eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
612 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. مظلومِ مقتدر ظلم از هر کس که سر زند محکوم است پایان ستم حقیقتی محتوم است اما بیش از همیشه در این ایام جمهوری اسلامی ما مظلوم است ✍🏻 🏷 اسلامی | 🇮🇷
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام #حاج_سید_مهدی_میرداماد
علیه‌السلام ✍ از ابتدا گِل من را خدا مطهّر کرد و بعد عشق تو را در دلم مقدّر کرد به نور ناب نگاه چهارده خورشید وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد زلال ناب ولایت به جان من نوشاند سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد مرا اسیر غزل‌های چشم تو می‌خواست نگاه روشنتان را کمیت‌پرور کرد چگونه می‌شود الطاف بی‌کران تو را چگونه می‌شود ای با شکوه باور کرد خدا اراده نموده که شاعرت باشم همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما ولایت تو مبانی اعتقادی ما شکوه بی‌حد تفسیر شیعه برکت توست رهین محضر تو فقه اجتهادی ما و آیه آیه قنوتت ترنّم ملکوت خلوص سجدۀ تو مسلک عبادی ما همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست به لطف این که تو هستی امامِ هادی ما شدیم مثل گدایان سامرائی تو مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما چه می‌شود که گدایِ گدای تو باشیم چه می‌شود بپذیری فدای تو باشیم همیشه می‌وزد از مرقدت نسیم بهشت پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت کنار گنبد و گلدسته‌های تو دیدیم شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت عبور می‌کند از بین صحن اطهر تو مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت همیشه رزق من از دست با کرامت توست میان جنّت‌الاعلی تویی نعیم بهشت همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد شدم اسیر نگاهت شدم مقیم بهشت دوباره شوق زیارت هوائیم کرده منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت میان صحن و سرایت کبوترم کردی تو بال‌های مرا نذر این حرم کردی بخوان زیارت پر محتوای جامعه را بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را بخوان که روح بگیرد ولی شناسی‌مان بخوان و شرح بده آیه‌آیه جامعه را نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة» بنا نهاده در عالم بنای جامعه را میان عرش و زمین، در تمامی ملکوت ببین تجلّی بی‌انتهای جامعه را بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان» ببار بر دل من روشنای جامعه را تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم همیشه در خط مولایمان علی باشیم بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم بخوان مرا که هوائی سامرا باشم چه خوب می‌شود آقای من شوی تا من تمام عمر در این آستان گدا باشم مرا اسیر خودت کن که با عنایاتت ز بندهای تعلّق دگر رها باشم تو خانۀ دل من را تکان بده شاید در آستانۀ تو زائر خدا باشم بده برات زیارت که یک شب جمعه کنار قبر شهیدان کربلا باشم شوم دوباره دخیل دو قبر شش گوشه فدائی تو و ارباب باوفا باشم تمام دار و ندارم همه فدای حسین چه می‌شود که بمیرم شبی برای‌حسین «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. عطری وزید و چاک گریبان درست شد دستی کشید و زلف پریشان درست شد جایی نبود سجده‌ی ما را جلا دهد شهرِ نجف بناشد و ایوان درست شد گفتند یاعلی به گِل ما ، نفس کشید گفتند یاعلی به لب ای‌جان درست شد خود نان خشک خورد به ما نان گرم داد این زندگی به لطف کریمان درست شد قدری غبارِ راه علی را فرشته بُرد بینِ عجم قبیله‌ی سلمان درست شد می‌خواست حق به لشکرِ موعود جان دهد از آن به بعد کشور ایران درست شد همسایگی خانه‌ی زهرا به ما رسید از آن زمان که نیمه‌‌ی‌شعبان درست شد بر سینه‌ام به روی لبم بر جبین علی‌است سوگند بر علی که شب آخرین علی‌است ای قامتت قیامتِ محشر شناس‌ها شیرین‌ترین حلاوتِ شکر شناس‌ها فهمیده‌اند نظم کواکب به دست توست در سجده‌اند رو به تو اختر شناس‌ها آهی کشید احمد و فرمود می‌رسد..‌ ...آن قبله‌ی تمامِ پیمبر شناس‌ها وقتی که ذوالفقار سرِ شانه می‌نهی حیران شوند دیده‌ی حیدر شناس‌ها* بر روی بازوی تو جهان چرخ می‌زند حق را بده به حیرت خیبر شناس‌ها ای فاتح مدینه و مکه قدم بزن تا سر نهند هر قدمت سر شناس‌ها یک اَبرویت برای فتوحات کافی است سوگند بر تجارب خنجر شناس‌ها وقت تقاص شد جگرِ ما خنک کنید تا حَظ کنند جمله‌ی کافر شناس‌ها ای ذوالفقار گَرد رویت را تکان بده منجی رسیده‌است علی را نشان بده ای از نفَس نفَس‌تر و از جان عزیزتر از خون برای هر رگِ ایران عزیزتر فرموده است حضرت صادق : خَدَمتُهُ* از شأن هم برای امامان عزیزتر دستش به سر گذاشت و به پاخواست  پس تویی از جان برای شاهِ خراسان عزیزتر از لقمه‌ای که خورد  به سائل کریم داد از خویشتن برای تو مهمان عزیزتر آلوده دامنیم گرچه ولی گفته‌ای به ما از عابد است چشم پشیمان عزیزتر یعقوب از انتظار  دو چشمانِ خویش داد چشمش عزیز و یوسفش از آن عزیزتر گو باد بویِ پیرهنت را بیاورد ای از هزار یوسف کنعان عزیزتر جز تو پناه گرچه به عالم نداشتیم ما را ببخش پای شما کم گذاشتیم سرد است بی تو گرمی خُردادهای ما آتش بزن به سردی پولادها‌ی ما از یاد بُرده گرچه تو را کوچه‌های شهر ای مثلِ جان  نرفته‌ای از یادهای ما تقصیر کیست اگر که تو را یاد بُرده‌اند تقصیر کیست جز من و بیدادهای ما از ما بگیر سستی و افسردگی و يأس شوری که بشکند شب غمبادهای ما ما با تو تا به آخرِ این راه مانده‌ایم با این ولی‌است ، همت فریادهای ما سر خَم نکرده‌ایم به دشمن ، دلیل ماست سجیل و قدر و فاتح و صیادهای ما دشمن بمیر ، بازیِ خود رو نکرده‌ایم چیزی که نیست قدرت پهبادهای ما بت‌های کعبه را به ظهورت خراب کن ما امتحان شدیم به روی ما حساب کن آقای اشک ، بی کس و تنها چه می‌کنی شبها کنارِ تربتِ زهرا چه می‌کنی حتی هنوز بعدِ  هزار و دویست سال با اشکِ صبح و گریه‌ی عشاء چه می‌کنی گفتند از کدام غمِ آقا  به صبح و شام  این چشم را شبیه به دریاچه می‌کنی گفتی که از مصیبت ناموس کربلا گفتیم وای که با ما چه می‌کنی دنبال نیزه‌ عمه‌ی سادات ناله زد کنج تنور  یا به کلیسا چه می‌کنی " ای جانِ من به نیزه‌ی اعدا چه میکنی؟ آغوش ماست جای تو ، آنجا چه میکنی؟ دیشب به یاد روی تو بودم ندا رسید او پیش مادر است ، تو تنها چه میکنی؟" جز آفتاب سایه‌ای بر سر نداشتم  تقصیر من نبود برادر نداشتم...‌‌ *اشاره به حدیث امام حسین علیه‌السلام يَضَعُ سَيْفَهُ عَلى عاتِقِهِ ثَـمانيَةَ اَشـْهُرٍ *اشاره به بیان امام صادق علیه‌السلام لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی *وضع الرضا(علیه‌السلام) یده علی رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج" (حسن لطفی ۱۴۰۱/۱۲/۱۶)✍ .......... . هم‌سایۀ ماه و آسمان است این خاک با خون شهید جاودان است این خاک «این کشور عشق است که صاحب دارد» در سایۀ صاحب‌الزمان است این خاک ✍ .
. ای ماهِ شبِ دیده ی بیدار کجایی دارم ز فراقت دل خونبار کجایی می گریم و می سوزم و می نالم ازین هجر ای غمزده را سید و سالار کجایی محروم منم من که ندیدم رخ ماهت ای روشنی راه شب تار کجایی گفتم عرفات است و به وصلت برسم من افسوس میسر نشد این کار ، کجایی افسوس نشد هم نفس چشم تو گردم ای چشم تو از عاطفه سرشار کجایی مگذار که نادیده رخت  بگذرم اینجا بگذار ببینم رخت ای یار کجایی در این شب آدینه دلم آینه دار است تا آن که ببیند ز تو رخسار کجایی رنجورترین عاشقم اما شود ای دوست وصل تو طبیب دل بیمار کجایی با اشک تو می رفت دلم جانب کوفه تا با تو کند گریه ی بسیار ، کجایی ریزد ز رخ حضرت مسلم غم و غربت آنجا که زده تکیه به دیوار ، کجایی افتاد تن غرقه بخونش بروی خاک بردند سرش را به سر دار  کجایی “یاسر” ز  پی ات  آمده تا نور بگیرد ای روی تو آیینه ی گلزار کجایی منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد صبح همراه سحرخیز جوانش برسد خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام از شبستان دو ابروی کمانش برسد لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که تو هم آمده باشی و اذانش برسد یعقوب نداری که به این هجر بسوزد حق داری که از غیبت خود باز نگردی ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست با کلبه ی احزان خودت باز چه کردی میخواهم از این هجر بگویم ،نفسی نیست اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟ ای حضرت خورشید که در پرده ی ابری تا کی به شب تیره تو در فکر نبردی چشمی به نبودت نرسیدست ، که تر نیست کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟ ای درد که عمریست به زندان زمینی ای داغ قدیمی ، تو چرا تازه نگردی؟ امسال گذشت و به تماشا نرسیدیم صد حیف ، زمستان سپری شد به چه سردی ای چاه نشینی که به کنعان نرسیدی از گرگ صفت ها تو چرا شکوه نکردی؟ ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقان خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خورشید آسمان علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سایۀ عنایت تو بر سر همه بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن باید عریضه ای نویسم برای تو خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن رسیده ام به چه جایی… کسی چه می داند رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند میان مایی و با ما غریبه ای… افسوس چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند تمام روز و شبت را همیشه تنهایی «اسیر ثانیه هایی» کسی چه می داند برای مردم شهری که با تو بد کردند چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند تو خود برای ظهورت مصمّمی اما نمی شود که بیایی کسی چه می داند کسی اگرچه نداند خدا که می داند فقط معطل مایی کسی چه می داند اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست… تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند وقت است که از چهره‌ی خود پرده گشایی «تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» «من در قفس بال و پر خویش اسیرم» ای کاش تو یکبار به بالین من آیی در بنده‌نوازی و بزرگی تو شک نیست من خوب نیاموختم آداب گدایی عمری‌ست که ما منتظر آمدنت، نه تو منتظر لحظه‌ی برگشتن مایی می‌خواستم از ماتم دل با تو بگویم از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی امشب شده‌ای زائر آن تربت پنهان؟ یا زائر دلسوخته‌ی کرب‌و‌بلایی ای پرسشِ بی‌پاسخِ هر جمعه‌ی عشّاق آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟ علیه_السلام .
22.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست آیه «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمه‌ست 🎙 ✍🏻 هر کسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست آیه «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمه‌ست هر طرف مانده‌ست مظلومی میان شعله‌ها ای مسلمان! - هان به پا خیز! - این ندای فاطمه‌ست با علی، برخیز و «لِلمَظلومِ عَونا» را بخوان هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمه‌ست وقت پیکار است با خصم خدا و خصم خلق کشتن مرحب به شوق مرحبای فاطمه‌ست گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی این طنین انقلاب بچه‌های فاطمه‌ست راه قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت کربلا آیینۀ عزم و وفای فاطمه‌ست «مادرم مظلومه بود و یاور مظلوم‌ها» اولین مظلوم عالم مرتضای فاطمه‌ست دست مولا بسته شد با ریسمان فتنه‌ها ناجی اُمَّت ید مشکل‌گشای فاطمه‌ست شد طواف فاطمه در کوچه‌ها دور علی بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمه‌ست شد علمدار علی، زهرای هجده ساله‌اش محسن شش‌ماهه پشت در فدای فاطمه‌ست فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب آرزوی مرتضی اما شِفای فاطمه‌ست کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس بعد از این بیت علی، ماتم‌سرای فاطمه‌ست ✍ .
. اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء چه خبر شده، توی کوچه‌ها؟ وَانکَشَفَ الغِطَاء، چی می‌بینه چشمای من؟ وَانقَطَعَ الرَّجَاء، علی رو دارن می‌برن! نبرید غریب روزگارو، نبرید صاحب ذوالفقارو نبرید دستِ بسته آقا رو، نبرید علی مرتضی رو این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟ اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى کی می‌شه بیاد، منتقم آل عبا «اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء قیامت شده، توی کربلا وَانکَشَفَ الغِطَاء، تنها شده مولای من وَانقَطَعَ الرَّجَاء، حسینو دارن می‌کُشن نکشید غریب نینوا رو، نکشید تشنه‌لب این آقا رو نکشید تنها پناه ما رو، نکشید عزیز مصطفی رو این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟ اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى کی می‌شه بیاد، منتقم کرب‌وبلا «اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء داره می‌باره، بارون بلا وَانکَشَفَ الغِطَاء، کی می‌رسه آقای ما؟ وَانقَطَعَ الرَّجَاء، دیگه بریدیم ای خدا برسون پناه اشکامونو، برسون امید فردامونو برسون خدایا آقامونو، برسون آقای تنهامونو این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟ اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى کی می‌شه بیاد، دوای غم و درد ما .👇
. فرمودند: محرّم‏ و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است‏. اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید ✍ پیر ما می‌گفت اسلام از محرم زنده ماند اشک‌ها از دین پیغمبر حراست می‌کنند ✍ با محرم، با صفر اسلام جاویدست و بس یادی از نطق امام پیر امت می‌کنم ✍ پیر میخانه‌ی عشاق، خمینی فرمود: هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم ✍ حرف ما حرف خمینی‌ست، سرآمد هستیم! عاشق حیدر و اولاد محمد هستیم! ✍ این انقلاب از برکت پیر خمین است در امتداد نهضت پاک حسین است ✍ چنین درس را از خمینی بگیر "حسینی بمان و حسینی بمیر" ✍ •┈┈••✾••┈┈• .
حاج محمود کریمی؛ فَابکِ لِلحُسَین.mp3
3.45M
🏴 امام رضا علیه‌السلام روز اول محرم به ريّان بن شبيب فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ علیهم‌السلام...؛ اى پسر شبيب! اگر خواستی براى چيزى گريه كنی براى امام حسين علیه‌السلام گريه كن!» 📗 عيون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۱، ص۲۹۹ در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین در هر عزای دل‌شکنی فَابکِ لِلحُسَین در خیمهٔ مراثی و اندوه اهل‌بیت قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین در مکتب ارادت اِبن‌شبیب‌ها هم‌ناله با اَباالحسنی فَابکِ لِلحُسَین إن کُنتَ باکیاً لِمُصابٍ کَأنبیاء فِی الإبتلاءِ و الحَزنِ فابکِ لِلحُسَین شب‌های جمعه مثل ملائک میان عرش با بوی سیب پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین در تندباد حادثه‌ای گر کبود شد بال نحیف یاسمنی فَابکِ لِلحُسَین دیدی اگر میان هیاهوی تشنگی طفلی و لب‌به‌هم‌زدنی! فَابکِ لِلحُسَین لب‌تشنه جان سپرد اگر عاشقی غریب یا روی خاک ماند تنی فَابکِ لِلحُسَین گرم طواف، نیزه و شمشیر و تیرها دور شهید بی‌کفنی فَابکِ لِلحُسَین با نعل تازه جای دگر غیر کربلا تشییع شد مگر بدنی؟ فَابکِ لِلحُسَین رحمی نکرده‌اند در آن غارت غریب حتی به کهنه پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین 🎙 📝 .
. 💠 تلمیح صدایت را در این صحرا طنین‌انداز خواهی کرد تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد! سپیدی گلوی توست این یا که ید بَیضا؟ تو چشم کورها را بر حقیقت باز خواهی کرد کدامین راز خلقت را تو در این طور می‌بینی که جانت را فدای گفتن آن راز خواهی کرد چه زیبا دل به دریا می‌زند مادر، چه زیباتر، عروجت را از آغوش پدر آغاز خواهی کرد بگو که باز می‌گردی به آغوشش غریبانه بگو با خون سرخت تا خدا پرواز خواهی کرد :: اسیر سِحر دنیاییم... محتاج نگاه تو تو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کرد 📝 🔹هر چه فضای عاطفی در شعر مذهبی، غنی‌تر، پرمحتواتر و دارای پشتوانه‌ی فرهنگی و قرآنی و روایی باشد، به همان میزان تاثیر عاطفی شعر نیز عمیق‌تر و ماندگارتر خواهد بود؛ از طرفی نشان می‌دهد که شاعر در بیان عواطف مذهبی خود تا چه اندازه از پشتوانه فکری و مطالعاتی برخوردار بوده است. 🔸از بهترین شگردهایی که شاعر مذهبی به خصوص در مدح و مرثیه می‌تواند برای غنای محتوایی و ایجاد لایه‌ی فرهنگی و فکری در شعر از آن بهره‌مند شود، تلمیح است. شاعر می‌تواند با اشاره به معارف دینی، قرآنی و روایی برای غنا بخشیدن به مضامین و عاطفه در شعر استفاده کند. 🔹در مطلع این غزل، شاعر با استخدام هنرمندانه‌ی دو واژه‌ی موسی و گهواره، از طرفی مقایسه‌ای بین داستان حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) و حضرت موسی(علیه‌السلام) انجام داده و از طرفی نام گلی را به ذهن مخاطب متبادر می‌کند با نام «موسی در گهواره» که گل‌های بسیار کوچک آن در غلافی گهواره شکل رشد می‌کنند. 🔸شاعر به این تلمیح بسنده نکرده و در تمام ابیات، خود را ملزم ساخته تا از وجوه مختلف، این مقایسه با حضرت موسی(علیه‌السلام) را ادامه دهد. در بیت دوم به ید بیضا؛ در بیت سوم به وادی طور؛ در بیت چهارم به داستان مادر حضرت موسی(علیه‌السلام) و به نیل انداختن او در نوزادی؛ در بیت پنجم، به بازگشت فرزند به آغوش مادر و در بیت آخر به برخورد آن حضرت با ساحران اشاره کرده است. حال آن‌که تمامی این اشارات با این‌که یادآور داستان حضرت موسی(علیه‌السلام) هستند اما درباره‌ی حضرت علی اصغر(علیه‌السلام) به کار رفته‌اند. 🔹شاعر می‌توانست راه ساده‌تری انتخاب کند و برای تلمیح به سراغ موضوعات مختلف برود، چرا که تمرکز بر یک موضوع (حضرت موسی‌علیه‌السلام) و اشاره‌ی تلمیحی به آن، در همه ابیات، در نگاه اول دشوار می‌نماید. اما همین اعنات و موفق بیرون آمدن از آن، موجب تمایز و درخشش شعر، در میان سایر اشعاری است که با این موضوع سروده شده‌اند. ✍🏻 📗 .
در نگاهت غروب دلتنگی، حنیف طاهری.mp3
6.67M
🎤 علیه‌السلام در نگاهت غروب دلتنگی آسمانی پر از شفق داری گرد پیری نشسته بر رویت ای جوانِ غریب! حق داری همدم لحظه‌های تنهایی می‌شود اشک‌های پنهانی تب محراب و بغض سجاده تا سحر سجده‌های بارانی خاطری خسته و پریشان از شهر دلگیر سایه‌ها داری ماه غربت نشین سامرّا! در دل خود گلایه‌ها داری هر دوشنبه غبار دلتنگی کوچه کوچه دیار دلتنگی قاصدک‌ها خبر می‌آوردند از تو و روزگار دلتنگی ابرها را به گریه می‌آورد ندبه‌هایی که در قنوتت بود بگو آقا بگو کدام اندوه راز تنهایی و سکوتت بود نقشهٔ شوم قتل آیینه برکات جدید این شهر است زخم‌هایی که بر جگر داری از کرامات تازهٔ زَهرْ، است تشنگی، تشنهٔ لبانت بود سرخ آمد، ترک ترک گل کرد داغ قلب پر از شرارهٔ‌ تو راز یک زخم مشترک گل کرد خوب شد قدری آب آوردند تشنه‌لب جان ندادی آقاجان تا لبت جان گرفت، فرمودی: اَلسلام علیک یا عطشان روز جمعه به وقت دلتنگی می‌روی از دیار غم اما صبح یک جمعه می‌رسد از راه وارث سرخی شقایق‌ها... .
. باز کن در را که با حال پریشان آمدم درد دارم، نیمه شب دنبال درمان آمدم از رجب تا ماه مهمانی که چیزی راه نیست بنده‌ی خوبی نبودم، بهر جبران آمدم يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر، بیرونم نکن 🌹 #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک گم می‌شود دوباره دلم در طواف اشک چشمان بی‌قرار من و اعتکاف اشک آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک این اشک‌ها شده همه‌ آبروی من چشمی گشا به روی من ای آرزوی من ای طلعة الرشیدۀ من ایها العزیز ای غُرَّةَ الحمیدۀ من ایها العزیز ای نورِ هر دو دیدۀ من ایها العزیز خورشیدِ من سپیدۀ من ایها العزیز امشب بیا که روضه بخوانی برایمان صاحب عزای خون خدا صاحب‌الزمان امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان از ماه خون گرفته و شق‌القمر بخوان از شام بی‌کسی و شب بی‌سحر بخوان از روضه‌های عمه‌تان بیشتر بخوان وقتی که چشم‌های تو از غم لبالب است آئینه غریبی و غم‌های زینب است این خاک غرق ندبه و آه است العجل هر صبح جمعه چشم به راه است العجل آل عبا بدون پناه است العجل بر روی نیزه‌ها سر ماه است العجل یا این دل شکسته‌‌ی ما را صبور کن یا از برای زینب کبری ظهور کن ✍ .
. با این‌همه دِين، یا قدیم الاحسان... با اشک دو عین، یا قدیم الاحسان... ما آمده‌ایم تا ببخشی ما را امشب به حسین، یا قدیم‌ الاحسان! .