May 11
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍نهج البلاغه خطبه 90
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
#خوارج_چه_کسانی_بودن_چطور_بود
خوارج گروهی بودند که تقوای ظاهری آنها هر موءمن نافذالایمانی را به تردید وا میداشت . جوی تاریک و مبهم ، و فضایی پر از شک و دودلی بهوجود آمده بود . آنان 12000هزار نفر بودند که از سجدهء زیاد ، پیشانیشان و سر زانوهاشان پینه بسته بود . زاهدانه میخوردند و زاهدانه میپوشیدند و زاهدانه زندگی میکردند . زبانشان همواره به ذکر خدا بود ، اما روح اسلام را نمیشناختند و ثقافت اسلامی نداشتند . همهء کسریها را با فشار بر روی رکوع و سجود میخواستند جبران کنند . تنگنظر ، ظاهرپرست ، جاهل و جامدبودند و سدی بزرگ در برابر اسلام .
🕯حضرت علی (ع) میفرماید : تنها من بودم که چشم این فتنهگران را در آوردم ، احدی غیر از من جرأت بر چنین اقدامی نداشت . هنگامی دست به چنین اقدامی زدم که موج تاریکی و شبههناکی از ناحیهء این خشک مقدسان آن بالا گرفته بود و خطر این خشک مقدسان را درک کردم . پیشانیها و زانوهای پینه بسته و زبان دائمالذکرشان نتوانست چشم بصیرت مرا کور کند . من بودم که دانستم اگر اینها پا بگیرند چنان اسلام را به جمود ، تقشر ، تحجر ، ظاهرگرایی ، خواهند کشاند که دیگر کمر اسلام راست نشود . کدام روح نیرومند است که در مقابل قیافههای آنچنان حقبهجانب تکان نخورد ، و کدام بازوست که برای فرود آمدن شمشیر بر فرق اینها بالا رود و نلرزد ؟؟؟
نهجالبلاغه ، خطبهء 90
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
براي حذف آدم های سمي از زندگيتان هيچ گاه احساس گناه و خجالت و پشيماني نكنيد...
فرقي نميكند، از بستگانتان باشد يا عشقتان يا يك آشناي تازه...
مجبور نيستيد براي كسي كه باعث رنج و احساس حقارت در شما ميشود جايي باز كنيد...
جدايي ها تلخند و آزار دهنده!
اما از دست دادن كسي كه قدر شما را نميداند و به شما احترام نميگذارد
در حقيقت منفعت است نه خسارت...
هرگز سعي نكنيد كسي را متوجه ارزشتان كنيد...
اگر فردي قدر شما را نميداند اين يعني لياقت شما را ندارد
به خودتان احترام بگذاريد .
🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان
👌💚 @h_bohlol 💚👌
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍تلنگر
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
#تكيه_بر_جايگاه
بزغاله ای روی پشت بام بود
و به شیری که از پایین عبور
می کرد توهین میکرد و ناسزا می گفت.!
شیر گفت :
این تو نیستی که به من ناسزا می گوید ،
بلکه این جایگاه توست
که به من ناسزا می گوید.
مبادا بوسیله جایگاهت به دیگران
توهین کنی، که تکیه گاهت با گذر زمان سست شده و فرو میپاشد، آنگاه تو میمانی و آنهایی که تحقیرشان کردی....!!
✨ پس در اوج قدرت مرد باش..
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍حرف دل با خداوند
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
خدایا :
در دفتر حضور و غیاب امروز،
حاضری زدیم!
حضورمان را بپذیر و
جایگاهمان را در کلاس بندگی ات
در ردیف بهترین ها قرار ده.
سودای عشق تو، آفتاب دل ماست.
با اشعه های زرین عشقت،
بارقه امید را در روزنه های
فرو بسته دلهامان بتابان !
دوستان عزیز، دوستان همراه،
روزتون پر از نگاه خــــــدا❤️
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
🍃🍂🌸🍃🍂
🍂🌸🍂
🌸
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا از بهلول
روزی ماموران هارون الرشید، بهلول را دستگیر ڪردند و نزد خلیفه آوردند.
سرڪرده ماموران گفت: این دیوانه در شهر شایعه ڪرده است ڪه خلیفه مرده است!
هارون خشمگین شد و از بهلول پرسید: بهلول! برای چه این خبر ڪذب در شهر می پراڪنی، در حالی ڪه من زنده ام؟
بهلول گفت: ماموران تو بر مردم بسیار سخت می گیرند. این همه ظلم را ڪه دیدم یقین ڪردم خلیفه مرده است ڪه ماموران این گونه ستم می ڪنند و از حد خود تجاوز می نمایند!!!
✍کانال:بهلول
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
📚 @h_bohlol 📚
🌸
🍂🌸🍂
🍃🍂🌸🍃🍂
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
ماجراى پدرى كه از پسرش نااميد ميشود و پسر پس از سالها حاكم شده و پدر را فرا ميخواند:
پدری با پسری گفت به قهر
که تو آدم نشوی جان پدر
حیف از آن عمر که ای بی سر و پا
در پی تربیتت کردم سر
دل فرزند از این حرف شکست
بی خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگی گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افگند به سراپای پدر
گفت گفتی که تو آدم نشوی
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر»
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍تلنگر
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
﷽ بسـْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحــیْم﷽
تا وقتی که کسی را نشناخته ای،
قضاوتش نکن..
تا وقتی که با کسی درگیر نشده اید
دست کمش نگیر...
و
تا وقتی که با کسی صحبت نکردید
پشت سرش حرف نزنید.
این مطلب بسیارمهم وآموزه است خوب دقت بکنیم هیچوقت بی گداربه آب نزنیم 🖕🖕🖕
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍تلنگر
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
🍧یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕
🍧یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني❕
🍧یادت باشه خدا هميشه مواظبته❕
🍧يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري ....
🍧منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕
🍧زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند
مراقب حرفهايمان باشيم .
🍧گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد❕
🍧آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين❕
🍧زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم❕
🍧دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…
🍧هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست..
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
هدایت شده از #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🍃🌹
بچه ها را از خدا نترسانید...
انسانها اگر از چیزی بترسند نمی توانند
آن را دوست داشته باشند.
اونا رو از دوریِ خدا بترسانید،
نه خودِ خدا ... !
#خدایا_کنارم_باش💚
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍تلنگر
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
#جایزه_در_گاوبازی
می دونید در گاوبازی جایزه ی نفر اول به کی تعلق میگیره؟
به کسی که نسبت به حمله ی گاو، بهترین جاخالی ها رو داده، نه به اون کسی که با گاو درگیر شده!
در زندگی هم وقتی گاوی به سمتت میاد حتما کنار بکش!
درگیری با گاوهای زندگی بی فایده ست..!
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
#داستانک_قابل_تامل
شغل مردی تمیز کردن ساحل بود.
او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدفها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند.
او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می داد.!
روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند.
او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.!
یک سال بعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند، آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود.
وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد.؟
مرد ثروتمند پاسخ داد:
من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می داد و تو قبول نمی کردی، در بیشتر صدفهای نفرت انگیز تو، مرواریدی نهفته بود.!.
✨بیشتر وقتها هدیه ها و موهبت های الهی در بطن خستگی ها و رنجها نهفته اند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می دهد ندانسته رد می کنیم.
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
#داستانک_قابل_تامل👆👆
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍حکایت
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی و راه رفتن ضعف داشت.
مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره ای به او نشان دهد.
شیخ به او گفت: مادرت هست و مراقبت از آن وظیفه ی توست او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده الان وظیفه ی توست که از او مراقبت کنی.
مرد گفت ده ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هر چه کرده بیشتر از آن برایش کرده ام و دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ که این حرفا را از او شنید به او گفت: تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است و آن اینست که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرد و تو از او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد، پس تا عمر داری هر کاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی...
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
بهلول وقتي در بصره بود به او گفتند:
ديوانه هاي اين شهر را براي ما بشمار
گفت: ديوانه هاي شهر آنقدر زيادند كه نمي شود
شمرد ، اگر بخواهيد
عاقلان و خردمندان را براي شما ميشمارم که اندکند.😂
🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان
👌💚 @h_bohlol 💚👌
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
👈 نابینا و فضول
نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت.
شخصی فضول به او رسید و خطاب به وی گفت: ای نادان شب و روز پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی برابر. چرا با خود چراغ حمل می کنی؟
نابینا گفت: این چراغ را برای این برداشته ام تا یک نفر کوردلی چون تو تنه نزند و سبوی مرا نشکند!
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱