3_727126809182851704.mp3
3.63M
#زمینه
#شهادت_امام_علی
#سید_مهدی_میرداماد ✍
بک یا الله برسول الله
به سر شکسته علی ولی الله
نیمهء شب اومدم تا برسونی به مرادم
تو سرازیری قبرم برسه علی به دادم
جنازمُ می برن وادی السلام علی
علی امام من است و منم غلام علی
****
بک یا الله بامین الله
به کبودی رخ انسیة الحوراء
همه آرزوم همینه تو شلوغیای محشر
که کسی فکر کسی نیست من باشم کنار مادر
تموم احترام من به احترام علی
علی امام من است و منم غلام علی
****
بک یا الله بحسن مولا
به سر بریده امام عاشورا
سال دیگه شب احیاء عبد خوب خدا باشیم
پارکاب ابا صالح هممون کربلا باشیم
با لب تشنه کشتنش به جرم نام علی
علی امام من است و منم غلام علی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#زمینه #شهادت_امام_علی #سید_مهدی_میرداماد ✍ بک یا الله برسول الله به سر شکسته علی ولی الله نیم
👆
#تحلیل_مداحی
#سید_مهدی_میرداماد
این سبک در یکی از مقام های آوازی عربی به نام (بیات هندی) که شباهت زیادی به بیات کرد در دستگاه آواز ایرانی دارد ساخته شده است
سبک زیبا و مناسب حال و هوای شبهای ماه مبارک رمضان و شبهای احیاء
الف)بررسی از لحاظ سبکی
این سبک از لحاظ سبکی در هر بند به سه قسمت تقسیم میشود
1⃣ بک یا الله
2⃣نیمه شب اومدم تا
3⃣(گوشواره) جنازم می برن
و علیرغم حجم کوتاه بندها تنوع و هارمونی لازم را دارد
یکی دیگر از محاسن سبک، ایجاد فضای خالی و برعکس پر کردن فضای خالی در جایی دیگر است
مثال : بک یا الله برسول الله به سر شکسته علی ولی الله
توجه کنید که بک یا الله و برسول الله ، یک مصرع از شعر است که به وسیله مکث و چیدمان کلمات شعری از هم جدا شده است و قسمت دوم به صورت پیوسته است
به علت استفاده از زبان ساده و روان در شعرتاثیر گذاری خوبی دارد
استاد حاج اکبر شیخی: هر چه زبان یک اثر ساده تر و ملموس تر باشد تاثیر گذاری آن نیز بیشتر خواهد بود (دقیقا فکر کنید با شخصی صحبت می کنید چه حالاتی دارید و با چه لحنی صحبت می کنید)
نیمه شب اومدم تا برسونی به مرادم
تو سرازیری قبرم برسه علی به دادم
استفاده از شعر معروف و ساده و تاثیر گذار در گوشواره که باعث راحت شدن کار مداح می شود
علی امام من است و منم غلام علی
بند های کوتاه و استفاده از کلمات آشنا که بسیار شنیده شده است باعث جلب توجه مستمع و همراهی با مداح و اصطلاحا خوب دل دادن مستمع می شود
ضرب سبک طوری با شعر هماهنگ است که مستمع به راحتی می تواند با ریتم سینه زنی هماهنگ شود (اصطلاحا ضرب خور خوبی دارد)
#آموزش_مداحی
.
#تحلیل_مداحی
بررسی از لحاظ #محتوا
در این سبک از صنایع ادبی متعددی استفاده شده که خود بر زیبایی کار افزوده است
#نکته مهم:خوب است که از جملات عربی و احادیث ،ادعیه و زیارات و یا عبارات مقتل و یا کلام ائمه معصومین که رساندن آن به مستمع رسالت مداح است چه به فارسی و چه به عربی استفاده گردد
مثال: در اکثر مداحی های امروز مشاهده میشود که درصد بالایی از شورها در مورد بین الحرمین ساخته شده در صورتی که ما حتی یک روایت از ائمه معصومین در مورد بین الحرمین نداریم
بحث این نیست که اصلا به چنین مباحثی پرداخته نشود بلکه بهتر است که مطالبی که بیشتر مورد توجه اهل بیت قرار گرفته در صدر توجه شاعر و سبک ساز قرار بگیرد
#مثال :می توان از فرازهای زیارت ناحیه مقدسه استفاده کرد(السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته)(السلام علی من الاجابة تحت قبته)و...
بک یا الله ) استفاده عین کلمه دعای قرآن بسر در شبهای احیاء در شعر ، که اصطلاحا به این صنعت استفاده شده صنعت <تضمین> می گویند.
و همچنین این صنعت(صنعت تضمین) در گوشواره استفاده شده یعنی استفاده از یک مصرع از شعر معروف ( علی امام من است و منم غلام علی)
و همچنین در چند قسمت شعر هم از صنعت (تلمیح) یعنی اشاره به واقعه ای تاریخی و یا موضوعی خاص استفاده شده
بالب تشنه کشتنش به جرم نام علی: اشاره به واقعه روز عاشورا که وقتی ابی عبدالله فرمود چرا قصد قتال با مرا دارید مگر من حرامی را حلال کردم و یا حلالی را حرام کردم ، شخص ملعونی از بین لشکر عمر سعد لعنة الله علیه فریاد زد( بغضا لابیک)
یعنی به علت کینه ای که از پدرت داریم میخواهیم تو را بکشیم.
لازم بذکر است که این سبک جای تحلیل بیشتری هم دارد مثلا صنایع ادبی استفاده شده به عنوان نمونه ذکر شد که می توان به موارد دیگری اشاره کرد.
#رامین_محمدی ✍
.
3_727126809182851704.mp3
3.63M
#شب_قدر
#زمیه #امام_علی ( علیه السلام )
#سید_مهدی_میرداماد🎤
بک یا الله به رسولَ الله
به سرِ شکسته علی ولی الله
نیمه شب اومدم تا
برسونی به مُرادم
تو سرازیریِ قبرم
برسه علی به دادم
جنازم و میبرن
وادیُ السلامِ علی
علی امام من است و
منم غلام علی ...
بک یا الله به امینَ الله
به کبودی رخ اِنسیهَ الحَورا
همه آرزوم همینه
تو شلوغیای محشر
که کسی فکر کسی نیست
من باشم کنار مادر
تموم احترام من
به احترام علی
علی امام من است و
منم غلام علی ..
بکَ یا الله به حسن مولا
به سر بریده ی امام عاشورا
سال دیگه شب احیا
عبدِ خوب خدا باشیم
پا رکاب اباصالح
هممون کربلا باشیم
با لب تشنه کُشتنش
به جرم نام علی
علی امام من است و
منم غلام علی ...
.
YEKNET.IR - roze - shabe shahadat imam sadegh - 1399.03.27 - mirdamad.mp3
19M
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴کاش من هم به لطف مذهب نور
🌴تا مقام حضور می رفتم
🎙 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه_شهادت_امام_صادق
26147.mp3
2.85M
💞شب عشقه بخدا...
💞 میلاد حضرت معصومه(س)
💞#سید_مهدی_میرداماد
2_144173462864322555.mp3
5.55M
#مناجات_امام_زمان
#سید_مهدی_میرداماد
#سبک_اینقده_روسیاهم_و_هواپرستم
ای دلبرم من دل به گیسوی تو بستم
ای عمر من عمری سر راهت نشستم
محراب من ابـروی تو
ای قبــله من روی تو
ای شـام قدرم موی تو
بیا بیا یابن الحسن
كی میشود از خاك پایت بوسه گیرم
كی میشود دورت بـگـــردم و بمیرم
اصلا چه عیبی داره فکر کن عباس داره با حسین حرف میزنه
امشب کیا صدا میزنند
زمزمه می گوید بیا امام زمان
فاطمه میگوید بیا
علقمه میگوید بیا
سقای دشت کربلا ابالفضل
جانم جانم
دستش شده از تن جدا ابالفضل
امام زمان آقا ما داریم به جاشما داریم میگیم
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
امشب شب دستهای مرخصه
دستت رو از بازم خرج کن
بزار بازوهات درد بگیره
از دوچشم یاس میخوانم بیا
دیگه چجوری بگم بیا آقا جان
از دوچشم یاس میخوانم بیا
شعری از احساس میخوانم بیا
نیستم لایق به دیدارت ولی
روضه عباس میخوانم بیا
#امام_زمان
.
قسمت اول.mp3
9.87M
#سالگرد_رحلت #امام_خمینی
حاج #سید_مهدی_میرداماد
قسمت اول
آزاده ای که بود گرفتار خال دوست
آزاد گشت و رفت به کوی وصال دوست
بیمار شد چو دیده بیمار دوست دید
شد پای تا به سر همه محو جمال دوست
دردا که از سپهر ولایت غروب کرد
ماهی که گشته بود سراپا هلال دوست
عنقای قاف عشق قفس را شکست و رفت
پر زد به قبله ابدیت به بال دوست
یک لحظه بیم راه زدشمن به دل نداد
یکدم تهی نگشت دلش از خیال دوست
هم چون علی زپنجه دنیا و اهل آن
دامن کشید و گفت که ما بیم و خال دوست
ای سرو راست قامت تاریخ ای امام
ای قامت بلند تو را اعتدلال دوست
امروز قدر و عزت و مجد و جلال ماست
مرهون تو قسم به مقام و جلال دوست
تو عشقی و زآب و گل ما نمی روی
ای رفته از نظر زدل ما نمی روی
ای آنکه انقلاب تو آفاق را گرفت
ابر فراق ماه رخت را چرا گرفت
هندو، نه، بت پرست نه، آتش پرست نه
در ارتحال تو بشریت عزا گرفت
تنها بهشت فاطمه از تو صفا نیافت
ایران زنهضتت شرف کربلا گرفت
روزی که خاک سینه غمگین خود گشود
جسم تو رانه، هستی ما را زما گرفت
آنشب که کرد روح تو بر آسمان عروج
آنشب که در دل همه داغ تو جا گرفت
احمد کنار پیکر پاکت به گریه گفت
«بیمار بستری من امشب شفا گرفت»
دست اجل که جسم تو را قبض روح کرد
روح تو را نه هستی ما را زما گرفت
ای خضر راه عشق که در وادی فنا
آزادگی زدست تو آب بقا گرفت
بر تشنگان چشمه وصلت نظاره ای
ما را نمانده جز جگر پاره پاره ای
#استاد_سازگار ✍
.
#روضه_متنی
حکایت عنایت سید الشهدا علیه السلام به فرد گناه کار
تو دنیا عادت کنیم ، مانوس بشیم به حسین حسین گفتن ...
پیغمبر فرمود : الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ هر چی تو دنیا دوست داشته باشیم ، قیامتم دوست داریم ، با همون محشور میشیم ، آگه تو دنیا گناه دلتو ببره ، قیامتم دلت با گناهه" به این راحتی دلت از گناه خالی نمیشه ،اما آگه تو دنیا عشق حسین تو دلت باشه ؛ خدا رحمت کنه میرزا اسماعیل دولابی رو ، میرزا اسماعیل میگه تو محله ی ما ، تو تهران ، کسی بود گناه میکرد ، فسق و فجور میکرد ، ظلم میکرد ، اما یه خاصیتی داشت ، بعضی وقتا یه اتفاق آدمو عاقبت بخیر می کنه ، کاری میکنه کم کم از گناه دور بشی، مادرش بهش یاد داده بود" (خدا رحمت کنه همه پدر مادرا رو ،اونایی که ماه رمضان سال قبل مادر داشتن، این ماه رمضون کنار سفره جای مادراشون خالیه،جای پدرایی که بودن ... ) میرزا اسماعیل می گفت مادرش بهش یاد داده بود هر کجا ، هر جا رفتی ، هر عملی رو انجام دادی، هر اتفاقی رو رقم زدی ،آگه جایی دیدی یه پرچمی زدن، السلام علیک یا ابا عبدالله ....
آگه دیدی یه پرچمی روش نوشته یا حسین ، دستتو بزار رو سینه ت، ادب کن با احترام، سلام بده به آقای عالم ، میگه هر جا میرفت یه پرچم یا حسین میدید ، آگه هر حالتی داشت ، دستشو به سینه میگذاشت میگفت:
*السلام علیک یا ابا عبدالله ...*
خلاصه کنم میگه از دنیا رفت ، مدتها بعد تو عالم رویا دیدنش ، دیدن سر و وضعش مناسبه ، جای مناسبیه ، ازش پرسیدن تو که تو جونیت تو محل خودت خیلی گناه می کردی و معروف بودی ، چیه این سر و وضع ؟!!! گفت میخوای بهت بگم چی شد؟ همون کاری که همیشه میکردم،چه میکردی؟الله اکبر، میگه صحرای محشر رو نشونم دادن ... داشتن منو میبردن به طرف آتش، دست و پامو تو زنجیر گناه بستن و دارن میبرن ..." میگه دیدم وسط این صحرا یه خیمه ی سبزه، نزدیک شدم دیدم سر در خیمه یه پارچه ای زدن ؛ جلوتر اومدم دیدم نوشته یا حسین ..." منم به عادت همیشگی دستمو بالا آوردم ملکه های عذاب گفتن میخوای چه کنی ؟ دستاتو بستیم؛ گفتم یه بار دستمو باز کنید کار دارم . گفتن ما اجازه نداریم، ماموریم، گفتم من یه کار واجبی دارم،یه لحظه دستمو باز کنید، میگه دستمو باز کردن دستمو رو سینه ام گذاشتم گفتم السلام علیک یا ابا عبدالله ..." میگه تا این سلام و دادم ، دیدم ملکه های عذاب کنار ایستادن ، چه خبره؟ یه مرتبه دیدم پرده ی خیمه بالا رفت یه آقای نورانی از خیمه خارج شد ...؛ آی حسینی ها ... شمایی که میخوای شانزده هفده ساعت با لب تشنه بگید یا حسین ، میگه به محضی که منو دید یه نگاه به ملائکه های عذاب کرد گفت بدید پرونده شو ببینم" همه با ادب سلام دادن (حالا من نمی دونم کیه!!) پروندمو نگاه کرد ، آدم خیلی خجالت میکشه ، میگه دیدم یه نگاه به پرونده م کرد ، سرشو به علامت تاسف تکون داد، یه نگاه به من کرد گفت چرا اینهمه گناه کردی؟چرا اینهمه دل ما رو سوزوندی؟!! خجالت کشیدم ، سرمو انداختم پایین ، یه مرتبه دیدم حضرت با انگشتش زیر نامه و پرونده اعمالم چیزی نوشت پروندمو داد دست ملکه های مامور عذاب و رفت ، تا دیدن پروند رو ، دیدم دست و پامو باز کردن ، چی نوشتی؟!! دیدم زیر نامه م نوشته :
*یا مبدل السیئات بالحسنات اغفر لهذا العبد بحق الحسین ...*
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کرامات
#مناجات_دعا
#حکایت_توبه_مناجات
.
#پ.ن:امام رضا به ابن شبیب فرمود:
ای فرزند شیب،اگر دوست داری با ما در درجات عالی بهشت همراه باشی ،در اندوه ما اندوهگین باش و در خوشحالی ما ،خوشحال باش و بر تو باد به ولایت ما ،پس اگرکسی سنگی را دوست بدارد ،خداوند در روز قیامت او را با آن(سنگ)محشور خواهد کرد
(وسائل الشیعةج 14ص 502)
.
۲
|⇦• این دلِ تنگم عقده ها دارد...
#قسمت_پایانی/ #مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و #روضه حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام ویژه روز عرفه به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
*همین اولِ دعایِ عرفه دلم میخواد دلت بلرزه، دلت بشکنه... اصلاً کسی نیست دلش نخواد الان کربلا باشه...خیلی ها آرزو دارن یه عرفه کربلا باشن... حالا هر کی بلده بخونه:... کربلا، کربلا، کربلا، کربلا...*
"این دلِ تنگم عقده ها دارد
گوئیا میلِ کربلا دارد
یا حسین مارا کربلایی کن
بعد از آن با ما هرچه خواهی کن"
اجازه می دید که قبل از اینکه ما دعا بخونیم
یک کمی از عرفاتِ کربلایی ها بخونیم
*امروز اربابِ ما حجش رو تبدیل میکنه، قبله اش رو تبدیل میکنه، یه جور دیگه حج رو بجا میاره، چه عرفاتی داره حسین؟...*
عرفاتی که غریبه، عرفاتی که شهیده
عرفاتی که رو نیزه است، شکل یک سر بریده
عرفاتی که یه خواهر توی قتلگاه براش مُرد
خدا می دونه که اونجا چقدر مشت و لگد خورد
*ابی عبدالله نوشتن همه ی دعای عرفه رو ایستاده خوند، یه جوری گریه میکرد که بچه هاش دورش حلقه زدن، اما امان از دلِ زینب...*
عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد
هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد؟
عرفاتی که یه سقا، توی علقمه فداش شد
یه جوری عمود زدن سجده گاش کرببلاش شد
#شاعر رحمان نوازنی
*امروز تویِ چادرهای عرفات همه روضه ی اباالفضل میخونن، هر کی میخواد امروز اسمش رو بنویسن بخونه: سقایِ دشتِ کربلا اباالفضل، دستش شده از تن جدا اباالفضل...*
*اسمِ اباالفضل اومد، میگه: میدیدم آقا امام زمان یه نامه هایی رو میبینه، میخونه، میذاره کنار، اما بعضی از این نامه رو میبوسه به چشماش میذاره، گفتم: آقا! این نامه ها چی هستن؟ گفتن: این نامه ها درخواست هایی است که شیعیان ما نوشتن، مارو قسم دادن، گفتم: آقا بعضی از این نامه هارو میبوسید، احترام میکنید، به چشماتون میذارید... فرمود: اینا همونایی است که بالاشون نوشته : آقا! به عموتون عباس قسم... اینا من رو به عموم قسم دادن...
یه جمله روضه بخونم، امروز روز شهادتِ مسلم بن عقیل هم هست، اون فقیه، اون عالمِ برجسته، اون قهرمان و پهلوانِ کوفه، وقتی خبرِ شهادت مسلم رو به ابی عبدالله دادن، نوشتن: حضرت تا شنید مسلم رو به شهادت رسوندن نشست رویِ زمین، اینقدر گریه کرد "بُکاءً عالیا" این اشک ها روی سینه ی حسین چکید، بعد صدا زد: بگید دختر مسلم رو بیارن، حمیده رو آوُردن، بغل کرد حمیده رو، یه جوری نوازشش کرد خودِ بچه همه چیز رو فهمید، گفت: میدونم دیگه بی بابا شدم... حضرت فرمود: غصه نخور، من هستم، زینب هست، بچه هام هستن، بعد فرمود: دورِ این دختررو شلوغ کنید سرش گرم باشه، خیلی دلش برا باباش تنگ نشه، کسی ازگُل نازکتر به این بچه نگه، این بچه یتیمِ...
میخوام بگم: آقاجان! گفتید دورش رو شلوغ کنن دلش برا باباش تنگ نشه... اما من یه دختر یتیم سراغ دارم، دورش رو شلوغ کردن، اما یکی با کعب نی، یکی با تازیانه، یکی با سنگ میزد، یکی لگد میزد... چه کردن، نوازشش کردن؟ نه! بغلش کردن؟ نه! سر بریده ی باباش رو جلوش گذاشتن، ای حسین!... " بِالحُسینِ اِلهی العفو..."
ــــــــــــــــــ
#حضرت_مسلم
#سید_مهدی_میرداماد
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#روز_عرفه
#شب_اول_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
گودال سرخ -2.pdf
1.1M
#پی_دی_اف
#pdf
|⇦•کتاب گودال سرخ(2)
✓ متن روضه های دهۀ اول ماه محرم
✓ برای اجرای مادحین اهلبیت(ع)
✓ شامل:متونِ روضۀ اجرا شده توسط #سید_مهدی_میرداماد
.
|⇦•رفتند زیر سایه ی...
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل ویژهٔ ورود آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
*چهارتا ورود مهم تو تاریخ اسلام هست یکی از مهمترین ورودها، ورود پیغمبر به مدینه است یکی از نکات بارز و قشنگش اینه نوشتن پانزده روز رسول خدا پشت دروازه ی مدینه ایستاد و منتظر بود وارد مدینه نشد میگفتن مردم منتظرن، می فرمود: باید برادرم علی بیاد تا علی نیاد من وارد مدینه نمیشم.
دومین ورود معروف، ورود پیغمبر سال هشتم هجری به مکه و فتح مکه است. امیرالمؤمنینفرمود: پیغمبر کنار کعبه زانو زد به من دستور داد برو بالا کعبه رو از وجود بُتان پاک کن. با دست پیغمبر بالا رفت و بت ها رو شکست.
سومین ورود معروف، ورود امام رضا به ایران بود وقتی حضرت به مَرو رسید چه استقبالی، چه عظمتی، چه شکوهی. وچهارمین ورود، ورود حضرت معصومه به شهر قم بود. وقتی حضرت معصومه میخواست وارد قم بشه مردم کیلومترها، فرسخ ها بیرون شهر رفتن، چه استقبالی، چه تکبیری، چه تجلیلی، اینقدر روی ناقه اش گل ریختن. نوشتن بی بی رو آوردن تو بهترین جای شهر، وسط باغ زیر سایه ی درخت کنار جوی آب، گفتن این دختر موسی ابن جعفره حق داره.. تو این چهار تا ورود چند تا وجهه شِباهت هست. ورود پیغمبر به مکه و مدینه وامام رضا به ایران و حضرت معصومه به قم. این سه تا وجه شباهت استقبال، فَرح، شادی بود. اما یه ورود هم سراغ دارم کسی اومد استقبال حسین. بچه ها نگاه کردن دیدن یه عده نیزه دار ایستادن، حُر با لشکرش اومده استقبال... دومین وجه شَباهت احترام بود. نوشتن وقتی حُر راه امام رو بست دستور دادن حسین رو متوقف کن نه بذار برگرده نه بذار بره. نامه نوشت عُبیدالله ملعون یه جایی متوقفش کن نه آب باشه، نه سایه باشه، نه درخت باشه، وسط بیابون زیرِ آفتاب نگهش دار....
سومین وجه شباهت شادی بود. وقتی خانم حضرت معصومه اومد قم مردم چقدر شاد بودند.وقتی امام رضا اومد ایران چه خبر بود.
اما مثل فردا همه غمای عالم اومد رو دل بی بی زینب.. امان از دل زینب... از هشتم ذی حجه تا دوم محرم این زن و بچه تو راه بودن. یه وقتی آدم میره سفر میدونه آخر سفر زیارته، دیدن اقوامه، اربعین کربلا میریم چقدر اذیت میشیم اما میدونیم تهش این که یه سلام بدی خستگیت بره برسی جلو در بابُ القبله همه سختیات میره. میدونی تهش زیارته. اما من برا این زن و بچه بمیرم وقتی بین راه خبر شهادت مسلم رو دادن، بچه ها دیدن باباشون هی میگه "أِنّا لِلّه وَ أِنّا أِلیهِ راجِعون "فهمیدن این سفر چه سفریه، لذا همه ی راه غم و اندوه داشتن و غصه داشتن...*
«رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک»
تو همه ی راه هر وقت نگاه به عمو می کردن دلشون آروم میگرفت. میدونستن تا عمو هست باباشون هم هست داغ بابا نمیبینن. میدونستن عمو باشه همه چی حلّه. الهی برات بمیرم .. وقتی عباس اومد بچه ها رو پیاده کرد خواهرش رو پیاده کرد، نگاهش می کردن. یه عبارتی هست "یا کاشِفَ الکَرب" فقط "عَن وَجهِ الحُسین" نبوده، فقط حسین نگاه میکرد غمش نمی رفت بلکه بچه ها هم نگاهِ عباس می کردن آروم میشدن... تا عباس بود این بچه ها غم و غصه ای نداشتن. ناراحتی نداشتن اما ... آه از آن ساعتی که دیدند بابا، با کمر خم داره برمی گرده محاسنش غرق خاک دیدند رفت سراغ خیمه ی عمو ..عمود خیمه روکشید. شیخ مفید میگه تا عمود خیمه رو کشید زینب دو دستی زد تو صورتش... نشست روخاک.. نوشتن ابی عبدالله اومد جلو دستِ خواهرش رو گرفت گفت: الان سیلی نزن گریه هات مونده سیلی زدنا مونده "فَأِنَّا البُکاءً أمامَکُم " سیلی نزن .کجا توصورتت بزن؟ اون ساعتی که میای بالای تل زینبیه میبینی یه نفر با چکمه رو سینه ی برادره... لذا عصر روز یازدهم همه رو که سوار کرد نذاشت نامحرما جلو بیان روکرد به طرف علقمه صدا زد: یا غیرت الله پاشو داداش، پاشو یادته من رو چه جوری پیاده کردی؟ پاشوکسی نیست زینب رو سوار ناقه کنه، پاشو ببین شمر یه طرف، حرمله یه طرف، حسین.......
هرکسی را بَهر کاری ساختن
کار ما گریه برای زینب است
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•ای پدر! چشم تو روشن...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَاللَهّ يا اَبا عَبْدِالله، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ..." ای حسین...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِسَیِّدَتَناومولاتنا یا رُقَیَّةَ
ای پدر! چشم تو روشن، شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
*راستی چرا عمو رو نیوردی؟ تو که بی عمو جایی نمیرفتی، بعضی حرفارو به تونمیتونم بگم به عموم میخواستم بگم ...*
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشسته؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دو دَم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت
کوفه را با نَفَس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی اُمّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
*هرقطره اشکم خونه ی این شامیاروخراب میکنه، قطره های اشکم سیل میشه دشمنت رو باخودش میبره *
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
*خانم زینب جوری این دختر رو بار آوُرده، به نقل معروف: مادر، رقیه رو وقتی به دنیا آوُردش از دنیا رفت، لذا این سه ساله مادر نداشت،توجه عمه بهش بیشتر بود ،برا همینخیلی بابایی شده بود،برا همین عاطفه اش به بابا فرق میکرد،لذا تو مدرسه زینب بزرگ شده بود، زینب هم که توی دامن زهرای مرضیه بزرگ شده بود، واقعا بچه اینجوری بار اومده که گریه کرد مثل مادربزرگش، نه گریه ی ضعف، یه بار برا دردهاش گریه نکرد، مادرش هم تو مدینه یه برا پهلوش گریه نکرد، فقط میزد تو سینه اش میگفت: علی غریبه، رقیه هم میزد روپاش میگفت بابام کجاست؟*
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
*بابا خاطرت جمع، داشتم از گرسنگی می مردم، اینقدر گرسنه شده بودم، تشنگی یادم رفته بود، دیدم نان وخرما میدن لب نزدم ...*
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#روضه_حضرت_رقیه
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
گِله ای نیست؛ گِله،حوصله هممیخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
*یه ساعت وقت داشته باشم فقط می بوسمت، اینقدر منتظر بودم تو بیای ..از اینجا به بعد دیگه این بچه قرارش از دست رفت، شب آخر بنارو گذاشت به گریه کردن، یه جوری گریه کرد شهر رو ریخت به هم، یهجوری گریه کرد صداش رسید به اون ملعون، از خواب نحسش بیدارشد، گفت: چیه این صدا،مال کیه؟ از کجاست؟ گفتن: از خرابه میاد، گفت: کی داره اینجور گریه میکنه؟ مگه اینها هنوز نفس دارن؟! مگه جون دارن گریهکنن؟ گفتن: آری، حسین یه دختر کوچیکداره این بچه تا باباش رو نبینه آروم نمیشه، باباش رو میخواد...
علامه مجلسی اینجارو نقل کرده میگه نانجیب صدازد: "اِرفَعُوا رَأسَ أَبِیهَا وَاَطرَحُوا إِلَیهَا"......سرباباش رو بندازید جلوش، یه کاری کنید صداش دیگه بند بیاد، زینب فهمید چه خبره، دید جلو در شلوغ شد.. مرحوم ربانی خلخالی در کتاب ستاره درخشان شام مینویسه، میگه: تا دید دارن سر رو میارن عمه ی سادات بلند شد، اُم کلثوم بلند شد، رباب بلند شد، زنا جلو در خرابه ایستادن، نیارید سر رو ،ما آرومش میکنیم.
چیکار کردن ؟یکی رو با لگد زدن،یکی رو با تازیانه زدن، ریختن تو خرابه مثل مدینه که ریختن تو خونه ی مادر ما، همه رو زدن سر رو گذاشتن جلو این بچه...
این سؤال رقیه که گفت: "ما هذا الرأس ؟"مثل عمه اش زینب بود، مثل اون سؤال توی قتلگاه بود، که آیا توحسینمنی ؟ این سؤال از رو نشناختن نبود، میدونی چرا گفت این سر کیه؟ با تعجب گفت: گفت تو بابای رقیه ای؟ مگه چند روز من ندیدمت؟ بیست و پنج روزه ندیدمت، چیکار کردن باهات؟حسین .....
سر رو بغل کرد، آروم سر رو آورد بالا، آروم دست میکشید، حالا لحنش عوض شد ...*
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم
چیزی نیست لگد شمر، شکسته کمرم
پای چشمم، گُلِ زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
*سر رو أوُرد بالا، دست کشید، آدمی که نمی بینه یا کم می بینه دست میکشه، با حس لامسه خیلی چیزا رو میفهمه، تا دست کشید، گفت:*
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس می؛ میدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
*دیگه طاقت نیاورد، دست کشید رو لب ها ،دست کشید رومحاسن، دید پُر خاکِ ،پُر خونِ...
من از شما سؤال میکنم بعد ازلب و بعد از محاسن چیه؟محاسن رو زد کنار انگشتاش روگذاشت روی رگهای بریده، دید رگ ها از هم جدا جدا شده...
اونجا چیکار کرد ؟ می دونست باباش بالاسَرِ داداش اکبرش چیکار کرده، شنیده بود از عمه اش، شاید شنیده بود از خواهراش، باباش وقتی رسید بالا سر اکبر، سر رو به زانو گذاشت آرومنشد، رقیه هم سر بابارو روی زانو گذاشت آروم نشد، بابا سر علی اکبر رو به سینه چسبوند آرومنشد، رقیه هم سر بابا رو به سینه چسبوند، آروم نشد...
شنیده بود باباش صورت به صورت داداشش گذاشته " وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه "رقیه هم همین کار رو کرد، صورت روی صورت بابا گذاشت ،لباش رو روی لبهای بابا گذاشت...
کنار بدن علی اکبر همه گفتن:حسین جان داد، تا زینب رسید، زینب حسین رو برگردوند، اگه خواهرش نبود بابا و پسر کنار هم رفته بودن... زینب دست گذاشت رو شونه ی حسین، حسین رو زنده کرد، اما تو خرابه زینب دیر رسید، تا اومد بچه رو برداره، دید سر یه طرف، رقیه هم یه طرف، همه بگید حسین .....*
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#روضه_ورودیه
#روضه_شب_دوم_محرم
#گریز_ورودیه_به_کربلا
●━━━━━━───────
*چهارتا ورود مهم تو تاریخ اسلام هست یکی از مهمترین ورودها، ورود پیغمبر به مدینه است یکی از نکات بارز و قشنگش اینه نوشتن پانزده روز رسول خدا پشت دروازه ی مدینه ایستاد و منتظر بود وارد مدینه نشد میگفتن مردم منتظرن، می فرمود: باید برادرم علی بیاد تا علی نیاد من وارد مدینه نمیشم.
دومین ورود معروف، ورود پیغمبر سال هشتم هجری به مکه و فتح مکه است. امیرالمؤمنینفرمود: پیغمبر کنار کعبه زانو زد به من دستور داد برو بالا کعبه رو از وجود بُتان پاک کن. با دست پیغمبر بالا رفت و بت ها رو شکست.
سومین ورود معروف، ورود امام رضا به ایران بود وقتی حضرت به مَرو رسید چه استقبالی، چه عظمتی، چه شکوهی. وچهارمین ورود، ورود حضرت معصومه به شهر قم بود. وقتی حضرت معصومه میخواست وارد قم بشه مردم کیلومترها، فرسخ ها بیرون شهر رفتن، چه استقبالی، چه تکبیری، چه تجلیلی، اینقدر روی ناقه اش گل ریختن. نوشتن بی بی رو آوردن تو بهترین جای شهر، وسط باغ زیر سایه ی درخت کنار جوی آب، گفتن این دختر موسی ابن جعفره حق داره.. تو این چهار تا ورود چند تا وجهه شِباهت هست. ورود پیغمبر به مکه و مدینه وامام رضا به ایران و حضرت معصومه به قم. این سه تا وجه شباهت استقبال، فَرح، شادی بود. اما یه ورود هم سراغ دارم کسی اومد استقبال حسین. بچه ها نگاه کردن دیدن یه عده نیزه دار ایستادن، حُر با لشکرش اومده استقبال... دومین وجه شَباهت احترام بود. نوشتن وقتی حُر راه امام رو بست دستور دادن حسین رو متوقف کن نه بذار برگرده نه بذار بره. نامه نوشت عُبیدالله ملعون یه جایی متوقفش کن نه آب باشه، نه سایه باشه، نه درخت باشه، وسط بیابون زیرِ آفتاب نگهش دار....
سومین وجه شباهت شادی بود. وقتی خانم حضرت معصومه اومد قم مردم چقدر شاد بودند.وقتی امام رضا اومد ایران چه خبر بود.
اما مثل فردا همه غمای عالم اومد رو دل بی بی زینب.. امان از دل زینب... از هشتم ذی حجه تا دوم محرم این زن و بچه تو راه بودن. یه وقتی آدم میره سفر میدونه آخر سفر زیارته، دیدن اقوامه، اربعین کربلا میریم چقدر اذیت میشیم اما میدونیم تهش این که یه سلام بدی خستگیت بره برسی جلو در بابُ القبله همه سختیات میره. میدونی تهش زیارته. اما من برا این زن و بچه بمیرم وقتی بین راه خبر شهادت مسلم رو دادن، بچه ها دیدن باباشون هی میگه "أِنّا لِلّه وَ أِنّا أِلیهِ راجِعون "فهمیدن این سفر چه سفریه، لذا همه ی راه غم و اندوه داشتن و غصه داشتن...*
《رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک
با آفتاب، غنچۀ گل نیست سازگار》
تو همه ی راه هر وقت نگاه به عمو می کردن دلشون آروم میگرفت. میدونستن تا عمو هست باباشون هم هست داغ بابا نمیبینن. میدونستن عمو باشه همه چی حلّه. الهی برات بمیرم .. وقتی عباس اومد بچه ها رو پیاده کرد خواهرش رو پیاده کرد، نگاهش می کردن. یه عبارتی هست "یا کاشِفَ الکَرب" فقط "عَن وَجهِ الحُسین" نبوده، فقط حسین نگاه میکرد غمش نمی رفت بلکه بچه ها هم نگاهِ عباس می کردن آروم میشدن... تا عباس بود این بچه ها غم و غصه ای نداشتن. ناراحتی نداشتن اما ... آه از آن ساعتی که دیدند بابا، با کمر خم داره برمی گرده محاسنش غرق خاک دیدند رفت سراغ خیمه ی عمو ..عمود خیمه روکشید. شیخ مفید میگه تا عمود خیمه رو کشید زینب دو دستی زد تو صورتش... نشست روخاک.. نوشتن ابی عبدالله اومد جلو دستِ خواهرش رو گرفت گفت: الان سیلی نزن گریه هات مونده سیلی زدنا مونده، سیلی نزن .کجا توصورتت بزن؟ اون ساعتی که میای بالای تل زینبیه میبینی یه نفر با چکمه رو سینه ی برادره... لذا عصر روز یازدهم همه رو که سوار کرد نذاشت نامحرما جلو بیان روکرد به طرف علقمه صدا زد: یا غیرت الله پاشو داداش، پاشو یادته من رو چه جوری پیاده کردی؟ پاشوکسی نیست زینب رو سوار ناقه کنه، پاشو ببین شمر یه طرف، حرمله یه طرف، حسین.......
هرکسی را بَهر کاری ساختن
کار ما گریه برای زینب است
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
.
YEKNET.IR - roze - shabe 1 muharram 1400 - mirdamad.mp3
10.32M
🔳 #روضه #شب_اول #محرم
🌴محرمی که نباشی در آن محرم نیست
🌴بدون تو ضربان زمین منظم نیست
🎙 #سید_مهدی_میرداماد
4_6039857975441490286.mp3
3.04M
.
#روضه_اربعین
با نوای: #سید_مهدی_میرداماد
موضوع: کاربرد #زمزمه ـ شخصیت مداح
زندگی بعد تو عذابه
رو دست من جای طنابه
تموم گل هاتُ آوردم
اما یكی موند تو خرابه
این نشونی كه رو چشامه
سوغاتی ِ كوفه و شامه
چادر ِ خاكی ِ رقیه
ببین داداش شال ِ عزامه
هر كاری كردم كه بمونه اما نشد اما نشد
نمیره زیر ِ تازیونه اما نشد اما نشد
همسفرم شه تا مدینه اما نشد اما نشد
خواستم سر ِ تو رُ نبینه اما نشد اما نشد
شده تنم پر از كبودی
هرجا كه بردنم تو بودی
سر ِ تو رُ بالای نیزه
چه سنگی زد زن ِ یهودی
غارت شده انگشتر ِ تو
غارت شده روسری ِ من
حتی زن ِ یزید دلش سوخت
برای بی معجری ِ من
خواستم كه تو قرآن نخونی اما نشد اما نشد
خواستم نشه لب ِ تو خونی اما نشد اما نشد
گفتم بهش بسه دیگه ، اما نشد، اما نشد
رقیه نشنوه چی میگه، اما نشد، اما نشد
#نکات
توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
#تحلیل_مداحی👇
.👇
4_6039506724426088736.mp3
5.38M
#تحلیل_مداحی
#سید_مهدی_میرداماد
تحلیل📗 #دکتر_محمد_فراهانی
#روضه_اربعین
#موضوع : کاربرد زمزمه ـ شخصیت مداح
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
#روضه_متنی
*روضۀ علی اکبر با همۀ روضه ها فرق داره .. روضۀ علی اکبر چندتا ویژگی داره، هیچ کجای کربلا اتفاق نیفتاده .. داغ علی اکبر یه کاری با دل حسین کرد همه گفتن کنار علی اکبر دیگه کار حسین تمامه .. از وداعش نمیگم از میدان رفتنش نمیگم .. میخوام براتون بشمارم چه ویژگی هایی داره روضۀ علی اکبر .. اولین ویژگی این روضه اینه مرحوم شیخ مفید میگه از قول خانم سکینه (س) میگه تو خیمه بودم کنار بابام، نگران بودم هی دور بابام میگشتم داداشم تو میدون بود .. بابام مضطرب هی میرفت جلو خیمه نگاه میکرد هی برمیگشت تو خیمه .. سکینه میگه فقط به بابام نگاه می کردم .. تو میدون رفتن هیچ کسی ابی عبدالله اینقدر نگران نبود این فقط منحصر به علیِ .. این اتفاق فقط اینجا افتاده سکینه میگه تا صدای داداشم بلند شد ابتا علیک من سلام .. دیدم بابام داره دق میکنه داره میمیره .. هنوز علی اکبری ندیده .. ارباً اربایی ندیده .. فقط صدارو شنیده تو خیمه .. میگه تا صدای علی بلند شد نگاه کردم دیدم چشماش سفید شد .. الانِ که بمیره از داغ علی .. دست و پاشو گم کرد .. این اولین ویژگی، برای هیچ شهیدی ابی عبدالله حالش محتضر نشد ..
دومین ویژگی برا داغ علی اکبر ..ابی عبدالله کنار خیلی از شهدا رسیده، اما کنار هر بدنی رسید از اسب پیاده شد نشست کنار بدن .. اما فقط کنار بدنِ علی اکبر نوشتن دیگه نتونست پیاده بشه نوشتن تا رسید کنار بدن فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ .. یعنی از بالای اسب افتاد رو زمین .. داد بزن حسین ..
سومین ویژگی: هیچ کجا نیاوردن کنار هیچ بدنی حسین اینجوری نرفته بمیرم همچین که از اسب افتاد، دیدن دیگه نتونست بلند بشه .. دیدن با زانوهاش داره راه میره .. با زانوهاش خودش و رسوند کنار بدن.. داد میزد پسرم .. چهارمین ویژگی اینه: هرشهیدی که ابی عبدالله اومده بالاسرش دو سه دقیقه حرف زده، یعنی شهید هنوز نفس داشته زنده بوده .. کنار قاسم، قاسم با عموش حرف زد .. کنار اباالفضل، اباالفضل دو سه جمله با حسین حرف زد .. کنار حر و سعید و حبیب باهاشون حرف زد .. اما تنها شهیدی که هی گفت بابا با من حرف بزن .. بابا من پدرتم این بدن بوده .. یااباعبدالله ..
مرحوم مقرم میگه تا رسید بالاسرش دید یه لخته خون تو دهان علی مانع شده نمیذاره علی نفس بکشه، ابی عبدالله با انگشت خونُ از تو دهنش پاک کرد تا خونُ کشید بیرون علی دست و پا زد .. هی گفت یه بابا بگو منو آرومم کن .. حسین ..
پنجمین ویژگی این روضه اینه تا قبل از گودال قتلگاه زینب از خیمه بیرون نیومده بود .. اما یک مرتبه دیدن دختر امیرالمومنین به سر میزنه فریاد میزنه خودشو رسوند کنار ابی عبدالله .. ششمین نکته اینه ابی عبدالله کنار هیچ بدنی نفرین نکرده .. کنار علقمه نفرین نکرد، وقتی علی اصغرُ زدن نفرین نکرد، فقط گفت خدایا تو میبینی باهام چیکار میکنن .. اما کنار علی اکبر بلند ناله زد قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي .. یه جمله دیگه و التماس دعا .. اینهمه براتون شمردم اینا همه منحصر به علی اکبر و داغ علی بود .. یه دونه دیگشو بگم: هر شهیدی که روی زمین افتاد ابی عبدالله که اومد خودش شهید و بغل کرد برداشت .. بمیرم برات حسین اما علی اکبر و یه نفری نتونست بغل کنه .. (اهل کنایه بگیرن من چی گفتم ..) یه نفری نتونست این بدنُ جمع کنه صدا زد جوونای بنی هاشم بیایید .. هرکسی یه تیکه از بدنُ جمع کرد .. عباشُ گذاشت روی زمین بدنُ داخل عبا .. زین العابدین میگه توی خیمه بودم تو تب میسوختم یه مرتبه دیدم توی زن ها یه ولوله ای شد همه ضجه میزنن .. میگه پرده رو زدم کنار دیدم عمه م زیر بغل بابامُ گرفته .. هی میاد میخوره زمین .. ای حسین ..
#حضرت_علی_اکبر علیه_السلام
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
.
#زبانحال
گاها میتوان برای بیان زبانحال ، از کلمات استفهامی استفاده کرد.... مثلا حاج مهدی رسولی برای اینکه روضه ی "راس حضرت علی اصغر بر روی نیزه" را بخواند، اول میگه: خدا کنه اینجوری نباشه... اما بعضیام میگن سر علی اصغر رو هم از پشت خیمه ها پیدا کردن و بر نیزه زدن...
ویا سیدمهدی میرداماد برای اینکه بگه شاید عبدالله بن الحسن هم زیر سم اسبان قرار گرفت، .... این موضوع رو در قالب سوال از امام زمان مطرح میکنه....
"سوال اینه یا صاحب الزمان .. گفتن آخرین شهید گودال عبدالله بوده ، افتاد تو بغلِ ابی عبدالله و جون داد.. دیگه ابی عبدالله نتونست بدن رو برگردنه عقب .. دیگه جونی نداشت حسین .. دیگه نتونست جنازهی عبدالله رو به خیمه دارالحرب ببره .. (خب یعنی چی؟!) یعنی عمو و برادر زاده با هم تو گودال افتادن .. سوالم اینه وقتی اسب ها اومدن رو بدن حسین این بدن کجا بود ؟!.. با بدنِ این بچه چه کردن .. ای حسین .."
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_پنجم_محرم
.
.
#روضه و توسل به #امام_حسین و #حضرت_زهرا شب شام غریبان
حاج سید مهدی میرداماد
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
عاشورا، ابی عبدالله چند جا به یاد مادر افتاد .. کجا یاد مادرش افتاد؟ اولین جایی که یاد مادر افتاد همون لحظه ای بود که خودشو معرفی کرد .. تا گفت من پسر فاطمه ام سنگش زدن .. خیلی دلش شکست خیلی گریه کرد .. دومین جایی که یاد مادر افتاد اون ساعتی بود که اومد جلو لشکر گفت مگه من حلالی رو حرام کردم؟ مگه از من فسق و فجوری دیدید؟ چرا میخواید منو بکشید؟ یه نانجیبی بلند شد از وسط جمعیت گفت حسین میدونی چرا اومدیم خونتُ بریزیم؟«إِنّا نَقْتُلُكَ بُغْضاً لاَِبِيكَ» چون تو بابات علیِ .. تا اسم امیرالمومنین رو شنید یاد مادرش افتاد .. چرا یاد مادرش افتاد؟ آخه مادرشم به همین گناه بین در و دیوار رفت .. آخه مادرشم به همین گناه لگد خورد .. سیلی خورد تازیانه خورد .. اون نانجیب تو نامه ش به معاویه نوشت گفت معاویه تا صدای زهرا رو پشت در شنیدم یه لحظه لرزیدم گفتم فاطمه پشت درِ ما که با فاطمه کاری نداریم برگردیم .. میگه برگشتم چند قدم عقب یهو یاد علی افتادم چنان لگدی به در زدم .. سومین جایی که یاد مادرش افتاد کجا بود؟ زود میگم و رد میشم، روضه شو شبای قبل خوندم .. یه صحنه ای دید یاد مادر افتاد .. کجا؟ رسید بالا سر علی اکبر .. یه نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن .. آخه هر وقت دلش برای مادرش تنگ میشد به علی نگاه میکرد .. تا دید نیزه به پهلو زدن گفت آخ مادرم .. چهارمین جایی که یاد مادر افتاد اون لحظه ای بود که رسید کنار علقمه دید علقمه بوی فاطمه میده عباسم چه خبر بوده اینجا؟.. اون جمله ای که ابی عبدالله فرمود روضه شو خوندم شب تاسوعا سومین جمله اگر یادتون باشه فرمود: قَلَّت حِيلَتِي .. این جمله رو قبلا یه نفر دیگه گفته بود اونم امیرالمومنینِ .. وقتی میخواست فاطمه رو دفن کنه گفت قَلَّت حِيلَتِي .. صبر از کفم رفت بیچاره شدم ..
پنجمین جایی که یاد مادر افتاد وقتی پیراهنُ بالا زد تیر سه شعبه به سینه ش خورد .. لااله الا الله .. بمیرم بعضی از نقل ها نوشتن تیر رو که کشید بیرون هی خون هارو میمالید به محاسنش میگفت من کشتۀ روز دوشنبه ام .. دوشنبه کِی؟ .. آخه دوشنبه مادرشُ بین در و دیوار سقیفه گذاشتن .. دیگه کجا یاد مادرش افتاد؟ ششمین جایی که یاد مادرش افتاد اون ساعتی که عبدالله دستش قطع شد تو بغل عمو افتاد تا تو بغل عمو افتاد گفت وای مادرم تا نگاش به بازو افتاد ..
هفتمین جایی که یاد مدینه افتاد (ببین چقدر امروز ابی عبدالله یاد مادر کرده) هفتمین جایی که یاد مادرش افتاد یا صاحب الزمان .. افتاده بود تو گودال بی رمق داشت نگاه میکرد یه مرتبه دید دارن به زینب حمله میکنن .. تا دید دارن حمله میکنن یه لحظه تکیه داد به نیزه یه بار جلو بابام مادرمُ زدید بسه .. بیاید کار حسینُ تموم کنید .. اما آخرین باری که اسم مادر و برد کجا بود؟ شام غریبان بود.. ببخشید الان نگم کی بگم داد بزنید برا این روضه .. آخرین لحظه ای که اسم مادرُ برد اون ساعتی که شمر خنجر و گذاشت روی گلو .. (کمک میکنی به خدا خوندنش سخته ..) امام رضا فرمود جد مارو با دوازده ضربه کشتن .. هر ضربه ای که میزد ابی عبدالله یه ذکر میگفت (زیر تیغ و شمر ذکر میگه..) یه ضربه میگفت وا محمدا .. دوم وا علیا .. سوم وا عطشا .. چهارم وا غربتا .. آخرین ضربه که زد سرُ جدا کرد گفت وا اماه .. مادر ببین حسینتُ .. ای حسین ..*
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سید_مهدی_میرداماد
#شام_غریبان
.
.
.
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سید_مهدی_میرداماد
(من و حال و هوای فاطمیه
زنده هستم برای فاطمیه) 2
روز اول نوشت حضرت حق.... چی؟
نام ما را گدای فاطمیه
آنقدر نا امید همچون من
شده حاجت روای فاطمیه
*بزار همه ی عالم بشنوند *
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
*کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد شاد باشیم ، نه والله ...این دوبیت و گوش بده ...
خنده خوب است ولی دیده ی ما تر بهتر 2
سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ...
بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم
این روزها سرِ سفره ی مادر بهتر .....
جانم جانم ...
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
روی قبرم نوشتم از الان....
کشته ی روضه های فاطمیه....
*رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....*
کاش، روزی شوم شبیه حسن .....
*حواست هست چی گفتم*
کاش، روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا*
کاش روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام #روضه_پنج_تن بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه ....
سقای دشت کربلا ابوالفضل 2 "
من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ......
حسین ......
#فاطمیه
#امام_حسن
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10071
.👇
هدایت شده از امام حسین ع
4_6010235495806664950.mp3
7.12M
شهادت امام صادق علیهالسلام
#تحلیل_مداحی
#سید_مهدی_میرداماد 🎤
#دکتر_محمد_فراهانی ✍
🔴گریز با حلقه ارتباطی شباهت
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
▪️#روضه و توسل آقا #رسول_الله و #امام_حسن علیه السلام و #امام_رضا علیه السلام_سید مهدی #میرداماد▪️
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
......
الا ای آنکه می سوزی ز داغم
بگیر از شهر بی مهری سراغم
اگر خواهی ببینی غربتم را
بیا بنگر به قبر بی چراغم
#علیرضا_توانا✍
...........
#سید_مهدی_میرداماد🎤
#سه_غم
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلا
#بدرالدجا #بدرالدجی
.👇
مداحی_آنلاین_روضه_پیامبر_اکرم_سید.mp3
5.43M
🔳 #شهادت_پیامبر_اکرم(ص)
🌴ملک وجود غرق در اندوه و در عزاست
🌴آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
⏯ #روضه