eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. امام حسن مجتبی (ع) رو دید تو مسجد النبی؛ آشنا نبود اهل مدینه نبود، گفت: این آقا کیه؟ چقدر تو دل بروئه، چه شخصیت جذابی داره، لااله الا الله… کاش معرفی نکرده بودند امام حسن رو… گفتند: این حسن بن علی بن ابی طالبِ، گفت:ها این پسر علیِ، من علی رو خودم ندیدم نفرینش بکنم، لعنش کنم، برم لعن و نفرین و ناسزام رو به پسرش بگم؛ آخه نامرد تا الان داشتی تعریفش رو میکردی، چقدر قسی القلبی! اومد نشست روبرو امام حسن مجتبی؛ نامرد سیر امام حسن رو ناسزا گفت؛ کاش حضرت رو ناسزا میگفت؛ شما هیئتی هستید میتونم همه اش رو براتون بگم؛ اینقدر به باباش علی ناسزا گفت… آقا امام حسن مجتبی چطور برخورد کرد؟ فرمود:شما اهل اینجا نیستی، غریبی؟ اهل شامی؟ اصلا تعجب کرد؛ آقا داره سوال جواب معمولی میکنه؛ آقا فرمود خب اهل شام همه با ما اینطوری هستن؛ اینجا جا و مکان که نداری؟ رسم بود مردم که میرفتن مدینه زیارت، هتل و مسافرخونه که نبود؛ هر کی خونه اش بزرگ تر بود بقیه رو جا میداد؛ فرمود بیا بریم خونه من؛ میگه همون موقع دوست داشتم زمین دهن باز کنه من رو ببلعه؛ فرمود بریم، جا نداری؛ من هی نگاش میکردم دلم میرفت؛  اصلا نگاه به این نمیکرد که به ما چی گفتی! لحظه آخر اومدم بگم آقا، منو ببخش؛ اصلا آقا نذاشت حرفم تموم بشه، فرمود: خب تو شام اینطوریه دیگه” خدا کنه این بچه ها و حضرت زینب رو شام نبرن” کوفه ببرن؛ هر جای دیگه ببرن؛ شام نبرن” وقتی امام زین العابدین تو شام فرمود من پسر پیغمبرم… آخه از اون اول که شام اومده تو جرگه اسلام، معاویه رو دیدن، به عنوان استاندار اونجا بوده؛ اونم هی خودش رو جا زده به عنوان فامیل پیغمبر، گفتن مگه پیغمبر به غیر از معاویه و یزید و اینا فامیل دیگه ای هم داره؟!  این جورینا مردم شام! جنگیدند با امیرالمومنین، چقدر معاویه سم پاشی کرده علیه حضرت، اصلا عجیبه، وقتی از امام زین العابدین پرسیدند کجا به شما سخت تر گذشت تو کل این مصائب؟ فرموده باشند: امان از شام… شام” جاهای دیگه هر جا حضرت زینب با این بچه ها میرفتند بعضی از این جسارتا نمیشد؛ همه میدونستن اینا بچه های پیغمبرن؛ همه میدونستن اینا مسلمونن؛ همه میدونستن بعضی رفتارا رو نباید با اینا بکنند، اینا برده نیستند خرید و فروش بشن؛ اینا رو رعایت میکردند؛ تو شام از این بی ادبی ها به دختر بچه های پیغمبر، به همسران اولیاء خدا خیلی کردن؛ خیلی آتیش سوزوندن اهل شام‌‌‌…  اون وقت الان میری تو شام، تو سوریه میگی مذهبتون چیه؟ جالبه ها” الان که اوضاع به هم ریخته، ما بیست سال پیش رفته بودیم میگفتند ما نمیدونیم مذاهب سنی و شیعه، ما علوی هستیم؛ ما فقط علی رو میشناسیم؛ بابا شما مردم شامید کی دست شما رو گذاشت تو دست علی؟! میبرنت سر قبر یه دختر سه ساله؛ وقتی علی بخواد قدرت نمایی بکنه این جوری وا؛ حالا این اهلبیت، این بچه ها چطور اینا رو رام کردند؟! یه خبر کوچیک بدم” یکی از سپاهیان یزید اومد گفت خدا لعنتت بکنه – خدا لعنتت بکنه رو من مثل تعزیه ها میگم – من میخوام یه حرفی بزنم اذیتم نکن، بذار حرف حق رو بزنم؛ گفت: بگو کاریت ندارم؛ تو این راه و نیمه راه هر چی بچه های حسین رو تازیانه زدیم یکیشون برنگشت یه کلمه حرف بد به ما بزنه، گریه کردند، زمین خوردند، باباشون رو صدا زدند، به دامن عمه پناه بردند اما حرف بد نزدند؛ دل اهل شام رو بردند!  آخرم وقتی اسرا آزاد شدند آقا زین العابدین صدا زد عمه جان زینب شما چه دستوری میدید؟ چه کار کنیم؟ زینب صدا زد عزیز برادرم ما تا به حال فرصت نکردیم گریه کنیم برای حسین، بگید یه سالنی به ما بدن از این خرابه در بیایم دو سه روز برای حسین گریه کنیم؛ لااله الاالله… با همون گریه ها فتح کردند؛ من که دلم نمیاد روضه حضرت رقیه رو بخونم میخوام از کنارش آرام عبور کنم؛  یزید میگفت: اینا دارن شهر رو رو سر من خراب میکنند؛ به زن و بچه خودش میگفت اینا شکست خورده اند گریه میکنند؛ شما زن و بچه منید پیروز شدید برید با لباس فاخر بالاسرشون، دلشون رو بشکنید، کتک میزد همسرانش رو، برید این کارو بکنید، اینا میومدن با لباس فاخر کنار مجلس عزای زینب رد بشن، صدای گریه زینب و بچه های حسین رو می شنیدند، می نشستند خاک به سر خودشون می ریختند لباس عزا می پوشیدند عزاداری می کردند؛ هیئتیا اگر یه گریه کن بینتون نباشه چقدر قشنگ جاش رو خالی میکنید! جای اون سه ساله بین اینا خالیه، گاهی جای خالی این سه ساله رو به هم نشون میدن، اینقدر گریه می کنند…
. مجتبی_علیه_السلام ◾️غارت زده منم که تو را خاک می‌کنم تابوت را ز خون تنت پاک می‌کنم... ⚡️اگرچه که ز داغ تو من نمرده‌ام؛ ليکن به خاطر فراق تو، مشتاق مرگ شده‌ام... إبن‌شهرآشوب در «المناقب» می‌نویسد: قَالَ الْحُسَیْنُ علیه چ‌السلام لَمَّا وُضِعَ الْحَسَنُ فِی لَحْدِهِ ▪️وقتی‌که سیدالشهداء علیه‌السلام بدن مطهر امام حسن علیه‌السلام را در میان لحن گذاشت، فرمود: أَ أَدْهُنُ رَأْسِی أَمْ تَطِیبُ مَجَالِسِی/ وَ رَأْسُکَ مَعْفُورٌ وَ أَنْتَ سَلِیبٌ ▪️آیا جا دارد که من روغن به سرم بزنم، یا مجالس من طیب و نیکو باشند؟ در صورتی که سر و صورت تو روی خاک باشد و تو برهنه باشی؟ ...فَلَا زِلْتُ أَبْکِی مَا تَغَنَّتْ حَمَامَةٌ / عَلَیْکَ وَ مَا هَبَّتْ صَباً وَ جَنُوبٌ ▪️من دائم برای تو گریه می‌کنم، مادامی که کبوتر بخواند و باد صبا و جنوب بوزد. ...فَلَیْسَ حَرِیبٌ مَنْ أُصِیبَ بِمَالِهِ / وَ لَکِنَّ مَنْ وَارَی أَخَاهُ حَرِیبٌ ▪️غارت زده آن کسی نیست که اموالش را برده باشند. بلکه غارت زده آن شخصی است که برادرش را به خاک بسپارد. إنْ لَم أمُتْ أسَفًا عَلَيك فَقد / أصبحتُ مُشتاقا إلى المَوتِ ▪️اگرچه که ز داغ تو من نمرده‌ام؛ ليکن به خاطر فراق تو، مشتاق مرگ شده‌ام 📚 المناقب ج۹ ص۲۴۸ . غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم تابوت را ز خون تنت پاک می کنم غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته به زمین خون تازه ات غارت زده منم که ز داغ برادرم می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم غارت زده منم که ز آغوش بسته ات می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم من را به داغ  قتل تو غارت نموده اند نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت والله بود سخت تر از غارت حرم «تشییع روز با من و تو سازگار نیست تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»۱ شاعر: ✍ ۱* بیت آخر از استاد لطیفیان .
4_5782780358592301238.m4a
16.79M
▪️ مجتبی (ع) ▪️ای مادری ترین پسر فاطمه حسن
. (علیه السلام) واقعاً چقدر باید بر مظلومیت کریم اهل بیت(علیهم‌السلام) گریست که در خانه نیز امنیت نداشت! خانه و همسری که باید محل آرامش و امنیت هر مردی باشد....امام کاسۀ آب یا شیری از جُعده گرفت و نوشید و هنگامی که احساس مسمومیت نمود، نگاهی به جعده انداخت و فرمود:«ای دشمن خدا مرا مسموم کردی! به خدا که دیگر همسری چون من نخواهی یافت و آن فاسق به عهد خویش با تو وفا نخواهد کرد!...در اطراف بالین امام(علیه‌السلام) برادران و خواهران و فرزندان وی جمع بودند؛ حضرت گاه نگاهی به حسین(علیه‌السلام) گاه به زینب(سلام‌الله علیها) گاه به عباس(علیه‌السلام) و فرزندانش که به زودی یتیم می‌شدند می‌انداخت...اثر زهر در بدن امام(علیه‌السلام) چنان کاری بود که وقتی حال وی به وخامت گذاشت طشتی آوردند و حضرت لخته‌های خون را برگرداند. با اینکه در پیرامون او برادران، برادرزاده‌ها و بستگان بودند خواهر تحمل این وضع را نداشت. مادرانِ با محبتی چون ام‌البنین(سلام‌الله‌علیها)، ام سلمه(سلام‌الله‌علیها) و عمه‌ها همچون صفیه(سلام‌الله‌علیها) بودند که او را دلداری دهند؛ اما غروب عاشورا در کربلا در کنار جسم برادرش حسین(علیه‌السلام) هیچ کس نبود که زینب(سلام‌الله‌علیها) سر بر سینۀ او گذارد و گریه کند... شد از غم دو طشت دلم طشت پر زخون خون جگر مدام فرو ریزد از عیون در حیرتم به زینب مضطر چه ها گذشت آن دم که اوفتاد نگاهش برآن دو طشت یک طشت را زخون جگر دید لاله‌گون یک طشت را بدید در آن ریش پُر زخون یک طشت را بدید پُر از پارۀ جگر یک طشت را بدید در آن رأس چون قمر (صغیر اصفهانی) 📓(قهرمانی نژاد، 1389، 127) قهرمانی نژاد شایق، بهاء‌الدین، (1389). مصائب اهل بیت(علیهم‌السلام)، روضه‌های صحیح اهل بیت(علیهم‌السلام)، تهران:بین‌الملل. .👇
. 🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است 🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است قربونت برم آقای کریم... عزیز زهرا... یا حسن... 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است میدونی چرا امام حسن حرم نداره... این تعبیر منه... آخه مادرش زهرا حرم نداره... ای...غریب حسن... ای...غریب حسن... ((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه... بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...)) 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است 🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است آی اونی که گفتی مریض دارم... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... خدا ميدونه... سفره امام حسن با بقیه فرق داره... کسی رو بی جواب بر نمیگردونه... امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته... آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید... اگه برات کربلا هم میخواهی... از امام حسن بگیر... 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دلت آماده شد... بسم الله... 🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین 🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است تا به آقا زهر دادند... صدای ناله اش بلند شد... فرمود... بگید برادرم حسین بیاد... ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر... یک نگاه کرد... دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده... صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده... طاقت نیاورد... عرضه داشت... آخ برادر خوبم... حسنم... چه بلایی سرت آوردند داداش... همین جا بود... اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد... یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد... دید حسینش داره گریه میکنه... صدا زد... حسینم... برادرم... گریه نکن حسین جان... (یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا) حسین جان... برادرم... هر کس برا من گریه میکنه... تو ديگه برا من گریه نکن حسین... لا یوم کیومک یا اباعبدالله همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین... تو ديگه برای من گریه نکن حسین... ((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه)) آخ آقا جان امام حسن... چشمان مبارک رو باز کردی... دیدی برادرت حسین... بالا سرت نشسته... داره گریه میکنه... اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد... دید شمر با خنجر برهنه... آقا جانم امام حسن... لحظات آخر فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد... اما کربلا... ابی عبدالله صدا زد... زینبم... خواهرم برگرد... خواهرم برگرد نبینی... 🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن آه آتشینم. .
Kashani-14030521-TahlilTarikhiKarbala-07-Hkashani_Com.mp3
32.57M
🎙 📋 تحلیل تاریخی واقعه کربلا؛ جلسه هفتم از ده جلسه 📆 یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ ▪️ حسینیه ی محترم بیت الحسین علیه السلام 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ مهم ترین کار معصوم "هدایت" است ▫️ محور امور "اهل بیت" هستند ▫️ مرحله ی اول قیام امام حسین علیه السلام ▫️ چرا امام حسین علیه السلام در مکه حکومت تشکیل نداد؟ ▫️ مجتبی علیه السلام 🎤