.
🟢 حکایات مناجاتی
1⃣2⃣ گفتی و نگفتی!
مرحوم علامه سید محمد حسین طهرانی در کتاب ارزشمند معادشناسی از استادشان مرحوم علامه طباطبایی نقل می کنند که: در کربلا واعظی بود به نام سیدجواد که ساکن کربلا بود ولی در ایام محرم و عزا برای تبلیغ به نواحی و روستاهای دوردست میرفت نماز جماعت میخواند و مسائل شرعی می گفت و سپس به کربلا برمی گشت.
(او می گفت): یکبار گذرم افتاد به روستایی که همه اهالی آن سنی مذهب بودند و در آنجا برخورد کردم با پیرمردی محاسن سفید و نورانی و چون دیدم سنی است با او از در صحبت و مذاکره وارد شدم ولی دیدم الآن نمی توانم تشیع را به او بفهمانم چون این مرد ساده لوح و پاکدل چنان قلبش از محبت غاصبین خلافت سرشار است که آمادگی ندارد و شاید گفتن حقیقت مطلب به او نتیجه برعکس بدهد. تا اینکه یک روز برای اینکه راه مذاکره با او را باز کنم و به تدریج ایمان در دل او پیدا شده و شیعه گردد از او پرسیدم: شیخ شما کیست؟(عربها به بزرگ و رئیس قبیله شیخ می گویند) پیرمرد در پاسخ گفت: شیخ ما یک مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت دارد. چقدر گوسفند دارد. چقدر شتر دارد. چهار هزار نفر تیر انداز دارد. چقدر عشیره و قبیله دارد... من گفتم: به به از شیخ شما چقدر مرد متمکن و قدرتمندی است! پیرمرد رو کرد به من و پرسید: شیخ شما کیست؟
گفتم: شیخ ما یک آقایی است که هرکس هر حاجتی داشته باشد برآورده می کند. اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و گرفتاری و پریشانی پیش آید و او را صدا بزنی فورا به فریادت میرسد و رفع مشکل از تو می کند. پیرمرد گفت: به به عجب شیخی است شیخ خوب است اینگونه باشد. اسمش چیست؟ گفتم: شیخ علی. دیگر در این باره صحبتی نشد ولی احساس کردم پیرمرد از شیخ علی خیلی خوشش آمده و دائم در فکر سخن من است. دهه محرم تمام شد و به کربلا برگشتم و بعد از مدتی دوباره به آن روستا عزیمت کردم و ایندفعه با شور و علاقه فراوان. با خود می گفتم: آنروز سنگ بنا را گذاشتم و نامی از شیخ علی بردم . ایندفعه بنا را تمام نموده و شیخ علی را به طور کامل معرفی می کنم و پیرمرد روشن دل را با مقام مقدس ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) آشنا می سازم. تا وارد روستا شدم سراغ او را گرفتم. گفتند: از دنیا رفته است! خیلی متاثر شدم و با خود گفتم: عجب پیرمردی به او دل بسته بودم که او را با ولایت آشنا کنم. حیف که بدون ولایت از دنیا رفت.
چون معلوم بود که اهل عناد و دشمنی نیست بلکه القائات و تبلیغات سوء او را از گرایش به ولایت محروم نموده است.
به دیدن فرزندانش رفتم و پس از تسلیت تقاضا کردم که مرا سر قبر او ببرند. بالای قبر او گفتم: خدایا من به این پیرمرد امید داشتم. چرا او را از این دنیا بردی؟ خیلی به آستانه تشیع نزدیک بود. افسوس که ناقص و محروم از دنیا رفت. از قبرستان که برگشتیم شب را در منزل همان پیرمرد استراحت کردم. وقتی خوابیدم در عالم رویا از دری وارد شدم دیدم یک دالان درازی است و در یکطرف آن نیمکتی است بلند که روی آن دو نفر نشسته اند و آن پیرمرد سنی نیز در مقابل آنهاست. پس از سلام و احوالپرسی دیدم در انتهای دالان دری است شیشه ای که از پشت آن باغی بزرگ دیده می شود. از پیرمرد پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفت: اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغ در انتهای دالان متعلق به من و قیامت من است. گفتم:چرا به باغت نمی روی؟ گفت: هنوز موقعش نرسیده. اول باید این دالان را طی کنم. گفتم: چرا طی نمیکنی؟ گفت: این دو نفر معلم من هستند. آمده اند تا مرا تعلیم ولایت کنند. وقتی ولایتم کامل شد می روم. سپس به من گفت: آقا سید جواد گفتی و نگفتی! گفتی: شیخ ما چنین و چنان است ولی نگفتی که او علی بن ابیطالب(ع) است. به خدا قسم همین که صدایش زدم به فریادم رسید.
پرسیدم: قضیه چیست؟ گفت: وقتی از دنیا رفتم و مرا دفن کردند نکیر و منکر به سراغم آمدند و از من سوال کردند که: "من ربک؟ و من نبیک؟ و من امامک؟" من دچار وحشت و اضطرابی شدید شدم و هر چه میخواستم پاسخ دهم زبانم نمی چرخید. با آنکه مسلمان بودم ولی نمی توانستم نام خدا و پیغمبرم را بر زبان جاری کنم. دور مرا احاطه کردند و می خواستند مرا عذاب کنند. من که به تمام معنا بیچاره شده بودم و می دیدم که هیچ راه گریز و فراری نیست ناگهان به یاد حرف تو افتادم که می گفتی: «ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند هر جا باشد فورا حاضر می شود و از او رفع گرفتاری می کند) من هم فریاد زدم: ای علی به فریادم برس.
فورا آقای بزرگواری حاضر شدند و به آن دو مامور فرمودند: دست از این مرد بردارید. معاند نیست. او از دشمنان ما نیست. اینطور تربیت شده.
حضرت آن دو را رد کردند و دستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقائد مرا کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته اند همان دو هستند که به امر حضرت مرا تعلیم عقائد می کنند. وقتی عقائد من صحیح شد اجازه دارم این دالان را طی کنم و وارد آن باغ گردم.
📚منبع:
معادشناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج۳، ص۱۱
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
#حکایات_مناجاتی
#حکایت
#امیرالمومنین
حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قَبَلاَ
یعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا
وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ مُعْتَرِضِی فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا
أَقُولُ لِلنَّارِ حِینَ تُوقَفُ لِلْعَرْضِ ذَرِیهِ لَا تَقْرَبِی الرَّجُلَا
ذَرِیهِ لَا تَقْرَبِیهِ إِنَّ لَهُ حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِی مُتَّصِلًا
أَسْقِیک مِنْ بَارِدٍ عَلَی ظَمَإٍ تَخَالُهُ فِی الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا
ای حارث همدانی هرشخصی که بمیرد خواه مؤمن باشد خواه منافق، مرا می بیند. او با چشم خود مرا می شناسد من هم او را با اسم و رسم و کارهائی که انجام داده می شناسم. تو در صراط بر سر راه من می ایستی، نترس، نه از لغزش های خود و نه از اشتباه های خویشتن.در قیامت به هنگامی که در پیشگاه عدل الهی برای محاکمه نگاه داشته می شوی، به آتش می گویم: او را رها کنید و به این مرد نزدیک مشوید. کاری به کارش نداشته باشید، زیرا با وصی محمّد ﷺارتباط دارد. و من از آب سردی که فکر می کنی در شیرینی همانند عسل است به تو می نوشانم
#امام_علی
#شب_قدر
.
.
.
روضه بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام
#بیست_و_هفتم
آقای این ماهِ علیِ،گفت:اون نابینا رو نگاه کرد،دید داره گریه میکنه تو خرابه،حسنین اومدن براش غذا آوردن تو خرابه،باز گریه می کرد،پیرمرد چی میخوای؟ گفت: من منتظرِ آقام هستم،یه آقایی نیمه شبا می اومد تو خرابه،لباس هام رو عوض می کرد،لقمه می گرفت،غذا میداد،آب بهم میداد،گفت:نشونیاش رو بگو...گفت:آقا، من که چشمی ندارم،اما فقط همین رو میتونم بگم،هر وقت وارد خرابه میشد،در و دیوار بهش سلام میدادن،چند شبِ نیومده،چشم انتظارشم،یه وقت امام حسن گریه کرد،صدا زد: پیرمرد دیگه منتظرش نباش،اون مرد بابای غریبم علیِ،بابامو کشتن....
اما اون چیزی که ناله ی من و تو رو بلند میکنه اینه،گفت:آقازاده ها میشه منو ببرید سر قبرش،دستشو گرفتن بردن،خودش رو انداخت رو قبر علی،صدا زد: علی من بدون تو نمیتونم زندگی کنم،خدایا به حُرمت صاحب این قبر،مرگِ منم برسان،دیدن دیگه صورت از رو قبر علی بلند نکرد...
خدایا کسی رو میخواهیم صدا بزنیم،که همسر پیغمبر میگه دیدم پیغمبر توی بسترش نیست،اومدم دیدم تو صحن حیاط صورت رو خاک گذاشته،هی زیر لب میگه:خدا! "بِعَلِیٍّ"...
بلند بگو ... بعلیٍ الهی العفو
#نابینا #پیر_نابینا
.
.
.
روضه بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام
#بیست_و_هفتم
آقای این ماهِ علیِ،گفت:اون نابینا رو نگاه کرد،دید داره گریه میکنه تو خرابه،حسنین اومدن براش غذا آوردن تو خرابه،باز گریه می کرد،پیرمرد چی میخوای؟ گفت: من منتظرِ آقام هستم،یه آقایی نیمه شبا می اومد تو خرابه،لباس هام رو عوض می کرد،لقمه می گرفت،غذا میداد،آب بهم میداد،گفت:نشونیاش رو بگو...گفت:آقا، من که چشمی ندارم،اما فقط همین رو میتونم بگم،هر وقت وارد خرابه میشد،در و دیوار بهش سلام میدادن،چند شبِ نیومده،چشم انتظارشم،یه وقت امام حسن گریه کرد،صدا زد: پیرمرد دیگه منتظرش نباش،اون مرد بابای غریبم علیِ،بابامو کشتن....
اما اون چیزی که ناله ی من و تو رو بلند میکنه اینه،گفت:آقازاده ها میشه منو ببرید سر قبرش،دستشو گرفتن بردن،خودش رو انداخت رو قبر علی،صدا زد: علی من بدون تو نمیتونم زندگی کنم،خدایا به حُرمت صاحب این قبر،مرگِ منم برسان،دیدن دیگه صورت از رو قبر علی بلند نکرد...
خدایا کسی رو میخواهیم صدا بزنیم،که همسر پیغمبر میگه دیدم پیغمبر توی بسترش نیست،اومدم دیدم تو صحن حیاط صورت رو خاک گذاشته،هی زیر لب میگه:خدا! "بِعَلِیٍّ"...
بلند بگو ... بعلیٍ الهی العفو
#نابینا #پیر_نابینا
.
🔴 روایات مناجاتی
🟡 حدیث ۲۲: پیرامون عدم اجابت دعا
امام صادق (ع) فرمودند: «بنده مومن درباره حاجتی دعا می کند خداوند چون علاقه به نوا و نیایش او دارد دستور می دهد اجابت دعایش را تاخیر بیندازد. روز قیامت می فرماید بنده من دعایی کردی اجابت آن را به تاخیر انداختم اینک ثواب آن این است و هم در فلان مورد دعا کردی باز اجابت را به تاخیر انداختم این مقدار ثواب در مقابل همان دعا است.»
حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند: «وقتی آن همه ثواب را برای مستجاب نشدن دعایش در دنیا می بیند آرزو می کند ای کاش هیچ یک از دعاهایم در دنیا مستجاب نمی شد»
📚 منبع:
اصول کافی، ج ۲، ص ۴۹۰
#ماه__رمضان
#رمضان۱۴۴۳
#اجابت_دعا
#روز_بیست_ودوم
#گریز_جوشن
.
.
🟢 حکایات مناجاتی
2⃣2⃣ گناهی برتر از قتل
یکی از سران هارونالرشید در ماه مبارک رمضان روزه میخورد و رفیقش به او گفت چرا روزه میخوری؟ گفت: من میدانم که خدا مرا نمیآمرزد. او قضیه عجیبی نقل کرد و بالاخره شصت نفر از سادات را کشته بود. گفته بود خدا مرا نمیآمرزد، لذا روزه بگیرم یا نگیرم، فرقی ندارد. این راوی میگوید خدمت موسی بن جعفر(ع) آمدم و قضیه را گفتم. موسی بن جعفر(ع) خیلی ناراحت شدند؛ بعد فرمودند این حالتی که برایش پیدا شده، گناهش بالاتر از کشتن آن شصت نفر سادات است. قرآن میفرماید گناه یأس از رحمت خداوند در سرحدّ کفر است: وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ.
📚منبع:
درس اخلاق آیت الله مظاهری
#ماه_رمضان
#رمضان۱۴۴۳
#حکایات_مناجاتی
.
﷽
⭕️ #شب_قدر و مقام #امام_زمان - قسمت دوم
📖 در تفسير اطيب البيانج ۱۴، ص ۱۸۱ آمده است: «نزول آنها (فرشتگان و روح) در شب قدر برای دو کار است: يكی آنكه بر امام زمان نازل شوند و آنچه در اين سال تقدير شده به امر پروردگار به نظر مباركش برسانند؛ امر دوم: اينكه ملائكه و روح در مجالس مؤمنين حاضر شوند و بر آنها سلام و در حق آنها دعا كنند و در عبادت آنها شركت كنند و ثواب عبادت آنها را در نامهٔ عمل مؤمنين ثبت کنند.
🌌 اينكه فرشتگان و قدسيان به همراه روح بر خليفهالله و امام هر زمان نازل میشوند براساس آيات و روايات قابل اثبات است؛ چراكه اين خليفهالله است كه در مقام خلافت الهی، مقدرات امور را به عهده گرفته است.
🔆 خليفهالله نه تنها بر مقدرات جزئی هر موجود و آفريدهای آگاهی و نوعی احاطه و تسلط دارد، بلكه در حيات و ممات آنان نيز دخالت مستقيم دارد.
🔰 با توجه به آيات سورهٔ دخان و قدر در شب قدر، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس بايد بهطور مدام شخصی به عنوان خليفهالله و «ولیّ» اين امر باشد تا روح و فرشتگان به سوی او نازل و ارسال شوند. اين ولیّ امر، همان ولیّ جهان و جهانيان خواهد بود كه اطاعتش بر همگان واجب است.
💠 حضرت امام سجاد، در اينباره میفرمايند: «همانا سال به سال در شب قدر تفسير و بيان كارها، بر ولیّ امر (امام زمان) فرود میآيد.»
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
.
.
🔖منبر کوتاه🔖
اهمیت شب 23 ماه رمضان💠
♨️شبی که احتمال قدر بودنش بیشتر است!
🔶امام علی علیه السلام می فرمایند :
پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در "شب بیست و سوم" بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود :
« محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »
[مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد۷ ؛صفحه ۴۷۰ ]
🔷راوى گفت: از امام باقر علیه السّلام شنیدم مى فرمود: جُهَنى پیش رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله آمد و گفت:
♦️یا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى خواهم دستور بفرمایید شبى در ماه مبارک رمضان داخل مدینه شوم و در نماز جماعت شما حضور یابم، حضرت او را نزدیکتر فراخواند در گوشى با او حرف زد.
🔻جهنى شب بیست و سوم [ماه مبارک رمضان] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدینه مى شد صبحگاهان از مدینه خارج مى شد و به محل خود مى رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انیس انصارى است.
[ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ جلد ۷؛ صفحه ۴۷۰]
🔻عَنْ جَمِیلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا کَانَ لَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمَرَ مَوَالِیَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَکَانَ فِیهِ لَیْلَتَهُ.
💠به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود.
[ بحار الأنوار؛ جلد ۹۵ ؛صفحه ۱۶۹ ]
🔶و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:
👈اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است.
✍منبع : زاد المعاد؛ صفحه ۱۸۷
#شب_قدر
#ماه_رمضان
#شب_بیست_و_سوم
برگی از نهج البلاغه 🌺
درد دل حضرت علی علیه السلام با آیندگان 🕊
من رداي خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن درپيچيدم - و كنار رفتم -، در حالي كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه آيا با دست تنها - بدون ياور - بپا خيزم - و حق خود و مردم را بگيرم - و يا در اين محيط پر خفقان و ظلمتي كه پديد آوردهاند، صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را تا واپسين دم زندگي به رنج وا ميدارد. - عاقبت - ديدم بردباري و صبر، به عقل و خرد، نزديكتر است، لذا شكيبايي ورزيدم، ولي به كسي ميماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود ميديدم ميراثم را به غارت ميبرند». امام(ع) به صبر خود در برابر انحراف خلافت اسلامي از مسير اصل خود به منظور حفظ اساس اسلام در موارد ديگر نيز اشاره نموده است، از آن جمله در آغاز خلافت عثمان كه رأي شورا به نفع عثمان تمام شد و قدرت به دست وي افتاد، امام رو به ديگر اعضاي شورا كرده و فرمود: «خوب ميدانيد كه من از همه كس به خلافت شايسته ترم، به خدا سوگند تا هنگامي كه اوضاع مسلمين روبراه باشد و در هم نريزد، و به غير از من به ديگري ستم نشود، همچنان مدارا خواهم كرد». بنابراين حضرت علي(ع) در برابر خلافت خلفا قيام نكرد، تا زحمتهاي 23 ساله پيامبر و خون شهدايي چون حمزه، جعفر طيار و... به هدر نرود. ايشان از خلافت خود جهت حفظ اسلام صرف نظر كردند تا اصل اسلام باقي بماند
#امام_علی
.