eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
7.3هزار ویدیو
297 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا انتقادات و پیشنهاد https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روز از آن ماجرا گذشت. صبح یڪ روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دورتادورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یڪ درش به ڪوچه باز می شد و آن یڪی درش به باغی ڪه ما به آن می گفتیم باغچه. باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت ها جوانه زده بودند و برگ های ڪوچڪشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید. بعد از پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت بخش بود. یڪ دفعه صدایی شنیدم. انگار ڪسی از پشت درخت ها صدایم می ڪرد. اول ترسیدم و جا خوردم، ڪمی ڪه گوش تیز ڪردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یڪ نفر از دیوار ڪوتاهی ڪه پشت درخت ها بود پرید توی باغچه. تا خواستم حرڪتی بڪنم، سایه ای از روی دیوار دوید و آمد روبه رویم ایستاد. باورم نمی شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جابه جا ڪردم. سرم را پایین انداختم و بدون اینڪه حرفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم، دو پا داشتم، دو تا هم قرض ڪردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یڪی ڪردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل ڪردم. صمد ڪمی منتظر ایستاده بود. وقتی دیده بود خبری از من نیست، با اوقات تلخی یڪ راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شڪایت ڪرده بود و گفته بود: " انگار قدم اصلاً مرا دوست ندارد. " ادامه دارد...✒️ @hadi_soleymani313
۳ بهمن ۱۴۰۱
۳ بهمن ۱۴۰۱
20.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 روزتان را با قرآن شروع کنید . 🔶 سوره بقره 🔶 صفحه ۱۴ 📌📌 عنه صلى اللَّه عليه و آله : نَوِّروا مَنازِلَكُم بِالصّلاةِ وقِراءَةِ القُرآنِ . 📌📌 پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله: خانه‏هايتان را با نماز و تلاوت قرآن ، روشن گردانيد.
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ بهمن ۱۴۰۱
🌹السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه... 🌹سلام بر تو اي بجا مانده خدا در زمينش 📚فرازی از زیارت آل یاسین 🍃سلام امام زمانم🍃 سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمینیان، عطر خدا را تنها از وجود تو می شنوند. @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
هر روز به (عجل‌الله‌فرجه) خالصانه و باتوجه، متوسل شوید. که همین دوای اصلی شماست و عنایت ایشان حلال اصلی مشکلات است... |آیت الله جاودان| @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️به اونایی که میگن نظام آموزشی، قبل از انقلاب خیلی خوب بوده اینو نشون بدین ‼️اونقدر نظام آموزشی ضعیف بود که اصلا دانش آموزان ایرانی را در حد و اندازه شرکت در المپیادهای جهانی نمی دید!!! @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفارشات ماه رجب ✅درسته وظیفه ی اصلی ما انجام واجبات و ترک محرمات است🌷 ولی‼️ ❣خدای متعال گاهی مکانهایی را برای میانبر استجابت دعا قرارداده مثل حرم های اهل بیت علیهم السلام و گاهی هم زمانهایی را برای استجابت دعا قرار داده مثل ماه رجب💚 🎤 حجت الاسلام رفیعی @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
ماه رجب ۳.mp3
12.46M
🌙مجموعه ویژه ۳ • این همه سفارش به استفاده از برای چیست؟ • آیا اگر کسی نتواند از ماه رجب بهره‌برداری کند، خسارتی هم متوجهش می‌گردد یا صرفاً استفاده از رجب، فقط یک امر مستحبی است؟ @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
❌هروقت میدید دوستانش در حال غیبت هستند، بحث رو عوض میکرد و یا مدام با صدای بلند میگفت صلوات بفرست. 🌷 یادشهدا با صلوات 🕊 @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
🇮🇷 📝شهادت دو پلیس فراجا در سیستان‌وبلوچستان ❄️🌹❄️ 🔻فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان: 🔹دیشب عوامل گشتی کلانتری شهرستان بمپور حین اجرای ماموریت گشت‌زنی مورد حمله ناجوانمردانه اشرار قرار گرفتند. 🔺در این درگیری سرگرد مختار مومنی و ستواندوم ابوذر امیدوار به شهادت رسیدند و استواریکم میلاد عبداللهی نیز مجروح شد. اشرار متواری شدند. یادشان با صلوات @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
چرا ابراهیم هادی؟.mp3
10.32M
چرا ابراهیم هادی اینجوری دل میبره؟ 🎤روایتگری حاج حسین یکتا درباره شهید ابراهیم هادی در کانال کمیل... @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ بهمن ۱۴۰۱
🔴 انقلابی های صورتی دارند با انقلاب خمینی کبیر چکار میکنند؟ چشممان روشن ، دستاورد بانوان کشورمان ۴۴ سال پس از انقلاب اسلامی شده خوانندگی و نوازندگی ؟ اصلا چرا انقلاب کردیم ؟ اینها که در زمان پهلوی هم بود و می‌خواندند و می‌نواختند و قر می‌دادند.... ضرغامی وزیر پر حاشیه دولت به کجا می‌رود و امثال ایشان دارند چه بلایی بر سر فرهنگ این مملکت می آورند؟ @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
🚨 توهم ۶۴ میلیون فالووری؟ 🔹 جمع آوری رأی برای رضا پهلوی و فراخوان جهت دادن وکالت به این آدم پلشت ۳ تا درس تاریخی برای مردم به همراه داره: 1⃣ فریب و گول فالوور و لایک در فضای مجازی را نباید خورد، فقط بخشی از مبلغین رضا پهلوی که تمام زور خود را زدند که طرفدارانشون وکالت به رضا پهلوی بدهند، ۶۴ میلیون فالور داشتند، اما نهایتاً با احتساب افراد خارج نشین و ربات ها و فیک ها و غیره زیر ۴۰۰ هزار نفر به رضا پهلوی رأی دادند. 2⃣ مردم با حرف سلبریتی ها و شخصیت ها تحریک می شن، بعضاً حرف آنها را تکرار می کنند و تکنیکی اقدامی می کنند، اما سرنوشتشون رو به این افراد نمیسپارن 3⃣ رضا پهلوی به واسطه خیانت های پدر و پدر بزرگش و به خاطر ضعف کاریزماتیک شخصیتش، علی رغم اجماع اپوزوسیون با تلویزیون ها و شبکه های خود و تبلیغات گسترده با هزینه های چند میلیون دلاری، جز اندک افراد داخل کشور و بازماندگان ساواک و افراد خائن خارج کشور طرفدار ندارد و علی رغم تلاش برای فراموشی خیانت این خاندان و تحریف تاریخ مردم نفرتشان به این ها کمتر نشده است. @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
☘️خلاصه اذکار ماه رجب ☘️ ✅✨در طول ماه رجب 100 مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» ✅✨در طول ماه رجب هزار مرتبه: "لا إِلٰهَ إِلا اللهُ" ✅✨در طول ماه رجب روزانه هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" ✅✨در طول ماه رجب هزار مرتبه ذکر بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ» ✅✨در طول ماه رجب: «هزار یا صد مرتبه سوره «قل هو الله أحد» را بخواند» ✅✨روزانه 10 مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
ورود بانک مرکزی به بازار آزاد ارز 🔹رئیس‌کل بانک مرکزی: از امروز بانک‌مرکزی و صرافی‌ها اقدامات مشترکی در احیای ثبات اقتصادی در کشور انجام می‌دهند. بانک مرکزی زین‌پس به بازار آزاد ورود پیدا خواهد کرد و نرخ‌ساز خواهد بود. @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
🌼نماز شب سوم رجب🌼 هر که در شب سوم ده رکعت نماز (پنج نماز دورکعتی) 👈در هر رکعت بعد از حمد 👈پنج مرتبه سوره نصر را بخواند ، 🌿خداوند در بهشت برای او قصری بنا کند  که عرض و طول آن از دنیا هفت بار وسیع تر باشد و منادی از آسمان ندا می کند که بر این ولی خدا به کرامت و عظمت و رفاقت انبیاء و صدیقین و صالحین بشارت دهید . @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.: 🎥نذر مادر متوکل به امام هادی علیه السلام برای درمان متوکل 🎤حجت الاسلام والمسلمین دکتر رفیعی @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ بهمن ۱۴۰۱
📛 بازی در فتنه دشمن در سایه عدم نظارت 📌 بعد از و با سلام حالا نوبت شد. جلوی این دومینو کثیف را بگیرید @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
" من با هزار مڪافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر ڪه بیایم قدم را ببینم و دو سه ڪلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه خانه شان ڪشیڪ دادم تا او را تنهایی پیدا ڪردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد. تا مرا دید، فرار ڪرد و رفت." نزدیڪ ظهر دیدم خدیجه آمد خانه ما و گفت: «قدم! عصر بیا ڪمڪم. مهمان دارم، دست تنهام.» عصر رفتم خانه شان. داشت شام می پخت. رفتم ڪمڪش. غافل از اینڪه خدیجه برایم نقشه ڪشیده بود. همین ڪه اذان مغرب را دادند و هوا تاریڪ شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه ڪفری شدم. گفتم: «اگر مامان و حاج آقا بفهمند، هر دویمان را می ڪشند.» خدیجه خندید و گفت: «اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ ڪس نمی فهمد. داداشت هم امشب خانه نیست. رفته سر زمین، آبیاری.» بعد از اینڪه ڪمی خیالم راحت شد، زیر چشمی نگاهش ڪردم. چرا این شڪلی بود؟! ڪچل بود. خدیجه تعارفش ڪرد و آمد توی اتاقی ڪه من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم آن یڪی اتاق. خدیجه صدایم ڪرد. جواب ندادم. ڪمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی ڪه من بودم. خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند ڪار درستی نمی ڪنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد. ادامه دارد...✒️ ڪمی این پا و آن پا ڪردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار ڪنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز ڪرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «ڪجا؟! چرا از من فرار می ڪنی؟! بنشین باهات ڪار دارم.» سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یڪ ریز شروع ڪرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم ڪه تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یڪ ڪار درست و حسابی.» نگرانی را ڪه توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.» از شغلش گفت ڪه سیمان ڪار است و توی تهران بهتر می تواند ڪار ڪند. همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یڪ ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.» چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع ڪرد به سؤال ڪردن. پرسید: «دوست داری ڪجا زندگی ڪنی؟!» جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی ڪنی؟!» بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یڪ ڪلمه: «نه!» بعد هم سڪوت. ادامه دارد...✒️ @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده ڪردم و به بهانه ڪمڪ به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من ڪشیدم. خدیجه اصرار می ڪرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من ڪارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و ڪارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم. بعد از شام، ظرف ها را جمع ڪردم و به بهانه چای آوردن و تمیز ڪردن آشپزخانه، از دستش فرار ڪردم. صمد به خدیجه گفته بود: «فڪر ڪنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی ڪنیم.» خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. ڪمی ڪه بگذرد، به تو علاقه مند می شود. باید صبر داشته باشی و تحمل ڪنی.» صمد بعد از اینڪه چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی آید. ڪچل است.» خدیجه خندید و گفت: «فقط مشڪلت همین است. دیوانه؟! مثل اینڪه سرباز است. چند ماه دیگر ڪه سربازی اش تمام شود، ڪاڪلش درمی آید.» بعد پرسید: «مشڪل دوم؟!» ادامه دارد...✒️ گفتم: «خیلی حرف می زند.» خدیجه باز خندید و گفت: «این هم چاره دارد. صبر ڪن تو ڪه از لاڪت درآیی و رودربایستی را ڪنار بگذاری، بیچاره اش می ڪنی؛ دیگر اجازه حرف زدن ندارد.» از حرف خدیجه خنده ام گرفت و این خنده سر حرف و شوخی را باز ڪرد و تا دیروقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم. چند روز بعد، مادر صمد خبر داد می خواهد به خانه ما بیاید. عصر بود ڪه آمد؛ خودش تنها، با یڪ بقچه لباس. مادرم تشڪر ڪرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسط اتاق و به من اشاره ڪرد بروم و بقچه را باز ڪنم. با اڪراه رفتم نشستم وسط اتاق و گره بقچه را باز ڪردم. چندتایی بلوز و دامن و پارچه لباسی بود، ڪه از هیچ ڪدامشان خوشم نیامد. بدون اینڪه تشڪر ڪنم، همان طور ڪه بقچه را باز ڪرده بودم، لباس ها را تا ڪردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم. مادر صمد فهمید؛ اما به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو بالا انداخت و اشاره ڪرد تشڪر ڪنم، بخندم و بگویم ڪه قشنگ است و خوشم آمده، اما من چیزی نگفتم. بُق ڪردم و گوشه اتاق نشستم. مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف ڪرده بود. چند روز بعد، صمد آمد. ادامه دارد...✒️ @hadi_soleymani313
۴ بهمن ۱۴۰۱
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃تلاوتهای زیبای شحات انور 🍃تلاوت بسیار ارامش بخش شماره ۹ 🍃آیاتی از سوره واقعه 🌸 چند چیز را با چند چیز از خود دور کنید فقر و نداری را با سوره 🌸 " واقعه " 🌸 غضب خدا را با سوره 🌸 " حمد " 🌸 بی حوصلگی ، خشم و عصبانیت را با سوره 🌸 " یس " 🌸 هراس قیامت را با سوره 🌸 " دخان " 🌸 عذاب قبر را با سوره 🌸 " ملک " 🌸 در امان بودن از کفر در زمان مردن را با سوره 🌸 " کافرون " 🌸 چشم بد ، وسواس و آشوب را با سوره 🌸 " ناس" 🌸 @hadi_soleymani313
۵ بهمن ۱۴۰۱