enc_16237102591563465453578.mp3
8.72M
📃#در_که_شعله_میکشه
🎙 #زمینه #امام_صادق
⬛️ #عصر_شهادت_امام_صادق "علیهالسلام"
🕌 هیئت ماتمکده حضرت زینب "سلامالله"
در که شعله میکشه از آتیش بدم میاد
روضه های مادرم پشت در یادم میاد
روی در که جای پای لشکر افتاد
انقده زدن با لگد که در روی مادر افتاد
در که شعله میکشه از آتیش بدم میاد
روضه های مادرم پشت در یادم میاد
منو بزنید ولی
به مادرم حرف بد نزنید
منو ببرید ولی
به در خونم لگد نزنید
خاطرات تلخیه خاطرات کوچه ها
باز حکایت غمو غصه های مرتضی
یک نفر نگفت که بسه مردم آزار
حرمت موهای سفیدشو لااقل نگه دار
کار روزگارو ای خدا ببین که
دوره کردن این پیرمردو بازم دوباره اشرار
منو بزنید ولی
به مادرم حرف بد نزنید
حاج حسین سیب سرخی
.
.
#زمینه
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق_زمینه
دست نگه دار، عبا برنداشته
پیرمرده؛ عصا برنداشته
یک قدم تاحالا بی عمامه
توی این کوچه ها برنداشته
بی عبا بردن
پیرمردُ وسط کوچه ها بردن
دست بسته شبیه مرتضی بردن...
ناسزا گفتن
من نمیتونم بگم که چیا گفتن
بی حیاها جلوی بچه ها گفتن....
وای غریب آقام...
راهشو تو دل شب نبندین
دستش پشت مرکب نبندین
دستای روضه خون حسین و
مثل دستای زینب نبندین
کوچه باریکه
شبای مدینه دل گیر و تاریکه
صدا پای دشمنا خیلی نزدیکه...
هی میره از حال
اومده جلو چشش روضه ی غارت
گریه میکنه برا غارت خلخال
وای غریب آقام....
تا که اتیش به در زد زبونه
تازه پیچید صدا ، تازیونه
دخترای قد و نیم قد تو
پا برهنه دویدن تو خونه
روضه دلگیره
دلش از مدینه تا کربلا میره
بدن حسین پر از زخم شمشیره....
روضه سنگینه
یه نفر داره روی سینه میشینه
تازه خواهش داره اونو میبینه...
وای غریب آقام....
#محمدصادق_باقی_زاده ✍
.👇
4_5906541318695291431.mp3
14.12M
■ نوحه #امام_صادق(ع)
■دست نگه دار عبا برنداشته...
■#کربلایی_حسین_طاهری
.
#امام_صادق
( ریشه ی نخل تشیع )
یا امام الصادقین (علیه السلام) ...
می نویسم از مقام صادق آل عبا
آنکه می جوشد ز نامش دم به دم عشق و صفا
اَلسّلام ای نور ! ای دریای تقوا و یقین
حاکم دین خدا ! ای خادِمت روح الامین !
ای رئیس مذهب ما ! مظهر اسلامِ ناب !
ریشه ی نخل تشیع ! معنی حُسن المَآب !
چشم تو آرایه ی وحی است ، بر ما کن نظر
حضرت صادق ! تویی جلوه گهِ شمس و قمر
تا نگاهت را به روی قرصِ ماه انداختی
ماه را در فهمِ خود در اشتباه انداختی ...
ای ستونِ محکم دین ! حضرت صادق ! مدد ...
ای که هستی بر تمام دشمنان فائق ، مدد ...
ای فراتر از تصور ! ناشر آیاتِ حق !
روشنی مشعل دانش ! ولیّ ذاتِ حق !
انقلابِ عِلم با کُرسیِ دَرسَت پا گرفت
بحث و استدلال از عصرِ شما بالا گرفت
جابرت از چهره های ماندگار شیعه است
در حقیقت مکتب تو اعتبار شیعه است
بِینِ خلقُ الله ، بِینِ مردم یکتاپرست ...
کَفّه ی ایمان تو از هر کسی سنگین تر است
ای صداقت جاری از هر صحبت و گفتارتان
عالمی محو جمال و سیرت و کردارتان ! ...
از مسیحایی دمت هر درد درمان می شود
با نفس های شما آدم مسلمان می شود
اشک چشمم را منِ بیچاره مدیون تواَم
یا امام الصادقین ! همواره ممنون تواَم
بر جبینِ آسمان آثارِ غم شد آشکار
اشک می ریزند نم نم ابر های داغدار
دست هایت بسته شد ، پس بی اراده می روی
بی ردا و بی عبا ، پای پیاده می روی
آنچه پیرت کرده داغ کشته ی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم توست ، شرح روضه هاست
یثربی ها جملگی در فکر تو بعد از فراغ
من بمیرم از برای قبرِ بی شمع و چراغ
کاش می شد گنبد و صحن و سرا می ساختیم
کاش می شد در بقیع ایوان طلا می ساختیم
کاش می شد در کنار قبرت آقا سینه زد
عاقبت مهدی به این تقدیر پایان می دهد ...
آخرش می آید و اسلام معنا می شود
با طلوعِ حضرتش " خورشید " پیدا می شود
دولتِ فردا از آنِ بندگانِ عاشق است
صبح نزدیک است آری ! وعده ی حق صادق است ...
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#ع_س_خورشید #انتظار
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_صادق_ع_شهادت #روضه_عاشورا از زبان مبارک امام صادق(ع) امان از بادها... سوزان وزیدند امان از
.
#امام_زمان
با موضوع #شهادت_امام_صادق علیه السلام
تنها مقیم خاک غریبان ولی عصر
ای زائر دیار حبیبان ولی عصر
یک گوشه ی بقیع شده خیمه ی عزات
خاک بقیع، گِل شده از اشک ندبه هات
نه گنبدی ست تا که شود سایه ی سرت
نه گریه کن که لطمه زند پای منبرت
حرف از ضریح و مرمر پای مزار نیست
حق می دهم که چشم ترت را قرار نیست
با اشک ِ شرم، از تو نوشته چنین قلم
قبر رییس مذهب شیعه ست بی حرم
شیخ الائمه ای که هزاران بلا کشید
از کینه های دشمن ظالم شده شهید
از چه شده ست بی حرم وصحن و بارگاه
پیش مزار خاکی او روضه شد گناه
روضه برای حمله ی دشمن به خانه اش
شعله زدن به راز و نیاز شبانه اش
او را عدو بدون عبا برده با غضب
خیلی جفا کشیده از او نیمه های شب
او را کشانده روی زمین، خصم بی ادب
با ناسزای او شده هر لحظه جان به لب
در کوچه ها دویده و اشکش روان شده
با یاد داغ روز دوشنبه کمان شده
روز دوشنبه ای که به زهرا کتک زدند
بر زخم قلب حضرت حیدر نمک زدند
روز دوشنبه ای که حسن دید مادرش
افتاده بین کوچه و بشکسته یک پرش
کم کم گریز روضه شده کوچه های شام
ناموس اهل بیت و گذر بین ازدحام
بودند عمه ها سپر سنگ بغض بام
سنگی رسیدو نقش زمین شد سر امام
در بین کوچه قامت عمّه شده کمان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#امام_صادق دلم هواى بقیع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق دوباره بیرق مشکى به دست دل گی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽
▪️بمناسبت #شهادت_امام_صادق (علیه السلام)
🔸وقتی خبر شهادت امام صادق(عليه السلام) به اهل نيشابور رسيد، شيعيان نيشابور، علی بن محمد نيشابوری را انتخاب كردند كه به مدينه رفته و درمورد امام بعد از امام صادق(عليه السلام) تحقيق كند.
🔸علی بن محمد می گويد: در نيشابور اعلام کردیم هر كس نامه، پيام يا هديه ای برای امام زمانش دارد بياورد. هدايای زیادی آوردند!
ديدم پيرزنی يك كلاف نخ و دو درهم پول آورد گفت: اين هديه مرا هم به امام زمان برسان.
به هدايای او نگاه كرده و گفتم: خجالت می كشم از اينجا تا مدينه دو درهم و يك كلاف نخ با خود به محضر امام(عليه السلام) ببرم!
پيرزن گفت: علي بن محمد! "إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَق"
خدا از گرفتن حق حيا نمی كند. اين حقی است كه بايد به امام(عليه السلام) برسد.
هدايا را گرفتم و راه افتادم. به مدينه كه رسيدم چند روز سرگردان بودم تا اينكه مرا به در خانه امام موسی بن جعفر(عليه السلام) راهنمايی كردند.
وقتی به محضر ایشان رسيدم قبل از آنكه حرفی بزنم به همه نامه ها جواب دادند و فرمودند:
"اين هدايا به درد ما نمی خورد!
إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَق" فقط هديه ای كه آن پيرزن داده به ما بده!"
حضرت دو درهم را گرفت و چهل درهم به من داد و فرمود: "اين درهم ها را به آن پيرزن برسان، چند روز بعد از رسيدن تو به نيشابور آن پيرزن از دنيا خواهد رفت. بگو يك مقدار از اين پول ها را صدقه دهد و بقيه را خرج كند. وقتی كه پول ها تمام شد از دنيا خواهد رفت و من خودم برای خواندن نمازش خواهم آمد!"
🔸بعد امام(عليه السلام) بقچه ای را باز كرده و كفنی به من داد و فرمود:
"اين كفن را حليمه خاتون خواهرم (دختر امام صادق(عليهم السلام) با پنبه هايی كه از روستايی بنام مادرمان فاطمه(سلام الله عليها) آورده اند براي آن پيرزن دوخته است!
{(ببينيد ارتباط روحی را!! به حسب ظاهر دورند اما در باطن واحد و هم خانواده اند!
به ظاهر كثرت است اما در درون وحدت است. منزل اهل بيت(عليهم السلام) منزل دل است!)}
به نيشابور كه رسيدم ديدم هدايای كسانی كه پس داده شده، از امامت امام موسی بن جعفر(عليه السلام) برگشته و بيراهه رفته اند! بخاطر همين امام(عليه السلام) هم هدايای آنان را قبول نكردند!
🔸پيرزن را خبر كردم، هدايايش را دادم. همانطور كه امام(عليه السلام) خبر داده بودند چند روز بعد، از دنيا رفت. غسلش داديم، كفنش كرديم. آورديم قبرستان زمانی كه تابوت را گذاشتيم، ديدم امام(عليه السلام) بالای سر تابوت ايستاده اند و شروع به نماز خواندن كردند.
بعد از آنكه نماز تمام شد، رو به من كرده و فرمودند:
"علی بن محمد سلام مرا به شيعيان ما برسان و بگو مثل اين پيرزن زندگی كنيد، امام هر زمان می آيد و برايتان نماز می خواند." 😭
(بحار الأنوار، ج39، ص 114)
#امام_صادق
#امام_کاظم
.
.
واقعا پیرو مکتب #امام_صادق باشیم
این روزا بحثهای زیادی بین مردم هست درباره موضوعات مختلف که گهگاه به دعوا تبدیل میشه. یکی از دورههایی که این بحثها بخصوص اعتقادی چه بسا خیلی بیشتر از الان صورت میگرفت، زمان امام صادق(علیه السلام) بود. چون اون دوره فرقههای مختلفی بوجود اومده بوده. حنفیها، معتزلیها، اشعریها مالکیها، از اون طرف ملحدان، مادیگراها و گروههای دیگه
🔻ماهایی که ادعا میکنیم شیعه امام صادقیم باید ببینیم امام صادق(ع) چجوری با مخالفین برخورد میکرده، همون برخورد رو الگو قرار بدیم. اولش خودم رو مخاطب قرار میدم
🔻در یک مورد چندتا از این ملحدان که اصلا بوجود خدا اعتقاد نداشتن درحال صحبت بودن و عقاید کفرآمیزشون رو مطرح میکردن و گهگاه بی احترامیهایی هم به خدا و مسلمونا انجام میدادن، مفضل بن عمر که از اصحاب خاص امام صادق بود، حرفاشونو میشنید و خون جلو چشماشو گرفته بود، با عصبانیت رفت شروع کرد داد وبیداد که این چرندیات چیه میگید؟
اون زنادقه گفتن تو پیرو کدوم فرقه هستی؟ مفضّل گفت پیرو امام جعفر صادق. گفتن بعید میدونیم. چون ما همین حرفهارو به خود جعفر گفتیم نه عصبانی شد نه داد زد. خیلی آروم و با احترام به حرفامون گوش داد، سوالامونو شنید، آخرش جوابمونو با دوتا جمله داد که دیگه نتونستیم جوابشو بدیم. که بعد از این اتفاق مفضل میره پیش امام وسوالات ملحدا رو مطرح میکنه، و امام توحید مفضّل رو بهش آموزش میده.
🔻مناظرات امام صادق با این مادیگراها خیلی جالبه. بعضی وقتا شیعیان عصبانی میشدن و میخواستن بپرن وسط حرف مخالفا ولی امام دستور میداده سکوت کنن. و امام خیلی مستدل وبا آرامش جواب میدادن، حتی حرفهای محبت آمیزهم میزدن بهشون. مثلا اون زندیق شامی رو برادر خطاب داد و گفت ای برادر شامی.... آخرشم مسلمون شد و به امام گفت منو به شاگردی قبول کن
جالبه، برخی از امام صادق سوال فقهی میپرسیدن که شیعه نبودن، حضرت اول سوال میکرد از چه کسی تبعیت میکنید؟ اونا مثلا میگفتن از امام شافعی، حضرت میفرمود طبق نظر ایشون، حکم اینه. یعنی حکم علمای اهل سنت رو میفرمودن نه حکم خودشون
🔻برخی شاگردان امام صادق هم تو مناظره تبحر داشتن مثل هشام. بعضیاشونم نه. اصلا امام بعضی از یارانشون رو از مناظره منع کرده بودن. یعنی اگه بلد نیستی یا نمیتونی مثل آدم بحث کنی، بحث نکن
بیاید یه بار تأمل کنیم در اینکه برای چی با دیگران بحث میکنیم؟
برا خدا؟ برای هدایت دیگران؟
یا برای اینکه روشونو کم کنیم؟ حرف خودمونو به کرسی بنشونیم؟ یکی از دلایلی که بحثامون فایده نداره و هیچکس راضی و هدایت نمیشه، همینه. نه نیتمون درسته، نه روش بحث کردنمون
امامان در بحثا، هیچوقت عصبانی نمیشدن. نهایتا اگر حرفاشون روی طرف مقابل تاثیر نمیگذاشت، بحث رو ادامه نمیدادن. اصلا اگر بحث به نتیجه نرسه و به جدال و #مراء تبدیل بشه، و هرکی بخواد حرف خودشو به کرسی بنشونه، این حرام شرعیه. چون تو دیگه برای خدا دیگه بحث نمیکنی. برای خودت و ثابت کردن خودت داری بحث میکنی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ زحمت امام صادق علیه السلام برای هدایت بندگان خدا
دلامونو ببریم نجف و کربلا پیش امیرالمؤمنین و سیدالشهدا
حجتالاسلام #حامد_کاشانی .
.
#امام_صادق(علیه السلام) در مقایسه مقام زمین کعبه و کربلا فرمود:
زمین کعبه گفت: چه کسی مقام مرا داراست که خدا خانه خود را روی من بنا نهاده و مردم از هر طرف به سوی من می آیند و خدا مرا حرم امن الهی قرار داده است. پس خداوند به او وحی کرد: بس کن و آرام باش، به عزت و جلالم قسم، فضیلتی که به تو داده شده، در برابر فضیلتی که به سرزمین کربلا داده ام، همانند سوزنی است که در آب دریا فرو رود و مقداری از آن آب بردارد
و اگر خاک کربلا نبود، فضیلتی به تو نمیدادم و اگر آنچه سرزمین کربلا در بر دارد نبود، تورا و خانه ای را که به آن فخرمیکنی، نمی آفریدم، پس آرام بگیرو متواضع و حقیر باش و با نظر حقارت و تکبر به سرزمین کربلا ننگر وگرنه تورا فرو می برم و در آتش جهنم می اندازمت
منبع: کامل الزیارات، ص۲۶۷؛ وسائل الشیعه،ج ۱۴، ص۵۱۴؛ بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۰۶.
السلام علیک یا اباعبدالله
....
در توضیح حدیث بالا که چرا، زمین کربلا از زمین کعبه برتر است، به حدیثی از زین العابدین علیه السلام توجه کنید:
《حضرت سجاد(ع) روزی به مکه وارد شدند و مردم را در حال طواف دیدند، ایشان به یکی از اطرافیان فرمودند عمل ایشان مانند عمل اعراب جاهلیت قبل از اسلام است.》
یعنی اگر اعتقاد به ولایت که روح توحید است در اعمال نباشد، طواف کعبه نیز با مناسک جاهلیت فرقی ندارد
حسیندارابی ✍
.
📋کشید بند طناب و تو را زمینت زد
#روضه_امام_صادق (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه امام صادق خیلی با روضه مادرمون گره خورده...
یکی از اصحاب چند روزی غیبت داشت، آقا سوال کردن کجا بودی؟
چند روزی پای درس ما نیومدی!
گفت آقا از شما چه پنهون بچهدار شدم، خدا بهم دختر داده. آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده، انشاءالله عاقبت بهخیر بشه، حالا اسمش رو چی گذاشتی؟
گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا.
تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کنه...
گفت آقاجان نکنه بیادبی کردم! چرا گریه میکنید؟
فرمود آخه نام مادر مارو رو بچهت گذاشتی؛ یهوقت نکنه بهش بیاحترامی کنی، یهوقت نکنه سرش داد بزنی، یهوقت نکنه کتکش بزنی...
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد
همین که پا شدی از جا، دوباره افتادی
دوباره کینۀ آن بی خدا زمینت زد
*یه پیرمرد اگه تند راه بره نفسش زود میگیره، باید یهکم بایسته استراحت کنه. اما آقای من و تو رو نذاشتن استراحتی بکنه....*
بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چهها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد
رسیدهای وسط کوچۀ بنی هاشم
صدای نالۀ خیرالنسا زمینت زد
یه وقته یه مرد زمین میافته، زود بلند میشه، یاعلی میگه، سریع خودش رو جمعوجور میکنه. اما یهوقته یه زن زمین میافته. وقتی یه زن زمین میافته خیلی خجالت میکشه، دوروبرشرو نگاه میکنه کسی ندیده باشه. تازه مادر ما باردار بوده. همچین که زمین افتاد، امام حسن دستش رو گرفت: پاشو مادر....
یازهرا....
*شاعر شعر : #وحید_محمدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋#روضه_امام_صادق (ع)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون نانجیب یه جوری آقامونو تو کوچهها میبرد، این آقای من و تو زمین میافتاد، پا میشد...
اما اینجا گرچه آقا امام صادق زمین میافتاد، آقا رو رو زمین میکشیدن، ولی آی نوکرا دیگه کسی آقای من و تو رو نزد....
همچین که رسید، منصور دوانیقی ملعون سه بار شمشیر رو برد بالا تا آقا رو به شهادت برسونه اما نتونست، بعدها ازش سوال کردن پس چرا نکشتی؟ گفت آخه هرباری که شمشیر رو از نیام درآوردم دیدم پیغمبر ایستاده، هی داره میگه اگه آسیبی به این آقا برسه زندهت نمیذارم. از غضب پیغمبر ترسیدم....
معذرت خواهی کرد از امام صادق، گفت آقاجان ببخشید شما رو تا اینجا آوردم. اگه کاری با من داری بفرما. فرمود من کاری باهات ندارم، آدمای تو منو اینجا آوردن، حالا به من میگی کار داری؟
گفت نه منم باهات کار ندارم، اگه درخواستی داری بهم بگو. فرمود منو زود برسونید خونهم، الان زن و بچهم تو خونه نگرانن. آخه با این وضع منو از خونه بیرون آوردید اینا الان دلشون بهم ریخته، تازه درِ خونهم رو آتیش زدید میدیدم بچهها هی دارن اینطرف و اونطرف میدَوَن، مضطربن، نگرانن....
(فقط یه جمله بگم)
اینجا امام صادق خیلی نگران زن و بچهش بود. آقای من و تو هم همچین که تو گودال افتاد یهمرتبه نگاه کرد دارن سمت خیمهها حملهور میشن، با یه نیزه شکسته خودشو آروم آروم بلند کرد، صدا زد هنوز حسین زندهست داره نفس میکشه، چرا به خیمهها حملهور شدین....
حسین..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋ظرف خالی مرا صاحب زمان پر میکند
#مناجات #امام_زمان
#روضه_امام_صادق #روضه_حضرت_زهرا (س)
#شهادت_امام_صادق (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزیام را روزگارم تا که آجر میکند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پُر میکند
من کمی سختی که میبینم شکایت میکنم
آدم عاقل ولی اول تفکر میکند
مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم...
...روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر میکند
آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیر میکند
سنگدل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش...
... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر میکند
یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضهی مادر مرا حُر میکند
نوکری فاطمه محشر به دادم میرسد
از غلام مادرش آقا تشکر میکند
سینهام میسوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور میکند
مطمئنم زیر دستوپا که میافتد زنی
بازویش را ضربهها همرنگ چادر میکند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*یکی از صحابه اومد خدمت امام صادق(ع) ؛ آقا دید داره گریه میکنه. فرمود چرا گریه میکنی؟ مگه چی شده؟ گفت آقاجان، تو راه که میومدم دیدم یه زنی زمین افتاد. وسط کوچهها تا زمین خورد شروع کرد قاتلین مادر شما رو لعنت کنه. مأمورین نظام تا دیدنش با یه وضعی این خانم رو بردن.
تا این حرف رو زد آقا هم گریه کردن. فرمودن سریع پاشو بریم مسجد دعا کنیم خدا کمک کنه این زن زودتر رها بشه...
ماهم امشب اومدیم برا یه خانمی گریه کنیم که تو کوچهها بدجور زمین خورد.*
(در خونهی امام صادق میخوایم بریم از در خونهی مادرش بریم بهترهها.)
وقتی آن بیصفت از چشم حیا را انداخت
با عزیز دل زهرا سَرِ دعوا انداخت
دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست
تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت
حُرمَتِ شیخ حرم در وسط کوچه شکست
یکی عمامهی آن مرد خدا را انداخت
ذکر "یافاطمه" بر روی لبش داشت ولی
ضربهی سیلی آن مرد صدا را انداخت
وسط کوچه که افتاد صدا زد مادر....
*شبونه ریختن تو خونهی این آقا. اومدن وسط حیاط خونه. آقا لباس خونه به تن داشتن. روایت میگه یه شال هم دور کمر بسته بودن، مشغول نماز خوندن بودن. تا وارد شدن آقا رو با سروپای برهنه از خونه بیرون کشیدن. آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم، عبا بپوشم. گفتن اجازه نمیدیم. با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچهها رو زمین میکشوندن.
اما اونی که آدم رو میکشه اینه:
همچین که اومد تو قصر منصور، صدا زد: منصور٬ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامرد رو دیگه دنبال من نفرست.
- چرا؟ مگه چیکار کرده؟
-همش تو راه توهین میکرد. بد و بیراه به مادرم فاطمه میگفت....
همچین که آقا اومد. منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد. برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلا از غلاف بیرون کشید تا آقای ما رو به شهادت برسونه. دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد.
همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظهای که شمشیر رو از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسولالله ظاهر شد به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم. بار دوم، بار سوم. بار سوم اینقدر رسولالله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم...
اینجا آقا رسولالله نذاشت این نامرد امام صادق رو به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم:
یارسولالله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد؛ خنجر کشید، آقا رو برگردوند...
حسین.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 📋ظرف خالی مرا صاحب زمان پر میکند #مناجات #امام_زمان #روضه_امام_صادق #روضه_حضرت_زهرا (س) #شهادت_
.
📋 #متن_روضه / بخش سوم صوت
#روضه_امام_صادق (ع)
#شهادت_امام_صادق (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد. روایت میگه موسیابنجعفر به این بدن نماز خوند. بهترین کفن ها رو آوردن، عمامهی امام سجاد رو هم آوردن، این آقا رو با این پارچهها کفن کنن.
چهارهزار شاگرد داشته این آقا. همه جمع شدن، احترام کردن. عجب تشییعی تو شهر مدینه بهپا شد. شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستان بقیع به خاک سپردن.
این یه تشییع بود تو این شهر....
(دلت کجا رفت؟)
همچین که صبح شد اومدن درِ خونهی این آقا: کجاست فاطمه؟ ما میخوایم به این بدن نماز بخونیم. اومد بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدن رو برد شبانه دفن کرد. وصیت خود فاطمه(س) بود...
تا این حرف رو زد، خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورت عمار زد، عمار زمین افتاد.
شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستای محکمی داری. سیلی تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادر ما فاطمه چی کار کرد...
اومدن قبرستان گفتن الان میریم قبرها رو نبش میکنیم، بدن فاطمه رو از خاک در میاریم. ما باید به این بدن نماز بخونیم...
(این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی.)
همچین که برا علی خبر آوردن: چه نشستی! این نانجیبها دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه میگردن. همچین که شنید، لباس رزم رو پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برای رزم میبست رو به سر بست. اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم. تا این رو شنیدن همه فرار کردن....
اما چی میخوام بگم؛ اینجا یهجا بود اومدن نبش قبر کنن این آقا نذاشت.
علی جان کجا بودی کربلا...
اون لحظهای که نیزهدارها پشت خیمهها نیزه به زمین میزدن. همچین که نیزه رو بالا آورد، دیدن بدن علیاصغر حسینه...
حسین....
چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم
چنگ این حرملهی پَست نیفتی پسرم
یاحسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
هدایت شده از امام حسین ع
4_5929463529089270868.mp3
14.66M
📋 بر هم نزن نماز مرا بی هوا نزن
#روضه_امام_صادق (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بالای مرکبی و خجالت نمی کشی
پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن
موی سپید دارم و شیخ الائمهام
هر طور میزنی بزنم، با عصا نزن
وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین"
زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن
ای شمر بس کن و به روی سینهاش نرو
با چکمهات قدم روی عرش خدا نزن
با دست و پا زدن گرهای وا نمی شود
تشنه لبم! عزیز دلم! دست و پا نزن
*شاعر : #محمدجواد_شیرازی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 به تو فکر میکنم
#زمزمه
#روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به تو فکر میکنم
وقتی میرفتی میدون
'دل نمیکندم آسون۲'
فکر میکنم
به یه گلوی تشنه
'تشنه به زیر دشنه۲'
فکر میکنم
چه جوری از حال رفتی
'تا ته گودال رفتی۲'
فکر میکنم
چه جوری دیدم دارن
'پا رو تنت میذارن۲'
وای، همه میزدنت
وای، به سر و بدنت
وای، به کی روو نزدم
وای، تا کجا اومدم
بی هوا میزدنت یا مظلوم
با عصا میزدنت یا مظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 داستان فرهادمیرزا
#روضه_متنی
#روضه_امام_حسین (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرهاد میرزا میگه:
من سالها تحقیق میکردم در مورد این حرفی که پیغمبر زده سالها تحقیق میکردم
«پیغمبر بالای منبر بود ابا عبدالله یه مرتبه وارد شدن
آقا از بالای منبر فرمود حسینم بیا بالا ای چشم پشه»
سالها تحقیق میکرد فرهاد میرزا
که «چشم پشه» یعنی چی ؟
توی یک کشوری میکروسکوپ اختراع کرده بودند؛ گفتند تو هم بیا فرهاد میرزا میگه منم دعوت کردن رفتم.
یه پشه ای گذاشته بودند من آمدم نگاه کردم. صاحب اختراع به من گفت : فلانی ما چشم پشه رو دیدیم شمردیم پر از شیاره. حدود هزار و نهصد شیار داخل چشم پشه خدا قرار داده.
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
فرهاد میرزا میگه روی زمین نشستم
دو دستی زدم تو سرم گفتم حالا فهمیدم
امام صادق(ع) میفرمایند به اصحابشون که جد قریب مارو هزارو نهصد پنجاه زخم به بدنش زدن
بعضیا اعتراض کردن . مگه توی بدن جا میشه این همه زخم؟ !
امام صادق (علیه السلام) فرمودند آره جا میشه شمشیر جای شمشیر میزدن
نیزه جای نیزه میزدن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
#مرثیه
#نوحه_سنتی
#شهادت_امام_صادق
#امام_صادق_ع_شهادت
فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله
اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله
به انتظار پناه تو یا ولی الله
نشسته بر سر راه تو یا ولی الله
تویی کریم کریمان و ذوالکرم هستی
تو سرپناه من و خانوادهام هستی
حدیث فضل تو اذکار هرشب شیعه
همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه
تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه
الا امیر و علمدار مکتب شیعه!
به لطف کرسی درس تو جعفری شدهام
من از دعای شما بوده حیدری شدهام
تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا
اصول دینی و قرآن ناطقی مولا
و ماورای تمام حقایقی مولا
تویی که پیر و مراد نوابغی مولا
دو دست خالی من هم دخیل احسانات
سرم فدای تو و "جابر بن حیان" ات
خوشابه حال دلی که فقط اسیر تو شد
اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد
خوشا به حال کسی که "ابوبصیر" تو شد
میان آن همه، شاگردِ سربه زیر تو شد
هر آن که سوی تو آمد ادارهاش کردی
کسی که زائرتان شد "زراره" اش کردی
ششم ستارهی دنبالهدار زهرایی
ششم مربی فقه و اصول دنیایی
دلیل خلق زمین بلکه آسمانهایی
تو که مقرب محبوب حق تعالایی
فقط نه جانِ جهان و جهانِ جان هستی
هماره مرجع تقلید شیعیان هستی
بیا و پای دلم را به خانهات وا کن
"حضور میطلبم سینه را مصفا کن"
ز شوق، دیدهی من را شبیه دریا کن
تنور خانهی خود را سپس مهیا کن
حلال مهر شما قطره قطرهی خونم
خلیل نار تو هستم، ز نسل "هارونم"
همیشه عطر حضورت در این حوالی هست
و با روایت تو عشق و شور و حالی هست
سحر، حسینیه، جایت همیشه خالی هست
به یاد روضهی تو در دلم ملالی هست
برای زائر خود سایبان نداری که...
کنار تربت خود روضهخوان نداری که...
شبی که خانهات آقا پُر از خطر شده بود
شبی که قلب حزینت پر از شرر شده بود
شبی که مادر مظلومه نوحهگر شده بود
شبی که دشمنت از بام حملهور شده بود
تو رو به قبله و گرم خدا خدا بودی
میان نافلهات غرق ربنا بودی
به زیر سایهی شعله اگر که مویت سوخت
به یاد گونهی سرخی دوباره رویت سوخت
به جبر، فرصتِ کوتاهِ گفتگویت سوخت
شبیه تشنهلبِ کربلا گلویت سوخت
سر برهنه، بدون عصا کجا رفتی ؟؟
به دست بسته ولیِّ خدا کجا رفتی؟؟
میان کوچه رسیدی به زحمت افتادی
"کشید بند طناب و به سرعت افتادی"
کنار مرکب دشمن به شدت افتادی
عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی
ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد
صدای نالهی جانسوز مادرت امد
چه کرده با دلت آقا جفای پی در پی
شکنجه و تبعات بلای پی در پی
تمسخر همه و ناسزای پی در پی
هجوم درد و غم و غصههای پی در پی
ز خون کنج لبت یاد باغ لاله کنم
دوباره یاد زمین خوردن سه ساله کنم
سه ساله گفتم و نام رقیهجان آمد
سه ساله گفتم و لکنت بر این زبان آمد
همینکه حضرت زهرا به روضهمان آمد
صدای نالهی جانسوز روضهخوان آمد:
فراق شاپرکی را سراغ دارم که...
دو گوش دخترکی را سراغ دارم که ...
✍ #علیرضا_خاکساری
.👇
.
جعفری باشیم
#امام_صادق(ع) به یکی از یارانش فرمود به کسانی که فکر میکنی سخن مرا میشنوند و اطاعت میکنند، سلام مرا برسان و آنان را به تقوا سفارش کن،
و تلاش برای خدا
و راستگویی
و امانت داری
و سجده طولانی
و همسایه داری
↩️ پیامبر هم همینها را برای مردم آورد
و فرمود حتی یک سوزن را به صاحبش برگردانید.
📌 آنگاه امام صادق(ع) فرمود:
هر کدام از شما که در دینش پارسا، راستگو، امانتدار و با مردم خوشخُلق باشد؛
دیگران خواهند گفت این جعفری است و این مرا خوشحال میکند ✅
ولی اگر خلاف این رفتار کند ننگ من است و آبروی مرا برده است.⛔️
📃 کافی، ۶۳۶/۲
┅┅┅┅┄❅❅┄┅┅┅┅┄
.
خبر_امام_جعفر_صادق_عليه_السلام_از_دوران_آخرالزمان.mp3
3.28M
🎙 حجت الاسلام عالی
◾ خبر امام جعفر صادق علیه السلام از دوران آخر الزمان