eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
[ حدیث دل ]
دلم که برایت تنگ می شود بارانی بلندم را می پوشم راه میفتم درون خیابان تنهایی بدون چتر زیر آسمان پایی
پنهان کرده ام را در قفسه ی کتابهایم میان عاشقانه ترین منظومه ها وهر شب قبل از خواب ورق می زنم تورا گاهی ، هم غصه ی باد گاه، هم قصه ی فرهاد... 🌙 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کنون که راه حرم ها به روی من بسته است کسی به فکر پناه گداهِ نادم نیست ... 🍂
همین که طُ هر صبح در کنار منی حال هر روز من خوب است!♡ 🍂
[ حدیث دل ]
احساس می‌ کنم امروز نیازمندِ آنم که به ‌‌نام بخوانمت .احساس می ‌کنم نیازمندِ حــــروفِ اســـمِ هستـــم چون کودکی در شوقِ تکه‌‌ای شیرینی دیرزمانی‌ ست که نامت را بر تارکِ نامه ‌هایم ننوشته ‌ام خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته‌ ام… که گرمم کند امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن‌ هایم را در برگرفته احساس می‌کنم که باید بخوانمت … 🍂
مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك معبود من ! آن کس که تو را ندارد،چه دارد؟ و آن کسی که تو را پیدا کرد، چه ندارد؟♥️ 🍂
🍊🍂 پر از کوچه های اندوهم از اینجا مگذر! 🍂
هوا هوای «گورِ بابای دنیا و آدماش، بیا دوتایی بزنیم به جاده»‌ست 🙃 🍂
[ حدیث دل ]
_أحضنی و کأنی سأموت غداً + و ماذا عن الغد؟ _أحضنی و کاننی عدت _مرا در آغوش بگير، آنگونه که انگار فردا می‌میرم +و فردا چطور؟ _آنگونه در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته ام 🍂
🖇♥️ حال الان هممون، همونیه که گفته: " آدم چقدر خالیست از خودش، وقتی پُر است از یاد کسی... " 🍂
[ حدیث دل ]
پنهان کرده ام #تو را در قفسه ی کتابهایم میان عاشقانه ترین منظومه ها وهر شب قبل از خواب ورق می
محبوب من ! پاییز مصرع سوم رباعی دوری از شماست... محبوب من ! پاییز میراث فرهنگی عاشق است... شما نباشی؛ همه ی بغض های جهان در گلوی من است... کوچه ها را یکی یکی ورق میزنم... از پاییز راهی به شما پیدا میکنم. باران های درونم آغاز میشود. محبوب من؛ بی پاییز دوران سختیست... 🍂 ‌‌‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ اغفر لِمن لایملک الا الدعا ] 🌱•خدایا ! •ببخش کسی را که •جز دعا چیزی ندارد... 🍂
و أنـت الذی مـا یَشبَهَک أحـد! تـو همـانی که هیچکس شبـیهت نـیست(:❤️ 🍂
چہ ٺـعهدِ شیرینــے...! "دسٺهایش" مرا بہ ٺمام مردهاے سرزمینم حــــرام ڪــرد....!! -روایت دست ها 🍂
💍 وقتے مےاومد خونہ دیگه نمے ذاشت من کار کنم زهرا رو مےذاشت رو پاهاش و با دست بہ پسرمون غذا میداد مےگفتم : یکے از بچہ ها رو بده بہ من🙃 با مهربونے مےگفت : نہ شما از صبح تا حالا بہ اندازه کافے زحمت کشیدے مهمون هم کہ میامد پذیرایے با خودش بود دوستاش بہ شوخے مےگفتن : مهندس کہ نباید تو خونه کار کنہ! مےگفت: من کہ از حضرت‌علے{ع} بالاتر نیستم مگہ بہ حضرت‌زهرا{س} کمك نمے کردند؟!💙 شهآب ص⁷⁴ ↓ شهید حسن آقاسے زاده 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این ها دست از سرم برنمی دارند هی می آیند .. وَ تو نمی آیی ...! 🍂
[ حدیث دل ]
ها ...!! حول محور نبودنت بُغضی چنبره زده در گلو مرا به مسلخ دلتنگی می کشاند و آرام و بی صدا جانم را می ستاند ... کاش می‌شد؛ روی واژه به واژه‌ی، دیوانِ نبودن‌ها، خط بطلان کشید ! 🍂