روضه (دوباره بیمقدّمه) - حاج محمود کریمی.mp3
8.51M
📃 دوباره بیمقدمه؛ سلام عزیز فاطمه
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم_۱۴۰۱
🏷 #حضرت_مهدی (عج)
دوباره بیمقدّمه
سلام! عزیز فاطمه
هرچی بگم دلتنگتم، بازم کمه
سلام عزیز بیکسم
دلتنگی مقدّسم
دوست دارم به این کتیبهها قسم
حسین حاضرم، سلام!
از خدا دیگه چی بخوام
ممنون اجازه دادی که بازم بیام
با اذن تو شروع میشه
روضه با نام فاطمه
این اوّلین روضهی این محرّمه
دنبال حیدر میدوید
از سینهاش، خون میچکید
شکر خدا، این صحنه را زینب ندید
اینجا یه سینه، غرق آه
یه سینه هم توو قتلگاه
به زیر تیر و تیغ و نیزهی سپاه
#امام_زمان
روضه (شیرینترین عصارهی غم را بیاورید) - حاج محمود کریمی.mp3
7.48M
📃 شیرین ترین عصاره غم را بیاورید
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
🏷 #امام_حسین (علیهالسلام)
شیرینترین عصارهی غم را بیاورید
اذن از ازل گرفته، عدم را بیاورید
«باز این چه رستخیر عظیم است» باز هم
آمد ندا: کتیبهی غم را بیاورید
هنگامهی سرودن ترکیببند شد
ای شاعران! دوات و قلم را بیاورید
آدم میان سجده، بحقّالحسین گفت
با اشک چشم، ذکر قسم را بیاورید
با جملهی «دخیلک یا شاه علقمه»
ای لوتیان شهر، علم را بیاورید
بر پرچم عزا، دو سه بوسه به قصد شکر
حال به سمت روضه، قدم را بیاورید
«هیهات من الذّله» بگویید و باز هم
دخل تمام ظلم و ستم را بیاورید
چایی که دم کشید به دستان فاطمه
مثل قدیم، ذکر دودم را بیاورید
با احترام و عرض ادب؛ با وقار خاص
نام مخدّرات حرم را بیاورید
سینهزنان رسیده بگویید: «یاحسین»
نوکر شدیم، لطف و کرم را بیاورید
.
روضه (مرا ببخش! ولی شرح غم، شنیدنی است) - حاج محمود کریمی.mp3
11.94M
📃 مرا ببخش ولی شرح غم...
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
🏷 #امام_حسین (علیهالسلام)
مرا ببخش! ولی شرح غم، شنیدنی است
مرا ببخش! ولی مقتلم، شنیدنی است
کشانکشان نوک قلابها، تنم بردند
چه زود کوچهی قصّابها، تنم بردند
حرامزادهای از پا کشید، بندم کرد
به زور با سر قنّارهای بلندم کرد
سلام از جگری که جراحتاش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
چه غم که دشنهی قلّاب میخورد بدنم
تمام روز فقط تاب میخورد بدنم
به زیر آتش این آفتاب میسوزم
برای دربهدری رباب میسوزم
تو هم شبیه من از حال میروی آقا
میان تنگی گودال میروی آقا
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیّت تو، نیزه بر دهانم زد
روضه (همراه خود نیاور ای شاه، زیورآلات) - حاج محمود کریمی.mp3
16.32M
📌عـــزاداری شــب اوّل محرّم ۱۴۴۴
📃 همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_اول_محرم ۱۴۰۱
🏷 #حضرت_مسلم (علیهالسلام)
همراه خود نیاور ای شاه، زیورآلات
اینها به خانواده دادند قول سوغات
کوفه میا حسین جان! کوفه وفا ندارد
کوفی بیمروّت، شرم و حیا ندارد
هجدههزار نامه، هجدههزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه با مسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا؛ وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم: عزیز زهرا، قربان قدّ و بالات
شعر: #گروه_یامظلوم✍
#مسلمیه
.
17 اردیبهشت -صبحانه.mp3
17.97M
🎧صوت کامل برنامه #صبحانه_ایرانی
📺 #شبکه_دو
🎞 #جلسه_پنجم
📅 #هفدهم_اردیبهشت
📋با موضوع «#صفین»
موضوع بحث:
📄 راه تشخیص نفاق
#طباخیان
4_5785337659429750016.mp3
5.9M
#با_حمزه_علیه_السلام
#سخنرانی_کوتاه
#15شوال
◼️ مقام رفیع حضرت حمزه علیهالسلام
🔘 حجتالاسلام #شیخ_حسن_علم_الهدی
.
#حجت_الاسلام_رفیعی
✍ #حضرت_حمزه علیهالسلام، شخصیت مورد افتخار ائمه است. شخصی خدمت پیامبر گرامی اسلام آمد و گفت یا رسولالله! خدا به من فرزندی داده، اسمش را چه بگذارم؟
🔶 پیامبر فرمودند حمزه که محبوبترین اسم نزد من است. پیامبر گاهی میفرمود بهترین برادرانم علی علیهالسلام و بهترین عموهای من حمزه است.
🔹گاهی هم ایشان میفرمود روز قیامت همه پیاده میآیند، اما چند نفر سواره وارد محشر میشوند. یکی خود من هستم، یکی علی علیهالسلام است، یکی حضرت زهرا سلاماللهعلیها و دیگری حمزه است.
🔸 در لسان ائمه و روایات همواره شخصیت حمزه علیهالسلام مورد افتخار و احتجاج بوده است؛ مثلاً، امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از سقیفه فرمودند امروز حمزه و جعفر نیستند و من تنها شدم. در واقع، منظورشان این است که اگر این دو نفر بودند شاید سقیفه اتفاق نمیافتاد.
.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی.mp3
14.36M
◼️ عزاداری #شهادت_حضرت_حمزه سیدالشهدا علیه السلام - 1444
🔻سخنران: حجت الاسلام و المسلمین #دکتر_رفیعی
📅شنبه14 شوال 1444
16/ اردیبهشت/1402
🕌 مسجد اعظم قم
.
#روضه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها _ حاج #حسن_خلج
◼️◼️◼️◼️
ای مادر،چهار آفتاب ادرکنی ....
*یا ام البنین*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ....
*ما رو دریاب بی بی*
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ....
ما دست به دامان توییم ای بانو...
*درد دارا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،دلتنگا،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،گداها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،بی پناها،گوشه کنار صدای نالشون بلند شد،پناهنده ها گوشه کنار اومدن دامن بی بی رو گرفتن، حق داری خوب جایی اومدی، هر سال میومد در خونه ی قمر بنی هاشم،خرج سالشو از عباس می گرفت،میرفت...." اون سالم مثل هر سال،طبق عادت همیشه ، در خونه ی عباس و کوبید،کنیزک اومد درو باز کرد،چی میخوای؟عرض کرد: برو به مولا و آقات بگو گدای هر ساله اومده..." میگه آقا خرج سالمو بده برم... مرد سائل دید کنیز بغضش ترکید،شروع کرد گریه کردن،گفت خانم من جسارتی نکردم شما ناراحت شدید؟! من گدای عباسم ، اومدم خرج سالمو از آقام بگیرم و برم.... کنیزک با همون حالت اشک و ناله و بغض گفت ای مرد دیگه در این خونه رو نزن! چرا؟ چی شده؟آقام از من ناراحته؟؟ آقام گفته منو رد کنی؟کنیزک جواب داد نه" آقای تو خیلی آقاتر از این حرفاس، اما آقای تو رو لب تشنه کنار علقمه .... با مشک پاره .... عمود به سرش زدن .... تیر به چشمش زدن ...." مرد سائل گفت باورم نمیشه این حرفایی که شما میزنی من آقامو هر سال می دیدم ، اون پهلوونی که من دیدم،مگه کسی حریفش میشد،عمود به سرش بزنه؟!! گفت آخه ای مرد تو خبر نداری،اول دست چپ و راستش و قطع کردن ..... "دست خالی نریا،هر کی کربلا میخواد دامن عباس و بگیره ...."
یاابوالفضل،ابوالفضل،ابوالفضل الدخیل...
اون گداها و سائلی که میومد در خونت،گدای خوبی نبود،خرج سالشو میخواست از شما، آقاجان ما خرج نسل مونو از تو میخوایم ،آقا نکنه تو نسل ما یکی باشه،حسینی نباشه... یا ابوفاضل...... تو نسل ما همه دیوانه های حسین باشن،اسم عباس میاد بیچاره بشن، یا ابوالفضل.....سائل سرشو انداخت پایین آرام آرام از خونه ی قمر بنی هاشم فاصله گرفت و دور شد اما با خودش زمزمه داره ، حالا چی کار کنم؟جواب زن و بچه ام رو چی بدم؟ زن و بچه م امیدوار بودن بیام پیش تو در خونه تو دست پر برگردم، حالا برم چی بگم؟چی جواب بدم؟ از اون طرف کنیز درو بست رفت داخل منزل خانم ام البنین پرسید کنیزک کی بود در میزد؟عرض کرد بی بی جان (می خواست بی بی رو ناراحت نکنه) کسی نبود ،رفت،فرمود وقتی سوال میکنم جواب منو بده" خانم یه سائلی بود برا گدایی اومده بود" فرمود سائل که آنقدر معطلی نداره؟چی میگفت؟تو چی گفتی؟ دیگه مجبور شد عرض کنه بی بی جان این سائل میگفت من هر سال میومدم،خرج سالمو میگرفتم از آقا قمر بنی هاشم، منم مجبور شدم بگم دیگه عباسی نیست ...." اونم رفت. یه وقت دیدم سراسیمه ام البنین چادر به سر کرد تو کوچه دوید،دنبال مرد سائل آقا.. آقا.. آقا.. بایست،برگشت دید خانم ام البنین ، چه فرمایشی دارید؟فرمود عباس مرده،مادرش که نمرده؟!! تا من هستم هر سال بیا سهمتو از من بگیر ، برادرا دست بندازیم گوشه ی چادر ام البنین رو بگیریم،مادره،مادری می کنه ،امروز گدایی کن بگو بی بی جان شما یه نگاه کن، منم یکم مثل شما امام شناس بشم، منم بفهمم حسین یعنی چی؟برا اینکه شما بودی وقتی خبر آوردن ام البنین عون و کشتن،گفتی از حسین چه خبر ، جعفر رو کشتن،از حسین چه خبر، عباس رو کشتن،گفت میگم از حسین چه خبر؟؟؟*
ای مادر چهار آفتاب ادرکنی ...
زهرای سرای بوتراب ادرکنی ...
ما دست به دامان توییم ای بانو
یا فاطمه ی بنی کلاب ادرکنی ...
*روزها میومد کنار قبرستان بقیع، چهار تا صورت قبر می کشید زیر لب زمزمه ای داشت،خیلی معطلتون نکنم، دلاتون آماده س، ان شاالله بریم بقیع کنار قبر ام البنین اونجا برات بگم با ریشه کن شدن وهابیت .... زمزمه میکرد، چی کار کردی پسرم؟!!*
باور نمی کنم که زمین خورده ای پسر 2
تشنه کنار مشک تهی مرده ای پسر...
*پسرم ، پسرم....
عباس و خلف وعده ،نه باور نمیکنم، مگه میشه پسرم قول آب بده، بره و دیگه بر نگرده ......*
حسین .....
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_ام_البنین_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#حضرت_ام_البنین
#کنیز
.