eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
612 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
3. از کفم.mp3
5.72M
‍ ‍ . ✍ از کفم چه دلبری چه دلستانی میرود ماه من دارد چه زود از میهمانی میرود تازه من دارم به صاحبخانه عادت میکنم او چرا اینقدر با نامهربانی میرود؟ چه گرفتاری است عاشق بودن و تنها شدن چه خطایی سر زده از من که آنی میرود؟ تشنه دیدار بودم ، در به رویم وا نشد زود از دستم نگار جمکرانی میرود سفره ى اشکِ سحرها را رقیه چیده است گریه زاری میکنم چه میزبانی میرود با همین لکنت که داری توبه کن معطل نکن یار ما دنبال هر بی سر زبانی میرود لطف کن امشب حسابم را جدا کن ای خدا با کسی که تا به مقصد میرسانی میرود زود میرنجد کسی که دیرتر هم آمده اسم او را مثل خوبانت نخوانی میرود در گدایی دل به دست هر کسی آمد نده تا بفهمد یار ما با دیگرانی میرود ای که با هر زحمتی خود را رساندی بر حسین از دعای مادر او جا نمانی، میرود! سر به نیزه رفت و حالا مادرش با نیزه دار از دل گودال با قد کمانی میرود ... 🎤 ..
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍ 📃 🖊 (علیه‌السلام) تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ میایی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان فمن یمت یرنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است شهادتین مرا فاطمه تقبل کرد بیا همه کس و کارم زمان تلقین است سلام وادی من وادی السلام علی کجاست مسکن امن کسی که مسکین است رسید جان به لبم یا لبم به رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می‌کُشد سرم به دامن حیدر به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف سرم مقابل صحنت همیشه پایین است علی که آبرویِ او قاب قوس اوعدناست اگر مرا نرساند به عرش غمگین است بخواه روزی از این پادشاه بنده نواز گدای خانه ی او هرکه هست تضمین است ممات عین حیات است و نار عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوشبین است
enc_16809182647445382468819.mp3
2.34M
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ بیایی و مرگ شیرین است کفن کنید مرا رو به قبله حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ ✍ #️⃣
‍ . |⇦•آمدم باز درِ میکده ات .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه و _ حاج ●━━━━━━─────── أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ .. (سوره الأنبياء/ ۸۳) يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ (سوره يوسف/ ۸۸) آمدم باز درِ میکده ات گریه کنان تشنه ام تشنۀ دیدار، سبویی برسان این طرف آن طرفم جانِ رقیه مکشان بنده ات را به سر سفره زهرا بنشان خواهشاً اشک دو چشمانِ مرا جاری کن کار از کار گذشته تو فقط کاری کن سینه ام وادی طور است پُر از نورِ جلی ست تازه فهمیده ام این گریه چه خیر العملی ست دامن رحمت تو هم ابدی هم ازلیست بندۀ سینه زنت دست به دامان علیست به سرم سایۀ ایوان و امان نجف است دل من تنگ علی تنگ اذان نجف است من بهم ریخته ام کاش که درهم بخری گذری هم که بیایم تو ز من میگذری در شب اول قبرم ز تو دارم اثری آمدم تا که مرا پیش حسینت ببری من خجالت زدۀ تو شدم آبم نکنی جلویِ چشم علمدار خرابم نکنی آمدم تا که فقط دل بسپارم به حسین بگذارید بیفتد سر و کارم به حسین باز افتاده همه کوله و بارم به حسین تک و تنها کس و کاری ندارم به حسین شب جمعه است دلم دور و بر کرببلاست حسرت پیر غلامت، سفر کرببلاست آن لبِ تشنه که می خواند دعا ریخت به هم ته گودال، سری با نوک پا ریخت به هم مادری گفت حسین و همه جا ریخت به هم خیمه ها ریخت به هم، کرببلا ریخت به هم کهنۀ پیرهنی داشت و صیاد کشید سر ناموسِ حسین بن علی داد کشید .. شاعر: تا اومد بدن حمزۀ سیدالشهدا رو دید عبا رو درآورد رو بدنِ حمزه انداخت .. اینجای روضه، روضه خوان متحیره بره کربلا یا مدینه .. آخه این صحنه یه جای دیگه ام تکرار شد .. تا دید فاطمه رو زمین افتاده .. خونه پر از اراذل و اوباشِ .. عبا رو ، رو فاطمه انداخت .. شام رحلت محدث بزرگ حضرت عبدالعظیمِ .. ان شالله به جایی برسیم آقا و مولامون بهمون بگه «أنتَ وَلِيُّنا حَقّاً ..» امام هادی فرمود در مقام حضرت عبدالعظیم که تو دوستِ حقیقی ما هستی .. ان شالله ما هم به اونجا برسیم .. نگاه کرد دید خواهرش داره میاد .. بدن، بدنِ یه علمدارِ رشیدِ هنوز دست و پاهای مُثله شده بیرون مونده .. فرمود خار و خاشاک بیارید بدن رو بپوشانید آخه خواهرش طاقت نداره نمی تونه تحمل کنه .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. اذون گفتن اما، هنوز زیرِ پایی .. سه ساعت تمومه که تویِ قتلگاهی هنوز توی گودال، شلوغه عزیزم خودت بهم بگو اینا دروغ عزیزم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. علیه‌السلام سنگها صورت او را عوضم بوسیدند تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند داشت می‌رفت به‌میدان قدوبالایی داشت عمه‌هایش همگی دور سرش چرخیدند سرو من تشنه به میدان شهادت می‌رفت خواهرانش عوض ابر بر او باریدند پیرمردان همه گفتند رسول‌الله است جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی‌ام را به زمین پاشیدند مجلس ختم گرفتیم کنار بدنش عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند هفت بار از جگر سوخته‌ام ناله زدم مرد و نامرد همه غربت من را دیدند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ......... علیه‌السلام بهترین اوصاف اکبر، شاهزاده بودن است رزق آقازادهٔ ما، اشک جاری کردن است بهترین زاویهٔ شش گوشه در پائین پاست بهترین حال گدایی کفشداری کردن است گر میان کربلایی روضهٔ اکبر نخوان این‌شب‌جمعه چه‌وقت سوگواری‌کردن است پهلویش از بس شکسته بوی مادر می‌دهد پیش اکبر کار زهرا بیقراری کردن است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
بر دیده بارِ گریه کشیدن چه فایده! طعم وصال را نچشیدن چه فایده! پشت سر جنازه دویدن چه فایده! خود را اسیر مرگ ندیدن چه فایده! وقت عروج، بی پر و بالی من بد است این کوله های پاره و خالی من بد است کورم! عصاکِشَم شده هر کور دیگری دنیا فریب داده مرا جور دیگری سر در نیاوَرَد کسی از گور دیگری ای قبر تنگ! آمده مامور دیگری تا حکم شد که محکمه اش را بیاورید... اسم علی و فاطمه اش را بیاورید رب الکریم! درد گدا را چه می کنی؟ عبد فراری آمده، حالا چه می کنی؟ با آبروی ریختهء ما چه می کنی؟ باشد نبخش، با دل زهرا چه می کنی؟ مادر گرفته بار گناه مرا به دوش تا دیگ رحمتت بزند در خرابه جوش رحمی به اشک صورت این رو سیاه کن افتاده ام ز چشم همه، یک نگاه کن فکری برای سائل بی سرپناه کن یک شب مرا میان نجف سر به راه کن هرچند بندهء تو گنهکار آمده ما را بخر، علی سر بازار آمده دیگر علی خودت کم ما را درست کن این غصه های عالم ما را درست کن حال غریب و درهم ما را درست کن یک کربلا ببر، غم ما را درست کن بالاسر جنازه ام از کربلا بخوان از پیرهن که نیست و از بوریا بخوان بالاسر حسین، به جانش که ریختند... با چوب و سنگ روی دهانش که ریختند... با نیزه ها به صوت اذانش که ریختند... با چکمه روی قدّ کمانش که ریختند... خواهر به مادرش که رسید التماس کرد مادر رسید و شمر، پسر را خلاص کرد ✍ ......... گم کرده راهی هستم و تقصیر دارم بر گردن از جور و جفا زنجیر دارم دیر آمدم اما تو را بخشنده دیدم با روسیاهی پشت دربارت رسیدم جاری شد اشکم از گناهان گذشته از معصیت های فراوان گذشته من بنده بودم بندگی نفس کردم خود را میان درد سرها حبس کردم با نفس اماره نشستم وای بر من هی توبه کردم هی شکستم وای بر من زندانی نفسم شدم رویم سیاه است کار تمام لحظه هایم اشک و آه است پشت درت در میزنم با ناله هایم با ناله های آتشین و ربنایم عبد فراری آمده باید ببخشی با گریه زاری آمده باید ببخشی ✍ .
. بنده ای که از خدا حرمت شکست میهمان رب شد و بالا نشست گرچه بد بود و خریداری نداشت با بد و خوبش خدا کاری نداشت او خودش آمد به دنبال همه برکتش شد شامل حال همه خانه ها را غرق نور صحن کرد سفره ی مهمانی اش را پهن کرد خلق را شرمنده کرد از هر نظر بنده ی بی آبرو را بیشتر زحمت این سفره را مادر کشید هر کسی که تشنه شد کوثر چشید چه بساطی را فراهم کرده است چای ما را در نجف دم کرده است نخل جان را آبیاری می کنیم با علی شب زنده داری می کنیم با توام؛ ای چشم بارانی شده! اولین شب های مهمانی شده از گناه غفلتم آزرده ام باز هم از نفس، بازی خورده ام من که با بال شکسته می پرم درد خود را پیش سلطان می برم باز عبد خانه زادش می شوم سائل باب الجوادش می شوم روی سنگ صحن، زانو می زنم به علی موسی الرضا رو می زنم نوکر او سرفرازی می کند بسکه او مهمان نوازی می کند گرچه چشمانم به ایوان طلاست آرزوی من طواف کربلاست من فدای آنکه خوانده بارها در خراسان روضه ی کرببلا گفت گرچه زهرگین شد این تنم ... یا چنین در کوچه ها جان می کنم ... می روم در حجره بی دلواپسی دست و پایم را نمی بندد کسی بیقرارم لحظه های آخرم چون جوادم می رسد بالا سرم وای من از داغ عظمای حسین وای من از قد و بالای حسین شمر، همرنگ غروبش کرده بود بین مقتل، میخکوبش کرده بود .
. بکش خط به روی گناه گنهکار نظر کن به روی سیاه گنهکار به آه پشیمان، به آه گنهکار به شرمی که دارد نگاه گنهکار شدم بد گرفتار، اجرنا من النار بخر های و هوی مرا بار دیگر نمانده برایم خدا چاره دیگر ندارم بغیر از تو دلدار دیگر ندارم عزیزم خریدار دیگر فقط دارم اصرار، اجرنا من النار گرفتار نفسم، گرفتار آتش فتاده به جانم سر و کار آتش به شانه کشیدم، فقط بار آتش به خود تکیه کردم، به دیوار آتش شده وقت اقرار، اجرنا من النار مرا عفو کن که شب اعتماد است زیادی فقیرم، گناهم زیاد است اگر کار و بارم حسابی کساد است حساب و کتابم به پای جواد است کریم است بسیار، اجرنا من النار برای همه لطف و جودی، مرا هم برای همه خیر و سودی، مرا هم از اول تو بخشیده بودی مرا هم ببر تا نجف پس به زودی مرا هم منم عبد فرّار، اجرنا من النار غریبم ولی آشنای حسینم غبارم ولی زیر پای حسینم بدم، نوکر بی وفای حسینم اسیر غم کربلای حسینم بده وقت دیدار، اجرنا من النار شنیدم مدینه در آتش گرفته کمی گوشهء معجر آتش گرفته سر و صورت مادر آتش گرفته ببین فاطمه! حیدر آتش گرفته علی سر به دیوار، اجرنا من النار به امروز زینب، به فردای زینب به شام غریبان، به احیای زینب خدایا چرا سوخته پای زینب جوابی ندارد تمنای زینب بجز یار بیمار، اجرنا من النار صدا زد برادر، پرم سوخت عباس منم خواهر تو، سرم سوخت عباس رقیه، حرم، پیکرم سوخت عباس کمک کن به من معجرم سوخت عباس کجایی علمدار، اجرنا من النار ✍ .
. هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است آی صاحبخانه پس کی نونوارم می کنی؟ پیش خوبانت اگر رسوا شوم درد سر است سفره آماده است، اما میهمان آماده نیست آه باران بهاری! چشم خشکم نوبر است لطف کن چوبم بزن، ردّم کنی دق می کنم آبرویم ریخت پیش هر که این دور و بر است خاک ویرانم ولی حتماً به دردت میخورم آنکه بُرده سود، از خاک خرابه زرگر است آنقدر بخشیده ای خشم تو یادم رفته است آنچه غفلت دارم از آن، ترس روز محشر است نفس، عمری بندگی های مرا در بند کرد نفس را در هم شکستن، کار شاه خیبر است زودتر پرونده ی ما را بده دست علی حاصل صوم و صلات روزه داران حیدر است زیر ایوان طلایش، قبله سرگردان شده حرف انگور نجف در سجده مستی آور است بسکه محتاجم علی را با حسن دادم قسم چون گره را باز کردن، کار سبط اکبر است سفره ی شب های قدرم را حسن انداخته او که در دست کریمش، رزق سال نوکر است عاقبت روزی بقیعش مثل مشهد می شود گرچه حالا چشم ها از غربت آنجا تر است یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر آنکه از آتش فراری داده من را مادر است مادر ما را زدند و دست مولا بسته بود آه حیدر از همان میخی است که روی در است زینبش با آه و ناله گفت ای همسایه ها اینکه می سوزد در آتش، دختر پیغمبر است فاطمه با خنجری کُند از حسینش دل برید حنجرش آتش گرفت اما صدا بی جوهر است خیمه اش در شعله و در شعله دامن سوخته دختری که سوخته دستش به روی معجر است پیش مادر سر جدا شد، سر در آورد از تنور شانه زد زهرا بر آن مویی که پُر، خاکستر است ✍ .👇
. فرمودند: محرّم‏ و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است‏. اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید ✍ پیر ما می‌گفت اسلام از محرم زنده ماند اشک‌ها از دین پیغمبر حراست می‌کنند ✍ با محرم، با صفر اسلام جاویدست و بس یادی از نطق امام پیر امت می‌کنم ✍ پیر میخانه‌ی عشاق، خمینی فرمود: هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم ✍ حرف ما حرف خمینی‌ست، سرآمد هستیم! عاشق حیدر و اولاد محمد هستیم! ✍ این انقلاب از برکت پیر خمین است در امتداد نهضت پاک حسین است ✍ چنین درس را از خمینی بگیر "حسینی بمان و حسینی بمیر" ✍ •┈┈••✾••┈┈• .
. مقرب شدم با ولا داشتن گریزانم از ادعا داشتن اگر سِحرِ فرعونِ نفس، اژدهاست ... کند معجزه یک عصا داشتن در آغوش سجاده سر می نهم حذر دارم از سرصدا داشتن می ارزد به سرمایه ی عالمی دل ساده و بی ریا داشتن مرا هم فقیرانه حج می برد تمنای سعی و صفا داشتن چه سخت است شرح فراق عزیز و سخت است داغ منا داشتن من از کودک غزه فهمیده ام مقامی است خوف و رجا داشتن از اول، خمینی به ما یاد داد خدا را میان بلا داشتن کمالم در این زندگی، بندگی است بقا نیست غیر از فنا داشتن شهیدان که چیزی نمیخواستند بجز روضه ها را بپا داشتن شهیدان پرواز اردیبهشت!: چه خوبست بال دعا داشتن دل رهبرم سوخت، ما سوختیم از آن صبر بی انتها داشتن رئیسی، کسی که کسی را نداشت ... به دادش رسیده رضا داشتن فدای رضا و جوادِ رضا که حظ می کنند از گدا داشتن جوان رضا را چه به تشنگی؟ به نوشیدن زهر، وا داشتن؟ پس از ناله ی او همه کف زدند چنین بود رسم عزا داشتن بنا بود اگر آن وسط جان دهد ... چرا اینهمه ماجرا داشتن چه بهتر پس از رفتنش روی بام گریزی سوی کربلا داشتن فدای تن چاک چاک حسین که شد قسمتش بوریا داشتن ✍ .
4_5870669476961195271.mp3
6.91M
عج تقلاّ ندارم، تمنّا ندارم کنارم نباشی، تسلّا ندارم اگر زخم خوردم شفای تو بوده نظر بر دوای اطبّا ندارم شکسته سبویم فدای سر تو به لب صحبتی غیر لیلا ندارم شلوغی دور و برم از فراق است چو طفلی یتیمم که بابا ندارم سفیدی قلبم سیاهی گرفته دلی داشتم من که حالا ندارم اگرچه یک عمر است چشم انتظارم نگفتم امیدی به فردا ندارم به رویم نیاورده ای که بُریدم بغل کن مرا که دگر نا ندارم به رسوائی من کسی را نداری به غیر از تو من هم کسی را ندارم مریز آبروی مرا پیش زهرا بجز این به مولا تقاضا ندارم چرا بسته ای در به رویم مگر من؛ غم کربلای معلی ندارم! فدای حسین و فدای عزایش صدا زد دگر میر و سقا ندارم