D1736793T13854947(Web).mp3
9.79M
🔹 انتظارات حضرت علی علیه السلام از شیعیانش
▪️#شهادت_امام_علی علیه السلام
🎙#استاد_دکتر_رفیعی
⏱#سخنرانی کامل
D1738457T14780983(Web).mp3
3.45M
🔹نعمتی بالاتر از ولایت امیرالمؤمنین(ع) نیست
▪️شهادت #امام_علی علیه السلام
🎙#استاد_عابدی
⏱#سخنرانی_کوتاه
.
.
#پیر_نابینا
📋 پیرمرد نابینا
#بیست_و_سوم_رمضان
#روضه_امام_علی (ع)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسن و حسین بردن باباشون رو دفن کردن، از تشییع که برمیگشتن دوتایی چه حالی داشتند این دوتا داداش...
یکی از این طرف، یکی از اون طرف؛ شبانه توو دل سحر، داره هی قصهها تکرار میشه. حسن که حرف نمیزنه، توو خودشه، اما حسین دست گردن حسن میندازه؛
_داداش یادته یه شبی هم توو مدینه این حالو داشتیم؟! حسن جان یادته چه زندگی خوبی داشتیم؟! چه مادری، چه بابایی، دیدی چی کار کردن؟!
حسن جان یادته، اون شب چه دلی داشت بابام وقتی بدن مادر رو تنهایی بلند کرد روو دست گرفت.
یادته بابا سر به دیوار گذاشته بود هی میگفت فاطمه جان حلالم کن...
توو همین لحظاتی که این دوتا داداش باهم حرف میزنن، توو دل سحر دارن برمیگردن از تشییع، توو همین حین یهو دیدن از توو خرابهای صدای ناله میاد؛ صدای نحیف ضعیف. یکی هی داره میگه: رفیقم، حبیبم، عزیزم، چرا امشب نمیای به من سر بزنی؟!
تا صدا رو شنیدن، تا دیدن صدای ناله داره میاد خودشونو رسوندن اونجا ببینن صاحب صدا کیه؟!
(امشب ناله بزن آقا بیاد ببینه صاحب این صدا کیه.)
سریع حسن و حسین اومدن کنار این پیرمرد نشستن، دیدننابیناست، چشماش نمیبینه؛ هی دست سرش میکشیدن؛
چی شده آی پیرمرد؟! چی میخوای؟! گرسنته؟! تشنته؟!
گفت: چه قدر شماها صداهاتون شبیه اون آقاییه که هرشب میاومد به من سر میزد، الان دو سه شبه نیومده، دلم خیلی هواش و کرده.
_چی میگفت؟
_شبا میومد لقمه دهنم میذاشت، سرم و رو پاهاش میذاشت، نوازشم میکرد، قربون صدقهم میرفت، باهام حرف میزد. آخرشم که میخواست بره باهام حرف میزد، قصه میگفت.
یادمه هرشب بهم میگفت:
خوش به حالت که نمیبینی. کاش منم کور بودم نمیدیدم.
_چرا آقا این حرفا رو میزنی؟!
_ آخه آی پیرمرد من یه چیزایی با چشمام دیدم ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_بیست_و_سوم_رمضان
#شب_قدر ۳
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. . روضه بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام #بیست_و_هفتم آقای این ماهِ علیِ،گفت:اون نابینا رو ن
.
#شام_غریبان
پیرمرد نابینا ی خرابه نشین
وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از تشیع جنازه پدر بزرگوارشان امام علی (ع) باز می گشتند به خرابه ای رسیدند، در این خرابه بیماری افتاده بود و ناله می کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بیمار را که پیرمردی علیل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسیدند.
پیرمرد گفت: در این دنیا هیچ کس به فریاد ما نمی رسد، مگر یک نفر که به اینجا می آمد و در دهان من غذا می گذاشت، اما اکنون سه روز است که او به اینجا نیامده و من گرسنه و تشنه هستم.
فرزندان امام علی (ع) فرمودند: آیا او را می شناختی؟
پیرمرد جواب داد: من کور هستم اما روزی از او پرسیدم: آقا اسم شما چیست؟
فرمود: من بنده خدا هستم.
فرزندان امام علی (ع) پرسیدند: آیا نشانه ای از او به خاطر داری؟
پیرمرد جواب داد: هر گاه آن بزرگوار در خرابه ذکر خداوند را می گفت تمام سنگ و کلوخ و دیوار اینجا او را همراهی می کردند و خداوند را تسبیح می گفتند. در این موقع صدای گریه امام حسن (ع) بلند شد و فرمودند: او پدر ما امام علی (ع) بود که ما اکنون از تشیع جنازه او می آییم. بیمار با شنیدن این خبر گریان شد و التماس کنان عرض کرد: ای آقازاده ها بر من منت بگذارید و مرا بر سر قبر او ببرید. فرزندان امام (ع) او را بر سر قبر امام (ع) بردند. پیرمرد آنقدر بر سر قبر امام (ع) گریه کرد تا جان از بدنش خارج شد.
#پیرنابینا #پیر_نابینا #پیر_مرد_خرابه
منبع : « بیست داستان و چهل حدیث گهربار از حضرت علی (ع) »
226
...............
روضهوتوسل به امیرالمؤمنین علیه السلام وحضرت رقیه سلام الله علیه ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده شب_بیست_و_یکم یکم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱
امامحسن و امامحسین از تشیع جنازه ی بابا که برگشتن، غریبانه، نیمه ی شب گذرشون افتاد به خرابه دیدن صدای جانسوزی از خرابه میاد.. یه پیرمردی داره ناله میزنه گریه میکنه: خدایا! امشب آقای من رو نفرستادی؟ غمخوار من رونفرستادی؟ سنگ صبورم رونفرستادی؟ امامحسن وامام حسین علیه السلام همدردی کردن باهاش...
پیرمرد! چه کسی رو داری میگی؟ وقتی نشانه ها رو داد، با پیرمرد نشستن، باهم شروع کردن گریه کردن...
فرمودن: این نشانه هایی که میدی نشانه های بابای غریب ما علی است. پیرمرد شروع کرد گریه کردن. گفت: این آقا هرشب میومد به من سر میزد خودش لقمه درست می کرد تو دهانم میذاشت...
آقای من! مولای من! مرام شما این بود به بیچاره ها سر می زدید. مرام شما این بود به خرابه نشین ها سر می زدید. غم خوار خرابه نشین ها بودید. شما که مرده و زنده ندارید حتما توخرابه ی شام هم اومدی آقاجان...
اون وقتی که صدای دردانه ی حسین بلند شد، عمهجان این سر مُنوّر را کمکم میکنی که بَردارم؟ شامیان ای حرامیان دیدید که من راست گفتم پدر دارم...*
گفت: ای پدر جان! عجب دلی دارم
ای پدرجان عجب سری داری
گیسویم را به پات میریزم
تا ببینی چه دختری داری
هر بلایی که بود یا میشد برسر زینبِ تو آوردند
قاری من! چرا نمیخوانی چه به روز لب توآوردند؟
*گفت: بابا جان! بذار برات درد و دل کنم ... وقتی چشم تو را دور دیدند. وقتی دیدند بابا ندارم، برادر ندارم، عموندارم، غریب گیر آوردن..*
دستی از پشت خیمه ها آمد
لاجرم راه چاره ام گم شد
در هیاهوی غارتِ خیمه
ناگهان گوشواره ام گم شد
*وقتی بین راه که این سرهارو حمل میکردن، این نانجیبها در یکی از این منازل اتراق کردند زن وبچه یه طرف، سرها یه طرف. ایننانجیبها به مِی گُساری مشغولند...
میگه دیدم نیمه ي شب یه بچه ی سه، چهار ساله ای آروم آروم با دست و پاش اومد سمت نیزه ای که سر ابی عبدالله بالا نیزه است... از پایین داره التماس می کنه به سرِ بالای نیزه... گفت: بابا! یا تو بیا پایین، یا من و ببر پیش خودت...
میگه دیدم یه وقت نیزه خمشد سر اومد توي دامن این بچه، سر رو شناخت رفت سمت سر، اما چه کرده بودن با این سر...
وقتی تو خرابه سر رو گذاشتن مقابلش با تعجب نگاه کرد گفت: عمه جان! "هذا رَأسُ مَن؟" این سر کیه عمه جان؟ تا گفت این سر بابات حسینه..."وضعت فمها على فمه الشّریف " این لبهارو گذاشت به لبهای بابا.. یه وقت زینب نگاه کرد دید سر یه طرف... سه ساله یه طرف...*
#پیر_نابینا
#حاج_مهدی_سلحشور
#شب_قدر
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_علیه_السلام
.
#نوحه_#مهدوی
#زمزمه
#بیست_و_یکم_رمضان
#شهادت_امام_علی
گریز به علقمه
شبای قدر رسید
کجایی ای غریب
کاش توی بزم ما
بیایی ای غریب
تو مجلس عزای
پدر تو رو میخونم
بیا نمون تو صحرا
ای صاحب الزّمونم
فدای چشم خیست
کجای عالمی تو
نبینم ای آقاجون
که غرق ماتمی تو
یا رب عجّل ظهوره......
🌸🌸🌸🌸🌸
غریب فاطمه
بزم عزات کجاس
شب شهادت ِ
جدّ تو مرتضاس
حتما کنار بستر
داری دو چشم دریا
تو گوش تو یه عمره
وصیتهای بابا
حسن یه گوشه غمگین
زینب قرار نداره
چشم حسینه ابری
که بی امون می باره
یارب عجل ظهوره....
🌸🌸🌸🌸🌸
فاطمه مادرت
کنار بستره
نگاه مضطرش
به زخم حیدره
مادر با زخم سینه
بابا با فرق جدا
میخوان تو این شب قدر
ظهورتو از خدا
میگن تا کی مهدیمون
تو کوه و دشت اسیره
کی میرسه زمونش
که انتقام بگیره
یارب عجل ظهوره....
🌸🌸🌸🌸🌸
ببین عموجونت
عبّاسه جون به لب
بازم کنار در
ایستاده با ادب
از بابا توی بستر
شنیده یک وصیّت
مواظب حسین باش
پهلوون باغیرت
اون روزی که زینبم
راهی کربلاشه
ای غیرت الله نزار
اسیر دشمنا شه
یارب عجل ظهوره....
🌸🌸🌸🌸🌸
رفته دلم بازم
کنار علقمه
اونجا که خورد زمین
سوار علقمه
ببین خدا ،ابالفضل
دستی به تن نداره
میخونه منتقم رو
به حقّ مشک پاره
میون هلهله ها
ببین حسین رسیده
میخونه منتقم رو
با قامت خمیده
یارب عجل ظهوره....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#شب_قدر #امام_زمان
.👇
17.mp3
2.1M
#نکات_معرفتی
#مناجات
#دعا_خوانی
سیِّدی أخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبی
💠 اى آقاى من محبت دنیا را از دلم بیرون کن
⬅️ واجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفىٰ وَ آلِهِ
خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خاتَمِ النَّبِیِّینَ
مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
💠 و میان من و بهترین برگزیدگان از خلقت، محمد مصطفى(ص) خاتم پیامبران و خاندان او، جمع فرما
⛔️ مصادیق حب دنیا‼️
❌طلب شهرت🚫
برگرفته از #مناجات مسجد شهدا #استاد_حاج_ماشاالله_عابدی
شبهای ماه مبارک رمضان
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#ابوحمزه
#دکتر_محمد_فراهانی🎤
17.mp3
2.1M
#نکات_معرفتی
#مناجات
#دعا_خوانی
سیِّدی أخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبی
💠 اى آقاى من محبت دنیا را از دلم بیرون کن
⬅️ واجْمَعْ بَیْنی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفىٰ وَ آلِهِ
خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خاتَمِ النَّبِیِّینَ
مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
💠 و میان من و بهترین برگزیدگان از خلقت، محمد مصطفى(ص) خاتم پیامبران و خاندان او، جمع فرما
⛔️ مصادیق حب دنیا‼️
❌طلب شهرت🚫
برگرفته از #مناجات مسجد شهدا #استاد_حاج_ماشاالله_عابدی
شبهای ماه مبارک رمضان
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#ابوحمزه
#دکتر_محمد_فراهانی🎤
.
#شور
#شب_قدر
تقدیرم و رقم بزن سینه زنی
تقدیرم و رقم بزن حال بکا
هر چی برام نمی نویسی ، بنویس
شبای جمعه رو فقط کرببلا
به همونیکه دوسش داری
به همونیکه دوسش دارم
جونمم براش بدم بازم
بیشتر از اینا بدهکارم
ای جانم به کربلا ای جانم به حسین
هیچ وقت کم نمیشه از ایمانم به حسین
#امیرحسین_الفت ✍
.👇