eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
612 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
1_16271738188.pdf
4.18M
📒 📍به همت عزیزان دغدغه‌مند در اصفهان 🎁این نسخه خیلی کیفی شده و بهتره 👌حتما سریع چاپش کنید 💯در قطع a4 یا a5 🔗فنر سیمی یا طلق و شیرازه یا صحافی کنید و به تعداد معتکفین پخش کنید تو‌ مسجد. ⛔️این کار ترجیحا باید با مشورت و راهنمایی مربی یا استاد انجام بشه و بهانه بسیار عالی جهت سلوک و تهذیب نفس و ارتباط بچه ها با شما مربیان محترم هست. ♨️به هیچ‌ وجه از دست ندید ======🇮🇷====== .
. به نام خدا بندگی در محضر دادار یعنی اعتکاف در عبادت از خدا سرشار یعنی اعتکاف نور حق پیدا شود از « فیِ قُلُوبِ الْمُخْبِتین » ارتباط بنده با دادار یعنی اعتکاف روز در راز و نیاز و شب تَهَجُّد داشتن بندگی با دیده ی بیدار یعنی اعتکاف نور در نور آسمانی می شود هر معتکف جلوه گاه « مَطْلَعُ الْاَنوار » یعنی اعتکاف « یا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِين » یعنی تَقَرُّب در وصال دل به حق دادن درین بازار یعنی اعتکاف « اَلَّذیِ لَیْسَ کَمِثْلِه » می دهد بر ما پیام هرچه را غیرِ خدا بگذار ، یعنی اعتکاف اعتکاف آئینه ی حق را گرفتن پیشِ روست خالی از خود ، پُر شدن از یار یعنی اعتکاف « قائماً بِالْقِسْط » ما را می برد سمت وصال دل سپردن در بَرِ دلدار یعنی اعتکاف «یاسر» از گلزار حق فیض وصال آید پدید دل کنار حق درین گلزار یعنی ** «یاسر» ✍ -------------- اخبات ، اطمینان و فروتنی و تسلیم محض در برابر خداوند . مخبتین ، متواضعان ، خشوع کنندگان مخبت ، یعنی آن انسانی که ذرّه ای نسبت به پروردگار عالم تکبّر ندارد و در مقابل همه ی وجودش نسبت به خداوند خشوع و خضوع و فروتنی است . قرآن کریم : « وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتین » سوره حجّ ، آیه ٣۴ زیارت امین الله : « اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبِ الْمُخْبِتینَ اِلَیْکَ والِهَة » ‌
. با (عج) ، در و (ع) آمدم تا که بجویم در گلستانها تو را می توان دریافت همچون گل به بستانها تو را گنج در ویرانه پنهان است و من با اشتیاق آمدم پیدا کنم در کنج ویرانها تو را ای قرار هر پریشان دل ، ببین در اعتکاف هر نفس خوانند دل خسته پریشانها تو را عاشقان وصل در گرداب هجران مانده اند زآن سبب جویند در امواج توفانها تو را آن چنان زیبایی ات خوشرنگ می آید به چشم می توان تشخیص داد از لاله افشانها تو را بیش ازین سنخیتی با تو ندارد چشم من خوانده ام تنها میان شعر و دیوانها تو را کعبه را بنگر که باشد آفتابش در بغل داده حق از نور او خورشید رخشانها تو را کعبه می آید به وجد از رویت روی علی مثل آن عطری که ریزد روی دامانها تو را کاش بودم با حضورت در کنار بیت حق تا ببینم غرق گل از عطر بارانها تو را "یاسر" از درگاه عشق آور به کف در امید دارد آن آیینه ی مستور احسانها تو را محمود تاری «یاسر» .................... . در حریم بندگی بندگی کن بندگی کن بندگی در اعتکاف چند روزی زندگی کن زندگی در اعتکاف می رساند نفس خود را در حریم بندگی هر که دارد گوهر پایندگی در اعتکاف از شب ظلمت عبور روشنی دارد یقین هر که دارد همچو مه تابندگی در اعتکاف باید از خود بگذرد آن کس که اینجا ساکن است تا رسد بر قله سازندگی در اعتکاف با سرشک خود بشوی از تیرگی ها چهره را تا که دریابی ز حق زیبندگی در اعتکاف بعد ازین چون چشمه سار جاری آیینه ها معتکف دارد سر جوشندگی در اعتکاف بنده باید تا جبین بندگی ساید به خاک چون که دارد نزد حق بالندگی در اعتکاف ناامید از رحمت و بخشندگی هرگز مباش تا ببینی لطف این بخشندگی در اعتکاف در عبادت های خالص بنده ی افتاده حال دارد از محبوب خود فرخندگی در اعتکاف می رود "یاسر" برون از اعتکاف آیینه رخ نیست با کس شعله ی شرمندگی در اعتکاف «یاسر»✍ . با امام زمان ( عج ) در اعتکاف ------------- اعتکاف این است ؛ مانند بهار دیگری کز دل ما می برد صبر و قرار دیگری معتکف گشتم که گویم با امام خویشتن غیر دیدارت ندارم انتظار دیگری گرچه می سوزم میان شعله های اشک خویش می زند هجران ولی بر دل شرار دیگری این شمایید ای امید نا امیدان پیشِ رو این منم خونین جگر با شام تار دیگری هر کسی دارد برای خویشتن یاری ولی جز شما ما را نباشد هیچ یار دیگری دوست دارم در کنارم باشی و من هم به شوق در کنارت باشم امّا نی کنار دیگری می رسانم خویش را در جاده های انتظار تا که بنشیند به رخسارم غبار دیگری جاده های انتظار از قتلگه تا خیمه هاست آن که دارد عاشقان بی شمار دیگری می رود جانم به سمت تربت شش گوشه ای آن که همپایش نمی گردد مزار دیگری می روم تا که بسوزم بهرِ زینب هر زمان آن که مانندش نباشد داغدار دیگری هست هفتاد و دو گل پرپر به پیش چشم او این همه گل را ندارد لاله زار دیگری در میان قتلگه زینب رسید و گفت آه پیکر بی سر ندارد غمگسار دیگری دیده ی زینب فقط لبریز خون گردیده بود جز دو چشم او نبود آئینه دار دیگری همچو «یاسر» آمدم تا برگزینم کار عشق غیر ازین دیگر ندارم کار و بار دیگری ** محمود تاری «یاسر»
. عجَّل اللّه تعالی فرجه الشّریف و (مناجات) ما معتکف شدیم نظر سویِ ما کنی عَجِّل فرج بگویی و ما را دعا کنی این بار از خدا تو بخواهی ظهور را تکیه کنی به کعبه و دردم دوا کنی آقا چه می‌شود که نصیبِ غلامتان اِیوانْ طلای صحنِ شَهِ اِرتضا کنی ما قطره‌ایم و حضرتِ دریا تویی بیا... ما را دوباره تشنه‌لبِ روضه‌ها کنی این اربعین به سوی حرم می‌رویم تا... تو قصدِ روضه‌یِ شَهِ کرب‌وبلا کنی تحویلِ سال دل تهِ گودال می‌رود باید که فکرِ پیکرِ صد پاره را کنی وقتی به کعبه تکیه کنی عید می‌شود ای کاش قلبِ ما به غمت مبتلا کنی ✍ .
. غزل پیوسته میلاد حضرت علی علیه السلام ای تماشایی‌ترین مخلوقِ خالق یاعلی عشق و معشوقِ خدا اِی عبدِ عاشق یاعلی لافَتی اِلّا علی لاسیف اِلّا ذوالفقار شد مَلَک مدّاحَت اِی شمسِ حقایق یاعلی از خدا از مصطفی یک پلّه پایین‌تر ولی... برتر از کون و مکان سَر از خلایق یاعلی دین تویی ایمان تویی میزان تویی قرآن تویی شرحِ فاروقی و در هر جبهه فائق یاعلی یا علیِ ابنِ اَبیطالب امیرِ کائنات علّتِ خلقِ جهان قرآنِ ناطق یاعلی میهمانِ معتکف‌های حریمِ رب شدم شکرُلله از غلامانِ اَبَاالزّینب شدم می‌زنم تسبیح می‌گویم علی جان... جان علی توبه از آدم وَلیکن علّتِ غفران علی آتشِ نَمرود اگر سرد و گوارا شد بدان گفته ابراهیم یار و یاورِ رحمان... علی می‌شکافد با عصا موسی اگر دریا بدان... زیرِ لب گفته مُکرّر او در این میدان علی مرده زنده می‌شود با یک دمِ عیسی اگر... آن دمی بوده که دم زد از شَهِ مردان علی احمدِ مختار هم با آذری‌ها هم نواست هر کجا گفتند اِی جانیم سَنَه گوربان علی میهمانِ معتکف های حریمِ دلبرم دین اگر دارم خدایا زیرِ دِیْنِ حیدرم تکیه‌گاهِ روزهای بی‌کسیِ مصطفی سرپناهِ روزِ محشر مرتضی شاهِ ولا روزها در معرکه طوفان به‌پا می‌کرد و شب... مَرکبِ بازیِ طفلانِ یتیم و بی‌نوا می‌نشیند روی زانو پای منبر جبرئیل تا بگیرد درسِ توحید و ادب عشق و حیا خُرده‌نانِ سفره‌اش روزیِ میکائیل‌ها صورِ اِسرافیل ذکرِ یاعلیِ مرتضی اِبنِ‌عَبدُوَد زمین افتاد با یک ضربه‌اش کنده با یک دستِ خود دروازه‌های قلعه را میهمانِ معتکف‌های حریمِ بندگی... یاعلی گفته اگر خورده زمین در زندگی رو به ایوانِ طلا ذکرِ لبم یاحیدر است خوش به حالِ هر که در این خانه عبد و نوکر است زاهدان دل‌خوش به تقوا و عبادت کرده‌اند دلخوشم من هم به اینکه شاه ذرّه‌پرور است گرد و خاک زیرِ نَعلینِ علی شمس و قمر نُه فَلَک وابسته به نیمه‌نگاهِ قنبر است عیدِ ما روزی‌ست که تیغِ دودَم دارد نگار ذوالفقارِ مرتضی اسبابِ کارِ دلبر است می‌رود بر بامِ کعبه می‌زند دم از علی اَشهَدُ اَنَّ علی با لحنِ آقا محشر است میهمانِ معتکف‌های حریمِ انتظار بی‌قراری می‌کند تا روزِ دیدارِ نگار .
. مُسمّط مربّع یاٰ مَنْ اَرْجوُهُ لِکـُلِّ خَیر معنا می‌شود یا علی می‌گویم و خیرات پیدا می‌شود با تو باشم بابِ خوبی و کرم واٰ می‌شود شاملِ حالم دعایِ نابِ زهرا می‌شود هر ورق از زندگی هر برگِ تقویمَم علی سْت شورِ شیرینِ تولّد ذکرِ ترحیمَم علی‌سْت دَم‌به‌دَم دَم می‌زنم از عشقِ قَـتّٰالُ‌العرب با اَدب باید صدا زد نامِ سلطانِ ادب سینه‌چاکش کعبه شد امّا نگو یالَلْعَجب فاطمه از عشقِ مولایم علی می‌کرد تب جانِ حق جانانِ زهرا روحِ پیغمبر علی‌سْت تا ابد تنها امیرالمؤمنین حیدر علی‌سْت افتخارِ مجتبی و اعتبارِ کربلاست یاعلی نجوایِ خاکی‌ها نوایِ ماسِواست مرتضی در عرشِ حق فرمانده‌یِ کـُلِّ قواست جایِ پایش پیشِ خالق رویِ چشمِ اَبرهاست ذکرِ اِسرافیل و جبرائیل و راحیلم علی‌سْت مخزن الأسرار... راز و رمزِ تکمیلم علی‌سْت باصفا کرده خدا با تو شبِ معراج را در رکوعت می‌رسانی روزیِ محتاج را چشم و اَبرویِ تو معنا می‌کند تاراج را کَنده‌ای دربِ دِژِ یک قومِ هاج وُ واج را آن که کاخِ دشمنِ دین را کند ویران علی‌سْت دشمنِ ظالم پناه و یارِ مظلومان علی‌سْت نامِ تو ذکرِ سپاهِ شیعه در جنگ و مَصاف نامِ تو نجوایِ حُجّاج است هنگامِ طواف نامِ تو دورم کند از هر خطا و اِنحراف نامِ تو تسبیحِ من در روزهایِ اِعتکاف آن مناجاتی که یزدان دوست دارد یاعلی‌سْت کعبه حیدر... ندبه حیدر... دین و قرآن با علی‌سْت ✍ .
. دوبیت مدح مولا و اعتکاف قسیمِ نار و بهشت است مرتضی وَاللّه علی‌ست معنیِ توحید و هَل اَتیٰ وَاللّه بگو به معتکفان اعتکاف جایز نیست مگر به زیرِ همین بیرقِ ولا  وَاللّه ......... ذکرِ من در طواف....   یاحیدر رَجَزم در مَصاف....     یاحیدر معتکف می شوم بِاِذنِ الله ناله یِ اعتکاف....    یاحیدر ✍ .
Untitled 2(1)_5925006439662751665.mp3
18.64M
(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) بند🍁 کویر خشکم/توام بارونی سراپا دردم/واسم درمونی به عشق تو زندم و میکشم نفس میدونی تویی ترانه ی رو لبم خواب همیشه ی هر شبم تنها دعا بعد ذکر یا ربم یا ربم تویی قرار دل بیقرار با تو میشه زمستونم بهار با فرجت سر میرسه انتظار انتظار العجل آقا بیا بیا بند🍁🍁 بدونت دنیا/مثه زندونه هوای چشما/بی تو بارونه تو نیستی که جمعه ها دلامون زار و پریشونه بیا و از دلا غم ببر شبای تیره رو کن سحر از کوچهٔ قلبم آقا کن گذر کن گذر تویی قرار دل بیقرار با تو میشه زمستونم بهار با فرجت سر میرسه انتظار انتظار العجل آقا بیا بیا بند🍁🍁🍁 منیکه تشنم/واسه دیدارت نشستم آقا/سر بازارت چه میشه که با یدونه کلاف بشم خریدارت تموم هستیمه این کلاف میخوام که دورت بدم طواف ابروته محرابم واسهٔ اعتکاف تویی قرار دل بیقرار با تو میشه زمستونم بهار با فرجت سر میرسه انتظار انتظار العجل آقا بیا بیا .
. دنیا دوباره دنیا، دنیا و مشغله سر می رود دوباره در این شهر حوصله این اعتکاف هم به سر آمد، تمام شد پا می نهم به دشت هیاهو، به ولوله فردا دوباره معصیت آغاز می شود می گیرد این دل از نفسِ عشق، فاصله فردا دوباره دغدغه، آشوب، اضطراب گم می شویم در هیجان مجادله سهم من از خدا فقط این چند روزه بود گنجانده ایم آن همه را در مخیّله این پنج وعده هم که برات بهشت نیست مقدار آن کم است برای معامله! من را به خویش وامگذار ای خدای خوب! می ترسم از تباهی فردای فاصله! .
. باز کن در را که با حال پریشان آمدم درد دارم، نیمه شب دنبال درمان آمدم از رجب تا ماه مهمانی که چیزی راه نیست بنده‌ی خوبی نبودم، بهر جبران آمدم يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر، بیرونم نکن 🌹 #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک گم می‌شود دوباره دلم در طواف اشک چشمان بی‌قرار من و اعتکاف اشک آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک این اشک‌ها شده همه‌ آبروی من چشمی گشا به روی من ای آرزوی من ای طلعة الرشیدۀ من ایها العزیز ای غُرَّةَ الحمیدۀ من ایها العزیز ای نورِ هر دو دیدۀ من ایها العزیز خورشیدِ من سپیدۀ من ایها العزیز امشب بیا که روضه بخوانی برایمان صاحب عزای خون خدا صاحب‌الزمان امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان از ماه خون گرفته و شق‌القمر بخوان از شام بی‌کسی و شب بی‌سحر بخوان از روضه‌های عمه‌تان بیشتر بخوان وقتی که چشم‌های تو از غم لبالب است آئینه غریبی و غم‌های زینب است این خاک غرق ندبه و آه است العجل هر صبح جمعه چشم به راه است العجل آل عبا بدون پناه است العجل بر روی نیزه‌ها سر ماه است العجل یا این دل شکسته‌‌ی ما را صبور کن یا از برای زینب کبری ظهور کن ✍ .
. به سمت برگزاری رویدادهای فرهنگی تغییر هویت پیدا کرده و مساجد برای برگزاری رویدادهای بهتر از همدیگر سبقت می‌گیرند نباید از فلسفه اصلی اعتکاف یعنی فرصت خلوت با خدا غافل شویم. به گزارش خبرنگار تسنیم، مدرس دانشگاه طی یادداشتی با موضوع «» نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم «وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ»؛ و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که حرم مرا پاکیزه دارید برای اهل ایمان که به طواف و اعتکاف حرم آیند و در آن نماز و طاعت خدا به جای آرند. (بقره، 125) به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر فلسفه اعتکاف دچار فراموشی شده‌است؛ اصلی اعتکاف، انقطاع از خلق و توجه تام به خالق است؛ یعنی شارع مقدس به ما پیشنهاد معتکف شدن در مسجد را داده است تا چند روزی از های و هوی دنیا و توجه به افراد و مخلوقات دست برداریم و در مسجد معتکف شده، مشغول روزه‌ داری و شب‌ زنده‌ داری و تلاوت قرآن و نماز و عبادت باشیم. متأسفانه در سال‌های اخیر مراسم اعتکاف به شدت به سوی رویدادهای فرهنگی تغییر هویت پیدا کرده و مساجد در برگزاری رویدادهای بهتر از همدیگر سبقت می‌گیرند؛ به این معنا که هر مسجدی به دنبال دعوت کردن مداحان و منبری‌های مطرح‌تر و برگزاری جلسات بیشتر و استفاده از گروه تواشیح و مداح و سخنران و پخش کلیپ و مانند آن است. باید توجه داشته باشیم که اصلاً بنای ما برای شرکت در مراسم اعتکاف این بوده ‌است که ذهنمان را خلوت کرده و از عالم کثرت متوجه عالم وحدت کنیم و با ذهنی فارغ از شلوغی‌ها و کثرات دنیا چند روزی خالصانه خدا را عبادت بکنیم، اما الان کسی که معتکف می‌شود، اصلاً فرصت خلوت پیدا نمی‌کنید؛ به تعبیر دیگر «ما فرصت طلایی خلوت در اعتکاف را از مؤمنان گرفته‌ایم!» امیرالمؤمنین علی علیه­ السلام در حدیثی فرموده­‌اند: «فی الانفِراد لِعِبادَةِ اللّهِ کُنوزُ الأرباح؛ در خلوت کردن براى عبادت خدا، گنجینه‌ هاى پر سودى است.» (میزان الحکمه، محمّد محمّدی ری شهری، ج 7، ص 375) و همچنین در بیانی دیگر فرمودند: «مَنِ انفَرَدَ عَنِ النّاسِ أنِسَ بِاللّه ِ سُبحانَهُ؛ پیوستن به خدا، در بریدن از مردم است.» (غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 8644)  واقعیت امروز جامعه ما این است که فرصت برای خلوت با خدا بسیار نادر شده است و لذا زمان اعتکاف بهترین ساعات غنیمتی خلوت با حضرت معبود معشوق است. در هر حال، در این سالها شاهدیم که فرد به محض اینکه وارد مسجد می‌شود، با برنامه‌های جمعی گوناگون مواجه می‌شود؛ مثلاً سحر برایش جلسه مناجات گذاشته‌اند، بعد از نماز صبح تلاوت قرآن گذاشته‌اند، قبل از اذان ظهر فلان شخص سخنرانی می‌کند، بعد از اذان ظهر فلان شخص مداحی می‌کند، هنگام عصر فرد دیگری برنامه دیگری را اجرا می‌کند و دوباره شب چهاردهم و شب پانزدهم و روز پانزدهم و اصلاً زمان خاصی برای اینکه این فرد بتواند با خدای خود خلوت کند یافت نمی‌شود. در حدیثی نورانی از امام صادق علیه­ السلام نیز درباره فایده خلوت با خداوند آمده است: «صَاحِبُ العُزلَهِ مُتِحصِّنٌ بِحُصنِ اللهِ وَ مُحتَرِسٌ بِحِرَاسَتِهِ فَیَا طُوبَی لِمَن تَفَرَّدَ بِهِ سِرًّا وَ عَلاَنِیَّهٍ؛ هرکه عزلت و گوشه‌ گیری اختیار کرد، متحصن شد به حصار خداوند و خود را به حفظ و حراست الهی کشید، پس خوشا به حال کسی که متفرد و یگانه شد به خدای خود در ظاهر و باطن.» (بحارالانوار، ج70، ص110) به نظر می‌رسد حداقل باید تعدیلی در این مسئله رخ بدهد؛ بنده در این نوشتار نمی‌ خواهم دعوت سخنران و یا مداح و یا برگزاری مراسم را نفی کنم، اما می‌خواهم به برگزارکنندگان اعتکاف‌های گوناگون متذکر بشوم که از فلسفه اصلی اعتکاف یعنی فرصت خلوت با خدا غافل نشوند و حداقل اگر نیمی از زمان اعتکاف را به برگزاری مراسم اختصاص داده‌اند، لااقل نیم دیگری از وقت را به اختیار خود مردم بگذارند و آنها را تشویق کنند که با خدای خود خلوت کنند.   در این زمینه مستندات دینی فراوانی وجود دارد که خارج از حوصله این نوشتار است و هدف از بیان این مطلب، فقط طرح این دغدغه بود که البته شاید کارشناسان دینی دیگر نسبت به این مطلب نقدهایی هم داشته باشند، اما آنچه به ذهن این کمترین می‌رسد، دقت و توجه به این مهم هست که «نگذاریم اعتکاف خالی از خلوت با خدا شود.» تلاش کنیم اعتکاف را فرصتی برای خلوت و مناجات با خدا قرار دهیم. در پایان تذکر این مهم ضروری است که این خلوت 3 روزه، مقدمه­ای نورانی برای ارتقای همت و عزم مؤمنان جهت حضور در جامعه و دنیای سیاست و فعالیت­های گوناگون اجتماعی، انقلابی و فرهنگی است. .
. مناجات «ویژه اعتکاف دانش آموزی» لحظات آخره ، دلم گرفته بخدا حالا امشبو کجا حرف بزنم باهات آقا توی روزگاری که نارفیقی شده زیاد مهربونیات همیشه توی خاطرم میاد مادرم از روز اول منو دستو سپرد پدرم با عشق تو ، نون سر سفرمون آورد پدرم اگر چه خیلی وقتا حسرت می کشید اما از هیچ کسی جز ، خودتو منت نکشید منم حالا اومدم فقط به تو رو بزنم گناها رو از دلم ، با گریه جارو بزنم میدونم خیلی جاها به حرفتو گوش ندادم آخرش هم چوب‌ میخوردم توو گناه میفتادم حالا امروزو میخوام ، یه قولایی بهت بدم قید هر چی که تو رو ازم جدا کنه ، زدم قول میدم همیشه خادم تو هیات بمونم قول میدم قدر زیارتا رو بیشتر بدونم قول میدم تو روضه هات ، شبیه بارون ببارم هرجا کارم گیر کنه اسم حسینو میارم قول میدم شبای جمعه ، رو به کربلا بشم یه سلام بدم به آقا ، جزو زائرا بشم قول میدم تو روضه ها همیشه ناله بزنم وقتی کربلا می‌خوام ، رو به سه ساله بزنم به فدای دختری که تنش از تبش میسوخت توی خیمه ها کنار عمه زینبش می‌سوخت فدای یتیمی که گم شده توو بیابوونا کتکش میزدن هر موقع صدا میزد بابا ✍ .