi
#حکایت_آموزنده
🔲 شاگردی از استاد پرسید: از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟
🔲 استاد جواب داد:
🔘تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است،
🔘حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید.
🔘اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛
🔘چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد.
@goranketabzedegi
1_1164214471.pdf
1.64M
سوالات چهارگزینه ای آزمون حفظ سال ۸۵ تا ۸۹
قابل استفاده برای حافظان قرآن کریم
✨﷽✨
#پندانه
✍ خودت را بند عادتها و باورهایت نکن
🔹پادشاهی دو شاهین گرفت و آنها را به مربی پرندگان سپرد تا آموزش شکار ببینند.
🔸اما یکی از آنها از روی شاخهای که نشسته بود، پرواز نمیکرد.
🔹پادشاه اعلام کرد:
هرکس شاهین را درمان کند، پاداش خوبی میگیرد.
🔸کشاورزی موفق شد!
🔹پادشاه از او پرسید:
چگونه درمانش کردی؟
🔸کشاورز گفت:
شاخهای را که به آن وابسته شده بود، بریدم.
🔹گاهی اوقات باید شاخه عادتها و باورهای غلط را ببریم تا بتوانیم رها زندگی کنیم.
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_بیست_و_ششم جاده بسته شده بود قسمتی از جاده آبادان، ماهشهر دست عراقیها بود
#من_میترا_نیستم
#قسمت_بیست_و_هفتم
با اسباب و اثاثیه ای مختصرمان به بندر امام خمینی رفتیم تا سوار لنج بشویم. بابای مهران که در ماهشهر بود از رفتن ما به آبادان با خبر شد خودش را به بندر امام رساند، تا جلوی ما را بگیرد اما نه او، که هیچ کس نمیتوانست جلوی ما را بگيرد.
گروهی از رزمندهها منتظر سوار شدن به لنج بودند چند نفر گونی و طناب و کارتون همراهشان داشتند و میخواستند به شهر برگردند و اثاثیه خانه شان را خارج کنند.
بر خلاف آنها که با حالت تمسخر به ما نگاه می کردند، ما با چرخ خیاطی فرش و رختخواب در حال برگشتن به آبادان بودیم یکی از آنها گفت شما اسباب و اثاثیه تان را به من بدید من کلید خونه ام رو به شما میدم.
برید آبادان و اثاثیه من را بردارید.
بابای مهران از خجالت مردم سرخ شده بود.
با عصبانیت وسایل را از ما گرفت و به خانه خواهرش در ماهشهر برد.
ما ۶ تا زن با شهرام که آن زمان کلاس سوم ابتدایی بود و مرد کوچک ما،
سوار لنج شدیم.
همه مسافرهای لنج مرد بودند. علی روشنی پسر همسایهمان در آبادان همسفر ما در این سفر بود. وقتی او را دیدیم دلمان گرم شد که لااقل یک مرد آشنا در لنج داریم.
اوایل بهمن سال ۵۹ بود و ابر سیاهی آسمان را پر کرده بود. از شدت سرما همه به هم چسبیده بودیم اولین بار بود که سوار لنج میشدیم و میخواستیم یک مسیر طولانی را روی آب باشیم آن هم با تعداد زیادی مرد غریبه که نمی شناختیم در دلم آشوبی بود، اما به رو نمیآوردم بابای مهربان هم قهر کرده بود.
اگر خدایی نکرده اتفاقی برای ما میافتاد من مقصر می شدم و تا آخر عمر باید جواب جعفر را میدادم.
دخترها چادر سرشان بود و بین من و مادرم نشسته بودند. شهرام هم با شادی و شیطنت بین مسافرها میدوید.
آنها هم سر به سرش می گذاشتند. شهرام خوشگل و خوش سر و زبان بود. او هنوز بچه بود و مثل دخترها غصه نمی خورد. همه چیز برایش حکم بازی و سرگرمی داشت.
چند ساعت روی آب بودیم. از روی شط باد سردی می آمد همه به هم چسبیده بودیم. شهرام هم سردش شد و خودش را زیر چادر من قایم میکرد.
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💞لبريز ترانہ و نوايم با تو
♥️از درد و غم زمان رهايم با تو😌
💞تو سبزترين بهار🌱 در جان منے
♥️سبز است تمام لحظہ هايم با تو
اللهـم عجـل لولیـک الفـرج🌸🍃
👌 به اتفاق نظر تمام اهل معرفت ، #اذان گفتن در منزل با صدای نه خیلی بلند و نه خیلی آرام ، در سه وعده ی اوقات نماز ، آثار فراوان مادی و معنوی دارد.
👌 از جمله شفای مریضی ، دفع آزار و اذیت اجنه و بسیار فواید دیگر
👌 مداومت کردن بر این امر را بزرگان توصیه کرده اند.
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی
eitaa.com/joinchat/3456958479C5b7a9b8b74
@goranketabzedegi
می خوای موفق شی؟
چند ماه کمرنگ شو، صبحا زودتر بیدار شو، گوشیو در صورت استفاده ضروری بردار، درس بخون و یا برای هدفات تلاش کن، از دیروزت سخت تر کار کن و مثبت فکر کن، ورزش کن و تغذیه سالم داشته باش، هرروز یک تایمیو کتاب بخون و مدیتیشن کن.
باور کن راه و رمزش همین چندتاس.
@goranketabzedegi
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
✅✨خلاصه اذکار ماه رجب المرجب✨✅
✍در طول ماه رجب 100 مرتبه بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»
✍در طول ماه رجب هزار مرتبه بگوید:
«لا إِلٰهَ إِلا اللهُ»
✍در طول ماه رجب روزانه هفتاد مرتبه بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»
✍در طول ماه رجب صد مرتبه ذکر بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ»
✍در طول ماه رجب:
«هزار یا صد مرتبه سوره «قل هو الله أحد» را بخواند»
✍روزانه 10 مرتبه بگوید:
«أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ»
✍زیارت امام حسین علیه السلام (زیارت عاشورا، در حد توان هر روز)
#التماسدعا
قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚
عضویت👇
👇
@goranketabzedegi
📖 اهمیت خواندن معانی در حفظ قرآن
📑 بهتر است معانی را هم همراه با آیه ها بخوانیم. زیرا باعث تفکر و تدبر در آن می شود. این کار حفظ آن ها را راحت تر می کند. زیرا تعداد معدودی از افراد وقتی معنی چیزی را بلد هستند بهتر و ساده تر می توانند به خاطر بسپارند.
👓 معمولا افرادی که رشته های فنی خوانده اند؛ اول بهتر است معنی آیه ها را بلد باشند. سپس حفظ کنند. زیرا این روش برای به خاطر سپاری راحت تر است. به این ترتیب معنی را با تک تک آیه ها همراه کرده و با آن ها مطابقت می دهیم و سپس حفظ آن ها راحت تر خواهد شد.
#اصول_حفظ
#شروع_حفظ
@goranketabzedegi
╲\╭┓
╭🌺🍃
┗╯\╲﷽
💎 اثبات مثبت اندیشی
مراحل هفت گانه قانون جذب در قرآن:
نمونه بارز قانون جذب در قرآن سوره مبارکه حمد است که برعکس بسیاری از سوره ها این انسان است که با خداوند صحبت می کند.
1⃣ ابتدا با نام پروردگار شروع میکنیم؛
«بِسْمِ اللّهِ»
2⃣ سپس او را شکر می گوییم و سپاسگزار می شویم؛
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»
3⃣ از او به نیکی یاد می کنیم که بخشنده و مهربان است؛
«الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
4⃣باور داریم همه چیز از آن اوست شکی در آن نیست؛
«مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ»
5⃣ خلوص و ارادت خود را به او ابراز می نماییم؛
«اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ»
6⃣ اصل درخواست را مطرح می کنیم؛
«اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»
7⃣ جزئیات درخواست را نیز مطرح می کنیم؛
«صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ…»
این نشانه خود کافیست تا ما کلیه امور جهان هستی را با آموزه های قرآن بسنجیم و با رعایت همین هفت اصل اگر در کلیه خواسته هایمان اعمال نماییم، بدون شک قانون جذب را توانسته ایم اجرا کنیم و به نتیجه دلخواه برسانیم.
@goranketabzedegi
رَجَب، هفتمین ماه از ماه های قمری و از ماه های حرام محسوب می شود. خداوند متعال همواره برای بندگان، راه نجات و سعادتی قرار داده، تا اینکه از سیاهی و آلودگی های اخلاقی خود را نجات دهند. علاوه بر فرصت زیبای بازگشت و توبه به درگاه الهی، خداوند متعال ایامی را به طور خاص و ویژه برای سبقت گرفتن به سوی خود تعیین کرده، بندگان خاص الهی این ایام الهی را غنیمت می شمارند و بهترین توشه ها را در آن ایام خوشه چینی می نمایند.
فضاي ساكت و آرام مدينه، مبهوت نورافشاني خانه گلين و محقّر امام سجّاد عليه السلام است و فروغي نوراني، آسمان مدينه را روشن كرده است؛ نوري كه از چهره معصوم و منور نوزادي مبارك به آسمان ساطع است. حلول ماه پر خیر و برکت رجب و ميلاد پنجمين دسته گل خوشبوي گلستان هدايت و معرفت، حضرت امام محمّد باقر عليه السلام را به همه عاشقان اين خاندان تبريك و تهنيت مي گوييم.
تدبیر و اعتدال در شکوفایی، سبب مصون ماندن از آفت های آن است. آنان که یک شبه سودای سرمایه اندوزی در سر می پرورانند و نقشه های خیالی آن را ترسیم می کنند یا آنان که بدون داشتن مقدمات کافی به کارهای بزرگ دست می زنند، در واقع قدم اول را برای افتادن برداشته اند؛ در حالی که انسان های باتدبیر، نخست همه ابعاد را بررسی، و سپس در گام های کوچک و متناسب با شرایط کنونی، مسیر شکفتن را آغاز می کنند. نگاه به انبوه ورشکستگی ها و شکست هایی که دامن گیر افراد می شود، از نپذیرفتن تدریج در رسیدن به وضعیت مطلوب خبر می دهد.
با این مقدمه ، به سخنی زیبا از امام باقر علیه السلام توجه می کنیم که فرمود: «وَقَّی الصَّرْعةِ خَیرٌ من سؤالِ الرَّجْعةِ؛ پرهیز از به زمین خوردن، بهتر است از اینکه زمین بخوری و خواهش کنی بلندت کنند.»
این سخن حضرت، در تمام زمینه های زندگی کاربرد دارد و توجه و دقت در آن، می تواند نقش پیشگیرانه ای در سقوط و شکست داشته باشد. زمانی که افراد توانایی واقعی خود را ارزیابی کنند و با افزودن چاشنی تحمل به دنبال موفقیت عاقلانه باشند، دیگر شاهد شکست های کوچک و بزرگ کمتری در سطح جامعه خواهیم بود که خود این زمینه را برای تشویق دیگران به رشد فراهم می کند.
@goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#من_میترا_نیستم #قسمت_بیست_و_هفتم با اسباب و اثاثیه ای مختصرمان به بندر امام خمینی رفتیم تا سوار
#من_میترا_نیستم
#قسمت_بیست_و_هشتم
تمام مسیر زیر لب دعا خواندم و از خدا خواستم مارا سلامت به آبادان برساند.
وحشت کرده بودم اما نباید به روی خودم می آوردم، اگر اتفاقی پیش میآمد جعفر همه چیز را از چشم میدید.
وقتی ساحل پر از نخل را از دور دیدم انگار همه دنیا را به من دادند. در روستای چوبده از لنج پیاده شدیم. دختر ها روی زمین سجده کردند و خاک آبادان را بوسیدند.
در ظاهر سه ماه از شهرمان دور بودیم، ولی این مدت برای همه ما چند سال گذشته بود. ظاهر آبادان عوض شده بود، خیلی از خانه ها خراب شده بودند در محلهها خبری از مردم خانوادهها نبود.
از آبادان شلوغ و شاد و پر رفت و آمد قبل از جنگ هیچ خبری نبود. آبادان مثل شهر مرده ها شده بود، تنها صدایی که همه جا شنیده می شد صدای خمپاره بود.
سوار ۱ ریوی ارتشی شدیم و به سمت خانه مان رفتیم، به خانه رسیدیم متوجه شدیم که تعداد زیادی از رزمندهها در خانه ما هستند.
خبر نداشتیم مهران خانه ما را پایگاه بچههای بسیج کرده است، او هم از برگشتن ما خبر نداشت.
در خانه باز بود، شهرام داخل خانه رفت. مهران از دیدن شهرام و من و مادرم و دخترها که بیرون خانه ایستاده بودیم، مات و متحیر شد. او باور نمی کرد که بعد از آن همه دعوا با دخترها و آوردن اسباب به رامهرمز، ما برگشتیم.
بیچاره انگار دنیا روی سرش خراب شد. وقتی قیافه غم زده و لاغر تک تک ما را دید و فهمید ما از سر ناچاری مجبور به برگشتن شدیم و به رگ غیرتش برخورد که مادر و خواهرهایش این همه زجر کشیدند.
ادامه دارد....