eitaa logo
حدیث اشک
7.5هزار دنبال‌کننده
53 عکس
102 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
صحن رضا شب بود و شور بود و سلامِ فرشته‌ها از عرش تا به فرش ، قیامِ فرشته‌ها بارانِ شوق بود و امامِ فرشته‌ها شب بود و گرمِ سجده تمامِ فرشته‌ها قلبِ فرشته‌ها پُرِ عطرِ خدا شده امشب خدا اسیرِ نگاهِ رضا شده موجِ کَرَم به اوجِ تَلاطُم رسیده است ناز و نماز و شوق و تَبَسم رسیده است داوودِ عاشقی به تَرَنُّم رسیده است کعبه کجاست؟ قبله‌ی هفتم رسیده است گویی خدا تمامیِ خود را کشیده است پیش از ازل که رویِ رضا را کشیده است موسیٰ گدایِ خانه‌یِ موسایِ مرتضیٰ ست عیسیٰ دخیلِ جلوه‌یِ سینایِ مرتضیٰ ست امشب شبِ تبسّمِ زهرای مرتضیٰ ست آئینه‌ی شُکوه سراپایِ مرتضیٰ ست گیرم بهشت مستِ مِیِ حوضِ کوثر است فوّاره‌هایِ صحن رضا دیدنی‌تر است هر پنجه‌ای که شانه‌یِ گیسو نمیشود هر قبله‌ای که گوشه‌ی اَبرو نمیشود هر جذبه‌ای که عکس هُوَالهو نمیشود هر دلبری که ضامنِ آهو نمیشود پا می‌نَهَد به بالِ مَلَک هرکه یاد اوست تا جبرئیل خادمِ بابُ‌الجواد اوست زلفی گشوده و دلِ شیدا نمانده است در ازدحام ، جای تماشا نمانده است مجنون که هیچ ، رونقِ لیلا نمانده است سر را بریده‌اند ، زلیخا نمانده است باغ بهشت کاشی گلدسته‌های اوست عباس دل سپرده‌ی دارالشفای اوست در بِرکه‌ها تَمَوُّجِ دریایی‌اش ببین در آسمان شُکوهِ اَهورایی‌اش ببین در قلبِ طوس سفره‌ی زهرایی‌اش ببین خانه به خانه سایه‌ی آقایی‌اش ببین خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کند باید غبار گردد و کارش رها کند نقّاره می‌زنند مسیحی شفا گرفت نقّاره می‌زنند خلیلی عطا گرفت نقّاره می‌زنند کلیمی بها گرفت یوسف دوباره سُرمه زِ پایین پا گرفت با دست‌های لطف تو آزاد می‌شویم وقتی دخیل پنجره فولاد می‌شویم با گوشه‌چشم ، تا که نگاهی به ما کنی کارِ هزار معجزه و کیمیا کنی مشکل بهانه است که ما را صدا کنی تا کاسه‌هایِ خالیِ ما را طلا کنی جز گوشه‌های صحن تو آقا کجا روم کِی با کبوتران حرم کربلا روم؟ حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۳۱ تیر ۱۳۹۷
سُلطان به این دلیل که کـویش، گـداش بیشتر است رضا مساحت صحن و سراش بیشتر است شبانه روز می آیند عـرضِ حاجت ها به آن دیار که سُلطان، عطاش بیشتر است اگرچه دور و بـرش بیـشتر گـدا دارد شُـمارِ مـردم حاجت رواش بیشتر است به هر کسی که گدای رضـا نمی گویـند گدا کسی ست که خُوف و رَجاش بیشتر است به تخت و بخت رسیدن به قیل و قال نشد سکوت پیش بزرگـان صداش بیشتر است کسی که شیوه ی دل بُردن از علی آموخت مُسلّـم است که دلداده هاش ، بیشتر است به جای اذن دُخول اشک ریختم چون که عـیارِ گریه در ایوانْ طلاش بیشتر است مقام مـکـّه سر جای خود ، به کعبه قسـم بهشتِ مُلـکِ خراسان صفاش بیشتر است خُدا ، سریع از آن بنده می شـود راضـی که وقت ذکر ، دَمِ یا رضاش بیشتر است رضاست بضعه ی پیغمبر و یقین دارم ثـواب گـفتنِ جانم فـداش بیشتر است از او کسی که گرفته بـرات ، حـس کرده حُسین ، عطرِ رضا در هواش بیشتر است به شاهِ طوس اگر چشمی اقتدا بـکنـد برای شاه شـهیدان ، بُکاش بیشتر است محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۳۱ تیر ۱۳۹۷
ای درتن بی تاب زمین،قلب تپنده درگوش زمان اسم تو دیوانه کننده همنام یداللهی واعجاب برانگیز در دست تو هر معجزه یک برگ برنده پیچیده در آغوش پراز مهر حریمت آرامش دلهای ظریف وشکننده با پنجره فولاد عجیب تو عجین ست درمان مرضهای مداوا نشونده بسته ست به کندوی عسل خیز ضریحت شیرین شدن تلخی غمهای گزنده آواز مسیحایی نقاره ی صحنت ناخواسته دل میبرد از هر شنونده ازبسکه دل ما به هوایت زده پرپر زیرقدمت پرشده از بال پرنده یک روز اگر ازحرمت دور بمانم جان میدهم ازغصه ی این درد کُشنده عالیه رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۳۱ تیر ۱۳۹۷
احساسِ شعف از عشقِ رضا..نبضِ زمان در نوسان است از برکتِ عشقش...نفسم در هیجان است وقتی که دلم محفل آشوب و هیاهوست آغوش حرم ،اَمن ترین جای جهان است هر یک طپشِ قلبِ من از ضربِ نگاهش در سینه به عشقِ حرمش در ضربان است در حولِ مدارِ گُلِ خورشیدِ جمالش منظومه یِ عرشِ علوی در دوَران است از سمت حریمِ رضوی آمده گویا وقتی”نفسِ باد صبا مشک فشان است” سرما یه یِ من عشقِ شَهنشاهِ دل آرام هر ثانیه اش ناب ترین گنجِ زمان است طعمِ شعفِ شوکتِ پرواز چشیدَم در پهنه یِ عرشی که چنین اَمن و اَمان است چشمِ دل ما دوخته بر گوشه یِ چشمش با گوشه یِ چشمی به دلم،تاب و توان است در پنجره ی چشمِ ضریحَش گِره یِ عشق لبریز از احساسِ دو چشمی نگران است در چشمه یِ چشمانِ امیدم دمِ دیدار احساسِ شعف...در رگِ هر دیده عیان است از دیده و دل پَر بِکِشد وسعتِ غم ها وقتی گل لبخندِ رضا سیبِ جنان است منصوره محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۳۱ تیر ۱۳۹۷
باغ بهشت سال ها دیده ی دل جانب رضوان داریم این چنین میل تماشای تو جانان داریم چون که دوریم ز تو حال پریشان داریم رور و شب قبله ی جان سوی خراسان داریم کعبه خود دیده به اشراقِ نگاهت دارد انعکاسی است که از چشم سیاهت دارد ما نه تسلیمِ تو در اوج رضاییم همه لطف تو بود که در دین خداییم همه ما که با اسم تو در ذکر و نواییم همه به تولای تو در مهر و صفاییم همه هر کجاییم به کوی حرمت مهمانیم به خدا تا به ابد در حرمت می مانیم مرکز نور سماوات و زمین مرقد توست وسط باغ جنان ، خُلد برین مرقد توست حلقه ی هر دو جهان را چو نگین مرقد توست آن که غم می بَرَد از قلب غمین مرقد توست بی شمارند ملائک به طواف حرمت سجده ی اهل سماوات به خاک قدمت آستان تو همان عرش خدای ازلی است مهر و حب تو همان معنی خیر العملی است تویی آن که به جهان سرور و مولا و ولی است لقبت گر چه رضا ، نام قشنگ تو علی است بر همه عالم و آدم تو ولایت داری بس که دل برده ای و جام محبت داری خُرَّم آن دل که به عشاق رهت پیوسته جان بگیرد ز تو هر جان، به لب دلخسته سائلی آمده که دل به عطایت بسته رحم کن حضرت سلطان به دل بشکسته ردِّ سائل ننمایی که مرامت نبوَد بخششِ کم نه، که در شأن و مقامت نبوَد عرش حق سقف وَزینی است که بر پایه ی تو هستی عالمی از جان گرانمایه ی توست شرح گل ذره ی بی قدر ز آرایه ی توست جمع آیات الهی همگی آیه ی توست جلوه ی طور ز یک سایه ی تو منجلی اَست برترین معجز موسایی و نامت علی است آشنایی من و تو ز قدیم است قدیم دل من کنج حریم تو مقیم است مقیم به خدا جنتم این کوی و حریم است حریم یار من سرور و آقا و کریم است کریم مرز ایمان به تو ، مرز است به خوبی و بدی زائر قبر تو چون زائر عرش ابدی مشهدت باغ بهشت است و تماشا دارد در میانش حرم و گنبد زیبا دارد پاره ی جان و تن حضرت طاها دارد مرقدت بوی گل یوسف زهرا دارد لحظه لحظه دل ما در حرمت مهمان است به برت هدیه ی ناقابل ما این جان است محمد مبشری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۳۱ تیر ۱۳۹۷
آب سقا خانه از گنبدش نورِ کرامت ها سرازیر است خورشیدِ مشهد بر دِلِ عشّاق اکسیر است وقتی که از یک عکس،شیری او پدید آورد بالقوه آهو ی زمانت کرده اش شیر است در قلب، صحن انقلابش «انقلاب»انداخت صحنی که خود یک شعبه ی تغییر تقدیر است هر کس که صحنش را کند جارو یقین دارد هر جای عالم غیر از این دربار دلگیر است خود را عوام الناس آنجا با نخی بستند دیوانگان را هم دخیل از جنس زنجیر است فرمود زائر را سه جا یاری کُنم از لطف پا بوسیش هر قدر هم زود آمدی دیر است عاشق به شهر خویش از مشهد رسید اما ذهنش کنار پنجره فولاد درگیر است در خواب دیدم : آب سقا خانه می نوشم گفتند مشهد، یک سفر ،شاهانه تعبیر است... علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۳۱ تیر ۱۳۹۷
شهرِ مشهد زشت یا زیبا اگر خوبیم یا اینکه بَدیم دست بر دامانِ لطفِ ضامنِ آهو زدیم دست هایِ خالیِ ما هر کجایی نیستند ما رعییت زاده هایِ شاهِ شهرِ مشهدیم سرنوشتِ بغض هایِ مانده در راهِ گلو ما تلاقیِ نگـــاهی با نگـــاهِ گنبدیــم یا کلاغِ روسیاهی گوشه ی ایوانِ صحن یا کریمِ بی پناهـــی در پنــــاهِ مرقدیم خاطراتِ کودکی هامان پُراز شیرینی است عاشقِ نُقل و نبـــات و زعفـــرانِ مشهدیم کاش میشد بوسه ای باشیم بر روی ضریح کاش بابا بود و رویِ شانه اش مثلِ قدیم ...  ابراهیم زمانی_قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۲ مرداد ۱۳۹۷
لب پیمانه این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید دارو؟...نه در این برگه دارو خانه بنویسید  مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید   این بغض ها جای خودش آقا برای من اشک روان تا ناودان چانه بنویسید روزی دو ساعت آه-پشت پنجره فولاد لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید  نامم درون لیست باشد هرچه که باشد زائر اگر که نیستم دیوانه بنویسید  این جاستداروخانه ی تضمینی عالم این جمله را بالای سقاخانه بنویسید  هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید  تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان این شعر را روی لب پیمانه بنویسید  مهدی رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۲ مرداد ۱۳۹۷
رواق   أعوذُ مِن کُرُباتِ السَّواحَل المَنحوس به چشم‌های بلاخیز شاه اقیانوس فرار می‌کنم از کوخ‌های خاک‌آلود به ابرهای طهورای حضرت قدّوس هراس وافرم از شام‌های تیره و تار روانه کرد مرا تا حریم شمس شموس وجوب شرعی و عقلی است این روانه شدن برای من نه فقط! که برای گبر و مجوس هر آنچه کرد که از زلف او جدا بشوم گرفت باد ز دستم نتیجه‌ی معکوس ستاره در حرمش می‌کند گدائی نور و ماه از غم دوریش میخورَد افسوس نوشته اند: «عَلَیک الرّفیقُ ثمّ طریق» شروع و ختم ره عشق: یک سفر پابوس «غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود» از آستان رضا(ع) لحظه‌ای نشد مأیوس خموش باش کنیسا! سکوت بانگ جرس! خموش باش کلیسا! سکوت کن ناقوس! سکوت، اسقف و پاپ و برهمن و خاخام! که میرسد دم نقّاره از مناره‌ی طوس «رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست» بیا و پا بگُذار ای طبیب کلّ نفوس بزرگ و کوچک و پیر و جوان و مرد و زن تو با تمامی عشّاق می‌شوی مأنوس اگر به «خاتِم مهر طبیب‌ها» شهره‌ست کمی ز علم تو در سینه داشت جالینوس مناره‌های تو سرتر ز هر چه برج بلند رواق‌های تو برتر ز قصر کیکاووس قسم به هر چه که زیباتر است از زیبا کبوتران تو زیباترند از طاووس چقدر تا سر زلف تو پر زده سیمرغ چقدر سوخته پیش قدوم تو ققنوس شبیه خانه‌ی کعبه حریم تو امن است گناهکارم و در مرقد تو ام محروس «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی!» که دست رد زدنت هست بدترین کابوس علَی الصّباح قیامت به نعره خواهم گفت: که من اسیر تو بودم ز عهد دقیانوس  سجاد شاکری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۲ مرداد ۱۳۹۷
نگاه صدای گریه ی آرام زائری خسته صدای پیرزن و ناله های پیوسته کنار درب حرم یک یتیم بنشسته که راه هر نفسی را به سینه ها بسته نگاه میکنم و اشک هام میریزد حوائج است که دور امام میریزد هرآنکه آمده اینجا به دل دعا دارد به لب طنین خوش آهنگ یا رضا دارد برای درد مریضش غم شفا دارد چقدر دور و بر این حرم گدا دارد خدا زیاد کند این همه گدایش را به گوش ما برساند دمی صدایش را کنار حوض ، که اذن دخول میخوانم همان دمی که به درگاه شاه مهمانم پر از تلاطم محضم ، که پیش سلطانم ز لطف این حرم است اینکه من مسلمانم حرم نگو ، که بهشت خدای منان است حرم نگو ، که خودش قبله گاه ایران است قدم قدم به تو نزدیک میشوم انگار تمام خاطره ها باز میشود تکرار چقدر بوسه گرفتم از این در و دیوار به شوق پنجره فولادتان شدم بیمار رسیده ام دم حوض حیاط گوهرشاد دوباره یک زن بیچاره میزند فریاد گرفته رو به حرم ، کودک مریضش را سپرده دست شما دختر عزیزش را گرو گذاشته پیش شما دو چیزش را به دست داشت النگو و سینه ریزش را که نذرتان کند آقا تمام مالش را و در عوض تو بگیری غم و ملالش را گذشتم از همه ی بی قراری حرمت من از تمام غم و گریه زاری حرمت لبم نشست به آیینه کاری حرمت رسیده ام جلوی کفشداری حرمت به کفشدار حرم کفش های خود دادم به روی فرش حرم عاشقانه افتادم کشان کشان ببَریدم به محضر سلطان شبیه عبد گنهکار ، بر درِ سلطان همه خضوع و خشوعیم در برِ سلطان قسم دهید خدا را به مادر سلطان که قلب آهنی ام را طلا کند حالا نصیب نوکر خود کربلا کند حالا    پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۲ مرداد ۱۳۹۷
فارغ میان صحن های تو ز فکر این و آن فارغ شبیه کودکی هستم ز غوغای جهان فارغ تمام حرف هایم را فقط با اشک میگویم اشارات نظر داریم و هستم از زبان فارغ کلاغ رو سیاهی پر زده بین کبوتر ها کنار پنجره فولاد تو از آشیان فارغ کبوتر زائرت باشد ز گنبد بر نمی‌خیزد که تا خورشید بالا رفت و شد از آسمان فارغ مرا با عیب راهم دادی و با اشک می خندم شبیه بنده ای که میشود از امتحان فارغ زمینم؟ آسمانم؟ مشهدم؟ عرشم؟ کجا هستم؟ دخیلت هستم و میگردم از کون و مکان فارغ اذان صبح ، نقاره دلم را زیر و رو کرده چنان پر شور و سرمستم که هستم از اذان فارغ شفا میخواهم و از آب سقاخانه می‌نوشم منم از لطف هر که غیر تو ، ای مهربان فارغ میان دست ها حاجت نمانده چون کریمی تو ز حاجت سینه ی مرد و زن و پیر و جوان فارغ چگونه صید کردی قلب صیاد خراسان را؟ که صیاد خراسان از شکار آهوان فارغ (کمان را زه بریده ، تیر را پیکان و پر کنده سپر افکنده ، خود را کرده از تیر و کمان فارغ) وحشی بافقی احمد ایرانی نسب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۲ مرداد ۱۳۹۷
فیض یا ربِ وقت سحر تقرب شب هاست رو به کریمان زدن عبادت لبهاست بستر بیمار وعده گاه طبیب است خیری اگر میدهند برکت تب هاست نوکر گمنام هم بنام شد اینجا آنچه مهم نیست پیش یار لقب هاست سِیر الهیِ اهل عشق همیشه رحمت ذی القعده هاست لطف رجب هاست ذکر رضا قند کرده تلخی مارا شهد نبات است اینکه بین رطب هاست مادرم امد مرا به دست رضا داد آبرویم را خرید خانه اش آباد! محضر سلطان می آورند اگر دست میشکنند عاشقان به شوق نظر دست دست به دامان حلقه های ضریحم کودکم و میدهم به دست پدر دست بین قنوتم افاضه کرد مکرر خیر کثیر است در زمان سحر دست عقل چکارست تا گدای تو هستم فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست تر شده از دیدن حرم چقدر چشم پر شده از محضر شما چقدر دست سفره گشا تا رضاست سفره نشینم ضامن آهو نوشته روی نگینم پشت سر زائران دعاست،دعایت دلخوشی دعبل است خاک عبایت سلسله بر گردن روات کشیدی جان بفدای کلام مثل طلایت کعبه تویی مسجدالحرام بهانه قبله تویی قم شدست قبله نمایت قصر به هم ریخت در مناظره وقتی.. آبروی جاثلیق ریخت به پایت کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره شیر میاید برون ز پرده برایت روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه تا که مطهر شود شبیه قدمگاه.. آمدم ای شاه با نشان و نشانی پیش تو باشد دلم به حکم امانی وقت نماز است صف پر است کمک کن کاش مرا هم کنار خود بنشانی هرچه کنی از درت جدا نشوم من خواه بخوانی مرا و خواه برانی جاروی خدام را ببخش به زوار تا که دراین دل کنند خانه تکانی ابن شبیب آمدست دیدنت آقا موقع روضه شدست و مرثیه خوانی ناله ان کنتَ باکیاََ بزن آقا سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا یابن الشبیب عمه ام دلش پر غم شد چادر و پوشیه بین قافله کم شد جد غریبم ز روی اسب زمین خورد پیرهنش بر فراز نیزه علم شد دامنشان گر گرفت صورتشان سوخت آتش خیمه بلای اهل حرم شد چرخش شلاق ها به بازویشان خورد قامت معصومه ها شکسته و خم شد بعد هزاران هزار زخم جگر سوز نوبت بازار شام و هلهله هم شد زخم غرورم ز ماجرای حجاب است گریه ی من بیشتر برای رباب است  سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
۲ مرداد ۱۳۹۷