.
#مناجات_با_خدا
#شور
#مناجات
#ماه_رمضان
آی خدا باز اومدم توبه کنم
دستتو بکش به روی دل من
به بزرگی خودت منو ببخش
یا الهی بالحسین و بالحسن
کمکم کن این شبا، به سعادت برسم
تو رو جون مادرِ،حسن و حسین قسم
منو رد کنی که بیچاره میشم
بیرونم کنی کجا دارم برم؟
جایی رو نمیشناسم به جز همین
کنج هیات و یه گوشه از حرم
یا الهی بالحسین و بالحسن
###
راه بندگیتو پیدا می کنم
با #ابوحمزه و #جوشن_کبیر
همه ی خواهش این گدات اینه
جونمو بگیر و اشکامو نگیر
در خونت اومدم، روسیاه و سر به زیر
انا عبدک الضعیف، و اجرنا یا مجیر
توی روضه چشممو تر می کنم
که فقط همین یه کارو بلدم
مطمئنم این دفه می بخشی چون
من با آقام در خونت اومدم
یا الهی بالحسین و بالحسن
###
روزا که آب می بینم نمی خورم
یاد لبهای علمدار می کنم
دم افطار یا حسین می گم و بعد
روزمو با روضه افطار می کنم
چه می چسبه این شبا، اگه بیدار بمونی (۲)
روزا روزه بگیری، شبا روضه بخونی (۲)
حالا که تشنگی رو درک می کنی
می تونی روضه ی آب و بخونی
روضه ی لبای خشک اصغرو
غصه ی دل رباب و بخونی
یا الهی بالحسین و بالحسن
#داود_رحیمی ✍
.👇
.
#زمینه #زمزمه
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
آی خدا باز اومدم توبه کنم
یه نگاه کن به دل خستهی من
به بزرگی خودت منو ببخش
یا الهی بالحسین و بالحسن
کمکم کن این شبا، به سعادت برسم
تو رو به حقیقت, حسن و حسین قسم
منو رد کنی که بیچاره میشم
بیرونم کنی کجا دارم برم؟
جایی رو نمیشناسم به جز همین
کنج هیات و یه گوشه از حرم
یا الهی بالحسین و بالحسن
###
راه بندگیتو پیدا می کنم
با #ابوحمزه و #جوشن_کبیر
همه ی خواهش این گدات اینه
جونمو بگیر و اشکامو نگیر
در خونت اومدم، روسیاه و سر به زیر
انا عبدک الضعیف، و اجرنا یا مجیر
توی روضه چشممو تر می کنم
که فقط همین یه کارو بلدم
مطمئنم این دفه می بخشی چون
من با آقام در خونت اومدم
یا الهی بالحسین و بالحسن
###
روزا که آب می بینم نمی خورم
یاد لبهای علمدار می کنم
دم افطار یا حسین می گم و بعد
روزمو با روضه افطار می کنم
چه می چسبه این شبا، اگه بیدار بمونی
روزا روزه بگیری، شبا روضه بخونی
حالا که تشنگی رو درک می کنی
می تونی روضه ی آب و بخونی
روضه ی لبای خشک اصغرو
غصه ی دل رباب و بخونی
یا الهی بالحسین و بالحسن
#داود_رحیمی✍
.👇
.
☑️ خوشگمانی و حسنظن به خداوند
در روايت آمدهاست: هرگز بنده مؤمنى به خداوند عزيز و جليل حسن ظن نشان نمىدهد مگر آنكه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نيكش رفتار مىنمايد، چون خداوند، كريم است و شرم دارد از اينكه با گمان و اميد بندهاش مخالفت كند، بنابراين گمانتان را به خداوند نيك گردانيد و بهسوى او ميل و رغبت نشان دهيد كه خودش مىفرمايد:
«الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ(سوره فتح، آيه ۶)؛(منافقين و مشركين) بر خدا گمان بد دارند و (بدين سبب) بدى برگردشان حلقه زد و خداوند نيز بر آنان خشم گرفت.»
در روايت آمدهاست كه خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد، يك نفر باقى مىماند كه سيئاتش بر حسناتش فزونى دارد، ملائكه او را مىگيرند تا به سوى آتش ببرند در حالى كه او پشت سر خود را نگاه مىكند، در اين هنگام خداوند متعال فرمان مىدهد او را برگردانند آنگاه به او مىگويد: «چرا پشت سر خود را نگاه كردى؟» البته ذات اقدس الهى خود علت آن را مىداند.
آن فرد مىگويد: خدايا! گمان نيكوى من به تو اين نبود (كه مرا به آتش بسوزانى)، در اينجا خداوند سبحان مىفرمايد:
«ملائكه من، به عزت و جلالم سوگند! اين بنده حتى يك روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببريد، چون ادعا كرد كه به من حسن ظنّ دارد.»
📚منبع
عدةالداعی، ابن فهد حلی
#جوشن_کبیر
#گریز_مناجاتی
#مداحی_عالمانه
............
.
♦️ بشر حافی و امام کاظم علیهالسلام
روزی امام از کوچههای بغداد میگذشت. از یک خانهای صدای عربده و تار و تنبور بلند بود، میزدند و میرقصیدند و صدای پایکوبی میآمد. اتفاقا یک خادمهای از منزل بیرون آمد در حالی که آشغالهایی همراهش بود و گویا میخواست بیرون بریزد، امام به او فرمود: « صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟»
سؤال عجیبی بود. گفت: از خانه به این مجللی این را نمیفهمی؟ این خانه «بشر» است، یکی از رجال، یکی از اشراف، یکی از اعیان، معلوم است که آزاد است.
فرمود: «بله، آزاد است، اگر بنده میبود که این سر و صداها از خانهاش بلند نبود.»
حال، چه جملههای دیگری رد و بدل شدهاست دیگر ننوشتهاند، همین قدر نوشتهاند که اندکی طول کشید و مکثی شد.
آقا رفتند. بشر متوجه شد که چند دقیقهای طول کشید. آمد نزد او و گفت: چرا معطل کردی؟ گفت: یک مردی مرا به حرف گرفت. گفت: چه گفت؟ گفت: یک سؤال عجیبی از من کرد. چه سؤال کرد؟ از من پرسید که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفتم البته که آزاد است. بعد هم گفت: بله، آزاد است. اگر بنده میبود که این سر و صداها بیرون نمیآمد.
گفت: آن مرد چه نشانههایی داشت؟ علائم و نشانهها را که گفت، فهمید که موسی بن جعفر(ع) است. گفت: کجا رفت؟ از این طرف رفت. پایش لخت بود، به خود فرصت نداد که برود کفشهایش را بپوشد، برای اینکه ممکن است آقا را پیدا نکند. پای برهنه بیرون دوید. (همین جمله در او انقلاب ایجاد کرد) دوید، خودش را انداخت به دامن امام و عرض کرد: شما چه گفتید؟
امام فرمود: «من این را گفتم.» فهمید که مقصود چیست.
گفت: آقا! من از همین ساعت میخواهم بنده خدا باشم و واقعا هم راست گفت. از آن ساعت دیگر بنده خدا شد.
📚منبع
منهاج الکرامه، علامه حلی، ص۵۹
#دعا_و_مناجات
#حکایات_مناجاتی
#امام_کاظم
.
.
◻️ درس تهجد و شب زندهداری
شیخ جعفر نجفی معروف به کاشف الغطاء از شاگردان بحرالعلوم(ره) در یکی از شبها که به همراه فرزند جوانش برای عبادت و تهجد به صحن مطهر اميرالمؤمنین(ع) مشرف میشدند کنار در صحن مرد فقیری را دیدند که نشسته و دست نیاز به طرف مردم دراز کردهاست. آن عالم بزرگوار ایستاد و به فرزندش فرمود این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟
گفت: برای تکدی از مردم.
فرمود: چه مقدار ممکن است از رهگذران عاید او گردد؟
گفت: احتمالاً یک تومان (به پول آن زمان)
مرحوم كاشف الغطاء فرمود: فرزندم! درست فکر کن و ببین این آدم برای این مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا (آن هم محتمل) در این وقت شب از خواب و اسایش خود دست برداشته و آمده اینجا دست تذلل به سوی مردم دراز کرده! آیا تو به اندازه این شخص به وعدههای خدا درباره شب خیزان و متهجدان اعتماد نداری که فرموده است:
«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.» (سوره سجده، آیه ۱۷)
«هیچکس نمیداند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفتهاست؟!»
گفتهاند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار پدر زندهدل خود، چنان تکان خورد و تنبه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.
📚منبع
شب مردان خدا، سید محمد ضیاءآبادی، ص ۴۴
مناجات خوانی، مجید عیوضی، ص ۵۳
#جوشن_کبیر
#گریز_مناجاتی
#دعا_و_مناجات
#حکایات_علما_و_عرفا
#مداحی_عالمانه
.
.
#ماه_رمضان
#مناجات_با_خدا #جوشن_کبیر
یاکریم الصفح رحمی کن به ما ؛ ما را ببخش
خسته ایم از این همه جرم و خطا ما را ببخش
کاری از ما بر نمی آید خودت کاری بکن
باز کن امشب گره از کار ما ؛ ما را ببخش
اشک مان را در بیاور ؛ آبرومان را بخر
در مناجات سحر وقت بکا ما را ببخش
هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما درعوض
بی حیا هستیم خیلی بی حیا مارا ببخش
قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم
یک شب از این ماه قبل ربنا ما را ببخش
یا غیاث المستغیثین یا امان الخائفین
دست ما خالی ست بی چون و چرا ما را ببخش
موقع جان کندن و هنگام میزان عمل
چند جا یاری مان کن چند جا ما را ببخش
ای که زود از بندگان خویش راضی می شوی
لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش
نذر خوبان تو خیلی خوب گریه می کنیم
در میان روضه شب های عزا ما را ببخش
واسطه کردیم امیر المومنین را پیش تو
به گل روی علی امشب خدا ما را ببخش
شاهدی با پای دل هرشب زیارت می رویم
یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش
ما دل بابای مان را هم به درد آورده ایم
یا اَبانا یا علی مرتضی! ما را ببخش
همسرت را در میان کوچهها سیلی زدند
با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش
#علیرضا_خاکساری ✍
.
.
|⇦•زار و دامن آلوده...
#زمزمه و توسل با خدا و #امام_علی اجرا شده #شب_نوزدهم به نفسِ حاج #محمدرضا_طاهری
●━━━━━━───────
زار و دامن آلوده آمدم به مهمانی
حاصل همه عمرم گشته این پشیمانی
گر چه من گنه کارم
گشته ای خریدارم
«یا کریم و یا الله..»
مورد پسند او زندگی نکردم من
یک سحر به عشق تو بندگی نکردم
مانده بر زمین بارم اما
دلخوشم تو را دارم
«یا کریم و یا الله..»
با محبت زهرا تا نجف کشیدم پر
ذکر هر شب قدرم یا علی مدد حیدر
«یا علی مدد حیدر..»
با حسین، حسین امشب حاجتم روا باشد
چونکه افضل الاعمال طوف کربلا باشد
چون حسین خریدارم
الحمدالله میل کربلا دارم
«یا حسین،حسین مولا..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#زمزمه_مناجات #مناجات_با_خدا
#شب_قدر
#حاج_محمد_طاهری
#جوشن_کبیر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🎧 #روضه 🔊 | #شب_قدر 🎤 #حاج_مسعود_پیرایش
.
حسنین سلام الله علیها دارن از سر مزار امیرالمؤمنین برمیگردن ،یه وقت دیدن صدای ناله های پیرمردی همهٔ سکوت کوفه رو پر کرده ، چرا خبر از اون آقایی که شبا نان و خرما می آورد نیست؟
صدای ناله پیرمرد میاد ، هی صدا میزنه محبوبم کجایی؟ همدمم کجایی ؟).
نخوان رفیقِ خودت را که او سفر کرده
مگر که پیر خرابهنشین، نمیدانی؟!
.(آقا امام حسن و حسین اومدن ، کیه اینطور فریاد میزنه!؟ وارد یه خراب شدن پیرمردی بیمار با یه بدن نحیف ناله میزنه! نمیدونم شما کی هستید اما بگید ببینم از اون آقایی که شب ها مونس من بود حرفامو میشنید ، درد و دلامو میشنید لقمه درست میکرد بهم میداد محبت می کرد یکی دو شب خبری ازش نیست؟ آی پیرمرد بیشتر توضیح بده دستای پینه بسته ای داشت وقتی آه میکشید در و دیوار خرابه ناله می زدن ، نگاه مهربونی داشت خوب که توضیح داد ، خوب که توصیف کرد اشکای آقا جمع شد ، امام حسن گریه کرد امام حسین گریه کرد ، یه وقت فرمودن : آی #پیر_نابینا، اون مرد دیگه نمیاد الان داریم از تشییع جنازهاش برمیگردیم.
پیر مرده ،به پای آقا افتاد اگه میشه منو ببرید کنار قبرش! پیرمردو آوردن اینقدر زجه زد تا جان داد! واسه علی باید جان داد واسه غربتش باید جان داد.
بریم در خونه آقایی که اسمش علیه ، اما باباش اباعبدالله میگه ؛ای کاش بودن شیعیانم میدیدن چطور علی منو کشتن کاری ازم بر نمیومد
«لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني»
چطور واسه علی هی طلب آب کردم بهم رحم نکردن).
#جوشن_کبیر
یا رازق الطفل صغیر
قسم به اون شش ماههٔ نخورده شیر
قسم به گریه هاش به خشکی لباش / دست منو بگیر
دست منو رها نکن ، قسم به اشکای رباب
دست منو رها نکن ، به حضرت یه قطره آب
.(فقط گفتن ، تا فهمیدن سه تا علی هست ، یه کاری میخوان بکنن نامی از علی باقی نمونه ، یه دست قران گرفته یه دست طفل شیرخواره عمامه پیغمبر به سر گذاشته عبای پیغمبر پوشیده مقابل لشکر دشمن آی دشمن «يا قَومِ ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ»
اگه به من رحم نمی کنید این بچه که گناهی نکرده یه جمله ای فرمود ، جا داره های های گریه کنید صدا زد «منو علی» به من منت بگذارید
هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
هنوز حرفاش تموم نشده بود ، یه وقت احساس کرد بچه ای که توان نداره ،یه تکان سختی خورد.(به دست و پا زدن افتاد)
.............................................
#پیرنابینا
#گریز به #حضرت_علی_اصغر
.
🔊 #شب_بیست_و_سوم_رمضان
🔸 نجوای بندگی ـ محفل مناجات خوانی ماه مبارک رمضان -
#شب_بیست_و_سوم (#شب_قدر)
📆 یکشنبه ۳ فروردین ماه ۱۴۰۳
🔷 با سخنرانی:
👈 حجت الاسلام #شریفیان
🔷 با مداحی:
👈 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 بخش اول #جوشن_کبیر
🔊 بخش دوم #دعای_ابوحمزه_ثمالی l فَوَعِزَّتِكَ يا سَيِّدي لَو نَهَرتَني ما بَرِحتُ مِن بابِكَ
🔊 بخش چهارم #دعای_ابوحمزه_ثمالی l اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري
.