eitaa logo
📚حکایات شیرین بهلول 📚
2.5هزار دنبال‌کننده
581 عکس
430 ویدیو
6 فایل
📚حکایات شیرین بهلول و..📚 💚شامل پندها واندرزهای حکیمانه ست💙 #کپی نمودن آزاده👌وباعث نشر وگسترش آگاهی ودانائی میشه شما هم دوستانتونو به این کانال دعوت کنید🙏 تادراین چرخه قرار بگیرید🙏 🔍تبادل و تبلیغ 🔰🔰 @Mn8888 @Eng_movahedzadeh @mahdimovahed110
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️✍حکایت👇 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد. در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد. ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد. بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله ی هر چه تمام به کار خود ادامه می داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد! آنها را پوشید. دید کفش ها درست اندازه ی پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. می دانست که باید این کفشها را بخرد از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟ فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند! ملا گفت: چه طور چنین چیزی ممکن است، مرا مسخره می کنی؟ فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند، چون کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی! ⭐️این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست، همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است. ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست و جو می کنیم. خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم. فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است. خود کم بینی و اغلب خود نابینی باعث می شود که خویشتن را به حساب نیاورده و هیچ شأنی برای خودش قائل نباشیم ⭐️ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 وکفش فروش😂👆 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 👇 ✨گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! در راه با پرودرگار سخن می گفت: ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت:👇👇 من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! 💥ندا آمد که:👇👇👇 تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه 📚"مولانا" حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍جواب بهلول 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 🌹جای حق 🌹ازبهلول پرسیدند: حق در کجاست؟ 🌹بهلول گفت: من جائی را نمیبینم که نباشد که بخواهم محلی را برای بودن او معلوم کنم حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 انسان‌های بخیل تنها خزانه‌ داری برای وارثان خویش هستند! ☑️ (ع) حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایتی ازملانصرالدین😂 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 🌼از همه جا رانده😔 🌼ملا سالها تحصیل کرد. 🌼در آخر بایستی وارد زندگی شود چون در شهر ها به قدر کافی عالم بود، فکر کرد که در دهات بهتر میتواند زندگی کند. 🌼به دهی رفت گفتند ما ملاامام داریم و احتیاج به شما نیست. 🌼از آنجا به ده دیگر و بالاخره از بس در دهات گشت و از هر جا رانده شد خسته گردید. 🌼پس از چندین روز گردش به دهی رسید در قسمت مرکزی ده غوغائی دید. جلو رفته سبب را پرسید گفتند: مدتها است روباهی در این ده آمده و نسل مرغ و خروس را بر انداخته است. امروز با هزار زحمت او را گرفته ولی نمیدانیم چگونه شکنجه اش کنیم که تلافی خسارات ما بشود. 🌼ملا گفت: این کار را به من واگذارید. شکنجه ای خواهم کرد که نظیر نداشته باشد. دهاتی ها خوشحال شده و گفتند: لابد بهتر از ما میداند. و روبا را در اختیار ملا گذاشتند. 🌼ملا قبایش از تن بیرون آورده به پشت روباه انداخت و لُنگی را هم به سر روباه گذاشته شال کمرش را نیز محکم به روباه پیچید واو را رها کرد. 🌼دهاتی ها که این عمل را دیدند به طرف ملا حجوم آورده و گفتند: باید تمام خسارات ما را بدهی زیرا این همه زحمت کشیده این حیوان موزی را به چنگ آوردیم و تو به این سادگی او را رها کردی. 🌼ملا گفت: آنچه من میدانم شما نمیدانید بلائی به سر این حیوان آورده ام که تا آخر زندگی بدبخت باشد و به هیچ سوراخی راهش ندهند😂😂 حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 😂😂👆 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
🌱🕊 ⭕️✍تلنگر بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 زندگی شاید یک فیلم باشد...یک فیلم بلند یا کوتاه...فیلمی که زمانش مهم نیست، کیفیتش مهم است... از همان روز تولد شروع می کنیم به بازی...بعضی از بازیگر ها از پیش انتخاب شده اند اما بعضی دیگر را خودمان انتخاب می کنیم... در انتخاب نقش های مهم باید دقت کنیم چون ممکن است داستان فیلم را عوض کنند...فیلم را خراب کنند... بماند که بعضی ها فقط سیاه لشکرند...بود و نبودشان فرقی ندارد... نقش اصلی و قهرمان فیلم خود ما هستیم... بعضی سکانس ها سخت هستند...هزار بار کات می شوند و هزار بار از نو باید آن را بازی کنیم ... گاهی فیلم زندگیمان خسته کننده و تکراری ست و گاهی پر از اتفاق و هیجان ... پایان فیلم می تواند تلخ باشد یا شیرین فقط کاش فیلم زندگیمان بی معنی تمام نشود... کاش تمام ما انسان ها در زندگیمان فیلمی بسازیم که اسمش ماندگار شود... حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 :👇 برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟ گفت: یک روز قبل از مرگ شخص حیران شد و گفت : ولی مرگ را هیچکس نمیداند! جواب داد: پس هر روز زندگی را روزِ آخر فرض کن و خوب باش شاید فردایی نباشد. 🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان 👌💚 @h_bohlol 💚👌 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 🔶 گنجشک به خدا گفت، لانه ی کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم، طوفان تو آن را ازمن گرفت کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟ خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تـو خـواب بـودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی حکمتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی✨ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
⭕️✍حکایت👇 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 آورده اند که سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمو د . شیادی چون شنیده بود دیوانه است جلو آمد و گفت : اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون سکه های او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم که سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی!!! شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود : تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم که سکه های تو از مس است؟! آن مرد شیاد چون کلام را شنید از نزد او فرار کرد... ☑️ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
🌸خدایادرهای مهربانیت را🌸 🌱به روی دوستانم بگشا و🌱 🌸شادی،تندرستی وآرامش🌸 🌱رابرای همه آنها مقرر کن🌱 🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 سـ🌸ـلام 🌹صبح بخیر🌹 #مجموعه حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥
🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂 🍂🌸🍂 🌸 🌹نیایش صبحگاهی بارالها !!! چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪء دیدار ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ آﻓﺮﯾﻨﺶ چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ دوست ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ به دوست سلام کردن چه ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ لبخند صبحگاهی چه زیباست سبزی درختان چه زیباست رنگ رنگ گلها و چه خوشبوست رایحه ی آفرینش و چه لطیف است دست نوازشگرت، ای دوست مهربانم گذر ثانیه های عمرتون توأم باشادمانی سلام صبحتون بخیر خوشه های افکار بلندتان سبز و ریشه پاکتان پایدار باد روزتان پر از انرژی مثبت و مهر باشد حکایات وسخن بزرگان 📚 @h_bohlol 📚 🌸 🍂🌸🍂 🍃🍂🌸🍃🍂 🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃🍂🌸
⭕️✍تلنگر 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی ☑️ حکایات وسخن بزرگان 💥📚 @h_bohlol 📚💥 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱