گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #شب_سوم_محرم روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ( بخش ۱) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
؛❁﷽❁
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
( بخش ۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام چراغ سحر رقیه
خوش اومدی تاج سر رقیه
کجا بودی چرا منو نبُردی
خسته شده همسفر رقیه
تا سر باباشو دید سوال کرد این سر کیه؟
گفتن این سر بابات حسینه، شروع کرد با سر باباش درد و دل کردن
بابا
یادت میاد اون موقع ها مدینه
میگفتی دخترم پیشم بشینه
حالا نشستم گوشه ی خرابه
الهی چشمت روز بد نبینه
بابا جونم
هر موقع از چیزی گلایه داشتم
سر روی شونه ی عمو میذاشم
مدینه روزگار خوبی داشتیم
یادش بخیر عجب عمویی داشتم
حالا میخاد گلایه کنه به بابا، چی میگه؟
با با جونم
بعدِ تو دست بچهها رو بستن
غَما یه جا توی دلم نشستن
گلایه هام زیاده یکیش اینه
ببین زدن دندونمو شکستن
بابا، بابا.....
راستی دیدی همه تنم کبوده
یکی بگه گناه من چی بوده
این همه غم دیدم ولی بعضیا
میگن رقیه کربلا نبوده
آره ، رقیه کربلا بود،همه ی مصائبو دید
حدود ۱۵۰ سال قبل، یه پیرمردی تو شهر دمشق، بنام سید ابراهیم دمشقی، حدود ۹۰ سالشه، از ساداته، سه تا دختر داره، یه شب دختر بزرگش خواب عجیبی دید گفت خواب دیدم بی بی رقیه ی سه ساله، تو عالم خواب بمن فرمود به بابات ، سید ابراهیم، بگو بیاد قبر منو تعمیر کنه ،آب افتاده کنار قبرم، بدنم در آزارو اذیته، صبح داستانو برا باباش، تعریف کرد میگن سید ابراهیم دمشقی از والی دمشق ترسید گفت اینا همه اهل تسنن هستن، به حرف من گوش نمیدن، فردا شب دختر دومی همین خوابو دید شب بعد دختر سومی، شب بعد خود سید ابراهیمم این خوابو دید بی بی رقیه با عتاب ، بهش گفت چرا قبر منو تعمیر نمیکنی، چرا معطل میکنی؟!اومد پیش والی دمشق ،داستانو تعریف کرد، والی دمشق استقبال کرد، همه ی علمای شیعه و سنی رو جمع کرد اومدن در حرم بی بی رقیه، گفتن کلیدو بدید دست به دست، همه کلید بندازن، هر کس قفل به دستش باز شد، ميتونه بره تو حرم، یکی یکی همه علما، اهل شیعه، تسنن، همه کلید انداختن، قفل باز نشد،گفتن سید ابراهیم، بیا خودت کلیدو بنداز، کلیدو انداخت قفل در باز شد،گفتن همه بیرون بایستند فقط سید ابراهیم و یکی دو تا بنا وارد بشن، اومدن، قبرو شکافتن، رسیدن به لحد، لحدو برداشتن، سید ابراهیم دمشقی میگه دیدم یه جنازه ی یه دختر نا بالغ، حتی کفن به تنش نپوشیدند با همون لباسای پاره ، هنوز آثار کبودیا رو بدنش دیده میشه، گفت یه پارچه ی تمیزی ،رو این بدن، انداختم، بدنو از قبر بالا آوردم سه روز، طول کشید تا این قبر، تعمیر شد،سید ابراهیم این سه روز، جنازه ی نازنین رقیه خاتون رو رو پاش نگه داشت ، نه خواب به چشمش اومد نه گرسنه شد، بعد سه روز بدنودوباره داخل قبر گذاشت، قربونت برم خانوم، بعد هزار و چند صد سال، هنوز کبودیای بدنت خوب نشده خانوم، آه،
بابا بابا
یه بند دیگه و عرضم تمام
بابا
مگه ازم خبر نداشتی بابا
چرا منو تنها گذاشتی بابا
حالا که اومدی منو بغل کن
یه وقت نگن دوسم نداشتی بابا
بابا....
سرِ بریده نبینم گریونی
امشبو پیش دخترت مهونی
خودم هوای دندوناتو دارم
میشه یه کم قرآن برام بخونی؟(۱)
همینطور که با سر باباش، حرف میزد یه مرتبه دیدن، صدای رقیه قطع شد زینب شاید خوشحال شد گفت بالاخره،رقیه خوابش برد، الحمدلله، اومدن هر چی تکونش دادن دیدن دیگه حرف نمیزنه، لبهاش روی لبهای باباست، از غصه جون داده.
صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله
(۱)✍#محمد_آسلیمی اراک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_سوم_محرم
#حضرت_رقیه(علیها سلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
#دستگاه_شور
👇
روضه حضرت رقیه سلامالله علیها.mp3
5M
🎧 #بشنوید
🚩 روضه #حضرت_رقیه سلامالله علیها
🚩 مرحوم حاج احمد صالح رحمةالله علیه
🏷 #المصیبة_الراتبة
#شب_سوم_محرم
.
#روضه_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه(سلام الله علیها)
به یزید گفتند: یکی از دختران امام حسین(علیه السلام) پدر را در خواب دیده گریه میکند و پدرش را میخواهد؛ گفت:بروید و سر پدرش را برایش ببرید؛ او کودک است و تشخیص نمیدهد؛ از طرفی شب است، شاید آرام بگیرد.
کودکی را که پدر در سفر است
دائماً چشم امیدش به در است
هرصدایی که ز در میآید
به گمانش که پدر میآید
گفت:الان پدرم مرا در آغوش گرفته بود، الان در خواب دیدم پدرم مرا میبوسید؛ دست نوازش به سرم میکشید؛ عمه جان من بیپدری ندیده بودم، مدتی است پدرم را نمیبینم.
اسلام سفارش کرده انسان به یتیم محبت کند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«انا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنه»انگشتان مبارک را کنار هم گذاشت و فرمود:کسی که یتیم را کفالت کند من و او در بهشت مثل این دو انگشت با هم هستیم؛ این قدر دربارۀ یتیم سفارش شده است؛ اما چه میگذرد بر یتیمی که یک وقت نگاه کند و ببیند سر بابا را مقابلش گذاشتهاند. زن ها تماشا میکنند؛ آقا علی بن الحسین(علیه السلام) نگاه میکند، این بچهها هم نگاه میکنند؛ رقیه روپوش طبق را کنار زد؛ یک قدری خیره خیره به سر بابا نگاه کرد، بعد دست برد و سر بابا را برداشت به سینه چسبانید و صدا زد:«یا ابتا من الذی ایتمنی عل صغر سنی؟من الذی قطع وریدک؟»بابا چه کسی مرا یتیم کرده؟چه کسی رگهای گردنت را برید؟«لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاءً»ای کاش من کور شده بودم و سربریدهات را نمیدیدم!
من به فدای سر نورانیات
سنگ جفا شکسته پیشانیات
بسکه دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله
به روی من ز بس زده خصم دون
ز سیلیاش گشته رخم نیلگون
همین طوری که با پدر حرف میزد یک مرتبه دیدند رقیه ساکت شد؛ خرابه تاریک است، زنها به حال خود مشغول گریه بودند؛ با خود گفتند: شاید خوابش برده؛ زینب(سلام الله علیها) جلو آمد و رقیه را تکان داد ناگاه دید:«لقد فارقَ روحُهَا الدنیا»روحش از بدنش مفارقت کرده است.»(نظری منفرد، 1391، 234)
نظری منفرد، علی، (1391). در سوگ آل الله، قم:جلوه کمال.
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
#مرثیه
#پنجم_صفر
.👇
.
#پنجم_صفر
#مناجاتی
بی نیاز از التماس و خواهش و اصرارها
نام او شد چاره ساز مشکلاتم بارها
دستهای کوچکش آنی به دادم می رسد
هر زمانی که گره پیدا شود در کارها
هر کسی آمد در این خانه بی منت گرفت
خوب جایی آمدید امروز حاجت دارها
لقمه ای از سفره اش درمان درد عالم است
چای تلخ روضه ی او نسخه ی بیمارها
ناز او از بعد عاشورا خریداری نداشت
روضه اش را خوب می فهمند دختردارها
خردسالان بیشتر هنگام بازی می دوند
او ولی باید بگیرد دست بر دیوارها
جای شانه یا عروسک ، آینه یا روسری
تازیانه سهم او شد از سر بازارها
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه
#وحید_قاسمی
.
.
⚫️ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟!
وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را برای #حضرت_رقیه(س) آوردند حضرت رقیه(س) سر را برداشت و به سینهاش چسبانید و میگریست و چنین میگفت:
«یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟ یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنی؟ یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟ یا اَبَتاه! لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.»
«ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟ کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار میدادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمیدیدم.»
📚منبع
ثمرات الحیاة، سید محمود امامی اصفهانی، ج ۲، ص ۷۶
#امام_حسین
#مصائب_اباعبدالله
#شهادت_حضرت_رقیه
#مداحی_عالمانه
.
•
روضۀ متنی #شام_غریبان #حضرت_زهرا سلام الله علیها و گریز به روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه
پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه میروی؟
اگر ز لانه میروی، چرا شبانه میروی؟
قرارِ من،شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من
فدای غربتت شوم،که مخفیانه میروی
حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل
که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی
کبوترِ شکسته پر،مرا به همرهت ببر
چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی
چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر
تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه میروی
اَلا به رُخ نشانه ات،مگر شکسته شانه ات
که مویِ زینبین خود، نکرده شانه میروی
فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر
ز همسرت غریبتر، برون زخانه میروی
*بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده،اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم،رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم،علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد،اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم،دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده،برگشتم اومدم،دیدم سر به دیوار گذاشته،داره داد میزنه گریه میکنه،اومدم جلو...آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید،همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند:اسماء این روشنایی رو بیار جلو،بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته...صورتِ فاطمه کبوده،بازوش رو شکستن...
امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید،اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم،موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید،کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابه ی شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن،اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم...چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم،خواستم بدنش رو غسل بدم،دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده...می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم،من این بدن رو غسل نمیدم...بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن....ای حسین...*
نَم نَم داره بارون میآد
داره برام مهمون میآد
خرابه بویِ خون میآد
وای وای
داره از راهِ دور میآد
تو طبقی از نور میآد
از سَفَرِ تنور میآد
وای وای
*دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه،دست بُرد،سر رو از تشت برداشت،نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریده ی بابا....سَرِ بُریده رو برداشت،شروع کرد با بابا حرف زدن...*
آروم آروم از طبق بیا كنارم
سر رو سَرِت بذارم
حرفِ نگفته دارم
وای وای
*چیه حَرفِ نگفته ات؟..*
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو كه می بردم
فقط كتك می خوردم
وای وای
*بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن،بابا! هر وقت صدات زدم،تو صورتم سیلی زدن...بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن...بابا!..*
نبودی و اسیر شدم
بسته به یك زنجیر شدم
یه شبِ پیرِ پیر شدم
وای وای
یكی زد و همه ام زدند
لگدِ مُحكمم زدند
*حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن...یاحسین...*
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا گریز به حضرت رقیه
#روضه_شام_غریبان_حضرت_زهرا
صوت 👇
https://t.me/marssye/94460
.......................
#حضرت_رقیه
دخترت برا تو گریونه
کنج این خرابه مهمونه
وای من خدا دلم خونه، دلم خونه
یه روز خوش من ندیدم بابا جون
چه طعنه هایی شنیدم بابا جون
بابا بیا من بریدم
وای که چقد دلم بابا برات خونه
چشام یه کاسه خونه
برا تو روضه میخونه
وا ابتا غریب کربلا
روضه هام شده غریبونه
جای من شده یه ویرونه
وای من خدا دلم خونه، دلم خونه
رو قلب من غم نشسته بابا جون
کی دندونات و شکسته بابا جون
بابا شدم زار و خسته
وای که چقدر شبا گرسنه خوابیدم
سرت رو روی نی دیدم
با تازیانه لرزیدم
وا ابتاه غریب کربلا
زندگیم بی سر و سامونه
بغض من شبیه بارونه
وای من خدا دلم خونه، دلم خونه
یکی به من حرف بد زد بابا جون
یکی به پهلوم لگد زد بابا جون
نم نم داره بارون میاد
داره برام مهمون میاد
خرابه بوی نون میاد
وای وای
داره از راه دور میاد
تو طبقی از نور میاد
از سفر تنور میاد
وای وای
آروم آروم از طبق بیا كنارم
سر رو سرت بذارم
حرف نگفته دارم
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو كه می بردم فقط كتك می خوردم
نبودی و اسیر شدیم
بسته به یك زنجیر شدیم
بابا یه روزه پیر شدیم
یكی زد و همه ام زدند
لگد محكمم زدند
وای وای،حسین....
حالا كه اومدی بمون
یه ذره لالایی بخون
حالا كه اومدی بمون
یه ذره لالایی بخون
میخوام بخوابم باباجون
وای وای
تا بینمون فاصله بود
سهمم فقط آبله بود
خندهای حرمله بود
وای وای
رباب و ببین اصلاً نمی خوره آب
هر روز نشسته بی تاب
تنها به زیر آفتاب
شبا دیگه یا بچه اش و خواب میبینه
یا خواب آب میبینه
داره عذاب میبینه
صوت👇میرداماد
https://mobyan.ir/Paik/MediaShowOne.aspx?MediaId=5380
.
#شور
#امیرالمؤمنین #امام_علی علیهالسلام
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#امام_حسن علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_عباس علیهالسلام
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#شهادت #مدح
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هیچ ذکری مثل «حیدر» افضل الاذکار نیست
هیچ کس اندازه ی مولای ما کرار نیست
نجفت تنها جنت الاعلی / (یا علی مولا) ۲
ذکر تسبیح حضرت زهرا / (یا علی مولا) ۲
دل به تو دادم تا ته دنیا / (یا علی مولا) ۲
انت فی قلبی بهترین بابا / (یا علی مولا) ۲
(یا علی مولا) ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
لطف مادر در همه حالت به نوکر می رسد
رزق ما از چادر زهرای اطهر می رسد
سوره ی قدری سوره ی أسرا / (اُمُنّا زهرا) ۲
تو حرم داری توو دل مولا / (اُمُنّا زهرا) ۲
بهترین مادر توو همه دنیا / (اُمُنّا زهرا) ۲
محور عالم نورِ اعطینا / (اُمُنّا زهرا) ۲
امنا زهرا ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
از کراماتِ حسن عمری ست حیرانیم ما
روز و شب مشغول ذکرِ یا حسن جانیم ما
ای کرم دارِ خونه ی زهرا / (یا حسن مولا) ۲
دست و دل بازی، حضرت دریا / (یا حسن مولا) ۲
قلبمو اسمت می کَنه از جا / (یا حسن مولا) ۲
الگوی رزمِ حضرت سقا / (یا حسن مولا) ۲
یا حسن مولا ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نیست غیر از پرچمت در آسمان ها پرچمی
چارده قرن است آقای تمام عالمی
پرچم روضت تا ابد بالا / (یا حسین مولا) ۲
کل دنیایِ زینب کبری / (یا حسین مولا) ۲
آخ چه شیرینه اسم تو آقا / (یا حسین مولا)۲
بانیِ روضت مادرت زهرا / (یا حسین مولا) ۲
یا حسین مولا ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
باز نام عشق آمد، از خودم غافل شدم
ریزه خوارِ سفره ی لطفِ ابوفاضل شدم
انت مولانا و انا السائل / (یا ابوفاضل) ۲
یا أخَ الزینب حافظ محمل / (یا ابوفاضل) ۲
دین و ایمانم با تو شد کامل / (یا ابوفاضل) ۲
ماهِ عالمتاب شاهِ دریا دل / (یا ابوفاضل) ۲
یا ابوفاضل ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
فاتح شام است آری افتخار مکتب است
دختر حیدر شدن مختصِ شخصِ زینب است
با تو شد معنا سِرِّ عاشورا / (زینب کبری) ۲
ای رکاب تو زانوی سقا / (زینب کبری) ۲
حیدری شوکت فاطمی سیما / (زینب کبری) ۲
دختر حیدر خطبه هات غرا / (زینب کبری) ۲
زینب کبری ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
«یا رقیه» بهترین ذکرِ دلِ بی تاب ماست
روز محشر کار دستِ دخترِ ارباب ماست
از کراماتت عالمی حیران / (یا رقیه جان) ۲
فوق هر نوری مظهر ایمان / (یا رقیه جان) ۲
تو واسه بابات روحی و ریحان / (یا رقیه جان) ۲
دختر ارباب جان سنه قربان / (یا رقیه جان) ۲
یا رقیه جان ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
من که از روز ازل مستِ علیِ اکبرم
شادی قلب پدر اسم پسر را می برم
نوعِ رزمِ تو محشرِ محشر / (یا علی اکبر) ۲
یا علی گویان میری توو لشکر / (یا علی اکبر) ۲
اشبه الناسی تو به پیغمبر / (یا علی اکبر) ۲
دلبر ارباب نوه ی حیدر / (یا علی اکبر) ۲
یا علی اکبر ۴
.
👇
هدایت شده از امام حسین ع
.
#حضرت_رقیه
#زمینه #زمزمه
نبین توی خرابه هام
آسمونا جای منه
من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه
نبین الان گرسنمه
عالم روزی خورمه
دختر شامی من ملک مراقب چادرمه
دستی به جز ابالفضل ، سه ساله آزگاره
رخصت شونه کردن موی منو نداره
اما آتیش خیمه ، دور دید چشم عمومو
غروب روز عاشورا ، اگر سوزونده مومو
کجا بودی ؟ مو داشتم تا کمرم
کجا بودی ؟ دستش بود زیر سرم
مث پروانه ها میگشت دور و برم … کجا بودی…؟
وای…
نبین میخوابم رو زمین ، رو پر قو بوده سرم
هنوز تو گوشمه صدا لالایی برادرم
نبین زبونم میگیره ، اون روزا رو میدیدی کاش
شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت
یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم
اسم داداشامو روی ستاره ها میذاشتم
اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستن
وقتی که میزدن منو چشماشونو میبستن
کجا بودی ؟ غم این قافله نداشت
کجا بودی ؟ پاهام آبله نداشت
روی دستام جای سلسله نداشت… کجا بودی؟ای…
نبین گوشم پاره شده ، بدون گوشواره نبود
یادش بخیر ام البنین گوشوارمو خریده بود
چشام سیاهی میره و چند روزه دشوار میبینم
تو روبروم نشستی اما تورو هم تار میبینم
یه شب میون صحرا افتادم از رو ناقم
از قافله جامونده بودم زجر اومد سراغم
بسه دیگه نمیخوام یادم بیفته اونشب
منم برم داره صدام میکنه عمه زینب
برو دختر … خوش باشی روز و شبات
برو دختر … بازی کن با رفیقات
نگهداره باباتو خدا برات … برو دختر
#امیر_طلاجوران ✍
.👇