eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).mp3
16.34M
🎙 (جلسه اول) 🔸تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان که روحش از بدنش جدا شده و می‌توانسته حقایق و باطن اتفاقات را ببیند و در این مستند صوتی از مشاهداتش می‌گوید. 🔹تجربه‌گر کتاب شنود در پی حذف برخی قسمت‌های کتاب شنود، توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. 📣مروری بر نکات جلسه اول: ◽️ بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور ◽️ روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین ◽️ تصاویر عجیب شیاطین ◽️ بیماری‌ای که تجربه‌ام را رقم می‌زد. ◽️ گردابی که از جنس نور بود. ◽️ حضور اجدادم را حس می‌کردم. ◽️ پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. ◽️ علاقه شدید و اشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ ◽️ اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. ◽️ جلوه نفس لوامه ✅ این مستند صوتی به حقایق بسیار مهمی اشاره میکند و شنیدن آن باعث میشود انسان نگاهش به مسائل اصلاح شود و ارتقا پیدا کند و همچنین اثرات مثبت زیادی در زندگی انسان دارد ✅ ان شاء الله هر روز یک قسمت آن در کانال ارسال خواهد شد. 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ارتباط این اغتشاشات با ظهور حضرت 👤 ⁉️ علت اینکه دشمن این فتنه رو در شرایط فعلی اجرا کرد چی بود؟ ❌ ضلع سومی که دشمن از کامل شدنش می‌ترسه چیه؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
جنگ ترکیبی - استاد محسن عباسی ولدی.mp3
6M
جنگ ترکیبی بسیار عالی و مهم است لطفا به دقت گوش کنید ما ملت امام حسینیم و این کافرها نمی توانند آسیبی به انقلاب بزنند چون ما از این موج ها زیاد دیده ایم 👌 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
02 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05) - Nashre Hadi Ba Hamkarie Madrese Taali Taghdim Mikonad.mp3
16.23M
🎙 مستند صوتی ، قسمت 2 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ صدای عصبانی پدر از پشت خط به گوشم رسید. _رادمهر!.... اینا را نباید به تو بگم... میفهمی؟ و من انگار داشتم دیوانه می شدم. آنقدر که صدایم تا مرز فریاد بالا رفت. _یعنی چی نبايد بگید؟!.... گذاشتید این دختر بیاد شرکت من کار کنه بعد اومدید میگید پدرش مشکل داره ولی نمیتونم بگم چه مشکلی.... خودش میگه پدرم فوت کرده شما میگید زنده است... میشه دقیقا به من بگید با کی طرف هستم تا بدونم چه خاکی باید تو سرم بریزم الان؟! صدای خونسرد پدر باز عصبی ترم کرد. _فعلا به کارت برس... وقتش که بشه بهت میگم. _وقتش کیه؟!.... اگه این دختر مشکل داشت چرا گذاشتید بیاد تو زندگی من و شرکت من، که بعد سر وقتش بهم بگید؟! پدر مکثی کرد. آنقدر که فکر کردم شاید چیزی بگوید اما نهایتا گفت : _فعلا هیچی ندونی بهتره. و قطع کرد! من ماندم و کلی سوال و عصبانیتی که نیاز به آرامش داشت و یک سردرد عجیب. باز طاقت نیاوردم و رفتم سراغ باران. در اتاقش را که باز کردم، نگاه باران و اَشکانی با هم سمتم آمد. اما من تنها به باران نگاه کردم و گفتم : _چند دقیقه لطفا. از پشت میزش برخاست و از اتاق بیرون آمد. _احساس می کنم امروز حالتون خوب نیست. _نه.... اصلا. _چرا؟!... چی شده؟ _اینا رو ول کن... میتونی با من بیای بریم بیرون شرکت حرف بزنیم؟ نگاهم به او بود. متفکرانه گفت : _آخه کارام عقب افتاده و.... _کارات اشکال نداره اما اون وَ که گفتی چیه؟ _جناب مهندس هم زنگ زدن به من که دارن میان شرکت. _هوتن؟! _بله.... _اونو ولش کن.... اصلا نمیخوام باهاش حرف بزنی.... بهتر که زیر پاش علف سبز بشه.... من میرم همون کافی شاپ قبلی.... چند دقیقه بعد از من بیا. حتی نذاشتم بگویم می‌آید یا نه... من همان دقیقه از شرکت بیرون زدم سمت کافی شاپ و منتظرش شدم. خیلی به هم ریخته بودم. آنقدر که اصلا نمی توانستم کار کنم.... طاقت هجوم آن همه سوال را به یکباره به ذهنم نداشتم. آن هم سوالاتی که همه بی جواب بود. و بالاخره آمد. و با یک نگاه سمت من. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
مستند صوتی شنود - 03.mp3
14.35M
🎙 مستند صوتی ، قسمت 3 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«💛🕊» پـیـامےازطرف‌خـدا : اگـہ‌خودم‌این‌شرایط‌رو سر‌راهٺ‌قرار‌دادم پـس‌خودمم‌از‌میـانش‌ردت‌میڪنم...シ! 💛¦↫ 🕊¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
‌ ‌🌷 صبحم باش تا به شوقِ از شب بگذرم ؛ ای حضور از آفتاب زیباتر ... سلام صبحت بخیر❤
«🌸✨» از‌آیت‌اللٰھ‌بھجت‌پرسیدن آیا‌ادم‌گنــاهکار‌هم‌میتونہ‌امام‌زمانش‌رو‌ببینه؟! جواب‌دادند: شمر‌هم‌امام‌زمانش‌و‌دیدامــا‌نشناخت....! اللٰھم‌عرفنۍ‌‌حُجَتّک.....! ✨¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️🌸» تـوتمـام دنـیای منـی:) ♥️¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️🌸 » بِـسـمِ‌رَبِّ‌الحـسـیـن|❁ محکم‌گره‌بزن‌دل‌مارا‌به‌زلف‌خویش ای‌دستگیر‌درگنه‌افتاده‌ها‌حسین:) ♥️¦↫ 🌸¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🌹🍃» وچـادرۍمـاندن... عشـق مـۍخـواهـد!:) 🌹¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«💔🕊» گوشه چشمی، نظری، گربکند حضرت عشق قسمت ما بشود لطف وصفای کرمش:) 🎞¦↫ 💔¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ سلامی کرد که به سردی جواب شنید و نشست پشت میز. _خیلی نگرانم کردید... چی شده؟!.... با پدرتون حرف زدید؟ با اخمی که به خاطر شدت به هم ریختگی و عصبانیتم بود گفتم: _حرف زدم و بیشتر عصبانی شدم. لبخند تلخی زد. _میدونستم... جناب فرداد قبول نکردند که پسرشون به خواستگاری دختری از طبقه پایین تر از خودشون بیاد. _نه... اینها رو نمیخوام بشنوم... میخوام در مورد پدرت بدونم..... سر بلند کرد و زل زد به چشمانم. _چی میخواید بدونید؟ انگار با آن همه عصبانیت و ذهن درگیر سوالات مجهول، طاقت شنیدن افعال سوم شخص را هم از او نداشتم. _اینقدر منو سوم شخص خطاب نکن.... راحت حرفتو بزن. سرش را از شرم پایین انداخت. آخر دختر به این نجیبی چرا باید پدرش مشکل داشته باشد؟! _پدرم مرد پولداری بود اما یکی از اقوام نزدیک ما، از بدهی پدرم سوءاستفاده کرد.... پدرم می خواست تمام بدهی طلبکاراش رو بده اما نتونست و از غصه دق کرد.... اون فامیل نزدیک ما تموم اموال باقیمانده ی پدرم رو برداشت و طلبکارا رو به جون مادرم انداخت. هر چی میگشتم در این گذشته چیزی که بخواهد بد باشد یا مانع ازدواج من و باران پیدا نکردم. _اون فامیل نزدیک کی بود؟! نگاهش بالا آمد سمت نگاه من. _نمیتونم بگم. کلافه نفسم را پر قدرت فوت کردم. _دیگه نمیدونم واقعا چی بگم. _خب چی شده مگه؟! _هیچی.... چیز مهمی نیست... مربوط به خودمه.... راستی نمیخوام جواب هوتن رو هم بدی. اخم قشنگی به صورتش آورد. _جناب فرداد... ما هیچ نسبتی با هم نداریم که به من میگید جواب جناب مهندس رو ندم. عصبانی شدم. _ببین.... من به خاطر تو دارم با پدرم حرف میزنم.... از نظر من هیچ مشکلی نیست حالا اگه تو جوابت منفیه الان بهم بگو تا من به خاطرت این جوری به آب و آتیش نزنم. لبخند کمرنگی به لبش آمد. _آب و آتیش؟! عصبی تر جواب دادم. _بله حق داری مسخره ام کنی!..... چون تو جریان خیلی چیزا نیستی. برخاست. نگاهش را با جدیت به من دوخت و گفت: ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«♥️🖐🏻 » ♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍأَلࢪّضآ♡ ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«💛🕊» بسم‌رب‌علـے"؏ جز‌مهر‌علی‌علیه‌السلام در‌دل‌من‌خــــــانه‌ندارد:) 💛¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچها‌به‌امام‌زمان راست بگید:) <💖> -------------------------³¹³ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🌎 کره زمین با سرعت بســــیار زیاد در حال دگرگونی است، این دگرگونی همــــه مناسباتِ جهانی را تغییر خواهد داد، 💥 اتفاقی در شُرفِ وقوع است که هیـــچکس پیش بینی نمیکرد! 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🔸 چگونه از غیبتی که کردیم توبه کنیم؟
❌ شُبهه 😳 به جای روزه گرفتن، گرسنه‌ای را سیر کنید! ✅ پاسخ شبهه فوق از مغالطه «به‌جای..» یا «تقابل ارزش‌ها» استفاده کرده است. به قول قدیمی‌ها، «هر چیز به جای خود نیکوست» یا می‌گفتند: «هرگلی بویی دارد». پاسخ این مغالطه را از زبان یک شاگرد ریاضی در عکس فوق بخوانید. 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
۳۵سال بی‌خوابی جانباز دفاع مقدس 🔹‌غضنفر موسوی متولد ۱۳۳۴ در روستای رهیز از توابع شهرستان سمیرم در سال ۶۴ در عملیات والفجر ۸ شیمیایی و دچار مشکلات اعصاب و روان و طی درمان‌های متعدد و با شوک برقی از تیرماه ۶۵ دچار بی‌خوابی شده و امروز ۳۵ سال است که شبانه‌روز بیدار است. 🔹️او می‌گوید خلسه تنها راه درمان خستگی‌اش است. «در مکان خلوت و آرام که حالت خلسه بیشتر ‏هست تسبیحات حضرت زهرا (س) را ‏می‌خوانم که از گردن به پایین سبک می‌شود و احساسشان نمی‌کنم». 🔹خلسه حالت خاصی از آگاهی است که بدن در وضعیت آرامش بوده و ذهن کاملاً آگاه و بیدار باشد. در این حالت امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار می‌گیرند و تلقین‌پذیری انسان افزایش می‌یابد. جانبازان شیمیایی جانبازان قطع نخاعی جانبازان مغز واعصاب همه همرزمان وهمسنگران شهیدان🌹🌹🌹🌹🌹 برای سلامتی وشفای عاجل وآرامش فکر وروح وقلب این عزیزان صلوات محمدی 💚 برای صبر دل خانواده هاشون وآرامششون هم صلوات محمدی 💚
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ _بله تو جریان نیستم اما بهتون اجازه نمیدم فکر کنید که چون پدرم فوت شده، می تونید از الان بهم بگید چکار بکنم یا نه.... شما تنها یکی از خواستگاران من هستید... همین.... پس چه طور به خودتون اجازه میدید که برای من تصميم بگیرید که با جناب مهندس چطور باید رفتار کنم؟ یعنی در آن روز، با شنیدن آن حرف باران، زدم به سیم آخر و آن روی سگی‌ام را نشانش دادم. _فکر کردی کی هستی که با من این جوری حرف میزنی.... فکر کردی حالا چون میخوام ازت خواستگاری کنم، خیلی شیفته ی تو شدم؟!.... تو با اون گذشته ی درب و داغونت که خودتم درست و حسابی نمیدونی پدرت کی بوده و چه کاره، چه طور با خودت فکر کردی که با من این طوری حرف زدی! اَبرویی بالا انداخت و جدیت را به چهره اش افزود. _اگه منظور شما از گذشته ی من، پدرمه... هیچ کس پدر خودشو خودش انتخاب نمیکنه.... اما اگر منظورتون شغل پدرمه یا شاید شک دارید پدرم آدم ثروتمندی بوده باشه، بهتره برید سراغ پدر خودتون.... ایشون خوب میدونن پدر من کی بوده و چکاره.... شاید حتی به شما هم گفتن که کی اموال پدرم رو از چنگش در آورد.... فکر کنم دیگه هیچ حرفی نمونده باشه برای زدن.... باقی روزتون بخیر جناب فرداد. و رفت! و من همچنان کلافه و عصبی روی همان صندلی کافی شاپ ماندم. این معمای پیچیده داشت دیوونه‌ام می کرد. آنقدر که اصلا تاب نداشتم. برگشتم به شرکت. شاید به فاصله ی یک ربع بعد از باران و تا به شرکت رسیدم، هوتن را جلوی در اتاقم دیدم. با دیدنم برخاست و با لبخندی گفت : _به به جناب فرداد.... با عصبانیت نگاهش کردم. از خشم نگاهم متعجب شد. _چی شده؟! _بیا کارت دارم. و وارد اتاقم شدم و هوتن پشت سرم آمد. در اتاق را که پشت سرش بست گفتم: _ببین من چند وقتیه خیلی به هم ریختم نذار سر تو خالی کنم..... دیگه نمیخوام این ورا ببینمت.... فهمیدی یا نه. _خب بابا.... چته تو؟!.... این از تو اونم از دختره باران! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
•برسـانـیـد‌به‌مسـکـیـن‌خـبـر‌شـاد‌مـرا• •اندکی‌مانده‌کریم‌دیده‌گشاید‌به‌جهان• 😍 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ رفت سمت در که بلند صدایش زدم. _هوتن.... واستا ببینم.... چی گفتی الان؟! منظورت چیه که گفتی این از من و اون از دختره؟! دستش روی دستگیره ی در بود که جواب داد : _هیچی بابا هر دوتون قاطی هستید امروز.... رفتم دیدنش، بهش گفته بودم می خوام ببینمش ولی کلی عصبانی شد و گفت دیگه سمتش نرم. با همه ی عصبانیتی که داشتم اما با شنیدن این حرف هوتن، لبخندی بیرنگ به لبم آمد. اما نگذاشتم حتی هوتن لبخندم را ببیند، اخمی کردم و محکم و جدی گفتم: _پس دیگه این ورا نبینمت. پوزخندی زد. _بازم می بینم به من محتاج بشی رادمهر خان. و در را باز کرد و رفت. همین که در اتاق بسته شد به یاد باران افتادم. تند رفتم و حرفهای بدی زدم. کلافه بودم، کلافه تر شدم. اصلا حالم انگار روی درجه ی نرمال نبود! کلی فکر کردم که چه طوری باز سر صحبت را باز کنم. تمام تایم آن روز را با همین فکر گذراندم. آخر تایم کاری بود که از شرکت بیرون زدم و در حالیکه توی ماشینم نشسته بودم، کمی پایین تر از شرکت، منتظر آمدنش شدم. داشت سمت ایستگاه اتوبوس می رفت که دکمه ی اتومات شیشه ی سمت او را فشردم و صدایش زدم: _باران.... باران.... خیلی جدی و مقتدرانه راه می رفت. نمی دانم شنید صدایم را و جواب نداد یا اصلا نشنید. _باران خانم.... ایستاد. انگار شنید! _من حرفی با شما ندارم جناب فرداد. بی آنکه حتی سرش را سمتم برگرداند و نگاهم کند جوابم را داد که گفتم: _عصبی بودم.... باز به راه افتاد و جوابم را نداد! _باران.... با توام. ایستاد باز و نگاهم کرد و انگار نگاهش حالم را عوض کرد. _یه صحبت کوتاه. سمت ماشین آمد و با همان جدیت قبلی گفت : _جناب فرداد بهتره تمومش کنید.... من روی پدرم خیلی تعصب دارم.... این صحبت‌ها به نتیجه نمی رسه. _باشه باشه.... حالا بشین صحبت کنیم. مردد شد! نگاهش تا انتهای خیابان رفت که گفتم : _باران خانم!.... عصبانی بودم یه لحظه متوجه.... نگذاشت ادامه دهم. با بغض سرش سمتم برگشت و من اشک را در چشمانش دیدم. _امروز خیلی دلم شکست.... واقعا توقع نداشتم از شما..... تنهایی و یتیمی منو خوب به روی من آوردید. تا آن روز اشک چشمانش را ندیده بودم. و کاش آن روز هم نمی دیدم! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
|حـجـاب‌یـعنـے: مـن‌بـࢪاے‌خـدا‌ارزشـمنـدم،آنگونہ‌ڪـہ‌محـبوبـم‌دوسـٺ‌دارد، خـودم‌را‌ا‌ز‌چشـمان‌نـاپـاڪ‌بـپوشـانـم!♥️😌 میـدانے‌خواهر!چیـز‌ھـاے‌بـاارزش‌‌ࢪا‌میپوشانـنـد،ٺا‌بہ‌آنھـاآسیـبێ‌نرسـد. وخـوب‌اسـٺ‌بدانے <••<بہ‌چیـزهاۍباارزش‌احتـرام‌گذاشتہ‌میشـود!>••> ••[همچـون‌ٺو،ڪہ‌محٺـࢪم‌هـستے]••👌🍃 🌱 ------------------------³¹³ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بگذار در آغوشِ 🤍 تـــــوآرام بگيرم دلچسب ترین شيوه جان باختن است، این✨ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
「💜💍」 آغــوشتــ❁ هماننـدِ‌صـدایِ‌مـوجِ‌دریـا..•♥️🌊• •باران‌راد✍🏻• •عاشقانهـ مذهبیـ💕• 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
روزی نو، طلوع آفتابی تازه برای یک روز جدید. بزنید در دل زندگی، گاهی خطر کنید‌، خودتان را عاری از هر گونه غم کنید. امروزتان را متفاوت شروع کنید. صبح چهارشنبه بخیر🌸