.
|⇦•پسر زخمی پدر...
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون، پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
*کربلا پدری آمد بالای سر پسرش،صورت به صورتش گذاشت،لب به لب های بریده اش گذاشت.خرابه شام کار برعکس شد.دختری لب به لب های بریده بابا گذاشت*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*لحظه های آخر هی نگاش می کرد"و نظر الیه نظرة آیسٍ منه"یه نگاه از سر ناامیدی به جوونش انداخت.*
پسر دور از پدر میشد، مهیّایِ خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
*دخترا اومدن دورش رو حلقه کردن.لباس علی رو گرفته بودن،هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی گوشواره من رو نگاه کن.علی النگوهامو نگاه کن.دلت میاد ما رو تنها بذاری؟!همه مقاتل حال امام حسین رو نوشتند...حال زینب کبری رو نوشتند...
همیشه به این فکر میکنم وقتی علی به میدان می رفت،عباس چه فکری میکرد؟
علی نرو....من رو تنها نذار...علی این دخترا دلشون به من و تو خوشه عموجانم...*
«یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم، هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت...»
در اين آشوب طوفانی، مسلمانان، مسلمانی!
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیرِ دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد
پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*بلند شو دارند به اشک چشمم می خندند علی...*
پسر ناله، پدر فریاد
میان هلهله، غوغا
*گفتن بذاریم تا خودش زنده اس هلهله کنیم.تا میخواست حرف بزنه،هلهله می کردند.کف می زدند، سر و صدا می کردند.کنار علی اکبر آمد،هلهله می کردند.
وقتی منادی ندا درداد:"الا یا اهل العالم قتل الحسین"همه شروع کردند با هم هلهله کردن...یک مرتبه یکی صدا زد:
کیا حاضرند به پیکرش اسب بتازونند؟*
پسر از زخم آکنده
*امشب از دیشب سخت تر شده...
آب رو هم که بستن...امشب حرم آل علی آب ندارد..به چشمات التماس کن.....*
پسر از زخم آکنده...
پسر هر سو پراکنده...
* "وَ قَطَّعوه بالسُّیوف اربااربا..."*
پدر چون مرغ پرکنده
از این صحرا به آن صحرا
که دیده این چنین گیسو
چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
#شاعر: سيد حميد رضا برقع
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•وَ فَدَینَاهُ بِذِبحٍ عَظِیم....
#روضه #حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
مرحوم کلینی روایت کرده در فروع کافی کتاب الحج از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام ابوبصیر میگه:آقا فرمود:
ابراهیم نبی اسماعیل رو صدا کرد:پسرم!خدا دستور به قربانی داده؛مرکب آماده کن...چاقو آماده کن...صدا زد:"یا ابَ این القربان؟! "قربانی کجاست؟یه نگاهی به جوونش انداخت... "انت هو یا بُنَیَّ..."
قربانی خود تویی...آیه قرانه:"فانظر ماذا تری..."نظرت چیه؟" قال یا ابتِ افعل ما تُأمر سَتَجِدُنی ان شاالله من الصابرین..."
بابا امر خدا رو اطاعت کن.من صبر می کنم.من از صابرینم.فقط یه درخواستی از بابا کرد.صدا زد: بابا یه پارچه ای روی صورت من بنداز.موقع سر بریدن صورت من رو نبینی...بابا دستای من رو ببند که وقتی چاقو به گلوی من گذاشتی من دست و پا کمتر بزنم.اسماعیل آماده شد.ابراهیم گفت:نه پسرم!این دو کار رو برای تو جمع نمی کنم.چاقو رو به گلوی جوانش گذاشت"ثم رفع رأسَه الی السَّماء"به آسمان نگاه می کرد.در روایت هست:"وَ قَلَبَها جبراییل"جبراییل این چاقو رو برمیگردوند این خنجر نمی برید.هر چه تلاش می کرد،می دید نمی بره...یه وقت ندا آمد:ابراهیم دست نگه دار!"یا ابراهیم! قد صدقت الرویا"پدر و پسر راه افتادند."و فدیناه بذبح عظیم..."ذبح عظیم آمد اسماعیل نجات پیدا کرد...در روایت هست این پدر و پسر بلند شدند،رفتند سمت منزل مادرش خبردار شدتا پدر و پسر وارد منزل شدند"قامت الی ابنِها.."هاجر بلند شد نگاه می کرد به گلوی بچه اش"فاذا اثرالسِّکّین خدوشا فی حلقه"دید گلوی بچه ش کبود شده، زخم شده"ففزعت و اشتكت و كان بدو مرضها الذي هلكت فيه"مادرش ناله زد...بعد مریض شد و در اثر همون بیماری از دنیا رفت.آخ بمیرم...میگن مادرت کربلا نبوده...بعضیا میگن مادرت از دنیا رفته بود...ای کاش همین باشه.وقتی به مادرت خبر دادند ای لیلا! چنان تیر به گلوش زدند.چنان تیر به فرقش زدند. دست ها رو دور گردن اسب حلقه کرد.وقتی با عمود آهن به سرش زد،علی بیهوش شد"و ضرب الناس باسیافهم"شروع کردند علی رو ریز ریز کردن.هی خون از بدن مبارکش می رفت.جلوی چشمای اسب رو گرفت "فاحتمله الفرس الی عسکرالاعداء"اسب راه رو اشتباه رفت.اسب سمت لشکر دشمن رفت همه تونل باز کردند دو طرف ایستادند
"فقطعوه باسیافهم اربا اربا"هر ضربتی که می زدند پسرش رو نگاه می کرد،آه می کشید:علی علی علی."فلما بلغت الروح التراقی"جون که به گلوگاهش رسید،"قال رافع صوته"با صدای بلند فریاد زد:"یا ابتاه! هذا جدی رسول الله "بابا جدم پیغمبر آمده. بابا جدم می فرماید:العجل.العجل...حسین دیگه بیا...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•جهان پهلوان حسین...
#روضه #حضرت_عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
برادر! ابالفضلجانِ حسین!
مَه کاملِ آسمان حسین!
به یک خشم تو لشکری میگریخت
فدایت شوم مهربانِ حسین
*اونقدر مهربان بود.اومد مقابل برادر "فَسَمِعَ الاطفال، یُنادونَ العطش، العطش" وقتی صدای العطش بچه ها رو روز عاشورا شنید،اومد صدا زد برادرم،مولای من"قد ضاقَت صدری" سینه ام تنگی می کنه"وَ سَئِمتَ من الحیاة"دیگه از زندگی خسته ام...اینو از خودم میگم:حسین جان! از اون دنیایی که به یه بچه شش ماهه رحم نمی کنه خسته ام...علی اصغرت تشنه ست*
فقیه و بصیری، خطیب و دلیر
علیخویِ زهرانشانِ حسین!
همیشه به من «چشم» گفتی و کُشت
سکوتت مرا، رازدانِ حسین
*دیگه آقا میخواد برامون روضه بخونه اولین روضه خون اباالفضل،خود امام حسینه"و لما رئاه الحسین مصروعا علی شط الفرات..."وقتی دید برادرش بی دست،بی پا کنار علقمه افتاده،شروع کرد های های گریه کردن روضه خوند... "الانَ انکسرَ ظهری"کمرم شکست" وَ قَلَّت حیلتی..." *
نشسته به چشمانِ تو تیرها
سیه چشمِ ابروکمانِ حسین!
نه تنها دو دست و دو چشمت؛
که بودتمامِ وجودت از آنِ حسین...
که بر فرقت ای ماهِ من! زد عمود؟
که تیره شده آسمانِ حسین!
تو برگرد! دیگر کسی تشنه نیست
قرارِ دل کودکان حسین!
*دخترا همه پیغام دادند به عمو بگو برگرد...دیگه کسی تشنه نیست...*
چرا ساکتی؟ کاشفُ الکرب من!
نبینم غمت را جهانِ حسین!
فتوحات کردی تو! بالا بگیر
سرت را! جهان پهلوانِ حسین
تو فتحِ دلِ عالمی کردهای
تویی قبلهی عاشقان حسین
برادر! «برادر» صدایم بزن
صدایم کن ای خوش زبان حسین
*همیشه میگفت:سیدی...مولای...علی راسی...اونقدر نگفت...نگفت...یه جایی گفت...یه وقت صدا زد: " یا اخا ادرک اخاک."دیگه بیا به دادم برس...خیلی هم حرف نزدتوان نداشت.امام حسین سعی کرد این بدن رو جمع کنه...فقط دو سه کلمه گفت:" یا اخی! ماتُرید مِنّی."میخوای با من چه کنی؟یه وقت من رو به خیمه ها نبری*
سبکبال بر دستِ من می روی
چه سنگین شده امتحانِ حسین
به زهرا قسم ! بی تو در این غروب
به آتش کِشند آشیانِ حسین
*یه وقتی یه ملعونی صدا زد:"علیَّ بالنار..."
برام آتش بیارید.زینب صدای یه نفر دیگه تو گوشش تداعی شد...یه وقت زینب کبری عصر عاشورا رفت مدینه...یه نفر اونجا صدا زد: هیزم بیارید.میخوام خونه رو بسوزونم اهل خونه رو بسوزونم.مردم تعجب کردند" اِنَّ فیها فاطمَه"نمیشه تو این خونه فاطمه هست.اگه باشه هم می سوزونم.عباس بیا به داد برس...دخترا دامنشون آتیش گرفته.فقط یه صدا از عمه شنیدند.فرمود:" علیکنَّ بالفرار"بعضی دخترا که دامنشون آتیش گرفته بود،هول شدند.نمیدونستند باید چه کار کنند.آتش صورتشون رو می سوزوند.*
پس از تو، جوانمردِ امّالبنین!
اسارت رَوَد خاندانِ حسین
پس از تو، علمدارِ خوشغیرتم!
کجا میرود کاروان حسین...؟!
*بچه ها رو که اسیری بردند، به شهر شام که رسیدند"فَوَقَفَ اهلُ الذِّمَّه"ذمی ها همه ایستادند...دختران امام حسین رو عبور می دادند..."یَفسُقون فی وجوهِهنَّ"به صورتای اینا...*
#شاعر : #میلاد_عرفان_پور✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_عباس
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#تاسوعا
#شب_تاسوعا
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•چه بابای خوبی........
#روضه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۴ به نفسِ حاج #میثم_مطیعی
●━━━━━━───────
سری غرقِ در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده
*بابا گلوت رو بریدن...رگای گردنت رو بریدن...رنگت پریده..میدونی چرا رنگ دخترت پریده؟!انقدر به من سیلی زدن...*
چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا
که بر شام تارِ، دلِ من دمیده
*بابا یه سوال دارم؛جوابش دخترت رو میدی یا نه؟!..*
آن دم که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی؟!
از ما تو جدا بودی...
آن دم که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
بر راس سنان بودم....
*بابا ممنونتم جواب دخترت رو میدی...
بابا یه سوال دیگه دارم؛حتی اگه جواب بدی، هیچ وقت برام هضم نمیشه...*
آن دم که مرا ظالم،اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی؟! از ما تو جدا بودی
*بابا میدونی؟مجلس یزید بلند شد...خواهرم رو نشون داد:"یا یزید! هب لی هذه الجاریه"این کنیز رو به من بده...*
آن دم که تو را ظالم،اظهار کنیزی کرد
در تشت طلا بودم،کی از تو جدا بودم؟!
بابا راستی...!
دختر حرمله چه مغرور است
بر سر بام،دست تکان می داد...
او خبر داشت که یتیم شدم
پدرش را به من نشان می داد
رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سر!
غم و شادی ام آه! در هم تنیده...
رخ دخترت مثلِ ماهی، گرفته
قد دخترت چون هلالی خمیده
فدای سرت زخم های تن من
که اشکم برای تو تنها چکیده
صدایم گرفته! دعایم گرفته
نفسهای من شد، بریده بریده...
شده محفل ما، پدر دختری باز
کنار سرت دخترت آرمیده
شاعر: #فاطمه_معصومه_شریف✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
Haj Meysam MotieeShab05Safar1404[05].mp3
زمان:
حجم:
15.41M
▪️فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لاَ مَعَ غَيْرِكُمْ (شور)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
31.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نوحه #مشایه_اربعین
🎙 مداحی اربعینی حاج میثم مطیعی
🌹 یوسف مصر کربلا سلام...
🔹 شاعر و نغمه پرداز: دکتر محسن رضوانی
🔺 هیأت آیین حسینی | #محرم۱۴۰۴
.
#نوحه #مشایه_اربعین
#میثم_مطیعی
متن: یوسف مصر کربلا سلام...
هیأت آیین حسینی | #محرم۱۴۰۴
یوسف مصر کربلا سلام/ دارم براي دیدنت میام
دوباره اربعین شد و بازم/ دوباره کربلا و بار عام
میام که باز تصدقت بشم/ «أَوْفِ لَنَا الْكَيْل » علی الدوام
میام که باز ظرف مو پر کنی / یا ایها العزیز تورو میخوام
توي حکایتِ/ یوسف تنها فقط / چند جف،دستِ بریده نقل قصه ها شد
بهر زیارتِ/کرب و بلاي تو/ اما، هزار هزار تا دست و پا جدا شد
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین
نَأتیکَ زَحفاً سَیدي یاحسین
یوسف مصر کربلا سلام/ دارم براي دیدنت میام
صف کشیدن مشتریاي تو/ به به ازین شکوه و ازدحام
غبار پاي زائراي تو/ حالا شده روشنی چشام
میرسه بوي پیرهنت آقا/ از ابتداي جاده به مشام
چشمِ/ یعقوب اگه /با بوي پیرهنِ/ یوسف،شفا گرفت و بعد ازون «يَأْتِ بَصِيراً»
خونْ کرده پیرهنت / چشم دوعالمو/عطر پیکر تو ، میاد ازون لاي حصیرا
لَو قَطَعوا أرجُلَنا و الیَدَین
نَأتیکَ زَحفاً سَیدي یاحسین
یوسف مصر کربلا سلام /من اومدم تو جادّه ي خدا
من اومدم که سر براه بشم / « إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»
دلم میخواد که بعد این سفر / «رَبَّنَا لا تُزِغ قُلُوبَنَا»
وَهَبْ لَنَا دوباره اربعین/ وَهَبْ لَنَا دوباره کربلا
طبق شنیده ها/ یوسف به عاشقِ / دلداده ي خودش، جوونی دوباره داده
من اما دوس دارم/ پاي تو پیر بشم /
شعر اربعین حسینی.docx
حجم:
17.7K
🔺 فایل شعر خوانی حاج #میثم_مطیعی در مراسم عزاداری اربعین حسینی
▫️شاعر: دکتر محمدمهدی سیار
📍حسینیه امام خمینی (ره) | ۱۴۰۴/۰۵/۲۳
Haj Meysam MotieeShab16Safar1404[01].mp3
زمان:
حجم:
9.85M
▪️روضه بر اساس مضامینی از زیارت نامه سید الشهداء
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
🏴 شب ۱۶ #صفر۱۴۰۴
Haj Meysam MotieeShab17Safar1404[01].mp3
زمان:
حجم:
10.7M
▪️روضه بر اساس مضامینی از مناجات امیرالمؤمنین (ع)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
🏴 شب ۱۷ #صفر۱۴۰۴
Haj Meysam MotieeShab07Safar1404[02].mp3
زمان:
حجم:
11.64M
▪️گفتگوی امام مجتبی (ع) با برادر در لحظات آخر عمر شریفشان (مقتل)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
🏴 #شهادت_امام_حسن مجتبی (علیهالسلام)
Haj Meysam MotieeShab07Safar1404[03].mp3
زمان:
حجم:
23.59M
▪️خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟ (#زمزمه #کوچه_بنی_هاشم )
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
🏴 شب #هفتم_صفر ۱۴۰۴
این لحظهها سخته ولی
خوبه؛ کنار من نشستی
سر روی پات، میذارم و
دلخوش به اینم که تو هستی
هرچقدر تیر از کمون، روونه هم شه ، سوی تابوت من
حک کنید با خط خوش، اسم علی رو، روی تابوت من
اگرچه، همین گناه ماست بگید به همه
که بابام، علیِ مرتضاست بگید به همه
غم من، عزای کوچههاست بگید به همه
خدایا
حسین جان، سپردمت تو رو به دست خدا
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
یادت میاد، اون روزی که
با گریه برگشتم به خونه
گفتم بهت، چیزی میگم
اما پدر هرگز ندونه
یه نفر توو کوچهها، مانع راهِ، من و مادر شد و...
من نمیدونم چیشد، مادر رو خاکِ کوچه پرپر شد و...
بابا رو، نمیدونم چرا صدا نمیزد
چی میشد، مرد غریبه بیهوا نمیزد
چی میشد، به صورت مادر ما نمیزد
خدایا
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
حالا ببین، با روی زرد
این گوشه افتادم برادر
میسوزم و یادم میاد
بیتابی مادر توو بستر
یادته چقدر شبا، از درد پهلو بیقراری میکرد
واسهی دل خوشیِ، علی با اون حال، خونهداری میکرد
هنوزم، صداش میاد؛ بهم میگفت: حسنم
مبادا علی بفهمه که کبوده تنم
میگفتم کبودیِ صورتتو چه کنم
عزیزم
خدایا، خاطرهی مادرمو چه کنم؟
شاعر: رضا یزدانی
نغمه پرداز: حجت الاسلام محمدرضا رضایی