〰〰〰〰〰〰💖
〰〰〰〰〰☁️
〰〰〰〰💖
〰〰〰☁️
〰〰💖
〰☁️
#پارت_184
#برندهی_عشق
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.💞.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
شده بودم عین بچه دبستانیا که تازه برای اولین بار قراره ببرنشون اردو!
چندروز چشم انتظار بودم، کل خانواده دیگه به این وضعیتم میخندیدن، کارشون از خنده هم گذشته بود قهقهه میزدن به من و خل و چل بازیام.
بالاخره شب موعود فرا رسید، لباسام و چیده بودم روی تخت و هی خودم و توشون تصور میکردم، وسایل مربوطه رو هم برداشته بودم و تو آماده باش کامل بودم!
حالا خوبه گفته بودم نمیآم و اینجوری مشتاق بودم...
چندساعتی چشمام و روی هم میذارم، وقتی بیدار میشم اصلا حال بلند شدن از جام و ندارم، انگار تازه خوابم برده بود.
نگاهی به کوله کوهنوردی میندازم و یکم فکر میکنم، امروز چه روزی بود؟ کوله برای چیمه؟
چشمام و ریز میکنم و یکم فکر میکنم؛ ای واییی، خب خنگممم دیگهه! امروز وقت یه استراحت خفنننه! به علاوه یه نقشه توپ و چرب و چیلی واسه آقامهیار رئیس گرامی، و همچنین همکلاسی بسیار بسیار رو مخ.
تیپ اسپرتی میزنم، یه کلاه هم برداشتم اگر خیلیی سردم شد ازش استفاده کنم. تو فاصلهی نیم ساعت حاضر میشم، هر پنج دقیقه یه بار خودم و تو آینه قدی اتاقم چک میکنم، هی راه به راه میآم جلوی آینه، پالتوم و درست میکنم، دست به شالم میذارم، هی حس میکنم یه جای کار میلنگه، تا بالاخره رضایت میدم، خداروشکر که دیگه اهل آرایش و اینجور چیتان پیتانا نیستم وگرنه باید تا ساعت هشت شب وسواس به خرج میدادم.
مامان مثل همیشه منتظره تا من و همراهی کنه:
-مواظب خودت باش یاسمن! از کوه پرت نشی پایین بیچارمون کنی!
نیشم باز میشه و میگم:
_قربونت برم من! منم عاشقتم، بادمجون بم که آفت نداره.
لبخندی میزنه:
-انقدر حرف نزن، بسم الله بگو و برو به سلامت.
⛔️کپی حرام و پیگرد قانونی دارد.
-.-.-.-.-.-.-.-.-.💖.-.-.-.-.-.-.-.-.-
https://eitaa.com/hadis_eshghe
☁️💖☁️💖☁️💖☁️
〰〰〰〰〰〰💖
〰〰〰〰〰☁️
〰〰〰〰💖
〰〰〰☁️
〰〰💖
〰☁️
#پارت_185
#برندهی_عشق
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.💞.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
به محض رسیدنم انبوهی از جمعیت و میبینم که جلوی در ایستادن، یه اتوبوس داره نزدیک میشه، سریع چشم میچرخونم و گیسو رو پیدا میکنم، خودم و بهش میرسونم و لبخندی بهش میزنم:
-یکم دیرتر میاومدی جا میموندی برات درس عبرت میشد!
بهش دهن کجی کردم و گفتم:
_همین مونده بود تو من و نصیحت کنی!
-نصیحت نیست واقعیته دیگه!
_باشه پررو نشو! نقشه رو کی بهم میگی؟
-یاسی خانوم صبر داشته باش! بشینیم تو اتوبوس بهت میگم...
همین حین مهیار و کیان و پیمان نزدیکمون میشن.
با تعجب نگاهشون میکنم:
_مگه... اینام میخوان با اتوبوس بیان؟ ایــش... یه وقت کلاس آقامهیار نیاد پایین، با اون دک و پزش...
مهیار که گوشاش بسیار بسیار تیزه سریع میشنوه حرفم و میگه:
-یاسمن خانـــــم! اردوی تفریحی دسته جمعی و با چی میرن؟ توقع نداری که با ماشین خودم بیام...
روم و ازش برمیگردونم و جوابش و نمیدم. یا من گوشام انقدر سنگینه که نمیشنوم ولوم صدام چقدره یا اون گوشاش خیـــلی تیزه! لعنتی، غیبت به من نیومده، هیچ موقع شانس نمیآرم وقتی پشت سرکسی حرف میزنم، خدا سریع با چوب بیصداش حساب کار و میده دستم، یعنی اگه طرف کالیفرنیا باشه و من غیبتش و بکنم، همون لحظه به هرروشی، پشت سر من سبز میشه و همه حرفام و میشنوه.
⛔️کپی حرام و پیگرد قانونی دارد.
-.-.-.-.-.-.-.-.-.💖.-.-.-.-.-.-.-.-.-
https://eitaa.com/hadis_eshghe
☁️💖☁️💖☁️💖☁️
❤️🔥🎲❤️🔥🎲❤️🔥🎲❤️🔥🎲
برای کسایی که مشتاقن رمانِ #برندهیعشق رو زودتر مطالعه کنن، وی آی پی زدیم😍📚
1.اونجا رمان با 507 پارت، تمام شده و تکمیله✅
2.کلی پارتای هیجانی و دور از انتظار داریم🙈🔥
3.هیچ پیام اضافهای اونجا نیست و میتونید با خیال راحت، کامل رمان رو بخونید☁️🤍
4.عزیزان خرید وی آی پی، اجباری نیست و رمان تا انتها به طور رایگان همینجا پارتگذاری میشه❌
کسانی که دوست دارن رمان رو زودتر تموم کنن، میتونن تهیه کنن✅
5.جهت دریافت لینک وی آی پی، مبلغ "40000"تومان به شماره کارت زیر واریز 🍒
💳:
6037998204063779•دلیر• و فیش واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید🍾 🍭: @Mariijey
🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
❤️🔥🎲❤️🔥🎲❤️🔥🎲❤️🔥🎲 برای کسایی که مشتاقن رمانِ #برندهیعشق رو زودتر مطالعه کنن، وی آی پی زدیم😍📚 1
.
از هیجان پارتای بعد نگم براتون🤤
بچه های وی آی پی میدونن چی میگم😉🌸
.
سلاام خوش اومدین ✨☁️
شما برای خوندن رمان #برندهی_عشق به این کانال دعوت شدید🌱
پرش به پارت اول❤️🔥:
https://eitaa.com/hadis_eshghe/47268
همراهم بمونید و تا آخر رمان و بخونید، قول میدم عاشقش میشید👌🏻
شرایط خرید وی آی پی🔮:
https://eitaa.com/hadis_eshghe/47498
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
سالروز ولادت با سعادت علمدار کربلا حضرت اباالفضلالعباس(علیهالسلام) و روز جانباز مبارک بآد🌱🤍
.
〰〰〰〰〰〰💖
〰〰〰〰〰☁️
〰〰〰〰💖
〰〰〰☁️
〰〰💖
〰☁️
#پارت_186
#برندهی_عشق
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.💞.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
با اومدن اتوبوس همه سوار میشیم...
من و گیسو یه جایی جلوی ماشین انتخاب میکنیم و میشینیم، مهیار و دار و دستهاش هم یکم عقبتر از ما. خب جای شکرش باقیه دم گوشمون نَشستن که همه نقشه رو بشنون.
با راه افتادن اتوبوس کیان که مجلس گرم کنِ درجه یکی بود، میآد جلوی اتوبوس میایسته و شروع میکنه به شعر خوندن، بقیه هم با دست زدن همراهیش میکنن، جوک میگه، و مزخرفات دیگه، بقیه هم به چرت و پرتای این خل و چل تا حد مرگ میخندن، اما من فقط با یکی از جوکاش خندیدم، اونم این بود که:
یه مردی بود که هر شب جمعه میرفت بهشت زهرا و بالای یه قبری مینشست و زار زار گریه میکرد و میگفت:
چرا رفتی و منو بدبخت کردی…
بهش گفتن این کیه که هر شب جمعه سر مزارش گریه میکنی؟!
آقااااااااا، این برادرته؟ پدرته؟ بچته؟ کیته؟ میگه: هیچکدوم! این شوهره اول زنمه ...!
گیسو که انقدر خندید روده بر شد... غیر از این جوکش هرچی فکر میکردم میدیدم آخه واقعا این بشر خنده دار نیست!
از شهر خارج شدیم، توی جادهایم و کوهها اطرافمونن، کیان همچنان درحال مجلس گرم کنی هست.
_گیسووو، هنوزم نمیخوای بگی؟ دیگه رسیدیم...
گیسو لبی تر میکنه و با ذوق شروع میکنه به گفتن نقشهای که واسه مهیار کشیده.
بادقت گوش به حرفاش میدادم، اصلا از چیزی که برنامهریزی کرده بود خوشم نیومده بود!
_یعنی واقعا جای شکرش باقیه تو برنامهریز نشدی! این چه نقشههای مزخرفیه که تو هردفعه میکشی؟
گیسو انگار بهش برخورد، لبخند روی لبش ماسید و دست از ادامهی توضیحاتش برداشت:
-تو چرا یهو جنی میشی؟ الله اکبر! چشه مگههه؟ همیشه یه ایرادی باید بگیری... تو خودت کلهی پوکت و کار بنداز ببینم...
_ببین گیسو! ما میخوایم یه نقشهای بکشیم تا اونا رو اذیت کنیم و بهشون بخندیم، نه که فیلم هندی راه بندازیم...
⛔️کپی حرام و پیگرد قانونی دارد.
-.-.-.-.-.-.-.-.-.💖.-.-.-.-.-.-.-.-.-
https://eitaa.com/hadis_eshghe
☁️💖☁️💖☁️💖☁️
〰〰〰〰〰〰💖
〰〰〰〰〰☁️
〰〰〰〰💖
〰〰〰☁️
〰〰💖
〰☁️
#پارت_187
#برندهی_عشق
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.💞.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
-پس این دفعه هم میخوای بزنی زیر همه چی آره؟
_اگه نقشه درست و حسابی بود چرا باید میزدم زیر همه چی!؟ هنوزم وقت واسه یه نقشه چیدن هست...
-برو باابااا...
چنددقیقهای سکوت میکنه و روش و ازم برمیگردونه، سرم و سمت پنجره میچرخونم، روی قلههای کوهها برف دیده میشه، جاده خلوت و خالی از هرگونه انسان، ماشین و پرندهاس...
سکوت جاده رو فقط صدای مزخرف کیان میشکنه، نمیذاره دو دقیقه تو حال خودمون باشیم. دست میبرم سمت کیفم و دنبال هنزفری میگردم، میخوام هنزفری بزارم که آهنگ شادی توی اتوبوس پلی میشه، بیخیال هنزفری گذاشتن میشم و همراه با آهنگ با دستام روی کوله و با پاهام روی زمین ضرب میگیرم.
دوباره سرم و به سمت پنجره برمیگردونم، گیسو سرش و نزدیک میآره و میگه:
-یاسمن!
_بله!
-خیلی پررویی!
نگاهم و میدوزم به چشماش، میخنده و میگه:
-یه دقیقه چشم از اون جاده بردار! ببین... با یه تیر دو نشون میزنیم، هم اذیتشون میکنیم و بهشون میخندیم، هم من کاری میکنم پسره بیفته دنبالم و موس موس کنه...
_اِیی.. این بدک نیست... حالا برسیم اونجا یه فکری میکنیم...
بالاخره گیسو دست از سرم برمیداره و تا رسیدنمون دیگه هیچی نمیگه و همش به کیان میخنده... از توی آینهش به جای اینکه خودش و نگاه کنه، همش نگاهش به مهیاره، خیر سرش میخواد پسره بیفته دنبالش، با این رفتارایی که این میکنه من که چشمم آب نمیخوره.
⛔️کپی حرام و پیگرد قانونی دارد.
-.-.-.-.-.-.-.-.-.💖.-.-.-.-.-.-.-.-.-
https://eitaa.com/hadis_eshghe
☁️💖☁️💖☁️💖☁️
❤️🔥🎲❤️🔥🎲❤️🔥🎲❤️🔥🎲
وی آی پی #برندهی_عشق زده شده.
1.اونجا رمان با 507 پارت، تمام شده و تکمیله✅
2.کلی پارتای هیجانی و دور از انتظار داریم🙈🔥
3.هیچ پیام اضافهای اونجا نیست و میتونید با خیال راحت، کامل رمان رو بخونید☁️🤍
4.عزیزان خرید وی آی پی، اجباری نیست و رمان تا انتها به طور رایگان همینجا پارتگذاری میشه❌
کسانی که دوست دارن رمان رو زودتر تموم کنن، میتونن تهیه کنن✅
5.جهت دریافت لینک وی آی پی، مبلغ "40000"تومان به شماره کارت زیر واریز 🍒
💳:
6037998204063779" دلیر" و فیش واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید🍾 🍭: @Mariijey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
میلاد باسعادت امام سجاد(ع) مبارك🌱✨
.
〰〰〰〰〰〰💖
〰〰〰〰〰☁️
〰〰〰〰💖
〰〰〰☁️
〰〰💖
〰☁️
#پارت_188
#برندهی_عشق
ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.💞.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ
-مارکو و دوستانش بعد از ساعتها مشقت به کوه رسیدن، بفرمایید پایین خواهش میکنم...
حتی حالا هم که رسیدیم دست از نمک ریختن برنمیداره.
کولم و میندازم روی دوشم، خودمم نمیدونم چی توش جاساز کردم که بیست کیلو وزنش شده، از صف طویلی که توی اتوبوس تشکیل دادن، رد میشم.
یکی از کوههای تفریحی تهران بود که تلهکابین هم داشت، من عاشق تلهکابین بودم. نمیدونستم اینجا داره و الآن درحد لالیگا ذوق زدم.
اینجا خیلیی قشنگتر از چیزیه که تصور میکردم باشه، اینجا فقط یه کوه خالی نیست که ما قراره ازش بریم بالا، یا بهتره بگم کوهنوردی کنیم، اینجا دورش پر از درهس، درختای سر به فلک کشیده و زیادی چشم آدم رو خیره میکنن، تله کابین، قهوهخونه و رستورانی که اون گوشه زیر کوه هست... همه و همه یه ترکیب جذاب رو ارائه میدن.
از سوپرمارکتی چندتا خرت و پرت میخرم به علاوه یه شیشه آب معدنی اضافه، که یه وقت اون بالا از گرسنگی و تشنگی نمیریم.
تله کابین و میذاریم برای بعد از برگشتن از کوهنوردی.
استاد جهانی استاد پرانرژی و ورزشکارمون، میوفته جلو و ما همگی پشت سرش راه میوفتیم؛ پیش به سوی کوهنوردی...
⛔️کپی حرام و پیگرد قانونی دارد.
-.-.-.-.-.-.-.-.-.💖.-.-.-.-.-.-.-.-.-
https://eitaa.com/hadis_eshghe
☁️💖☁️💖☁️💖☁️