eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
من ازبس غصه دارم که، میشه صدتا کتابش کرد کدومش رو بگم آخه، نمیشه انتخابش کرد دیدی تنهام و شب‌های خرابه سرد و تاریکه سر تو سرزده اومد، مثه خورشید تابِش کرد تموم آرزوهامو، گذاشتن پیش روم امشب دعا کردم بیای پیشم، خدا هم مستجابش کرد می‌گیرم دستمو بابا، به دور صورت زخمیت هنوزم میشه روی ماهتو اینجوری قابش کرد اگه چشمام نمی‌بینه، دلیلش دستای زجرِ یه دونه سیلی زد اما، باید صدتا حسابش کرد رو خاک داغ صحرا با، سرانگشتِ پُر از زخمم نوشتم اسمتو اما، سنان با پا خرابش کرد گذشت از من ولی کاشکی، یکی بود یادشون می‌داد نباید دختر شاهو، به‌جز «خانم» خطابش کرد دیگه از هرچی اسبه من، بدم میاد آخه اون روز دیدم که ده تا اسب اومد، گل من رو گلابش کرد می‌سوزونه منو داغِ، تنور خونه‌ی خولی کجا رفت اون محاسن که، علی اصغر خضابش کرد؟! رباب امروز طفلش رو، توی رؤیا بغل کرد و... خیالی شیرشو داد و لالایی خوند و خوابش کرد @hadithashk
کبوتر هستم امّا پَر ندارم ز پَر، جز مُشتِ خاکستر ندارم اگرچه روی سر معجَر ندارم ولی هرگز مگو دختر ندارم  که من هستم هنوز ای نور دیده اگر چه جای پَر رنگم پریده نمی گیری سراغ از دختر خود؟ به پیش خود نگفتی مرده لابد؟  پدر کو آن همه ناز و تَفَقُد؟ مرا همراه می بردی چه میشد؟ **یتیمی درد بی درمان یتیمی یتیمی خاری دوران یتیمی  الا ای ماه، ای مهر، ای ستاره به روی نیزه رفتی یا مناره  سرت را میکنم ار سنگ اجاره که تا راحت اذان گویی دوباره به روی پای من قاریِ من باش پدر فکر نگهداریِ من باش  تو را صید دو صد شمشیر کردند مرا بین غُل و زنجیر کردند تو را با سُم مرکب زیر کردند مرا از غصهء تو پیر کردند  اگرچه در بیابان می دویدم صدای استخوانت را شنیدم خزان شد در مسیرت نوبهارم عدو می کرد در صحرا شکارم  و تا می دید پایِ ره ندارم چنان می زد که خون بالا بیارم ز هر دستی که آمد ضربه خوردم تعجب می کنم از چه نمردم  عدو من را به جای ناز می زد پرستو را دم پرواز می زد چو می گفتم نزن او باز می زد چنان گرگی که طعمه گاز می زد  طلا و زیورم را تا پسندید پرید از گوشهایم کند و دزدید پر از دردم غم درمان ندارم برای زنده ماندن جان ندارم  توان صرف قرصی نان ندارم دهان دارم ولی دندان ندارم همان سیلی برایم آب و نان شد صف دندان من یک در میان شد  چگونه می شود یک طفل تنها قدش خم گردد از سیر وطن ها بنالد از کنایه از سخن ها سوال از من جواب از پیرزن ها  چه شکلی دست می گیرند عصا را زمین گیرم ز که جویم دوا را مرام شامیان گلشن فروشی است دل مردانشان آهن فروشی است  که گفته پاره های تن فروشی است؟ مگر هر دختری اصلا فروشی است؟ بیا در انتهای ماجرایم کنیزی را تو معنی کن برایم قناری پَر، پَرِ پروانه ها پَر کبوتر بچه، در ویرانه ها پَر  در این شهری که رحم از خانه ها پَر حریم عفّتِ ریحانه ها پَر الهی شهر شام آتش بگیری زمین بی مرام آتش بگیری @hadithashk
جبریل آمده است که شهپر بیاورد عودی گرفته است که مجمر بیاورد اینجا برای خواندن آیاتِ تازه‌ای رفته است از بهشت که منبر بیاورد زینب نوشت ، بعدِ همین نام تا ابد باید سلام‌هایِ مکرر بیاورد عالم ندیده است که در قامت زنی مانندِ خویش حضرتِ حیدر بیاورد باید تمامِ خلق فقط سجده‌اش کنند او را اگر به عرصه‌ی محشر بیاورد این فاطمه است آمده تا مادری کند آری علیست رفته که خیبر بیاورد دینِ بلیغ ، دین حسین است بعد از او باید خدا دوباره پیمبر بیاورد این کوه هم به اَمرِ امامش سکوت کرد صبری که از جگر دو جگر دربیاورد از خیمه‌گاهِ فاطمه تا خیمه‌ی علی زینب رسیده است  دو لشگر بیاورد کرببلا شگفتیِ طوفانِ زینب است گریه کنید  گریه پریشانِ زینب است اینجاست خواهرت دو برادر بیاورد باید که زینیت دو برابر بیاورد ای بی کسِ حرم ، حرمت را نگاه کن حتی رُباب رفته که اصغر بیاورد بر گردنِ  من است غریبی‌ات ، یاوری من مرده‌ام مگر کسِ دیگر بیاورد شرمنده است خواهر و  در خیمه‌گاهِ خود بهتر از این نداشت که بهتر بیاورد نگذار تا به موی سپیدت قسم دَهَم حرفی مزن که اشکِ مرا در بیاورد میدان دگر مَرو کمرت درد می‌کند بگذار زینبت دو دلاور بیاورد از خواهرت مخواه که پیراهنم بیار باید بجاش  خاک به معجر بیاورد گفتم : محمدم که بزن روی سینه‌ات گفتم : که عون  پیشِ تو حنجر بیاورد گفتم : محمدم  که عبای علی ببَر گفتم : که عون چادرِ  مادر بیاورد اشکِ حسین لاله‌ی دامانِ زینب است گریه کنید  گریه پریشانِ زینب است رفته حسین تا دو برادر بیاورد از داغها هزار برابر بیاورد از قتلگاه تا به حرم خون تازه است رفته است تا به شانه دو پیکر بیاورد با تیغ‌های مانده بر آن سینه‌ها رسد جانی نداشت از تنشان در بیاورد شرمنده بود ، جای کبودِ کبوتران مجبور شد دو مُشت فقط پَر بیاورد از پای‌کوبیِ سُمِ اسبان عجیب نیست مجبور شد بجای بدن سر بیاورد زینب به خیمه است مبادا اگر رود شاید عرق به روی برادر بیاورد ای کاش عصرِ روز دهم هم به خیمه بود تا دیگری خبر سوی خواهر بیاورد در بینِ خیمه بود و نمی‌دید قاتلی گودال بود حوصله را سر بیاورد وَالشمرُ جالسٌ نفَسِ مادرش گرفت می‌خواست دادِ فاطمه را در بیاورد یک سر به نیزه است که  گریانِ زینب است گریه کنید  گریه پریشانِ زینب است @hadithashk
▪️◾️اشعار شب چهارم محرم ◾️▪️ دوطفلان حضرت زینب سلام الله علیها https://hadithashk.com/moharram/6969/ @hadithashk
آه از این غصه‌ی جانکاه فقط آه حسین می‌کشد فاطمه هرگاه فقط آه حسین گفتنه‌اند آه هم اسمی است از اسماء خدا* پس بگو آه فقط آه فقط آه حسین دو سه باری که بگویی جگرت می‌سوزد با همین روضه‌ی کوتاه فقط آه حسین پدرم گفت حسین و پسرم هم با من اولِ روضه‌ی هرماه فقط آه حسین گریه و آه برا و حکمِ زیارت دارد یاد کن وقتِ بزنگاه فقط آه حسین وای از خیمه و خرگاه فقط وای حرم  آه از تشنگی شاه فقط آه حسین از شروعِ سفر از شهر مدینه ، زینب گفت تا آخرِ این راه فقط آه حسین خواهرش وقت تماشای حسینش هربار می‌کشید از جگرش آه فقط آه حسین  قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:   إِنَّ آه اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آه‏ فَقَدِ اسْتَغَاثَ‏ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏.  به درستی که "آه" اسمی است از اسما خدا، هر کس که "آه" بگوید ، در حقیقت به خداوند تبارک و تعالی استغاثه و طلب نیاز کرده است. التوحید صدوق (علیه الرحمه)/ صفحه ٢١٩ @hadithashk
▪️◾️اشعار شب پنجم محرم ◾️▪️ حضرت عبدالله بن الحسن صلوات الله علیه https://hadithashk.com/moharram/142/ @hadithashk
▪️◾️اشعار شب ششم محرم ◾️▪️ حضرت قاسم صلوات الله علیه روضه حضرت قاسم علیه السلام : https://hadithashk.com/moharram/201/ مدح حضرت قاسم علیه السلام: https://hadithashk.com/52/201-3/ @hadithashk
▪️◾️اشعار شب هفتم محرم ◾️▪️ حضرت علی اصغر صلوات الله علیه روضه حضرت علی اصغر علیه السلام : https://hadithashk.com/moharram/1401/ مدح حضرت علی اصغر علیه السلام: https://hadithashk.com/52/1401-3/ @hadithashk