1. معراجیان.mp3
زمان:
حجم:
6.11M
#آواز_بیات_اصفهان
#شهدا
( دهه ی هفتاداجرا شده است )
#استاد #حاج_اکبر_کریمی🎤
مِعراجيان از شطِ خون معراج کردند
با داغِ خود ، صبر مرا تاراج کردند
دریا دلان از شطِ خون بی سر گذشتند
نالان مرا بگذاشتند و درگذشتند ..
من گرچه با دریا دلان همراه بودم
در اندرونِ خویشتن در چاه بودم
یاران من رفتند و من در خواب ماندم
در خوابِ سنگین با دلی بی تاب ماندم
#اوج
یاران من در کار خود هشیار بودند
هرچند ، مست از باده ي ايثار بودند
( ياران من رفتند و من مهجور ماندم
من با جهاني آرزو در گور ماندم ) 2
امشب بیا ای عشق حالی در من افکن
من جنگلِ خشکم شرابی در من افکن
#فرود
امشب بیا ای عشق حالی در من افکن
من جنگلِ خشکم شرابی در من افکن
شاعر :
#قادر_طهماسبی ( فرید )✍
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صداسازی
#اوج
کتاب #ستایشگران_نور
آیا خواندن در پرده های بالای صدا ذاتی است یا اکتسابی ❓
#دکتر_محمد_فراهانی
#آموزش_مداحی_رایگان
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
اطلاعیه📣
اعضای محترم کانال
که تمایل دارند #کتاب_ستایشگران_نور رو تهیه کنند
در پیامرسان ایتا به این شماره پیام ارسال کنند
09127797249
آقای سید عباس موسی کاظمی
.
#روضه_حضرت_زهرا #فاطمیه
#دستگاه_ماهور
#استاد_حاج_اسماعیلی 🎤
✏️ #درامد
فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست
✏️ #گشایش
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
وجود نازنین پیغمبر ص فرمود: فاطمه جان، هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق میکند
امشب این صلوات را با هم زمزمه کنیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
✏️ #داد
هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند
مور این وادی سلیمان را ضیافت میکند
دست پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یک بار سائل کمکم عادت میکند
فرشیان نه عرشیان هم رو به او میایستند
در میان خانهاش وقتی عبادت میکند
✏️ #خاوران
هرچه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است
آینه از شان همتایش روایت میکند
روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است
مرتضی میایستد زهرا قیامت میکند
✏️ #اوج
رشتهای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشتهای از چادرش آری قیامت میکند
آره والله همینطوره__ رشتهای از چادرش آری شفاعت میکند__ اما کدوم چادر؟... همون چادری که ابن شهرآشوب و قطب راوندی نقل میکنند :
یه روزی امیر المؤمنین محتاج به قرض شد... یه چادر پشمی از حضرت زهرا رو به یه مرد یهودی به امانت داد.. یه مقدار جو قرض گرفت
یهودیه چادر و برد تو خونهاش.. داخل حجره گذاشت.. نیمههای شب زن یهودیه دید تمام حجره نورانی شده.. شوهرش رو صدا زد.. هر دوتایی سراسیمه اومدن تو حجره... دیدند تمام این انوار مقدس از چادر حضرت فاطمه داره ساطع میشه.. همون شب خبر پیچید.. همه فامیل و همسایهها شون خبردار شدند.. تو روایت اومده هشتاد نفر یهودی اونشب مسلمان شدند
چادرت وقتی یهودی را مسلمان میکند
یک نگاهت عالمی را مثل سلمان میکند
اما بمیرم یه روزی اومد.. همین چادری که یهودی مسلمان کرد.. حسنین دیدند زیر دستوپا افتاده
یا زهرا
اینجا یه خانم بود وقتی از خواب بیدار شد دید نوری به آسمان ساطع شد و به برکت این نور مسلمان شد.. اما من یه خانم رو میشناسم.. نیمهشب از خواب بیدار شد.. دید از تنور خانه نوری به آسمان ساطع میشه... زن خولی میگه وقتی اومدم کنار تنور.. دیدم هودجی از آسمان به زمین داره نازل میشه.. یه بانوی قد خمیده ای روی هودج ایستاده.. یه حوریه ای صدا میزد راه بدید_ راه بدید.. فاطمهٔ زهرا برا دیدن سر فرزندش حسین میآید.. وقتی کنار تنور رسید دست برد میان تنور.. سر نورانی را بیرون آورد.. سر رو بغل گرفت و با گریه صدا زد
ولدی ولدی یا حسین.. أیها الشهید أیها مظلوم... قتلوا که وما عرفوک.. و من شرب الماء منعوک
... کشتنت ولی آبت ندادند..
حسین....
✏️ #ماهور_عربی
شب است و مادری پهلو شکسته
کنار مطبخ خولی نشسته
بریز ای دیده خون دل ز دیده
که رنگ از صورت زهرا پریده
بگوید از غمت در شور و شینم
حسینم وا حسینم وا حسینم
مولف فیش:حجت الاسلام سمیعی✍
#کرامات
.👇
﷽
#مناجات_با_امام_زمان
#شهادت_حضرت_زهرا
(سلام الله علیها )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻#ماهور #خاوران
بیا یابن الحسن دل بی قراریم
پر از بغضیم و هر دم ناله داریم
امام زمان
به یاد مادر پهلو شکسته
روی زانوی غم سر می گذاریم
آقاجان، صاحب عزا شمایید شما باید برای ما روضه بخوانید
بیا یابن الحسن فصل عزا شد
عزای حضرت خیرالنسا شد
بیا با ما بگو با اشک و ناله
چه غوغایی میان کوچه ها شد
من از امام زمان معذرت می خوام آقای من ، ما هر موقع میایم تو روضه ها، مخصوصا روضه های فاطمیه، دلمون پر می زنه برا مدینه، همون مدینه ای که مادر شما فاطمه ی زهرا یه روزی اونجا غریب بود اونجا نفس می کشید اونجا گریه می کرد
یابن الحسن
🔻#ماهور #اوج
دلم می خواد یه شب مدینه باشم
زائر اون شکسته سینه باشم
دلم می خواد پشت بقیع بشینم
قبر غریب مادر و ببینم
اوناییکه مدینه رفتن، میگن آنقدر قبرستان بقیع مظلومه، حتی اجازه نداری اونجا گریه کنی ، آقاجان یابن الحسن، برا چی میخام مدینه رو ببینم؟
دلم می خواد تو کوچه ها بمیرم
انتقام مادرمو بگیرم
من از سیدا عذر می خوام
تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد
همونجا که یاس علی چو پژمرد
آه ، حالا میخای گریه کنی روضه بشنو
میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود
از اون کوچه تا به خونه عصاش بود
میگن تو کوچه چادرش خاکی شد
رو صورتش یه لاله حکاکی شد
فقط اشاره میکنم سادات منو ببخشید
میگن بی بی فاطمه ی زهرا یه طوری چادر سر می کرد یه طوری راه می رفت مثل همه ی زنها، کسی نمیدونست این فاطمه ی زهرا یا خانم دیگه ایه، وقتی چادر سر می کرد اصلا شناخته نمی شد
اما ، اون روزی که از مسجد قباله ی فدک و به دست گرفت داشت میومد خونه ، فاطمه ی زهرا یه نشونه ای داشت نامرد تا از دور دید شناخت، فهمید این خانوم کیه، (بگم چی بود نشانه؟) نگاه کرد دید یه آقازاده ی پنج شیش ساله ، دستش تو دست این خانومه، تا نگاه کرد امام حسن و شناخت، فهمید این مادر ساداته، فهمید این دختر پیغمبره، فهمید این همسر امیرالمومنینه، اومد جلوی مادرو گرفت
🔻#آواز_دشتی
تا صدا زد فاطمه، قباله رو به من بده، بی بی فرمود نمیدم ، آنچنان بی هوا دستشو بالا برد، امام مجتبی نگاه کرد دید یه ضربه از دست یه ضربه از دیوار ، مادر سادات رو زمین افتاد
آی... هر جا نشستی ناله بزن یا زهرا....
سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
✍#مهدی_شریفی
━━━━━━───────
#روضه_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
(سلام الله علیها )
#دستگاه_ماهور و #آواز_دشتی
#استادحاج_اسماعیلی 🎤
👇
﷽
#متن_روضه
#دعای_توسل #آواز_بیات_ترک #دستگاه_ماهور
#روضه_حضرت_زهرا (سلام الله علیها )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻#بیات_ترک درآمد
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُک
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن.....
تا ان شاء الله دل و جان مون آماده بشه برا دعای توسل، چند مرتبه امام زمانمون را صدا بزنیم
🔻 #دستگاه_ماهور #گشایش
یابن الحسن4
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا
يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ
🔻 #ماهور #داد
یا اَبَا الْحَسَنِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يا عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا
يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ
يا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ
هر موقع پیغمبر میومد تو مسجد می خواست نماز بخونه مقابل در خونه ی علی و فاطمه می ایستاد با صدایی که همه ی مردم بشنوند می فرمود السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
یعنی آی مردم مدینه ، بدونید اهل بیت من ، اهل این خونه ند، (ببینید من چجور احترام می کنم)
🔻 #خاوران
از من یاد بگیرید مبادا بعد من به اهل این خانه جسارت کنید
اما کاری کردند با اهل این خونه، کاری کردن با این خونواده، نزدیک به سه ماه فاطمه خانه نشین شد طوری شده بود این روزای آخر، زبانحال امیرالمومنین رو میخام بخونم صدا می زد
🔻 #اوج
ای صفا بخش دل حیدر
فاطمه جان
ای صفا بخش دل حیدر کرار بخند
هستی خانه ی من همسر غمخوار بخند
تو رو خدا این یکی دو بیت جمله و این چندبیت روضه، حقشو ادا کنید
دلخوشی همه ای ناله ی خود را کم کن
نمیدونم تا حالا داشتید دیدید کسی رو که پهلوهاش درد بکنه دنده هاش شکسته باشه، هی میخاد از این پهلو به اون پهلو بشه صدای ناله ش بلند میشه
دلخوشی همه ای ناله ی خود را کم کن
جان من جان حسن فاطمه یکبار بخند
درد پهلو و کمر کرده زمینگیر تو را
من که دانم چه کشی لیک به اجبار بخند
اگه شده برا دل حسنت بخند
برا دل زینبت بخند
همین یه بیت و عرضم تمام
گذر کوچه چقدر پیر نموده ست تورا
تو کوچه مگه چی به سرت اومد زهرای من
کدام نامردی جرات کرد رو تو دست بلند کنه
ای ستمدیده ی دستان ستمکار بخند
🔻 #خاوران
يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ
آقا رسول الله میومد در خانه ی علی و فاطمه با احترام می گفت:
السلام علیکم اهل بیت النبوه
اما بعد شهادت پیغمبر دیگه کسی با احترام در این خونه رو نزد الا یه جا، اومدن دق الباب کردن ، آقا امیرالمومنین اومد درو باز کرد دید یه عده از همسایه هان
صدا زدن یاعلی، به فاطمه بگو یا شب گریه کنه یا روز
🔻 #اوج
صدا زد باشه، من از خونه میرم ،میرم تو قبرستان بقیع گریه میکنم ، میرم کنار مزار عموم اونجا گریه می کنم
يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا
🔻 #گشایش
يا وَجيهتاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْی لَنا عِنْدَاللّهِ
━━━━━━───────
#روضه_شهادت_حضرت_زهرا
(سلام الله علیها )
#دعای_توسل
#حاج_اسماعیلی 🎤
👇
.
#روضه_امام_صادق( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی🎤
#دستگاه_ماهور
#گوشه_گشایش
الَسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصَّادِقِينَ الصَّالِحِين{ قسمتی از زیارتنامه } ...
سلام من به مدینه
به غُربتِ صادق
سلام من به بقیع و
به تُربت صادق ...
( کیا دلشون مدینه می خواد ؟ امشب بیاید با پای دل بِریم مدینه ... کنار قبرستان بی شمع و چراغ بقیع )
#گوشه_داد
سلام من به بقیع و
کبوترانِ بقیع
« سلام من »
به مَزار مُعطر صادق
( خدا می دونه الان هیچ کسی توو مدینه مِشکی به تن نکرده ! بچه های حضرت زهرا ، غُربت را از مادر با ارث بُردن ! )
#گوشه_خاوران
شعله ها پشت درِ
خانه ی حق بر پا شد
زنده یکبار دگر
داغِ غم « زهرا » شد
گویی آتش زدن خانه
در اینجا رسم است !
خانه هایی که در آن
نامِ « علی » اِحیا شد ...
( خدا میدونه ، تک تک این ابیات ، دنیایی روضه داره ... )
دست بسته دلِ شب
هستیِ ما را بُردند
پسر فاطمه را
بار دگر آزردند ...
خانه ی فاطمه را
بار دگر سوزاندند !
« بی عمامه ! »
پسر شیر خدا را بُردند
( من از بچه های حضرت زهرا ، عذر میخوام )
#اوج
موسپید است
دگر از تب و تاب افتاده
روی دستش چو « علی »
ردّ طناب افتاده !
#گوشه_خاوران
دیده گریان شده
یکبار دگر، مطمئنم
یاد آتش زدنِ
خیمه ی شاه افتاده ...
#شاعر_ناصر_شهریاری ✍
موقعی که خونه ی امام صادق را به آتش کشیدند ... خب این زنها و بچه ها وحشت زده از این حجره به اون حجره فرار می کردند .. یه وقت دیدند امام صادق آمد وسطِ آتش ایستاد ...
#اوج
صدا زد : « أَنَا اِبْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اَللَّه » ... { کافي ج 1، ص 473 } ... من پسر ابراهیمم ، همان ابراهیمی که وقتی میانِ کوهی از آتش افتاد ، آتش بر او سرد شد ... با این کیفیت ، امام صادق را با دستای بسته بُردند ...
#گوشه_خاوران
اما روضه ی من اینجاست ، فردای اون روز یه عدّه از شیعیان اومدند به دیدن امام صادق ، دیدند آقا داره گریه می کنه... گفتند آقاجان ، این اولین باری نیست که اینجور به شما جسارت میشه ، چرا اینجور غُصه می خورید ؟ چرا اینجور گریه می کنید ؟ ... فرمود برا خودم گریه نمی کنم ...
#اوج
دیروز موقعی که خونه را به آتش کشیدند ، وقتی دیدم این زنها و بچه ها ، چطور از این حجره به اون حجره فرار می کنند ، تازه من خودم بودم ... یاد مصائب جدّ غریبم حسین افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها را به آتش کشیدند ، این زن و بچه ، هی از این خیمه به اون خیمه فرار می کردند ... هر جا نشستی ناله بزن یا حسین ...{ منبع روضه : مجمع مصائب اهل البیت، الخطیب الهندوبی ، ج 1، ص 24 ... و کتاب مأساة الحسين ، ص 117 }
#روضه_ماهور
#شهادت_امام_صادق
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
.👇
5. چهار گوشه.mp3
زمان:
حجم:
2.19M
.
#مدح_حضرت_عباس( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی 🎤
#دستگاه_ماهور
#درآمد
ای بسته به دستِ تو دلِ
پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفته ای از
شرح و بیانها ...
#گوشه_گشایش
میرفت فرات
از « عطشِ عشق » بمیرد
بخشید نگاه تو
به خونش جریانها ...
#گوشه_خاوران
مَستِ تو فقط
خیمه یِ بی آب نبوده ست
ازدستِ تو ، مَستند همه
مرثیه خوانها ...
#اوج
مَشکِ تو که افتاد
دلِ فاطمه لرزید
خاکِ همه عالَم به سرِ
تیر و کمانها ...
#شعرخوانی_در_ماهور
.