eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
568 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. مرثیه آتش زدن خانۀ امام صادق(علیه السلام) منصور به حاكم خود در مكه و مدينه به نام «حسن بن زيد» پيام داد كه خانه امام صادق(عليه السلام) را بسوزان» حاكم، اين دستور را اجرا كرد، و به خانه امام صادق(عليه السلام) آتش افكند به طورى كه شعله هاى آن به در خانه و راهرو آن رسيد. امام صادق(عليه السلام) بيرون آمد و به درون آتش رفت و در حالى كه در ميان آتش قدم مى زد، مى فرمود: انا بن اعراق الثرى انا بن ابراهيم خليل الله: «من پسر ريشه هاى زمين هستم، من پسر ابراهيم خليل(عليه السلام) مى باشم.»(1) يعنى همان گونه كه ابراهيم خليل الله(عليه السلام) جدم(2) در آتش نمرودى نسوخت، من هم به اذن خدا نمى سوزم و همان گونه كه لقب جدم اسماعيل (اعراق الثرى) است يعنى فرزندان او مانند رگ و ريشه درخت در اطراف زمين پراكنده اند، ونابود نمى شوند، ما هم نابود نمى شويم. يكى از شيعيان مى گويد: يك روز بعد از آتش زدن خانه امام صادق(عليه السلام) در مدينه به محضرش رفتم، ديدم بسيار غمگين است، و اشك از ديدگانش بر صورتش مى ريخت، عرض كردم: «چرا ناراحت و گريان هستى؟» فرمود: «وقتى كه روز قبل آتش در دالان خانه ام زبانه كشيد، با اينكه من در خانه بودم، ديدم بانوان خانه ، شيون زنان براى حفظ جان خود از آتش، از اين سو به آن سو مى دوند، به ياد ترس و هراس اهل بيت جدم امام حسين (عليه السلام) افتادم كه در روز عاشورا، دشمن به خيمه هاى آنها هجوم كرد، در حالى كه منادى دشمن فرياد مى زد، خانه ظالمان را بسوزانيد.»(1) يعنى ياد اين خاطره جانسوز مرا غمگين و ناراحت نموده است، نگران خودم نيست، نگران آن همه ستمهاى هستم كه يزيديان به اهل بيت مظلوم حسين(عليه السلام) وارد ساختند. -------------------------------------------------------------------------- 1-اصول كافى، ج 1، ص 473. 2-ابراهيم(عليه السلام) جد سى ام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بوده است. منبع:سایت آیت الله شاهرودی کتاب چهارده اختر تابناک(کتابخانه الکترونیکی) .
. ‍ و تحلیل علیه السلام 👇 گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شبها خدا خدا میکرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا میکرد هر ملک در دل آرزویش بود بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته تر میشد فاطمه اشفعی لنا میخواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه ی تلخ کوچه را میخواند عاقبت در یکی از آن شبها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سر سجاده دوره اش کردند پیرمرد قبیله ی ما را در دل شب کشان کشان بردند با طنابی که دور دستش بود پشت مرکب کشان کشان بردند ناجوانمردهای بی انصاف سن و سالی گذشته از آقا میشود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را ریختن خونه ی امام صادق. نگم دستاشُ بستن. حرمت ریش سفیدش رو نگه نداشتن. ابن ربیع ملعون سوار بر اسب هی میتازید این پیرمرد زمین میخورد. هزارتا جوون زمین بخورن، اما یه پیرمرد زمین نخوره. هزار تا پیر و جوون زمین بخوره اما یه زن زمین نخوره. هزار زن و مرد زمین بخورن، اما یه زن جلو شوهر کتک نخوره. هزار زن زمین بخوره اما یه دختر نصفه شب از رو ناقه زمین نیفته.پابرهنه و بی عمامه آوردنش بیرون. گفتن بذارید عبا به تن کنه گفتن نه نمیشه. در خونشُ آتش زدن. آقاجان پا برهنه آوردنت بیرون در خونتم آتش زدن، اما کسی به ناموست نگاه نکرد. من بمیرم برا اون آقایی که از صبح تشنه بوده، بدن زخمیه، علمدارشُ کشتن، علی اکبرشُ اربا اربا کردن. حسین جان تو گودال بودی همه از ترست گفتن تا سرشُ بالا نیزه نزدید سمت خیمه ها نرید. آخه حسین غیرتییه. اگه زنده باشه بلند شه دمار از روزگارتون در میاره. چهار هزار تا شاگرد اومدن تشیع جنازه امام صادق. کفن آوردن. بهترین تشیع جنازه شد. گفتن آقامونه، اماممونه. همه اومدن اما قربونت برم یه وقت نگی آقای ما کفن نداره، کفنم بود نمیشد حسینُ کفن کرد؛ انقدر بدن پاره پاره بود. زین العابدین فرمود بوریا بیارید... ✅دو بیتی های به هم پیوسته شعری که در این جلسه خوانده شده است، قالب چهارپاره یا دو بیتی های به هم پیوسته است و خوب است ذاکرین اهل بیت (ع) قالب های شعری را بشناسند. این قالب قالبی است که مقارن با شعر نو به وجود امد و آن مرکب از بندهای دو بیتی است که با هم قافیه متفاوت و معنای به هم پیوسته دارند . به عبارت ساده تر آن که این شعر شامل چند دوبیتی است با قافیه های متفاوت ولی کل شعر از نظر معنا با هم در ارتباط است و به هم مربوط است . معمولا مصرع های زوج (سمت چپ) هم قافیه اند . ✅ذکر مبارک حسین(ع) در بین روضه معصومین (ع) گاهی بین روضه معصومین (ع) غیر از امام حسین(ع)، مستمع ذکر مبارک «حسین (ع) » را دم می دهد، در این جلسه آقای بنی فاطمه یک «حُسن تعلیلِ» زیبایی را به عنوان فلسفه این کار بیان می کنند و به مکاشفه حضرت سکینه (س) در گودی قتلگاه اشاره می کنند: که امام حسین (ع) به آن حضرت فرمودند: به شیعیان من بگو: «شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی ـ اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی» (شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید ویاهنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید) به نوعی گفتن ذکر مبارک «حسین(ع)» در روضه را به عنوان سفارش آن حضرت بیان می کنند. ☑️نکات ناب در روضه اگر ذاکرین اهل بیت (ع) در روضه های آل الله با تدبر، به نکات ناب دسترسی پیدا کنند و برای مخاطب بیان کنند، اثر گذاری بیشتری خواهند داشت. به عنوان نمونه در این جلسه یکی از نکات ناب عبارت است از:« هزارتا جوون زمین بخورن، اما یه پیرمرد زمین نخوره. هزار تا پیر و جوون زمین بخوره اما یه زن زمین نخوره. هزار زن و مرد زمین بخورن، اما یه زن جلو شوهر کتک نخوره. هزار زن زمین بخوره اما یه دختر نصفه شب از رو ناقه زمین نیفته» نکته ناب دیگر در گریز: «یه وقت نگی آقای ما کفن نداره، کفنم بود نمیشد حسینُ کفن کرد؛ انقدر بدن پاره پاره بود. زین العابدین فرمود بوریا بیارید...» 🔆 ✅ مداحی مطلوب، آن است که پیامی را نیز به مخاطب منتقل کند، در این جلسه آقای بنی فاطمه، به عاطفه، محبت و حق مادر اشاره می کنند و می گویند : «مادری که با دست پینه بسته اش، لباسام و می شوره، می گه بچه م بپوشه، مؤدب تو روضه بره، مادری که همیشه نگران منه» بعد از این مقدمات، با این جمله اثر گذار به روضه بر می گردند که : «الهی مادرم فدات آقا» .
1403.02.09_1.mp3
32.88M
🔊  🎤حجت الاسلام استادمیرزامحمدی 📆 یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🕌 صــفاییه | حسیــنیه شهـداء  🎤
1403.02.09_2.mp3
8.71M
🔻 🎤حجت الاسلام استادمیرزامحمدی 🔊  روضه 📆 یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🕌 صــفاییه | حسیــنیه شهـداء  🎤
1403.02.09_4.mp3
7.52M
🔻 🎤حجت الاسلام استادمیرزامحمدی 🔊  روضه پایانی 📆 یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🕌 صــفاییه | حسیــنیه شهـداء  🎤
. ⚫️ توطئه قتل امام صادق(ع) توسط منصور دوانقی سید بن طاووس از محمد بن عبدالله اسکندری در مورد طریقه شهادت امام صادق(ع) و نقشه‌هایی که خلیفه عباسی برای شهادت ایشان می‌کشید روایت کرده‌ است که: من از جمله ندیمان ابوجعفر دوانیقی و محرم اسرار او بودم، روزی به نزد او رفتم او را بسیار غمگین دیدم که آه می‌کشید و اندوهناک بود. گفتم ای امیر! چرا در تفکر و اندوه به سر می‌بری؟ گفت: صد نفر از فرزندان فاطمه را هلاک کردم ولی سید و بزرگ ایشان باقی مانده است که درباره او چاره‌ای نمی‌توانم بکنم. گفتم: کیست؟ گفت: جعفر بن محمد صادق علیه‌السلام. گفتم: ای امیر! او مردی است که عبادت بسیار او را ضعیف کرده و نزدیکی و محبت به خدا او را مشغول گردانیده و او را از فکر تصاحب حکومت و خلافت هم بازداشته. گفت: می‌دانم که تو به امامت او اعتقاد داری و او را به بزرگی می‌شناسی ولی حکومت و قدرت عقیم است و من سوگند یاد کرده‌ام که پیش از آن که امروز شب شود خود را از اندوهی که به خاطر وجود او بر من ایجاد شده‌ است رها کنم. راوی گفت: چون این سخن را از او شنیدم زمین بر من تنگ شد و بسیار غمگین شدم. پس جلادی را طلبید و گفت: چون من ابوعبدالله صادق علیه‌السلام را خواستم و با او مشغول سخن‌گفتن شدم و کلاه خود را از سر برداشتم و بر زمین گذاردم گردن او را بزن. این نشانه و علامتی میان من و تو باشد. و در همان ساعت کسی را فرستاد و حضرت را طلبید. چون حضرت داخل قصر شد دیدم که قصر به حرکت درآمد مانند کشتی که در میان دریای موّاج مضطرب باشد و دیدم که منصور از جا برجست و با سر و پای برهنه به استقبال آن حضرت دوید و در حالی‌که بندبند بدنش می‌لرزید و دندان‌هایش برهم می‌خورد و رنگ رویش سرخ و زرد می‌شد، آن حضرت را با عزّت و احترام بسیار آورد و بر روی تخت خود نشاند و دو زانو در خدمت او نشست مانند بنده‌ای که در خدمت آقای خود بنشیند و گفت: یا بن رسول الله صلی الله علیه و آله برای چه در این وقت تشریف آوردی؟ حضرت فرمود: «برای اطاعت خدا و رسول و فرمان‌برداری تو آمدم.» گفت: من شما را نطلبیدم، فرستاده من اشتباه کرده است و اکنون که تشریف آورده‌ای هر حاجت که داری بطلب. حضرت فرمود: «حاجت من آن‌است که مرا بی ضرورتی طلب ننمائی.» گفت چنین خواهم کرد. حضرت برخاست و بیرون آمد و من خدا را بسیار ستایش کردم که آسیبی از منصور به آن حضرت نرسید. بعد از آن‌که آن حضرت بیرون رفت، منصور لحاف طلبید و خوابید و تا نصف شد بیدار نشد. چون بیدار شد دید من بر بالین او نشسته‌ام. گفت بیرون مرو تا من نمازهای خود را قضا کنم و قصه‌ای برای تو نقل نمایم. چون نمازش تمام شد گفت: چون جعفر بن محمد علیه‌السلام را به قصد کشتن احضار نمودم و او داخل قصر من شد، دیدم که اژدهای عظیمی پیدا شد و دهان خود را گشود و فک بالای خود را بر بالای قصر من گذاشت و فک پایین خود را در زیر قصر گذاشت و دُم خود را بر روی قصر و خانه من قرار داد و به زبان عربی فصیح به من گفت: «اگر قصد و اراده بدی نسبت به او داشته باشی تو را و خانه و قصرت را فرو می‌برم و به این سبب عقل من پریشان شد و بدن من به لرزه آمد به حدی که دندان‌های من بر هم می‌خورد.» راوی می‌گوید من گفتم: این‌ها از او عجیب نیست زیرا که نزد او اسم‌ها و دعاهایی است که اگر بر شب بخواند آن را روز و اگر بر روز بخواند آن را شب و اگر بر موج دریاها بخواند آن‌ها را ساکن می‌گرداند. 📚منبع منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص ۷۴۷ .
. ◼️ وصیت امام صادق(ع) در لحظه‌های آخر حیات شيخ طوسی از سالمه، کنيز حضرت صادق عليه‌السلام روايت کرده که گفت: من در وقت احتضار نزد حضرت صادق عليه‌السلام بودم که بی‌هوش شد و چون به هوش آمد فرمود: «به حسن بن علی بن علی بن الحسين بن علی بن ابی طالب عليه‌السلام معروف به افطس، هفتاد سکه طلا بدهيد به فلان و فلان، فلان مقدار بدهید.» من گفتم: به مردی که بر تو با کارد حمله کرد و می‌خواست تو را بکشد، عطا می‌کنی و می‌بخشی؟ فرمود: می‌خواهی من از آن کسانی که خدا ايشان را به صله رحم کردن ستایش نموده نباشم که در وصف ايشان فرموده: «وَ الَّذِین َ يَصِلُونَ ما اَمَرَاللهُ بِهِ اَن يُوصَلَ وَ يَخشَونَ رَبَهُّم وَ يَخافُونَ سُوءَ الحِسَابِ؛ و آنان که پیوندهایی را که خداوند به آن امر کرده برقرار می‌نمایند (صله رحم می‌کنند) و از خدایشان می‌ترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند.» پس فرمود: «ای سالمه به درستی‌که حق تعالی بهشت را خلق کرد و آن را خوش‌بو گردانيد و بوی مطبوع آن از فاصله‌ای به مسافت دو هزار سال به مشام می‌رسد و بوی آن را کسی که عاق والدين شده و کسی که ارتباط خود را با خویشاوندان و رحم خود قطع نموده نمی‌شنود و در نمی‌یابد.» 📚منبع سیره معصومان، سیدجعفر شهیدی، ص ۱۱۰ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. مرثیه آتش زدن خانۀ امام صادق(علیه السلام) منصور به حاكم خود در مكه و مدينه به نام «حسن بن زيد» پي
. ♠️ سوزاندن خانه امام صادق(ع) مفضل بن عمر می‌گويد: منصور دوانيقی برای فرماندار مکه و مدينه حسن بن زيد پيام داد که خانه‏‌ی جعفر بن محمد(امام صادق عليه‏‌السلام) را بسوزان. او اين دستور را اجرا کرد و خانه‏‌ی امام صادق(ع) را سوزانيد که آتش آن تا به راه‏رو خانه سرايت کرد. امام صادق(ع) بيرون آمد و ميان آتش گام برمی‌داشت و می‌فرمود: «انا بن اعراق الثری، انا بن ابراهيم خليل الله؛ منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده‌‏اند. منم فرزند ابراهيم خليل خدا (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد).» 📚منبع اصول کافی، شیخ کلینی، جلد ۱، ص ۴۷۳ .
. 🔳 اقدام به قتل امام صادق(ع) منصور دستور داد نیمه‌ی شب به خانه‌ی امام صادق ریختند. امام صادق(ع) را با سر برهنه و بدون روپوش به حضور او آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ای جعفر! با این سن و سال آیا شرم نمی‌کنی که خواهان ریاست هستی و می‌خواهی بین مسلمانان فتنه و آشوب به پا کنی؟! شمشیرش را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند. ناگاه رسول خدا(ص) را در برابر خود دید، شمشیر را در غلاف گذاشت. برای بار دوم همین کار را کرد و باز رسول خدا(ص) را در برابر خود دید. برای بار سوم نیز تکرار شد، باز رسول خدا(ص) را در برابر خود دید. سر انجام از قتل امام منصرف گردید. 📚منبع منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ص ۸۵۵ .
. 🔲 آخرین وصیت امام صادق(ع) ابوبصیر، یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) می‌گوید: در هنگام شهادت حضرت صادق(ع) در مدینه منوره نبودم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تعزیت و تسلیت به محضر ام حمیده، همسر بزرگوار آن حضرت رفتم. ام حمیده وقتی یار با وفای همسرش ابوبصیر را دید، به شدت گریست و فرمود: «ای ابا محمد(ابابصیر) ای کاش حاضر بودی در هنگام رحلت آن جناب که آن حضرت یکی از دو چشمان مبارکش را بست. سپس فرمود»: «خویشان و اقاربم را و هر کس که به من لطف و محبتی دارد خبر کنید تا بیایند. وقتی همه در حضور جناب اجتماع نمودند و دور بسترش گرد آمدند فرمود: هرگز شفاعت ما نمی‌رسد به کسی که نمازش را خفیف بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۸۲، ص ۲۳۶ . ▪️ یکی از وصایای حضرت صادق(ع) حضرت صادق علیه‌السلام در حال احتضار وصیت فرمود: «از مال من چقدر عطا کنید به پسر اعمامم یک به یک اسم می‌برد.» راوی می‌گوید عرض کردم یابن رسول‌الله بعضی از آن اشخاص درباره شما بی‌ادبی‌ها و اذیت‌ها روا داشتند فرمود: «می‌خواهم از کسانی باشم که خدا در حق آنان می‌فرماید»: «والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم؛ مؤمنین حقیقی کسانی هستند که به امر خدای تعالی صله‌ی رحم می‌کنند. بوی عطر بهشت از دوری دو هزار سال استشمام می‌شود ولی این عطر را عاق والدین و قاطع رحم استشمام نخواهد کرد.» 📚منبع زندگانی امام جعفرصادق، سید جعفر شهیدی، ص ۲۶۴ .
. 🏴 نصیحت امام صادق(ع) هنگام شهادت فضیل بن یسار می‌گوید: در آن هنگام که امام صادق(ع) در بستر شهادت بود و سخت نحیف و ناتوان شده بود به بالینش رفتم، آن حضرت مرا چنین نصیحت کرد: «ای فضیل! من این سخن را همواره می‌گویم: (هرگاه کسی را که خداوند او را به این امر (پذیرفتن امامت ما) آشنا نموده، اگر چه بر سر کوهی باشد و مرگ او را فرا گیرد، زیانی به او نمی‌رسد. ای فضیل! مردم به سوی راست و چپ منحرف شدند ولی ما و شیعیان ما، در صراط مستقیم، هدایت شده‌ایم. ای فضیل! اگر مؤمن صبح کند و مشرق و مغرب در اختیارش قرار گیرد، برای او خیر است و اگر خیر کند در حالی‌که اعضایش قطعه‌قطعه شده باشند، باز برای او خیر است. ای فضیل! خداوند جز خیر مؤمن را انجام ندهد. ای فضیل! اگر دنیا در نزد خدا به اندازه بال مگسی ارزش داشت، خداوند شربت آبی از آن، به دشمن نمی‌آشامانید. ای فضیل! کسی‌که همت او یک چیز (خشنودی خدا) باشد خداوند او را به هدفش می‌رساند. ای فضیل! کسی‌که همت و هدفش به هر سوئی (که دلش می‌خواهد) باشد (نه رضایت خدا) خدا باکی ندارد که او را در چه دره‌ای (و در چه خط ضلالت و نافرجامی) به هلاکت برساند.» 📚منبع الکافی، شیخ کلینی، ج ۵، ص ۲۴۶ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #شهادت_امام_صادق 🏴 نصیحت امام صادق(ع) هنگام شهادت فضیل بن یسار می‌گوید: در آن هنگام که امام صادق
. 🟢 دوری امام صادق(ع) از دوست ناسزاگو امام صادق(ع) دوستی داشت که همواره ملازم آن حضرت بود، روزی آن دوست، همراه امام صادق(ع) در بازار کفاش‌ها عبور می‌کرد و پشت سرش، غلامی از اهل سند (یکی از ایالت‌های هندوستان آن روز) می‌آمد. ناگاه آن دوست به عقب نگاه کرد و غلام را ندید. تا سه بار به پشت سر نگاه کرد و غلام را ندید، بار چهارم وقتی که او را دید به او گفت: ای زنا زاده! کجا بودی؟ امام صادق(ع) (وقتی که این بد زبانی را از دوست خود دید، بر اثر ناراحتی) دست خود را بلند کرد و بر پیشانی خود زد و به دوست خود فرمود: «سبحان الله تقذف امه، قد کنت اری ان لک ورعا، فاذا لیس لک ورع؛ عجبا! به مادرش نسبت ناروا می‌دهی؟ من خیال می‌کردم تو آدم عفیف و پرهیزکاری هستی، اکنون می‌بینم چنین نیست.» دوست امام صادق(ع) عرض کرد: مادر این غلام از اهالی سِند (هند) و مشرک است. (بنابراین عقد اسلامی ندارد، پس فرزند آن‌ها زنازاده است) آنگاه امام(ع) به دوست خود رو کرد و گفت: «تنحَّ عَنِّی: از من دور شو!» روایت کنند می‌گوید: دیگر آن دوست امام را ندیدم که همراه امام صادق(ع) راه برود، تا آن‌گاه که مرگ بین آن‌ها جدایی افکند. 📚منبع وسائل الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۱، ص ۳۳۱ .
. گرنبودی ؛ مکتب و مذهب دگر چیزی نداشت اعتبار و عزت شیعه ز قال الصادق است .
روضه‌شهادت‌امام‌صادق.pdf
876.8K
﷽ 🔅 🔅 pdf ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ 📜 فیش روضه امام صادق(ع) 📜 مناجات با (عج) و روضه [متن محور|شعر محور] ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ✍مـؤلــف و نویسنده :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔆مقام معلم شخصى در مدينه مدرسه اى تاسيس كرد و به آموزش كودكان مشغول بود. روزى يكى از فرزندان امام حسين (علیه السلام ) به مدرسه وى رفت و آيه شريفه الحمدللّه رب العالمين را آموخت . وقتى به منزل برگشت ,آيه را تلاوت كرد و معلوم شد آن را در مدرسه اى از معلم آموخته است . امـام حسين (علیه السلام ) هداياى زيادى براى معلم فرستاد به طورى كه موجب شگفتى عده اى از ياران آن حضرت گرديد. آنـها نزد امام آمدند و عرض كردند: آيا آن همه پاداش به معلم رواست كه شما در برابر آموزش يك آيه , اين همه هديه براى معلم فرستاده اى ؟! حضرت فرمود: آنچه كه دادم چگونه برابرى مى كند با ارزش آنچه كه او به پسرم آموخته است . ايشان با اين كار ارزش والاى معلم را به تمامى ياران و پيروان خودگوشزد نمود. 📚تفسير برهان , ج 1, ص 43 , داستان دوستان , ج 1, ص 71 ‌
. ✔️قدرت در بیان مرحوم آیت الله حائری شیرازی 🔸بعد از شهادت امام حسین (ع) ظاهراً به معاویةبن یزید پیشنهاد خلافت کردند و قبول نکرد. گفت: «تا علی بن‌الحسین هست، من سزاوار این کار نیستم؛ حق با آنها است». 🔹ناراحت شدند و تحقیق کردند که چرا اینطور گفت و آبروی ما را برد؟ چرا این فردی که ما گذاشتم سخنرانی کند چنین گفت؟ به اینجا رسیدند که معلم مکتب‌دار او، عمر المقصوص، یک شیعه بوده و او از همان طفولیت برای معاویه‌بن یزید همه‌چیز را گفته و جریانات را به اطلاعش رسانده است. 🔸عمر المقصوص را گرفتند. گودالی کندند و زنده زنده او را خاک کردند، که چرا فرزند یزید را اینطوری تغییر داده‌ای. زنده به‌گور کردن او چه نتیجه‌ای داد؟ قبل از آن‌که عمر المقصوص را زنده به‌گور کنند او بنی‌امیه را زنده به گور کرده بود. 🔹قدرت معلم این است که برخلاف جریان محیط می‌تواند شنا کند، فرزند را برخلاف خواست پدر و مادر می‌تواند جهت دهد. 🔸من به آن معلمی که شاگردان او فرزندان خانواده‌هایی هستند که اهل انقلاب نیستند می‌گویم که: شما مأیوس نباشید که از این فرزندان، جوانانی انقلابی و قاطع بسازید. شما می‌توانید مثل عمر المقصوص تعلیم بدهید و شاگردانتان را متعهد و انقلابی بار بیاورید. مبارک باد. . ................. . 🌸حق استاد در نگاه امام سجاد (علیه‌السلام) 💠 أَمَّا حَقُّ سَائِسِکَ بِالْعِلْمِ فَالتَّعْظِیمُ لَهُ وَ التَّوْقِیرُ لِمَجْلِسِهِ وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَیْهِ وَ الْإِقْبَالُ عَلَیْهِ وَ الْمَعُونَهُ لَهُ عَلَى نَفْسِکَ فِیمَا لَا غِنَى بِکَ عَنْهُ مِنَ الْعِلْمِ بِأَنْ تُفَرِّغَ لَهُ عَقْلَکَ وَ تُحَضِّرَهُ فَهْمَکَ. 🍃 اما حق معلم و آموزگار تو این است که او را بزرگ داری و مجلس او را محترم شماری، گفته‌های او را خوب گوش کنی و فراگیری و به او روی آوری، او را کمک کنی تا آنچه را که از دانش و علم به آن نیازمندی به تو بیاموزد، به تو یاد بدهد که عقل و اندیشه‌ات را فارغ سازی و فهم و زیرکی‌ات را به کار گیری. 📚رساله حقوق امام سجاد(علیه‌السلام) روز معلم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 اللهم عجل لولیک الفرج 💠 علیه_السلام ⚫️⚫️ بند1⃣ این لحظه های آخر نگاهته به اون در چشات شده بارونی تا دیدی اومد مادر ...... اومده با قد خمش تازه شده برات غمش آتیش زهر به یک کنار میسوزی یاد ماتمش ..... واویلا هرچی شنیدی راس بود این کاره یه عده ایی خناس بود گل یاس به شعله ها حساس بود میخ در چقده بی احساس بود واویلا واویلا ...... بند2⃣ شدی اذیت آقا از ظلم این نامردا اما دلت بی تابه از غصه ی کربلا جدت غریب وبی پناه افتاده بود تو قتلگاه سرش تا رفت به نیزه ها آتیش رسید به خیمه گاه ..... واویلا از این همه جسارت ناموس علی کجا ! اسارت باضربه سیلی و تازیونه زیور و معجرا رفته غارت واویلا واویلا .... بند3⃣ (س) میگم با سوز و گریه وای از غم رقیه وقتی که رفت دنبالش زجره بنی امیه ..... لگد میزد از روی کین مردک بی رحم و لعین طوری میزد تو کمرش رقیه جان میخورد زمین ..... واویلا سه ساله و قد کمون از سیلی تو صورتش داره نشون از بس که خورده کتک تو شهر شام رقیه از ترس گرفت لکنت زبون واویلا واویلا به قلم: 👇
. علیه_السلام 🩸شرحِ مصیبتِ بیرون‌کشاندنِ إمام صادق علیه‌السلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب... محمد بن ربیع گوید: 🥀 منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربن‌محمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانه‌اش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور. 🥀 پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سخت‌دلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد علیهماالسلام و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور! 🥀 او گوید: من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود. 📋 فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ ▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفه‌ای به دور کمر داشت. 🥀 تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیه‌السلام فرمود: 📋 دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی ▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم. 🥀 گفتم: نه، امکان ندارد. امام علیه‌السلام فرمود: بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمی‌شود؛ معطل نکن ! نباید و نمی‌گذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی! 📋 فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ ▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم. 📋 فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ ▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم. 📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴ 📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩ ✍ آه یا امام صادق ... کاش آن نانجیبانی که عمّه‌های شما را دنبال مرکب می‌دواندند، اندکی هم رحم داشتند... چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا ▪️تمام اُسرا را در حالی‌که با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین می‌بردند. 📜 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَين‌ِالعابدينَ اليٰ زينب‌ و ا‌مّ‌کلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله ▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیه‌السلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّ‌کلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسته بودند و آنها را می‌کشاندند. 📜 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ض‍َرَبُوهُم ▪️و هرگاه که این زنان و بچه‌ها، توانِ راه‌رفتن نداشتند، آن‌ها را کتک می‌زدند. 📚مقتل الحسین علیه‌السلام،مقرّم، ص۳۱۱ .............. 🩸کاش بر نسلِ خلیل‌الله، باران می‌شدی / کاش‌ ای‌ آتش! به‌ زینب‌ هم‌ گلستان می‌شدی ... {حکایت راه‌رفتن إمام صادق علیه‌السلام در بین آتش} در نقل‌ها آمده است: 🥀 منصور دوانیقی ملعون به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان! 🥀 او به خانه امام علیه‌السلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیه‌السلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه می‌رفت و می‌فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ ▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیه‌السلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد). 📚الکافی ج١ ص٣۶٧ ✍ آه یا امام صادق ... کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان می‌شد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد: 🥀 بانوى بلند قامتى را كنار خيمه‌اى ديدم... 📜 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها، ▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله می‌کشید. 🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى‌كرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى‌زد، و گاهى وارد آن خيمه مى‌شد، و بيرون مى‌آمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم: 📜 يا هٰذِه ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟ ▪️اى زن! مگر شعله‌های آتش را نمى‌بينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمی‌كنى؟! چرا اینجا ایستاده‌ای؟! 📜 فَبكَتْ زَینبُ، و... ▪️در این‌هنگام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و فرمود: اى‌مرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مى‌كشد... 📚معالی السبطین، ج٢ ص٨ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا