هدایت شده از منتخَبِ اَخبار ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥توطئه علیه مقاومت، کارویژه بلینکن در سفر به بغداد
🔹شبکهی سیانان به نقل از یک مقام آمریکایی گزارش داده که بلینکن در دیدار با نخستوزیر عراق از او خواسته است «اقدامات قاطعی» علیه گروههای مقاومت مورد حمایت ایران در کشورش انجام دهد.
🔹بلینکن همچنین از السودانی خواسته است تا مانع انتقال سلاح به گروههای سوری از طریق خاک عراق شود
اخبار را در#منتخب_اخبار ببینید↙️
eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂
🔻 هنگ سوم | ۴۵
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═┄
🔸 روز ۱۳ مه ۱۹۸۱ / ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۰ شروعی بود برای طولانیترین تابستان در تمامی عمرم.
قرار شد طبق دستور سرتیپ «راجی تکریتی»، به عنوان یک پزشک عازم هنگ سوم از تیپ بیستم شوم. من اولین پزشک وظیفه بودم که واحد صحرایی را به مقصد خطوط مقدم ترک میکرد؛ و اصولاً به خاطر وضعیت خاصی که در یگان داشتم، پیشبینی چنین روزی دور از انتظار نبود.
پس از جمعآوری وسایل شخصی از دوستان و دشمنانم در یگان، خداحافظی کردم. از رفتنم عدهای خوشحال و عدهای دیگر اندوهگین بودند. من با گردنفرازی تمام از گروه اول خداحافظی کردم و لبخندزنان از آنها جدا شدم تا از رفتنم بیش از این خوشحال نباشند. به اتفاق ستوانیار «عباس»، بهیار که در این سفر به عنوان راهنما مرا همراهی میکرد، سوار آمبولانس شدم. مسیر منتهی به خطوط مقدم بسیار ناهموار بود. او در طول مسیر به من ابراز لطف میکرد و یادآور میشد که تیپ بیستم یک تیپ قدیمی است که در سرنگونی رژیم سلطنتی به رهبری عبدالکریم قاسم شرکت کرد. او میگفت: «هنگ سوم که اینک راهی آنجا هستی، با هدایت سرهنگ عبدالسلام عارف، قصر الرحاب را محاصره و پادشاه را به قتل رسانید.»
در بین راه، ضمن اینکه به گرفتاریهای خود در آینده فکر میکردم، به صحبتهای همراهم نیز گوش فرا میدادم. هم خوشحال بودم و هم ناراحت. خوشحال بودم زیرا از آن دار و دسته فاسد دور میشدم و از عناصر اطلاعاتی فاصله میگرفتم و ناراحت، چون موقعیت خطرناک خطوط مقدم جبهه بسیار نگرانم میکرد. حدود ساعت ۱۰ بامداد به مواضع هنگ سوم نزدیک شدیم و چند دستگاه آمبولانس را در ضلع راست جاده که در جایگاههای مخصوص پارک شده بودند، مشاهده کردم. دریافتم که آنجا مواضع واحد سیار پزشکی هنگ میباشد. جاده خاکی را ترک کرده و به سمت واحد سیار پزشکی روانه شدیم. افراد واحد و در رأس آنها ستوانیار بهیار «محمد سلیم» از ما استقبال کردند. واحد سیار از سه سنگر تشکیل یافته بود. یکی از آنها کوچک و در عین حال محکم بود و در آن داروها را نگهداری میکردند. دومی که در مجاورت آن قرار داشت، محل کار بهیاران بود که در ۴۰ متری سنگر دوم واقع شده بود و بالاخره سنگر سوم، محل استراحت رانندگان آمبولانس به شمار میرفت.
پس از یک استراحت کوتاه و نوشیدن چای، به اتفاق ستوانیار «محمد» به قرارگاه هنگ رفته و ضمن ارائه نامه انتقالی، با برخی از افسران هنگ از جمله ستوان یکم «کنعان» معاون هنگ، ستوان «محمد جواد» معاون وی، سروان سلام افسر اطلاعات و ستوان یکم «جواد» افسر توجیه سیاسی آشنا شدم. سپس به واحد سیار پزشکی بازگشتم و با افراد آن به ترتیب ستوانیار بهیار «عبدالخالق»، استوار بهیار «جاسم»، گروهبان دوم بهیار «خمیس»، معاون پزشکی «غازی» و رانندگان آمبولانسها: «موافق»، «عبدالخمره»، «کریم» و «محمد» آشنا شدم.
سنگر مخصوص داروها را به عنوان محل کار خود انتخاب کردم. مواضع هنگ در دشت مسطحی قرار داشت که از جنوب تا شمال، یعنی به سمت مواضع نیروهای ایرانی امتداد یافته بود. در طرف راست هنگ ما، هنگ یکم و در طرف چپ آن، هنگ دوم تیپ بیستم استقرار یافته بودند. یک جاده خاکی که از پشت قرارگاه هنگ و شمال قرارگاه واحد سیار پزشکی عبور میکرد، این هنگها را به یکدیگر مرتبط میساخت. مواضع خط مقدم هنگ ما در پشت یک خاکریز بلند قرار گرفته و آب مقابل آن بین ما و نیروهای ایرانی مستقر در روستای «کوهه» - حد فاصل بین حمیدیه و سوسنگرد - فاصله انداخته بود. روستای «کوهه» در کنار جنگلی مملو از درختان سر به فلک کشیده و امتداد جنگل بزرگ جنوب اهواز قرار داشت.
هنگ سوم، که همان هنگ مکانیزه است، از ۵۰ دستگاه تفریح زرهی ساخت روسیه از نوع PTR60 تشکیل شده بود. وضعیت این بار با وضعیت مأموریتهای قبلی تفاوت داشت، چرا که اینجا خطوط مقدم جبهه بود و من به راحتی میتوانستم تحرکات و نقل و انتقالهای نیروهای ایرانی را مشاهده کنم. این بار به وسیله سلاحهای مختلف و حتی سلاحهای ساده به طرف ما تیراندازی میشد، در حالی که قبلاً فقط توسط توپخانه هدف قرار میگرفتیم. چند روز اول بسیار سخت بر من گذشت، چرا که با موقعیت منطقه، افراد و سیستم هنگ پیاده مکانیزه آشنا نبودم. چهار روز طولانی و خستهکننده سپری گردید.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#هنگ_سوم
نشر همراه با لینک
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
جهت اطلاع عزیزان جدیدالورود
دکتر مجتبی الحسینی، از پزشکانیه که به شدت مخالف حکومت صدام بود و هواداری جمهوری اسلامی رو میکرد و اجبارا در جبهه حضور پیدا کرده بود و در کنار یگان های عراقی به مداوای مجروحین می پرداخت
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخ. یادش بخیر😍🥺
تا سرما میشد کرسی میزاشتیم
هدایت شده از پایگاه شهید با هنر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱مردم نمی دونند....
قالب حوائجی که مردم از من میخوان، حواله
میکنند، مادرم #ام_البنین حل میکنه...
🌴برای گرفتن حاجات، نمازشب بخوانید و ثوابش
رو اهدا کنید به مادر حضرت عباس علیه السلام
(حضرت ام البنین سلام الله علیها) بخاطر این است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥️ تجدید بیعت تروریست های سوری با معاویه لعنت الله علیه
ان شاء الله همه تون در درک اسفل السافلین با هم هستید
هدایت شده از پایگاه شهید با هنر
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب یلدا👌👌👌👌👌🤣🤣🤣🤣🤣لینک کانال عموحسین https://eitaa.com/amoohosein2
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظهره وند
پزشکیان درحال
فریب افکار عمومی است
#وعده_صادق
#رییسی
#پزشکیان
#سوریه
📌به کانال #خبر_فوری_و_مهم بپیوندید :
@khabare_fouriw
هدایت شده از منتخَبِ اَخبار ویژه
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥در صنعت هستهای روحانی ما را عقب برد
🔹فریدون عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی:آقای روحانی گفتند عقب نشینیکنیم و سانترفیوژها را خاموش کنیم بعداز گذشت چند روز بعد سه کشور اروپایی قطعنامه شدیدالحنی را علیه ایران به شورای حکام آژانس داد.
🔹هر چه ما عقب نشینی میکردیم آنها جلوتر میآمدند، ماهیت این کشورها این است.
اخبار را در#منتخب_اخبار ببینید↙️
eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b
هدایت شده از حسین
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاسر جبرائیلی: تجربه ۱۱۰ کشور در گرانی بنزین رو کنار بزاریم و بازم حرف از گرانی بنزین بزنیم یعنی ما مازوخیسم و خود آزاری اقتصادی داریم
@Afsaran_ir
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره مسابقه خرگوش و لاک پشت واقعی رو هم دیدیم 😍
پس درست بوده اون داستان....
.