eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ . |⇦•آمدم باز درِ میکده ات .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه و _ حاج ●━━━━━━─────── أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ .. (سوره الأنبياء/ ۸۳) يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ (سوره يوسف/ ۸۸) آمدم باز درِ میکده ات گریه کنان تشنه ام تشنۀ دیدار، سبویی برسان این طرف آن طرفم جانِ رقیه مکشان بنده ات را به سر سفره زهرا بنشان خواهشاً اشک دو چشمانِ مرا جاری کن کار از کار گذشته تو فقط کاری کن سینه ام وادی طور است پُر از نورِ جلی ست تازه فهمیده ام این گریه چه خیر العملی ست دامن رحمت تو هم ابدی هم ازلیست بندۀ سینه زنت دست به دامان علیست به سرم سایۀ ایوان و امان نجف است دل من تنگ علی تنگ اذان نجف است من بهم ریخته ام کاش که درهم بخری گذری هم که بیایم تو ز من میگذری در شب اول قبرم ز تو دارم اثری آمدم تا که مرا پیش حسینت ببری من خجالت زدۀ تو شدم آبم نکنی جلویِ چشم علمدار خرابم نکنی آمدم تا که فقط دل بسپارم به حسین بگذارید بیفتد سر و کارم به حسین باز افتاده همه کوله و بارم به حسین تک و تنها کس و کاری ندارم به حسین شب جمعه است دلم دور و بر کرببلاست حسرت پیر غلامت، سفر کرببلاست آن لبِ تشنه که می خواند دعا ریخت به هم ته گودال، سری با نوک پا ریخت به هم مادری گفت حسین و همه جا ریخت به هم خیمه ها ریخت به هم، کرببلا ریخت به هم کهنۀ پیرهنی داشت و صیاد کشید سر ناموسِ حسین بن علی داد کشید .. شاعر: تا اومد بدن حمزۀ سیدالشهدا رو دید عبا رو درآورد رو بدنِ حمزه انداخت .. اینجای روضه، روضه خوان متحیره بره کربلا یا مدینه .. آخه این صحنه یه جای دیگه ام تکرار شد .. تا دید فاطمه رو زمین افتاده .. خونه پر از اراذل و اوباشِ .. عبا رو ، رو فاطمه انداخت .. شام رحلت محدث بزرگ حضرت عبدالعظیمِ .. ان شالله به جایی برسیم آقا و مولامون بهمون بگه «أنتَ وَلِيُّنا حَقّاً ..» امام هادی فرمود در مقام حضرت عبدالعظیم که تو دوستِ حقیقی ما هستی .. ان شالله ما هم به اونجا برسیم .. نگاه کرد دید خواهرش داره میاد .. بدن، بدنِ یه علمدارِ رشیدِ هنوز دست و پاهای مُثله شده بیرون مونده .. فرمود خار و خاشاک بیارید بدن رو بپوشانید آخه خواهرش طاقت نداره نمی تونه تحمل کنه .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. اذون گفتن اما، هنوز زیرِ پایی .. سه ساعت تمومه که تویِ قتلگاهی هنوز توی گودال، شلوغه عزیزم خودت بهم بگو اینا دروغ عزیزم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
|⇦•سرِ شب پای غمت... علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس حاج اسلام میرزایی ●━━━━━━─────── سرشب پای غمت باز به قلبم‌ وا شد اشک‌ من‌ جوش شد و صورت من دریا شد بسته بودن به رویم همه درها را یا حسین گفتم و درهای بهشتی وا شد حاصل نان حلال پدرم بود که من سِمَتم‌ نوکری گل پسر زهرا شد مادرم‌ زیر عَلم داد به من شیرِ وِلا بچه بودم که دلم‌ خیمه ی عاشورا شد نوکری کردم‌ و هر روز به من فهماندی هرکه شد نوکرتان در دو جهان آقا شد به حسین بن علی پشت و پناهم‌ گرم‌ است ای خدا شکر، عجب پشت و پناهی دارم ای جگر گوشه ی زهرا وعلی در غم‌ تو عرش لرزید و زمین‌ پیکرش ازهم‌ واشد بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد آن زمانی که زِ مرکب به زمین افتادی نغمه ی جن‌ و ملک وای حسینم وا شد مادرت دید تو را گفت: بمیرم‌ مادر این همه نیزه چه سان برتن پاکت جا شد نیزه داری به سرِ نیزه دهانت را بست نیزه ی دیگری آمد دهنت بد وا شد من بمیرم‌چه غریبانه بریدن سرت تا بریدن سرت دور و بَرَت بَلوا شد *بدن حمزه رو‌ تکه تکه کرده بودن، اون‌ هندِ ملعونه جگر رو‌ درآورده بود.خبر دادن به رسول اللّه، آقا! صفیه خواهر حمزه داره میاد. پیغمبر سریع عباش رو‌ درآورد، رو بدن حمزه انداخت. فرمود:خواهر طاقت نمیاره بدن ارباً اربا ببینه. صفیه اومد، حضرت زهرا کمکش می کرد ،پیغمبر مراقب بود. اما کربلا زینب سلام الله دید تازیانه به دست اومدن...* «هرچه او‌بیشتر نفس می زد، بیشتر میزدند زینب را یک‌نفر مانده بود درگودال صد نفر می زدن زینب را» *پیغمبرعبا رو روی بدن‌ کشید صفیه خواهر حمزه این بدن تکه تکه شده رو‌نبینه... یه جا هم یه آقایی هرچی نگاه کرد دید بدن‌ علی اکبرجمع وجور نمیشه اونجا بود صدا زد: جوانان بنی هاشم بیاید، این بدن رو من یه نفره نمیتونم ببرم.. * ای ارباً اربای حرم اکبر الهی قربونت برم ای اکبر اونقده دست و پا نزن ای بابا پیش دو چشای سرم ای اکبر منو این جسم پاره پاره چقده پیکرت غم داره جای سالم نمونده واست به حرم بردنت دشواره می بینی بابات چه حالی داره چه حس خوبیه تو کربلا بودن *علی!بابات که پیره، پاشو‌ ببین عمه زینبت اومده، پاشو ببین عمه ات اومده بین نامحرما، به خاطر زینب پاشو...* اذان‌ گوی‌ دل‌ِ بابا، اذانی‌ میهمانم‌ کن‌ اگر چه‌ از گلوی‌ تو صدائی‌ در نمی‌آید تمام سعی خود را میکنم اما! نمی‌دانم‌ چرا این‌ تیرها از پیکر تو در نمی‌آید *بابا! زخمت یکی دوتا که نیست شدی شبیه مادرم، پهلوت رو دریدن پسرم... الهی بمیرم برات آقا! بالا سر همه اومدی. راوی میگه دیدم هی نگاش میچرخه سمت چپ و راست‌، کسی نیست خود حسین رو یاری کنه... آروم صورت رو روی زمین‌ گذاشت، گفتم‌ داره این امّت رو‌ نفرین میکنه..اومدم نزدیک‌ دیدم میگه "الهی رِضاً بِرضائِک" خدا حسین راضی به رضای تو..‌ کاش به همین بسنده میکردن‌ و رها می کردن حسین رو .."وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ"یه وقت دید سینه اش سنگین شد ....* هجوم آوردن جلو‌ چشم‌ِ مادرش هجوم آوردن برا بردن سرش شلوغه‌ گودال همه هلهله کنان شمر وخولی وسِنان دست وپر دارن‌ میان *یکی داره لباساش رو‌ میبره هرچی خواستید بردارید بُردید دیگه رهاش کنید...اما مگه رها میکنن* پنجه گذاشته لابه لای موت خنجرش و گذاشته رو‌ گلوت بمیره خواهرت که این طوری با نوک‌ نیزه کرده زیر و روت به سمت گودال از خیمه دویدم‌من شمر جلوتر بود دیر رسیدم‌من سر تو‌ دعوا بود ناله کشیدم‌ من سر تو رو بردن دیر رسیدم من ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ای اهل نظر... علیه السلام و حسنی علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۳ به نفس حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── ای اهلِ نظر! کعبه‌ی اهلِ نظر اینجاست زیرا حرمِ زاده‌ی خَیرُالبشر اینجاست خورشیدِ ولایت، گُهرِ بحرِ هدایت طوبایِ بهشتِ علوی را ثمر اینجاست آیید به شهرِ ری و خوانید خدا را زیرا که به حاجاتِ همه خلق، در اینجاست اینجا حرمِ عبدالعظیم است و عظیم است بحرِ عظمت را به حقیقت، گُهر اینجاست این تربتِ فرزند کریم دو جهان است اربابِ کرم را به سر خاکِ سر اینجاست با چشمِ دل خویش در این بقعه ببینید کَافواج مَلَک تا به فلک، جلوه‌گر اینجاست آید به مشامِ همه بویِ حَسن از خاک هان پا به ادب نِه که حَسن را پسر اینجاست زَوّارِ حریمش همه زُوّارِ حسین اند بر اهلِ وِلا کرب و بلایِ دگر اینجاست اینجا حرمِ عبدالعظیم است، عظیم است این قبرِ کریم بنِ کریم بنِ کریم است حتی نوادگانِ تو صاحب حرم شدند کی می شود برای تو کاری کنم حسن «آقاجانم ... آقاجانم ... آقاجانم ...» بویِ خون آید از دلِ صحرا خاکِ عالم به‌سر، چه رُخ داده؟ بینِ لشکر بِپا شده غوغا حمزه دیگر زِ پای افتاده *خبرِ شهادت رو اینجور پیچوندن اول گفتن خودِ پیغمبر به‌ شهادت رسیده. خبر رسید مادرِسادات ام‌ّابیها سریع از جا بلند شد با یه عده از زنانِ قریش، عمه ها، خانم صفیه همه راه افتادن اومدن. میونه‌ی راه گفتن نگران نباش بی‌بی، پیغمبر زنده‌ است. یه صحنه رو بگم.. انشاءالله قسمت بشه برید اُحد، نمیدونم مشرف شدید یا نه؟ اون شکاف ِاُحدی که پیغمبر سه روز اونجا بودن، هنوز اون بوی عطری که میفرماین اونجا حس میشه...میگن سه روز امیرالمؤمنین از پیغمبر مراقبت میکرد، تا مادرِسادات رسید، گفت شنیدم علی تنهایی از بابام مراقبت کرده.تاریخ نوشته فقط تو این جنگ نود زخم به بدنِ علی نشست...«من زود میگم رد میشم، سادات منو ببخشن» میگن مادرِسادات یکی یکی زخمایِ علی رو میبَست، میگفت: انشاءالله یه روز برات جبران کنم علی جان.. رسید وسطِ کوچه، کمربندِ علی رو گرفت...* مصطفی را خبر کنید آید تا که دستانِ هنده را گیرد دیر اگر آید از تماشایِ بدنِ پاره پاره میمیرد یوسفی گیرِ گرگ افتاده وای بر حالِ پیکرِ حمزه آقا! فکرِ پوشاندنِ تنِ او باش (چرا؟) آید از راه خواهرِ حمزه سرزمینِ اُحد غبار آلود گرچه از شور و گریه‌ها غوغاست حمزه و هر بلا سرش آمد گوشه‌ای از غروبِ عاشوراست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل ویژهٔ علیه السلام و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام اجرا شده۱۴۰۳ به نفس حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── هرکسی میومد کنارِ بدنِ حضرت حمزه، نمیتونست خبر ببره برا پیغمبر، خیلی داغِ حضرت سنگین بود. لذا میگن امیرالمؤمنین اومد یه نگاه کرد دید واویلا ...آخه دیر رسیدن مولا که مراقبِ پیغمبر بود، این زنِ نانجیبه هرکاری خواست کرد، بدن رو مُثله کرد، بینیِ حضرت و گوشایِ حضرتُ ...خلاصه مولا خبر رو آورد، زیرِ بغلِ پیغمبر رو گرفت، آورد کنارِ بدنِ عمو جانش..نوشتن خیلی آقا گریه کرد کنار بدنِ عموجانشون یه مرتبه قاصدی دوید : آقا عمه‌جانتون صفیه، خواهرِ حمزه داره میاد.پیغمبر یه نگاه به مولا کرد، گفت: میدونم فاطمه هم همراهشه، برو علی جان جلوشو بگیر، نذارید این خواهر برسه، برادر رو ببینه هرکاری کردن گفتن من باید برسم، ببینم برادرمو لذا میگن پیغمبر فرمودن: عَبامو بیارید، خارایِ بیابون رو بیارید،این بدن رو پوشوند.خواهرِ شهید رسید، تا خواست روپوشو کنار بزنه، پیغمبر فرمود: دست نگه دار! اگه میشه این بدنو نگاه نکن ...بگم یا رسول الله ! اینجا بدنو پوشاندی مبادا این خواهر ببینه.. اما من بمیرم یه بدنِ دیگه هم پوشانده شد. هِی زینب نیزه شکسته‌ها رو کنار زد ... * غریبی به گودال تا دست و پا زد کسی آمد و بی هوا عمه را زد آقاجان! زمین خوردی و یک حرم رفت غارت سَرم رفت غارت، خدایا کمک معجرم رفت غارت «ای وای ... ای وای ... ای وای ...» *بگم یا حمزه‌ی سیدالشهداء! دور و بَرِ خواهرتو نامحرما نگرفتن آقاجان..پیغمبر باهاش گریه کرد، خانم بود، مولا بود، اصحاب بودن..میگن بعد از فتحِ مکه همه اومدن یکی یکی توبه میکردن، یه وقت نوبت رسید، گفتن آقا وحشی اومده، حضرت فرمودن: بگید توبه‌ اش قبوله اما بگید بره یه جایی، ما نگاهمون تو نگاهش نیفته..نمیفهمم اینو!! پیغمبره، نماد رحمت و مهربانیه..گفتن آقا چرا رَدش کردی؟ فرمود: این آخه قاتلِ عموجانم حمزه‌ست،نمیخوام چشم تو چشم بشم باهاش.. من یه جمله میگم، به قصدِ فرَج..بگم آقا اینجا وحشی رو فرمودین جلو چشمایِ شما نباشه.اما آقایِ ما هرروز میدید مُغیره یه گوشه ایستاده ... «صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله» گفت داداش! تو کَس و کار منی، شمر جلودار شده با سَرت راهنمایِ من و طفلان من است ... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇