eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
607 ویدیو
834 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•صحبت از خوان کریم است.. و توسل هشتم شوال سالگرد _حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا ... یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه .. صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریز گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید *اونایی که مدینه رفتن بهتر متوجه میشن .. دو نوبت بیشتر درِ بقیع رو باز نمیکنن .. یکی هنوز هوا تاریکه بعد از نمازِ صبح درای بقیع باز میشه باید بیای پشتِ این میله ها بایستی آروم آروم گریه کنی .. نه ضریحی، نه گنبدی، نه رواقی ..* دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم بیشتر حرف حسن بود میان سخنم اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم *چه شلوغه باب الحسین ولی حسن یه زائرم نداره .. چه ضریحی داره حسین ولی حسن یه سنگِ قبر نداره ..* خاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد نام او را به روی سنگ یمن بنویسید بی کفن بود حسین، ورنه وصیت می کرد تا به روی کفنش نام حسن بنویسید جگر سنگ شود آب اگر گریه کند شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که میخ را گریه کند یا که در سوخته را بیت الاحزانِ نگاهش شده راوی غم قصۀ رَد شدنِ آینه و کینۀ سنگ با کنایه بنویسید که آیینه شکست دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ گرچه لایوم کیومک به روی لب دارد گرچه او در غم غارت شدن خلخال است تن غارت زدۀ شاه شهادت بدهد روزِ هجر حسنش سخت تر از گودال است شاعر : *ایام تخریب بقیعِ .. وقتی نامردا ریختن تو بقیع، بعضی از بزرگان و شیعیان مدینه گفتن به ما دستور دادن گفتن باید خودتون این قبور رو خراب کنید .. الله اکبر .. این بقیع چه روزایی رو به خودش دیده .. یه دونه‌شُ بگم و از همه التماسِ دعا .. اومدن محضرِ مولا عرضه داشتن علی جان چه نشستی! این نامردا با بیل و کلنگ رفتن تو بقیع!! میگن علی بدون اجازۀ ما بدنِ زهرا رو دفن کرده .. آقا میخوان بدنِ خانم رو نبش کنن .. (1) (الله اکبر .. رحمت خدا بر این ناله ها ..) یه وقت دیدن قهرمان خیبر بلند شد .. ذوالفقار رو برداشت، دستمالِ زرد رو به پیشانی بست .. با غضب واردِ بقیع شد .. اول از همه اون نانجیب رو بلند کرد به زمین زد .. نشست رو سینه‌ش فرمود امروز اگه نیشِ کلنگی به زمین بخوره خونِ همه‌تون رو میریزم .. اون یکی نامرد صدا زد فلانی بیا بریم! همه رفتن .. اینجا مولا شنید اینا میخوان بیان بدنِ زهرا رو از زیرِ خاک بیرون بیارن، فهمید میخواد به بدنِ فاطمه جسارت بشه علی طاقت نیاورد .. اما امان از اون ساعتی که زینب نگاه کرد، ده نفر اسب هاشون رو نعلِ تازه زدن .. انقدر بر بدنِ حسین .. اینجا گذشت اما یه جا دیگه زینب دید یه عده نیزه دار دارن میرن پشتِ خیمه .. گفتن دارید دنبالِ چی میگردید؟! .. گفتن یه سر از بنی هاشم کمه .. گفتن ما دیدیم حسین رفت پشتِ خیمه ها .. انقدر این نیزه ها رو به زمین زدن .. ای حسین .. دو تا سرُ رو به نیزه بسته بود .. شاید یکی‌ش سرِ این شیرخواره بوده ..یکی دیگه شم بگم صدا ناله تون بلند بشه .. دیدن یه سری رو هر کاری میکنن رو نیزه نمی ایسته .. میدونید سرِ کی بود؟ سرِ علمدارِ کربلا .. آخه نامرد چنان با عمود آهن به سر زده بود .. صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله .. منبع: 1) طبری آملی، ص۱۳۶-۱۳۷، مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۱–۱۷۲، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۷۱–۸۷۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
۱ |⇦•میشود حال شیعیان... روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── میشود حال شیعیان بد حال از ستم های هشتم شوّال زخم این داغ کاری و سخت است وَ دهان باز میکند هر سال روضه باید از این مصیبت خواند از همان بُقعه ای که شد تخریب از جسارات و هَتکِ حرمت ها از قبوری که خاکی است و غریب چقدَر غرق غربت است اینجا نه رِواقی نه صحن و ایوانی نیست گلدسته و نه گنبد هست لعنت حق به قوم سُفیانی زائری نیست در حریم بقیع سوت و کور است نیمه شب هایش نه چراغی نه شمع و نه زائر وای از این داغ و سوگ عظمایش آرزویم همین بُوَد تنها بنشینم میان قبرستان روضه از مادری بخوانم که پهلویش را شکسته اند ! ... امان چِشم سر را ببند و یک لحظه برو با پای دل میان بقیع روی قبر حسن ضریح ببین و بهاری کن این خزانِ بقیع در کنار مزار اُمِ بَنین بابُ العباس را تصوّر کن با توسل به ساقی عطشان کاسه آب خویش را پر کن نوش جان کن تو آب را یادِ تشنه ای که سرش شده است جدا یا حُسَینی بگو برو سمتِ صحن زیبای حضرت زهرا قدم آهسته از زمین بردار این مکان هست قَوس اَو اَدنی زیر لب با نوای خویش بخوان گر نگاهی به ما کند زهرا بعد عرضِ ارادتت به بتول رو بیاور به بابُ الاِحسانش آری اینجا کَرَم فراوان است میشود عرش و فرش مهمانش چار گنبد چهار گلدسته یک‌ طرف صحن حضرت قاسم آن طرف بابُ العلم و بابِ کَرَم دور تا دور صحن ها خادم کاش میشد که چَشم وا نشود و نبینم غم و غریبی را چه کنم چاره ای به غیرش نیست کاش آید همان امام زمان شیعه آخر بنا کند روزی با شکوه و مجلل و زیبا در کنار همان امامی که هست از نسل حیدر و زهرا میفرستم ز راه دور سلام خدمت ساحَت چهار امام و علیکَ السلام میخواهم نکنم بیش از این اطاله کلام :یونس‌وصالی‌ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
۲ روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── عبدُالزهرا روضه خون بود، روضه ی امام‌مجتبی رو‌خوند رفت خونه خوابید. در عالم رؤیا خواب امام‌ مجتبی رو‌ دید، سلام‌ عرضه داشت خدمت آقاجان، آقاجان جواب سلام داد، آقا فرمود:عبدُالزهرا ازت گله دارم. چرا روضه ی مارو‌نمیخونی؟ عبدالزهرا با تعجب گفت: آقاجان! من عمریه روضه‌ خون شماهستم، نکنه هر روضه ای که تا الان به ما رسیده اشتباه بوده؟! مگه روضه ی شما تشت و زَهر و جگرهای پاره نیست؟ فرمود: روضه ی ما هست. اما روضه ی منِ حسن این نیست... چندسال بیشتر نداشتم، بچه‌که به کودکی میرسه غیرتی میشه روی مادرش، گفتم: بابا! خیالت راحت من با مادر میرم... دستم‌ تو‌ دست مادرم بود با چه‌ دل خوشی میرفتیم مسجد... عبدالزهرا! روضه ی من اینه:...* دست در دست حسن بود که بیرون‌آمد  مِهر با ماه از اشراق مدینه سر زد  سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان  گوییا حیدر کرار رود در میدان  نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و عَلَمی   قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی  گامِ مردانه او لرزه به عالم انداخت   گرد و خاک ره او خیبر دیگر می ساخت  کوچه ها گرمِ تماشای خداوند جلال  عرش در زیرِ قدمهاش رسیده به کمال  خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار آخته انگار علی در خیبر  *مادر آمد تو مسجد، امام‌حسن داره نگاه میکنه مادر داره چه غوغایی میکنه ..* محضر هیبت او کوه اُحد زانو زد   آسمان سجده به خاک قدم بانو زد  بانگ زد دست از این خوابِ گران بردارید  هر چه دارید همه از من و حیدر دارید  سرِ این سفره اگر روزی خود را بستید  همگی ریزِخورِ حیدر و زهرا هستید گردش چرخُ فلک نیز به دستان علی است   در رگ و ریشه زهرا به خدا جانِ علی است  اگر از بند به بند تن من جان برود   نگذارم که علی بی کس و تنها برود  به رخ سرخ و پریشانی این گیسویم   تا زمانی که نفس هست علی میگویم  حُرمت نان و نمک حق علی بود علی  غرض از باغ فدک حق علی بود علی  آن چنان تیغ کلامش نفس از دشمن بُرد   عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد  تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند  با خجالت فدکِ فاطمه را پس دادند  حسنش بود که تکبیرِ مکرر می گفت  وَن یَکاد از نفس حضرت مادر می گفت  ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
۳ روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── آفرین بر تو، بر خطبه ی تو مادر من   همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن   *انگار تو‌این‌خانواده دخترا خطبه خوندن رو از مادر به ارث بردن، از مادر یاد‌گرفتن... آخه یه بار دیگه زینب خطبه خوند. اینجا مادر میخواست فدک رو‌ پس بگیره، کربلا زینب می گفت به خدا ما مُسلمونیم ..* دست در دست حسن بود که بیرون آمد   بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد  گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور  کوچه ها از قدمش پرشد از احساس غرور  ناگهان سایهٔ یک پست به دیوار افتاد   بند بند فلک از دست ستم شد فریاد  *همه ائمه دستور به اشک‌دادن امام رضا فرمود: "إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ" اگه‌ خواستی گریه‌ کنی "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" گریه کن بر حسین... فرمود: اما گریه ی بر حسین پلکهای مارا زخم‌ کرد. امام صادق فرمود: آی گریه‌کنا! اگه روضه ی مادر من شد، بلند بلند گریه کنید.... آخه امام‌حسن آستین به دهان گرفت..* تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید  دست شب رنگ سیاهی به رُخ دَهر کشید  کوچه ای تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند   حضرت حوریه و جنگ خدا رحم کند  *پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمود: دختر من انسیة الحوراست. میدونی یعنی چی؟ یعنی برگ‌ گُل رو صورتش بشینه جا میندازه..* می وزید از دلِ کوچه خبری سرخ کبود   دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود  دور و بر را نظری کرد نباشد خبری   یا مبادا که ازاین ره گذرد رهگذری  هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد   عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایهٔ دستی روی خورشید افتاد   پسرش سینه سپر کرد مقابل اِستاد  جگر شیر حسن داشت، ولیکن اَفسرد  دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد  ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد  رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد  : موسی علیمرادی *امام صادق فرمود: یه ضربه زد اما دو تا گوشواره های مادرم شکست. صورتش نزدیک‌ دیوار بود تا نانجیب سیلی زد مادر یه سیلی هم از دیوارخورد... تا خیلی بعد میگفت: "مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" همش سرش رو می بست، حسن! سرم‌ درد میکنه مادر... طبیبا میگن اگه کسی بار شیشه داشته باشه هر چی بشه تا چند ماه بعدش باید تو بستر باشه. اما مادر ما بلند شد تا چشم‌ وا کرد گفت: فضه! علی کجاست ؟... میگه بلند شد رفت.چهل نفر تو کوچه دارن علی رو‌ میکِشن تا دست گرفت به کمربند علی، با دستِ یدالله فاطمه چهل نامرد عرب زمین‌خوردن... امام‌صادق میفرماید:سندِ قتل مادر ما رو اینجا امضا کردن... نانجیب یه نگاه کرد به قنفذ گفت آبرومون رو برد، نمیخواین این دست رو‌کوتاه کنید ؟....* گردیده بود همدست قنفذ با مغیره این با غلاف شمشیر او‌ تازیانه میزد ــــــــــــــــــ کربلایی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. 🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است 🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است قربونت برم آقای کریم... عزیز زهرا... یا حسن... 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است میدونی چرا امام حسن حرم نداره... این تعبیر منه... آخه مادرش زهرا حرم نداره... ای...غریب حسن... ای...غریب حسن... ((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه... بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...)) 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است 🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است آی اونی که گفتی مریض دارم... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... خدا ميدونه... سفره امام حسن با بقیه فرق داره... کسی رو بی جواب بر نمیگردونه... امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته... آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید... اگه برات کربلا هم میخواهی... از امام حسن بگیر... 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دلت آماده شد... بسم الله... 🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین 🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است تا به آقا زهر دادند... صدای ناله اش بلند شد... فرمود... بگید برادرم حسین بیاد... ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر... یک نگاه کرد... دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده... صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده... طاقت نیاورد... عرضه داشت... آخ برادر خوبم... حسنم... چه بلایی سرت آوردند داداش... همین جا بود... اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد... یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد... دید حسینش داره گریه میکنه... صدا زد... حسینم... برادرم... گریه نکن حسین جان... (یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا) حسین جان... برادرم... هر کس برا من گریه میکنه... تو ديگه برا من گریه نکن حسین... لا یوم کیومک یا اباعبدالله همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین... تو ديگه برای من گریه نکن حسین... ((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه)) آخ آقا جان امام حسن... چشمان مبارک رو باز کردی... دیدی برادرت حسین... بالا سرت نشسته... داره گریه میکنه... اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد... دید شمر با خنجر برهنه... آقا جانم امام حسن... لحظات آخر فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد... اما کربلا... ابی عبدالله صدا زد... زینبم... خواهرم برگرد... خواهرم برگرد نبینی... 🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن آه آتشینم. .
گریز دوم: تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند... سریع خودش رو به بردار رسوند... نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه... سر حسنش رو در آغوش گرفت... روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد... عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله... چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند... آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا... وقتی صدای ابالفضل بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین برادرت رو دریاب... فقط همین رو بگم... ابی عبدالله یه نگاه کرد... دید فرق عباسش شکافته... دستهاش رو قطع کردند... تیر به چشمش زدند... صداش به ناله بلند شد... الان انکسر ظهری کمرم رو شکستند... بی برادرم کردند... 🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد 🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد 🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم 🔸منو تنها نگذار ای علمدارم .
. و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان ●━━━━━━─────── *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. ‍ ▪️ و توسل آقا و علیه السلام و علیه السلام_سید مهدی ▪️ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست *مگه چه خبر شده مدینه؟!!* گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم زیرا عزای قافله سالار انبیاست ..... خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2 شهر مدینه یکسره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟! *کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه* دار الولا محاصره،زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ... آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول پاداش رنج های شب و روز مصطفاست *فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...* "شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار" ...... الا ای آنکه می سوزی ز داغم بگیر از شهر بی مهری سراغم اگر خواهی ببینی غربتم را بیا بنگر به قبر بی چراغم ✍ ........... 🎤 .👇