.
#شهادت_امام_صادق
🏴 نصیحت امام صادق(ع) هنگام شهادت
فضیل بن یسار میگوید: در آن هنگام که امام صادق(ع) در بستر شهادت بود و سخت نحیف و ناتوان شده بود به بالینش رفتم، آن حضرت مرا چنین نصیحت کرد:
«ای فضیل! من این سخن را همواره میگویم: (هرگاه کسی را که خداوند او را به این امر (پذیرفتن امامت ما) آشنا نموده، اگر چه بر سر کوهی باشد و مرگ او را فرا گیرد، زیانی به او نمیرسد.
ای فضیل! مردم به سوی راست و چپ منحرف شدند ولی ما و شیعیان ما، در صراط مستقیم، هدایت شدهایم.
ای فضیل! اگر مؤمن صبح کند و مشرق و مغرب در اختیارش قرار گیرد، برای او خیر است و اگر خیر کند در حالیکه اعضایش قطعهقطعه شده باشند، باز برای او خیر است.
ای فضیل! خداوند جز خیر مؤمن را انجام ندهد.
ای فضیل! اگر دنیا در نزد خدا به اندازه بال مگسی ارزش داشت، خداوند شربت آبی از آن، به دشمن نمیآشامانید.
ای فضیل! کسیکه همت او یک چیز (خشنودی خدا) باشد خداوند او را به هدفش میرساند.
ای فضیل! کسیکه همت و هدفش به هر سوئی (که دلش میخواهد) باشد (نه رضایت خدا) خدا باکی ندارد که او را در چه درهای (و در چه خط ضلالت و نافرجامی) به هلاکت برساند.»
📚منبع
الکافی، شیخ کلینی، ج ۵، ص ۲۴۶
#امام_صادق
#مصائب_امام_جعفر_صادق
#مداحی_عالمانه
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #شهادت_امام_صادق 🏴 نصیحت امام صادق(ع) هنگام شهادت فضیل بن یسار میگوید: در آن هنگام که امام صادق
.
🟢 دوری امام صادق(ع) از دوست ناسزاگو
امام صادق(ع) دوستی داشت که همواره ملازم آن حضرت بود، روزی آن دوست، همراه امام صادق(ع) در بازار کفاشها عبور میکرد و پشت سرش، غلامی از اهل سند (یکی از ایالتهای هندوستان آن روز) میآمد. ناگاه آن دوست به عقب نگاه کرد و غلام را ندید. تا سه بار به پشت سر نگاه کرد و غلام را ندید، بار چهارم وقتی که او را دید به او گفت: ای زنا زاده! کجا بودی؟
امام صادق(ع) (وقتی که این بد زبانی را از دوست خود دید، بر اثر ناراحتی) دست خود را بلند کرد و بر پیشانی خود زد و به دوست خود فرمود: «سبحان الله تقذف امه، قد کنت اری ان لک ورعا، فاذا لیس لک ورع؛ عجبا! به مادرش نسبت ناروا میدهی؟ من خیال میکردم تو آدم عفیف و پرهیزکاری هستی، اکنون میبینم چنین نیست.»
دوست امام صادق(ع) عرض کرد: مادر این غلام از اهالی سِند (هند) و مشرک است. (بنابراین عقد اسلامی ندارد، پس فرزند آنها زنازاده است)
آنگاه امام(ع) به دوست خود رو کرد و گفت: «تنحَّ عَنِّی: از من دور شو!»
روایت کنند میگوید: دیگر آن دوست امام را ندیدم که همراه امام صادق(ع) راه برود، تا آنگاه که مرگ بین آنها جدایی افکند.
📚منبع
وسائل الشّیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۱، ص ۳۳۱
#امام_صادق
#فضائل_امام_جعفر_صادق
#مداحی_عالمانه
.
.
#امام_صادق
گرنبودی ؛ مکتب و مذهب دگر چیزی نداشت
اعتبار و عزت شیعه ز قال الصادق است
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_صادق گرنبودی ؛ مکتب و مذهب دگر چیزی نداشت اعتبار و عزت شیعه ز قال الصادق است .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضهشهادتامامصادق.pdf
876.8K
﷽
🔅 #پی_دی_اف_روضه 🔅
#روضه_امام_صادق pdf
ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
📜 فیش روضه امام صادق(ع) 📜
مناجات با #امام_زمان(عج) و روضه
[متن محور|شعر محور]
ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
✍مـؤلــف و نویسنده :
#علـی_حاجیــان_فر
.
#روز_معلم
#داستان_آموزنده
🔆مقام معلم
شخصى در مدينه مدرسه اى تاسيس كرد و به آموزش كودكان مشغول بود.
روزى يكى از فرزندان امام حسين (علیه السلام ) به مدرسه وى رفت و آيه شريفه الحمدللّه رب العالمين را آموخت .
وقتى به منزل برگشت ,آيه را تلاوت كرد و معلوم شد آن را در مدرسه اى از معلم آموخته است .
امـام حسين (علیه السلام ) هداياى زيادى براى معلم فرستاد به طورى كه موجب شگفتى عده اى از ياران آن حضرت گرديد.
آنـها نزد امام آمدند و عرض كردند: آيا آن همه پاداش به معلم رواست كه شما در برابر آموزش يك آيه , اين همه هديه براى معلم فرستاده اى ؟! حضرت فرمود: آنچه كه دادم چگونه برابرى مى كند با ارزش آنچه كه او به پسرم آموخته است .
ايشان با اين كار ارزش والاى معلم را به تمامى ياران و پيروان خودگوشزد نمود.
📚تفسير برهان , ج 1, ص 43 , داستان دوستان , ج 1, ص 71
.
✔️قدرت #معلم در بیان مرحوم آیت الله حائری شیرازی
🔸بعد از شهادت امام حسین (ع) ظاهراً به معاویةبن یزید پیشنهاد خلافت کردند و قبول نکرد. گفت: «تا علی بنالحسین هست، من سزاوار این کار نیستم؛ حق با آنها است».
🔹ناراحت شدند و تحقیق کردند که چرا اینطور گفت و آبروی ما را برد؟ چرا این فردی که ما گذاشتم سخنرانی کند چنین گفت؟ به اینجا رسیدند که معلم مکتبدار او، عمر المقصوص، یک شیعه بوده و او از همان طفولیت برای معاویهبن یزید همهچیز را گفته و جریانات را به اطلاعش رسانده است.
🔸عمر المقصوص را گرفتند. گودالی کندند و زنده زنده او را خاک کردند، که چرا فرزند یزید را اینطوری تغییر دادهای. زنده بهگور کردن او چه نتیجهای داد؟ قبل از آنکه عمر المقصوص را زنده بهگور کنند او بنیامیه را زنده به گور کرده بود.
🔹قدرت معلم این است که برخلاف جریان محیط میتواند شنا کند، فرزند را برخلاف خواست پدر و مادر میتواند جهت دهد.
🔸من به آن معلمی که شاگردان او فرزندان خانوادههایی هستند که اهل انقلاب نیستند میگویم که: شما مأیوس نباشید که از این فرزندان، جوانانی انقلابی و قاطع بسازید. شما میتوانید مثل عمر المقصوص تعلیم بدهید و شاگردانتان را متعهد و انقلابی بار بیاورید.
#روز_معلم مبارک باد.
.
.................
.
🌸حق استاد در نگاه امام سجاد (علیهالسلام)
💠 أَمَّا حَقُّ سَائِسِکَ بِالْعِلْمِ
فَالتَّعْظِیمُ لَهُ
وَ التَّوْقِیرُ لِمَجْلِسِهِ
وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَیْهِ وَ الْإِقْبَالُ عَلَیْهِ
وَ الْمَعُونَهُ لَهُ عَلَى نَفْسِکَ فِیمَا لَا غِنَى بِکَ عَنْهُ مِنَ الْعِلْمِ بِأَنْ تُفَرِّغَ لَهُ عَقْلَکَ وَ تُحَضِّرَهُ فَهْمَکَ.
🍃 اما حق معلم و آموزگار تو این است که
او را بزرگ داری
و مجلس او را محترم شماری،
گفتههای او را خوب گوش کنی و فراگیری
و به او روی آوری،
او را کمک کنی تا آنچه را که از دانش و علم به آن نیازمندی به تو بیاموزد، به تو یاد بدهد که عقل و اندیشهات را فارغ سازی و فهم و زیرکیات را به کار گیری.
📚رساله حقوق امام سجاد(علیهالسلام)
روز معلم
.
.
💠 اللهم عجل لولیک الفرج 💠
#شور
#امام_صادق علیه_السلام
#این_لحظه_های_آخر
⚫️⚫️
بند1⃣
این لحظه های آخر
نگاهته به اون در
چشات شده بارونی
تا دیدی اومد مادر
......
اومده با قد خمش
تازه شده برات غمش
آتیش زهر به یک کنار
میسوزی یاد ماتمش
.....
واویلا هرچی شنیدی راس بود
این کاره یه عده ایی خناس بود
گل یاس به شعله ها حساس بود
میخ در چقده بی احساس بود
واویلا واویلا
......
بند2⃣
شدی اذیت آقا
از ظلم این نامردا
اما دلت بی تابه
از غصه ی کربلا
جدت غریب وبی پناه
افتاده بود تو قتلگاه
سرش تا رفت به نیزه ها
آتیش رسید به خیمه گاه
.....
واویلا از این همه جسارت
ناموس علی کجا ! اسارت
باضربه سیلی و تازیونه
زیور و معجرا رفته غارت
واویلا واویلا
....
بند3⃣ #حضرت_رقیه(س)
میگم با سوز و گریه
وای از غم رقیه
وقتی که رفت دنبالش
زجره بنی امیه
.....
لگد میزد از روی کین
مردک بی رحم و لعین
طوری میزد تو کمرش
رقیه جان میخورد زمین
.....
واویلا سه ساله و قد کمون
از سیلی تو صورتش داره نشون
از بس که خورده کتک تو شهر شام
رقیه از ترس گرفت لکنت زبون
واویلا واویلا
#شهادت_امام_صادق
به قلم:
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
#الیاس_محمدشاهی
👇
.
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق علیه_السلام
🩸شرحِ مصیبتِ بیرونکشاندنِ إمام صادق علیهالسلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب...
محمد بن ربیع گوید:
🥀 منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربنمحمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانهاش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور.
🥀 پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد علیهماالسلام و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور!
🥀 او گوید: من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود.
📋 فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ
▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفهای به دور کمر داشت.
🥀 تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیهالسلام فرمود:
📋 دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی
▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم.
🥀 گفتم: نه، امکان ندارد. امام علیهالسلام فرمود: بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمیشود؛ معطل نکن ! نباید و نمیگذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی!
📋 فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ
▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم.
📋 فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ
▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم.
📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴
📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩
✍ آه یا امام صادق ...
کاش آن نانجیبانی که عمّههای شما را دنبال مرکب میدواندند، اندکی هم رحم داشتند...
چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشتهاند:
📜 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا
▪️تمام اُسرا را در حالیکه با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین میبردند.
📜 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَينِالعابدينَ اليٰ زينب و امّکلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله
▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیهالسلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّکلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسته بودند و آنها را میکشاندند.
📜 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ضَرَبُوهُم
▪️و هرگاه که این زنان و بچهها، توانِ راهرفتن نداشتند، آنها را کتک میزدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام،مقرّم، ص۳۱۱
..............
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی / کاش ای آتش! به زینب هم گلستان میشدی ...
{حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش}
در نقلها آمده است:
🥀 منصور دوانیقی ملعون به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان!
🥀 او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
📋 أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد).
📚الکافی ج١ ص٣۶٧
✍ آه یا امام صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد:
🥀 بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
📜 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
📜 يا هٰذِه ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟! چرا اینجا ایستادهای؟!
📜 فَبكَتْ زَینبُ، و...
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
.