eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
99 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
نظر به ذره اگر پور بوتراب کند سبوی خالی دل را پر از شراب کند حسینی ام اگر... از لطف حضرت حسن است حسن برای حسین نوکر انتخاب کند @hadithashk
من عمریست در گیر و دار دلم چنان موم در اختیار دلم دلی که غم خویشتن را نداشت هوای کسی جز حسن را نداشت حسن عشق ما نه که عشق خداست کسی که بفهمد حسن را کجاست؟! حسن صبر در صورت آدم است حسن حیدر و فاطمه باهم است حسن موقع جنگ کرار بود حسن بهر مولا علمدار بود جمل، سر به سر را به اتش کشید زن فتنه گر را به آتش کشید برای همه خیرها داشت او هوای سگ کوچه را داشت او حسینی بمان و حسینی بمیر ولی از حسن روزی ات را بگیر چه ها دید تا اهل ایمان شدیم حسن سوخت تا ما مسلمان شدیم چو رفتیم در وادی مجتبی دل ما شد آبادی مجتبی نگو که بقیعش چه خلوت شده ببین روضه هایش قیامت شده تو ای زائر اربعین کربلا تشکر کن از حضرت مجتبی روی بام هستی علم ساخته برای همه او حرم ساخته ولی حیف با غصه درگیر شد حسن از همان کودکی پیر شد @hadithashk
شروعِ روضه‌ی او انتهایِ آن کوچه‌ست وَ قتلگاهِ حسن در فضایِ آن کوچه‌ست چه روضه‌ها که نخوانده‌ست در سکوتِ خودش چرا که مرثیه‌ی بی صدایِ آن کوچه‌ست نرفته‌ خاطره‌ی تلخِ کوچه از ذهنش هنوز شاهده بر روضه‌هایِ آن کوچه‌ست همیشه خلوتِ خود را به گریه پر کرده دو چشمِ خیسِ حسن از بلایِ آن کوچه‌ست شبیه صاعقه دستی به رویِ مادر خورد که بغضِ او فقط از بی حیایِ آن کوچه‌ست به جز حسن که خودش دیده، ما نفهمیدم که گوشواره‌‌ی مادر کجایِ آن کوچه‌ست به شکلِ خون، غمِ در سینه‌اش به لب آمد نه سم، که قاتلِ او ماجرایِ آن کوچه‌ست میانِ بستر خود گفت: ای برادرِ من تمامِ شامِ بلا از بنایِ آن کوچه‌ست @hadithashk
برای دریافت اشعار ایام هفتم صفر بر روی هشتک های زیر کلیک کنید
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروزوشب درخلوتم روضه‌ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه‌ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود
از بس که زخمهای دلم بی شماره بود هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود تشت از حرارت جگرم داد می کشید از بس که داغ بر جگر پاره پاره بود «زهری که می شکافت دل سنگ خاره را » با من چه کرد که نفسم در شماره بود خون دهان مجال سخن را زمن گرفت در بسترم وصیت من با اشاره بود خاموش بودم از غم غیرت تمام عمر این راز سر به مهر گریبان پاره بود درگوش مانده آه پس از سال ها هنوز آهی که از شکستن یک گوشواره بود قدم نمی رسید تا سپر مادرم شوم بر خاستن به پنجه پا کاش چاره بود دیدم به چشم خویش که مادر دگر ندید مویم سپید شد اگر از آن نظاره بود من که نخفته بودم از این غم تمام عمر تابوت پیش چشم ترم گاهواره بود قسمت نبود در دل تابوت خفتنم تشییع تیر روضه این سوگواره بود تشییع من دومرتبه بود و ولی حسین ... تشییع جسم پر پر او چند باره بود بس که ستور از تن او رفت و باز گشت چون رشته های زلف تنش پاره پاره بود @hadithashk
سلامِ ذات خدای کریم ها به حسن سلامِ جمله ی انوار انبیا به حسن هر آن کسی که بدون حساب بخشش کرد بدان که وقت کرم، کرده اقتدا به حسن به وقت کُشتیِ او با حسین فهمیدم چه مهر و عاطفه ای داشت مصطفی به حسن ندید غیر محبت، ندید غیر کرم همان کسی که فقط داد ناسزا به حسن زمان سختی در معرکه فقط خوش بود خیال و خاطر مولایِ لافتی به حسن مدینه شهر نبی بود و او عزیز رسول کسی نکرد در آن شهر، اعتنا به حسن به پول، لشگرش او را معاوضه کردند نداشت هیچ کسی ذره ای وفا به حسن فقیر شهر سر سفره اش عزیز شد و چه حرف های بدی گفت بی حیا به حسن رسید محضر او پیر مرد ملعونی چشاند زهر جفا با نوک عصا به حسن تمام داغ حسن، ماجرای یک کوچه است چه ها گذشت در آن کوچه، سال ها به حسن غریب کیست؟ کسی که به خانه مظلوم است نکرد همسر او هم به جز جفا به حسن اذان شد و دم افطار آمد و جعده رسید تا که دهد ظرفِ زهر را به حسن میان طشت، غم و غربتش نمایان شد رسید از همه ی روضه ها چرا به حسن؟! کسی به ناله ی او اعتنا نخواهد کرد مگر حسین بیاید دهد جواب حسن @hadithashk
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست و علی است صَلاة و صلوات است حسن حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است بی نهایت‌تر از آفاقِ حیات است حسن چه بخواهند و نخواهند حسن شرحِ خداست وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشه‌ی ما کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن هرچه دشنام به او داد تبسم می‌دید دید دریاست ، همه صبر و ثُبات است حسن نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید در کرامات هم آئینه‌ی ذات است حسن چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر فاطمه گفت : فقط راه نجات است حسن ای صراط اللهِ ما نامه‌ی ما سنگین است گریه بر بی کسی‌ات برگ برات است حسن حسنی‌های حرم آبرو داری کردند آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن @hadithashk
ماجرای عشق تو با عشق خوبان فرق داشت لطف تو بر طفل عاصی و گریزان فرق داشت از پدر هم بیشتر خیرت به نوکرها رسید مهربانی تو با ما وقت هجران فرق داشت بر خلاف هرکه از آلودگی هایم گریخت همنشینی تو با آلوده دامان فرق داشت دور دنیا گشتم و فهمیدم آقایم تویی دستگیری تو از سائل به قرآن فرق داشت یک قدم برداشتم فوراً دویدی سوی من در رفاقت با بدان این طرز جبران فرق داشت امتحانم کن ولی از روضه ها طردم نکن لذت بودن، کنارت سخت و آسان فرق داشت کار من که نیست، باید تو مرا عاشق کنی آنچنان که بین یاران نور سلمان فرق داشت گفتم آقا با گنهکاری چه مشتاقم شدی؟! گفتی از بس گریه ات وقت حسین جان فرق داشت از چه من یابن الحسن از اربعین جامانده ام؟! حالِ من در کربلای شاه عطشان فرق داشت دستپخت مادرت زهراست که گریه کنیم رازق ما شد حسن که طعم این نان فرق داشت گرچه دیدم در کرامت از کریمان سرتر است گنبدش با گنبد شاه خراسان فرق داشت تیرها تابوت را گرچه به پیکر دوختند در میان علقمه آن تیرباران فرق داشت @hadithashk
رسیدم از سفر و هرچه دیده‌ام حسن است که اربعین همه‌اش هم حسین هم حسن است نفس نفس علی است و تپش تپش زهراست و دم حسین اگر هست  بازدم حسن است مِن الازل علی است و الی الابد زهرا به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است نوادگان حسین وحسن یکی هستند و جَدِ ارشدِ این نسل محترم حسن است به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست میان راه ببین که قدم قدم حسن است فقیرها همه در اربعین کریم شدند چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است به روی تیرک این جاده‌ها به موکب‌ها نگاه کن که  ببینی به هر علَم حسن است پیاده‌ها به حرم می‌رسند و می‌فهمند کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله حسین نه به گمانم در این حرم حسن است رسید  کرببلا زینب و بر حسین اش دید کنار مادرشان روی خاک غم حسن است از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد جگر خراش حسین و پُر از الم حسن است  از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است @hadithashk
باز هم جامانده ام از قافله، ای وایِ من می کُشد من را غم این فاصله، ای وایِ من زائرانت یک به یک راهی شدند و باز هم از تو دورم کرده آقا مشغله، ای وایِ من چندسالی می شود که از فراق کربلا آه حسرت می کشم دارم گله، ای وای من مثل آن طفل سه ساله که نیامد اربعین چون رقیه خسته و بی حوصله، ای وای من با سر بر روی نیزه گفت و گو ها می کند از دویدن روی خار و آبله، ای وای من گفت بابا جای من روی سر عباس بود نه که در بین سنان و حرمله،‌ ای وای من من النگو از حجاز‌ و از مدینه داشتم دست من بسته شده با سلسله،‌ ای وای من بین بازار و میان مجلس خَمّار ها دختر تو رفت بین هلهله، ای وای من @hadithashk