eitaa logo
گردان چهارده معصوم (ع) خمینی شهر
193 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
جهت اطلاع عزیزان جدیدالورود دکتر مجتبی الحسینی، از پزشکانیه که به شدت مخالف حکومت صدام بود و هواداری جمهوری اسلامی رو میکرد و اجبارا در جبهه حضور پیدا کرده بود و در کنار یگان های عراقی به مداوای مجروحین می پرداخت
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخ. یادش بخیر😍🥺 تا سرما میشد کرسی میزاشتیم
هدایت شده از پایگاه شهید با هنر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱مردم نمی دونند.... قالب حوائجی که مردم از من میخوان، حواله می‌کنند، مادرم حل میکنه... 🌴برای گرفتن حاجات، نمازشب بخوانید و ثوابش رو اهدا کنید به مادر حضرت عباس علیه السلام (حضرت ام البنین سلام الله علیها) بخاطر این است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥️ تجدید بیعت تروریست های سوری با معاویه لعنت الله علیه ان شاء الله همه تون در درک اسفل السافلین با هم هستید
هدایت شده از پایگاه شهید با هنر
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب یلدا👌👌👌👌👌🤣🤣🤣🤣🤣لینک کانال عموحسین https://eitaa.com/amoohosein2
هدایت شده از منتخَبِ اَخبار ویژه
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥در صنعت هسته‌ای روحانی ما را عقب برد 🔹فریدون عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی:آقای روحانی گفتند عقب نشینی‌کنیم و سانترفیوژها را خاموش کنیم بعداز گذشت چند روز بعد سه کشور اروپایی قطعنامه شدیدالحنی را علیه ایران به شورای حکام آژانس داد. 🔹هر چه ما عقب نشینی می‌کردیم آنها جلوتر می‌آمدند، ماهیت این کشورها این است. اخبار را در ببینید↙️ eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b
هدایت شده از حسین
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاسر جبرائیلی: تجربه ۱۱۰ کشور در گرانی بنزین رو کنار بزاریم و بازم حرف از گرانی بنزین بزنیم یعنی ما مازوخیسم و خود آزاری اقتصادی داریم @Afsaran_ir @mensejjil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره مسابقه خرگوش و لاک پشت واقعی رو هم دیدیم 😍 پس درست بوده اون داستان.... .
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینو دیگه ما نمیگیم...😐 از زبان خودشون بشنوید👆🏻 تا دلیل اینهمه دشمنی، تفرقه، ایجاد جنگ داخلی و نفوذ رو متوجه بشید پیشنهاد میکنم حتما ببینید🙏🏻👌🏻🔺️
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 گزارش به خاک هویزه ۷۵ خاطرات یونس شریفی قاسم یاحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 در مسیری که می‌رفتیم، برخی از روستاییان را می‌دیدیم که چادر زده و خوابیده‌اند. از کنار چادرها که عبور کردیم، سگ‌ها شروع به پارس کردند. همین‌طور که داشتیم جلو می‌رفتیم، در آن تاریکی شب، دو نفر زن و مرد را دیدیم که داشتند از سوی عراقی ها به طرف ایران می آمدند. بالاخره به رودخانه رسیدیم. دیدن رودخانه هویزه مرا دچار احساسات زیادی کرد. چند روزی بود که دشمن هویزه را به اشغال خود در آورده بود و من از دیدن شهر و دیارم محروم شده بودم. مدتی بود با آب رودخانه هویزه مأنوس نشده بودم. آبهای رودخانه مرا می شناختند و من هم آنها را خوب می شناختم. نتوانستم بغض مانده در گلویم را نگه دارم و بی اختیار زدم زیر گریه. می‌دانستم آبها از وسط هویزه عبور کرده اند و از دیارم خبرها دارند. خبرهایی البته ناگوار و تلخ. مطمئن بودم که آبها هم دلشان برای بچه های سپاه هویزه تنگ شده است، همچنان که من نیز دلم برای این رودخانه تنگ شده بود. همین طور که هق هق گریه امانم را بریده بود کنار آبهای روان نشستم و با آنها درد دل کردم. به آبها گفتم که در به در شده ایم. فرمانده مان را در مصاف بـا عراقی ها گم کرده ایم و هر کدام از ما بزرگترین آرزویش پریدن در آغوش آبهای رودخانه و بوییدن خاک پاک هویزه است. آبها به من گفتند که عراقی ها هویزه را آلوده به وجود ناپاک خود کرده اند و خانه به خانه می گردند تا اگر پاسداری پیدا کنند سرش را ببرند. آب رودخانه بلند بود اما این اجازه را به ما داد تا از میانش عبور کنیم و خودمان را به آن طرف رودخانه برسانیم. در وسط رودخانه آب تا زیر گردنمان بالا آمد و ما به خاطر خیس نشدن مین‌ها آنها را بالای سرمان نگاه داشتیم و با همین وضع از عرض رودخانه عبور کردیم. وضعیت آن طرف رودخانه تا جاده ای که دشمن از آن استفاده می کرد حدود یک کیلومتر بود. خیس بودیم و سرما هم حسابی از ما پذیرایی می کرد. برخی از بچه ها از سرما دندانهایشان به هم میخورد. هر طور بود خودمان را به جاده رساندیم. جاده را عراقی ها بالا آورده بودند و قسمتی از مسیر آن را به خاکریز تبدیل کرده بودند. ما حدود هفت مین همراهمان آورده بودیم. من به طرف شیخ شویش رفتم و با او اطراف جاده را شناسایی کردیم. خبری از عراقی ها یا کمین آنها در آن حوالی نبود. بلافاصله برگشتم و بچه ها را برای مین گذاری در جاده تقسیم کردم. دو نفر را پایین جاده گذاشتم. دو نفر دیگر را بالای جاده و سه نفر هم آن طرف جاده گذاشتم. بچه ها تا خواستند کارشان را شروع کنند یادشان آمـد کـه سرنیزه با خود نیاورده اند. قبل از حرکت خیلی به آنها سفارش کرده بودم که برای حفر زمین سر نیزه بیاورند، اما در این کار کوتاهی کرده بودند. به یکی از بچه ها با خشم گفتم - من سرم نمی‌شود اگر سر نیزه نیاورده ای باید با دندان خودت زمین را بکنی. عبدالله بلند شد تا به سراغ بچه های دیگر برود که متوجه شد مقدار زیادی ابزار مهندسی عراقیها کنار جاده افتاده است. راننده های دشمن نیز کنار لودرهایشان خوابیده بودند. ما تا آن وقت متوجه حضور نیروهای دشمن در آن طرف جاده نشده بودیم. عبدالله بلافاصله برگشت. داشتیم کار می‌کردیم که سر و کله یک ماشین دشمن پیدا شد. همه از ترس روی زمین کُپ کردیم. من آماده درگیــری بـودم. ماشین بدون آنکه متوجه ما بشود عبور کرد و رفت. دانستم که جاده مورد استفاده مدام نیروهای دشمن است و باید خیلی سریع مین گذاری کنیم و به عقب برگردیم. ساعت حدود یک بامداد بود. بچه ها خیلی زود مین‌ها را کاشتند و از روی جاده پایین آمدند و عقب نشینی کردیم. همین طور که داشتیم عقب می آمدیم، حبیب آمد کنارم و گفت: تبریک می‌گویم موفق شدیم. یک گالن خالی بیست لیتری هم در دستش بود. در بازگشت نیروها خیلی خسته و فرسوده شده بودند. به طوری که هر پانزده تا بیست دقیقه می نشستند و استراحت می‌کردند. بعد از چند ساعت راه پیمایی مجدداً در آن هوای سرد زمستانی و در آن سخرگاه تاریک و سیاه دوباره به آبها و باتلاقها رسیدیم. چاره ای نبود و به آب زدیم و تا طلوع آفتاب و روشن شدن کامل هوا از میان آبها عبور کردیم. کمی مانده بود که از آب خارج شویم دچار مشکل شدیم. دو نفر از بچه های ما که از غروب دیشب تا حوالی صبح یک دم گرسنه پیاده روی کرده بودند نیروی شان ته کشید و بریدند. علاوه بر این شیخ شویش که راهنمای ما بود، ما را گم کرد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂