#با_زینب_علیهاالسلام
#اولین_بار_در_تلگرام
#5جمادی_الاولی
#فیش_منبر
🎴 #ولادت_حضرت_عليا_مخدره_زينب_کبری_علیهاالسلام
👈🏼 مجلس دوم
👈🏼 ۸ آذر ۱۴۰۱شمسی
📚 مطالب مطرح شده:
۷. وقایع کربلا و اسارت
۸. خطبهی بیبی علیا مخدره در کوفه
۹. مناظرهی حضرت زینب کبری علیهاالسلام و یزید ملعون
۱۰. مگر صدای مادرم حضرت زهرا علیهاالسلام را نمیشنوی؟!
۱۱. راز وصایت و نیابت
۱۲. نفرین به بحر بن کعب
🔆 #حضرت_زینب
.
#روضه #اصحاب #حضرت_حر بن یزدی ریاحی شب چهارم محرم
┄┅═══••↭••═══┅┄
دیشب صدایت میزدم ای حُر! کجایی؟
تو حُر مایی، حُر مایی،حُر مایی
*ای خدا! میشه آقا به من و تو هم بگه: شما مال من هستید..*
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم، دل ربودم
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
*نفرین کرد به ظاهر،" ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ"مادرت به عزات بشینه و گریه کنه، دیدن حُر سرش رو انداخت پایین،عرق شرم پیشانیش رو گرفت....ببین نفرین حُر، چه کرد به ظاهر با دلِ حُر*
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم،بلکه می کردم دعایت
آنجا که گفت:چشم مادر بر تو گرید
می خواستم زهرای اطهر بر تو گرید
*یه جایی امام دست گذاشت که حُر به هم بریزِ، حُر اون ماهیت خودش رو نشون بده،ذات قشنگ خودش رو ، رو کنه،تا گفت: مادرت به عزات بشینه،سرش رو انداخت پایین،گفت:آقا! اگه هر کی غیر از شما اسم مادرمو آورده بود،زنده نمی موند، اما من چه کنم؟شما فرزندِ فاطمه اید،اسم مادرت زهراست...
حُر،حُر شد به خاطر ادبش،اگه دنبال عاقبت به خیری هستی،راهش همینه،احترام کرد به نام بی بیِ دو عالم..*
دانی که چون شد،دامن مارا گرفتی؟
تو احترامِ نامِ زهرا را گرفتی
می خواستم در این گلستان یاس باشی
می خواستم همسنگرِ عباس باشی
می خواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گُل بخندم
زهرا همان آغاز، هستت را گرفته
با چادرِ خاکیش دستت را گرفته
*حُر دشمنِ به ظاهر،الان مقابل امام ایستاده، تا اسمِ مادرش رو آورد،احترام کرد،گفت:مادرت زهراست،من جرأت ندارم حرف بزنم....
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ،دید صدای فاطمه پشت در میاد،حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب نوشت تو نامه اش: معاویه! اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم....
شب حُر باید بری پشت در و دیوار،باید بری سر سفره ی حضرت زهرا...
حُر برگشت،چه برگشتنی، گفت:آقا! من اولین نفری بودم که راه رو بستم،میخوام اولین نفری باشم که جونم رو برات فدا می کنم،لَه لَه میزد برا شهادت،رفت میدان،خودش رفت،نوشتن:پسرش هم رفت،غلامش هم رفت،حق رو اَدا کرد،وقتی افتاد رو زمین،حُر یه لحظه به خودش نهیب زد..گفت:حُر! منتظر حسین نباش،حبیب باید منتظر حسین باشه،زهیر باید منتظر حسین باشه،تو همین که بهت اجازه داد جونت رو فدا کنی برات بسه،منتظر نباش،نوشتن فرق حُر شکافته شده بود،خون رو چشماش رو گرفته بود،یه مرتبه دید یه دست مهربون سرش رو از رو خاک برداشت،خون رو از چشماش پاک کرد،چشمش رو باز کرد دید آقاش حسینِ...کیا آرزو دارن موقع جون دادن آقاشون رو ببینن؟
به همه آرزوش رسید،اصلاً جون دادن با حسین،اصلاً درد یادش میره،زخم یادش میره،همتون اهل روضه اید،آقا لحظه ای از کنار حُر بلند نشد،تا حُر جون داد،بعد حُر رو گذاشت،خیلی از شهدای کربلا رو همین کارو کرد،نوشتن به دو دلیل می اومد بالا سر اصحاب و یارانش،دلیل اول این بود:عشقی که بین ارباب و بین اون اصحاب وجود داشت،حضرت می دونست اینا آرزوشونه اینا حسین رو ببینن،میشناخت یارانش رو،دلش نمی اومد کسی منتظر بشه،دلیل دوم خیلی سختِ گفتنش،میشناخت دشمن رو،خباثتِ دشمن رو خبر داشت،میدونست دشمن برا قهرمان بازی،دشمن برا تضعیف روحیه،زنده زنده سرها رو از بدن جدا میکنه،لذا خودش رو میرسوند،سر یاراش رو بغل می گرفت،کسی جلو نیاد،میذاشت راحت جون بدن،چشماش رو می بست،نذاشت کسی رو زنده زنده سر ببرن...
اما امان از اون لحظه ای که خودش افتاد رو خاک،هنوز داشت نفس می کشید، "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" حسین......دستت رو بیار بالا،"بالحسین...." شب حُر و شبِ اصحابِ،الان وقت توبه است،توبه ی ما با حسین پذیرفتنی است، "بالحسین الهی العفو...."
خیلی لحظه ی آخر، لحظه ی مهمیه،ان شاء الله دَم جون دادنمون کسی باشه سرمون رو برداره از رو خاک، سر همه رو بلند کردی،رو دامن گرفتی،یه نفر نبود سرت رو از رو خاک،برداره...نه یه نفر بود، اون یه نفر هم سه ساله بود،یه جوری سر رو از روی خاک خرابه برداشت،سر خاکی رو گذاشت تو بغلش،هی نگاه کرد دید لب ها پاره پاره است،با گوشه ی معجرش خونها رو پاک کرد،خاکارو پاک کرد،نگاش به رگ های بریده افتاد...حسین..."اللهم عجل لولیک الفرج"...
__________
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
.
.
#فاطمیه
حُر ، به ظاهردشمنه ، مقابل امام ایستاده، تا اسمِ مادرش رو آورد،احترام کرد،گفت:مادرت زهراست،من جرأت ندارم حرف بزنم....
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ، دید صدای فاطمه از پشت در میاد، حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب دومی ،نوشت تو نامه اش: معاویه، اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم....
.
1_1572626360.mp3
1.55M
#کرامات
#حضرت_زینب
#5جمادی_الاولی
🍃 دو کرامت از حضرت زینب کبری علیهاالسلام
مرحوم حجتالاسلام #حاج_اشرف_کاشانی
🔆
پناهبیپناهان_شیخمجتبیاسکندری.mp3
4.07M
#امام_زمان
#حکایات
🍃 #پناه_بی_پناهان
👈🏼 داستان ابوالفاء شیرازی و زندانی شدن وی در شیراز و توسل وی بهحضرت حجةبنالحسنالعسکري علیهماالسلام
حجتالاسلام #شیخ_مجتبی_اسکندری🔆
#با_زینب_علیهاالسلام
#اولین_بار_در_تلگرام
#5جمادی_الاولی
#فیش_منبر
🎴 #ولادت_حضرت_عليا_مخدره_زينب_کبری_علیهاالسلام
👈🏼 مجلس سوم
👈🏼 ۹ آذر ۱۴۰۱شمسی
📚 مطالب مطرح شده:
۱۳. ارتباط معنوی حضرت مهدی با عمهاش، حضرت زینب کبری علیهماالسلام
➖ زیارت ناحیهی مقدسه
➖ داستان ملاسلطانعلی روضهخوان تبریزی
➖ خطبهخوانی ملائکه در روز وفات حضرت زینب کبری علیهاالسلام
➖ حضور در حرم مطهر عمهی محترمهشان
➖ قسم بهحقّ عمّهام زینب علیهاالسلام
۱۴. توسّلات بهحضرت علیا مخدّره زینب کبری علیهاالسلام
➖ نذر خاصی برای حضرت زینب کبری علیهاالسلام
➖ شعری در رثای بیبی و طلب صله
➖ اولاد دار شدن یک فرد سُنّیمذهب با توسّل به بیبی دو سرا
➖ آمدن شیخ عبدالغنی نابلسی به مزار عمّهی سادات علیهاالسلام
🔆
#5جمادی_الاولی
#فیش_منبر
🎴 #ولادت_حضرت_عليا_مخدره_زينب_کبری_علیهاالسلام
👈🏼 مجلس چهارم
👈🏼 ۱۰ آذر ۱۴۰۱شمسی
📚 مطالب مطرح شده:
۱۵. کرامات زینبی علیهاالسلام
➖ کلام زينب کبری علیهاالسلام به شیخابوبکر.موصلی
➖ عنایت بیبی دوسرا، عليا مخدره به مرحوم بهبهانی
➖ شفای دختر سنی بهواسطهی #حضرت_زینب کبری علیهاالسلام
➖ شفای دختر لبنانی
➖ شفای درد چشم
➖ شفای سقّای نابینا در ایام عاشورا
➖ شفای مرحوم فیضالاسلام، شارح نهجالبلاغه
با این پا برای شما کار کردم
🔆